پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۵۷۸۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۳
من کمتر سیاستمداری را مانند شاه عباس صفوی در میان شاهان ایران می شناسم. یک اقدام بزرگ وی تبدیل اصفهان به پایتخت ایران بود. اما این کار در حد یک اسم صورت نگرفت، بلکه مدلی را که باید خاص او دانست، در امر اقتصاد، تعریف جدید ایران در سیاست بین الملل، معماری و فرهنگ سازی به سبکی کاملا نوین و البته در چهارچوب سنت ها، و تلاش برای شکل گیری هنر شیعی ایرانی نوین بود به نام او ثبت کرد. این متن سخنرانی من در مراسمی است که به همین مناسبت در مقبره ملکشاه سلجوقی و خواجه نظام الملک در اصفهان در تاریخ هفتم اردیبهشت 1395 برگزار شد.

شعارسال: اصفهان نصف جهان جمله مقرّند بدان که در آفاق چنان شهر معظم نبود

تاریخ عالم آرای عباسی: 3/945

پایتختی اصفهان و الزامات آن

تصمیم شاه عباس برای پایتخت کردن اصفهان، تصمیم بزرگی بود. صفویان ابتدا در تبریز خاستگاه اصلی خود و سپس، به دلیل تهدیدات مکرر عثمانی ها، قزوین را مرکز قرار دادند که آن زمان اقدامی کاملا منطقی بود. اقدام شاه عباس در ادامه همان تحولات قابل ارزیابی است. سیاست صفویان اول، توسعه در سمت شمال غرب و شمال شرق بود، اما شاه عباس به جنوب هم که دروازه تجاری ایران بود، آن هم با بسته شدن دروازه عثمانی و خراسان (که دومی اهمیتی هم آن زمان نداشت) جالب توجه است. دلیل انتخاب اصفهان، برای شاردن جالب بوده و وی چند نکته را یادآور شده که دو نکته آن مهم است. یک نکته این که شاه عباس قصد اجرای طرحهای بزرگ ساختمانی و معماری داشت که قزوین گنجایش آن را نداشت. دوم سیاست او به سمت جنوب و توسعه قدرت سیاسی در آن سمت. (شاردن: 2/511). وی در جای دیگری هم با اشاره به این که جمعیت اصفهان پیش از صفویه بسیار کاهش یافته بود، سیاست شاه عباس را در پایتختی اصفهان در راستای توجه به دریای فارس می داند: «اين قتل و غارتهاى وحشت‏انگيز از عظمت و جمعيت و آبادانى اصفهان‏ بسيار كاست تا اينكه اعقاب شيخ صفى بر تخت شاهى برآمدند. ابتدا قزوين را پايتخت خود قرار دادند، و شاه‏ عباس‏ كبير كه خداوند تدبير و راى و دلير بود، بر اين نيت بود كشورش را به مرز ايران قديم برساند چون موقع اصفهان را براى انجام دادن نيّات بلند خويش كه نخست تسخير فارس و ولايات مجاور كرانه درياى فارس بود مناسب يافت و آن شهر را پرنعمت و مستعدّ عظمت و آبادانى، و هوايش را سازگار ديد آن را پايتخت خويش قرار داد، و به نسبت فتوحاتش بر بزرگى و عمران آن افزود» (سفرنامه شاردن: 4 / 1588)

هرچه بود، تبدیل یک شهر به یک پایتخت الزاماتی دارد، الزاماتی که اگر به انجام برسد می تواند موقعیت این شهر را از ملی به بین المللی درآورد. اصفهان، در صد و سی سال پایان عصر صفوی چنین موقعیتی داشت و توانست در دنیای متمدن آن روز به عنوان شهری طراز یک ظاهر شود.

یک نکته مهم این است که شهر پتانسیل لازم را برای این کار داشته باشد. این پتانسیل در موقعیت جغرافیایی، داشتن امنیت کافی، نیروی اقتصادی و انسانی لازم و توانایی های جغرافیایی و مهم تر از همه آب است. به نظر می رسد اصفهان جزو معدود شهرهای ایران است که دارای این شاخص ها بوده است.

علاوه بر اینها، اصفهان زیبایی خاص خود را داشت و حتی پیش از پایتختی هم «از منزهات جهان و بلاد مشهور ایران» بود که اگر پادشاهی می خواست چند صباحی «در آن بلده دلگشا به عشرت و شادکامی» بپردازد، جای مناسبی بود (عالم آرای عباسی: 1/349). در موارد دیگری هم گفته شده است که «ولایت دلگشای اصفهان که بین الجمهور بنصف جهان اشتهار دارد» از همان آغاز دوره صفوی مورد توجه شاه اسماعیل و طهماسب بود به طوری که «اکثر املاک، خاصه شاه جنت مکان و خاص آن حضرت بود». (عالم ارای عباسی: 2/بخش اول / 381).

استقرار شاه عباس در اصفهان از سال 999 و پس از سلسله آشوب هایی بود که در شهرهای مختلف و از جمله در اصفهان برپا شده بود. در این سال بود که به واقع «در شب دوشنبه 14 شهر جمادی الاولی مطابق سنه 999 خسرو ثوابت و سیار، از خلوت سرای حوت بیرون خرامیده به تختگاه حمل برآمد... گشت چون خسرو سحرگاهی / مسند آرای کشور شاهی، بندگان حضرت شاهی ظل اللهی در دارالسلطنه اصفهان کامیاب عیش و عشرت بوده روزگار خجسته آثار به خرمی و شادمانی می گذرانیدند». (عالم آرای عباسی: 2/ قسمت اول / 430).

البته این زمان هنوز تصمیمی برای دارالسلطنه شدن اصفهان به معنای پایتختی نبود اما همچنان قزوین پایتخت بود. اما شاه عباس به تناوب و طولانی در آن می ماند «عنان عزیمت بصوب دارالسلطنه اصفهان معطوف داشتند و دیگر باره دولتخانه مبارکه نقش جهان جهان، محل نزول شهریار گیتی ستان گردیده و تا یک ماه در صفاهان جنت نشان بانجاح مطالب زیردستان پرداختند». (عالم آرای عباسی: 2 / قسمت اول / 438). همین زمان بود که دستور تخریب قلعه طبرک را دادند که یکی از کهن ترین قلعه های این شهر بود. علت آن هم استفاده از آن برای شورش بود. «چون قلعه مذكور را موجب شورش مملكت و اختلال احوال رعيت مى‏دانستند در تخريب آن مبالغه مى‏نمودند نواب اشرف رضاى اهالى اصفهان‏ جسته به ويرانى آن راسخ گشتند». (همانص 438). اقامت های مکرر شاه عباس پس از آن در اصفهان را اسکندر بیک آورده است (ص 446، 455).

آغاز پایتختی اصفهان و اقدامات شاه عباس

چنان که اشاره شد تا این تاریخ همچنان قزوین مقر دولتخانه مبارکه بود اما شاه عباس، بسیاری از اوقات در اصفهان بود. اسکندر بیک نوشته است: «و چون تا غايت دار السلطنه قزوين مقر دولت ابد قرين بود گاهى بجهة انبساط خاطر بر سبيل سير و نشاط شكار بدارالسلطنه اصفهان كه سياحان اقاليم دانش و تميز از غايت خوبى نصف جهانش گفته‏اند. شعر:

اصفهان نیمه جهان گفتند نیمی از وصف اصفهان گفتند

تشريف برده در متنزهات آن عرصه دلگشا بهجت‏افزاى خاطر انور مى‏بودند و خصوصيات آن بلده جنت‏نشان از استعداد مكان و آب رودخانه زاينده‏رود و جويهاى كوثر مثال كه از رودخانه مذكور منشعب گشته بهر طرف جاريست در ضمير انور جايگزين گشته هميشه خاطر اشرف بدان متعلق بود كه در آن بلده شريفه رحل اقامت انداخته توجه خاطر بترتيب و تعمير آن مصروف دارند لهذا درين سال مطابق ست و الف هجرى است رأى جهان‏آرا بدان قرار گرفت كه دار السلطنه مزبور را مقر دولت ابد مقرون ساخته عمارات عالى طرح نمايند». (تاریخ عالم آرای عباسی: 2/قسمت اول/ 544).

در سال 1006 بود که طرح چهارباغ ریخته شد. خیابانی عریض از دوازده دولت تا ابتدای کوه صفه. (اصفهان، هنرفر، ص 145 146) جایی که افراد بتوانند در آن گردش کنند. این یک اقدام تفریحی و برای زیباسازی بود و در اصل از روی الگویی بود که در سطحی نازل در قزوین اجرا شده بود و حالا که اصفهان می خواست پایتخت باشد لازم بود تا برای توسعه این شهر چهارباغی به مراتب زیباتر احداث گردد.

گزارش اسکندر بیک در این باره جالب و خواندنی است: «و ايام بهار عمارات عالى در نقش جهان طرح انداخته معماران و مهندسان در اتمام آن مى‏كوشيدند و از دروب شهر يك دروازه در حريم باغ نقش جهان واقع و بدرب دولت موسومست از آنجا تا كنار زاينده‏رود خيابانى احداث فرموده چهار باغى در هر- دو طرف خيابان و عمارات عاليه در درگاه هر باغ طرح انداختند و از كنار رودخانه تا پاى كوه جانب جنوبى شهر انتهاى خيابان قرار داده اطراف آن را بر امراء و اعيان دولت قاهره قسمت فرموده‏اند كه هر كدام باغى طرح انداخته در درگاه باغ عمارتى مناسب درگاه مشتمل بر درگاه و ساباط رفيع و ايوان و بالا خانه‏ها و منظره‏ها در كمال زيب و زينت و نقاشى‏هاى بطلا و لاجورد ترتيب دهند و در انتهاى خيابان باغى بزرگ و وسيع پست و بلند نه طبقه جهة خاص پادشاهى طرح انداخته بباغ عباس‏آباد موسوم گردانيدند و پل عالى مشتمل بر چهل چشمه بطرز خاص ميان گشاده كه در هنگام طغيان آب در كل‏ يك چشمه بنظر درمى‏آيد قرار دادند كه بر زاينده‏رود بسته شده هر دو خيابان به يكديگر اتصال يابد و تا عباس‏آباد يك خيابان باشد تخميناً يك فرسخ شرعى و از دو طرف خيابان جوى آب جارى گردد درختان سرو و چنار و كاج و عرعر غرس شود و از ميان خيابان نهرى سنگ بست ترتيب يابد كه آب از ميان خيابان نيز جارى باشد و در برابر عمارت چهار باغ حوضى بزرگ بسان درياچه ساخته شود. القصه هركس از امراء و اعيان و سركاران عمارات بوقوف معماران و مهندسان شروع در كار كرده در انجام آن ساعى گشتند و از آن تاريخ تا حال كه سنه هجرى بخمس و عشرين و الف رسيده و اين شگرف‏نامه تحرير مى‏يابد عمارات با صفا و باغات دلگشا به نوعى كه طرح كارخانه ابداع در عرصه ضمير مبارك اشرف طرح افكنده بود بحيز ظهور آمده در كمال لطافت و نهايت خوبى اتمام يافت درختان سر بفلك افراخته و اشجار ميوه‏دارش گوئى به طوبى جنان پيوند دارد الحاصل هر باغى از آن رشك فرماى باغ جنان و عمارات رفيعش كه بنقوش بديع مذهب و مزين و بصور مصوران نادره‏كار آراستگى دارد گوئى سدير و خورنق از آن نشانى است بلكه در عرصه گيتى نظير و عديل آن محض خيال و گمانى بعد از آن شهر عباس‏آباد نيز در جانب غربى چهار باغ جهت مسكن تبريزيان به نوعى كه در محل خود تحرير خواهد يافت طرح انداخته اتمام دادند. مجملا معمار همت والاى شاهى ظل اللهى چند سال بترتيب و تزيين خطه فرح‏افزاى صفاهان پرداختند و آن بلده طيبه را از كثرت عمارات و باغات و منازل مرغوب دلگشا و رواقها و منظره‏هاى بهجت‏افزا و قيصريه و چهار بازار و مساجد و حمامات و خانات عالى مصر جامع ساخته و اليوم خلد برين داغ بندگيش بر جبين دارد و امروز چنانچه كمال اسماعيل گفته: شعر:

اصفهان خرم است و مردم شاد این چنین عهد کس ندارد یاد




(عالم آرای عباسی: 2 / قسمت اول / 545).

شاهزادگان و ایجاد بناهای بزرگ در اصفهان

استفاده از نقش شاهزادگان در ایجاد بناهای بزرگ در اصفهان، اعم از کاخها و یا کاروانسرها، مطلبی است که نه فقط اسکندر بیک، بلکه شاردن هم به آن اشاره کرده است. نمونه آن درخواست شاه از مقصود بیک برای ساختن یک کاروانسرا بود. به گفته شاردن، شاه از مقصود بیک خواست تا ساختمانی برای رفاه حال مردم بسازد و او هم این کاروانسرا را ساخت». « شاه عباس بزرگ داراى جاذبه خاص و نفوذ كلام خارق‏العاده بود، ازاين‏رو در تمام امور پيوسته مرادمند و كامياب بود. عطار با رضاى خاطر فرمان‏پذير شد و اعلام داشت كه در نزديك‏ترين اوقات بدين كار آغاز مى‏نهد؛ و اين كاروانسرا را با صرف سه هزار تومان كه معادل چهل و پنج هزار اكوست ساخت و به شاه تقديم كرد.» این همان «كاروانسراى مقصود عطار است. دكان عطارى وى روبه‏روى اين كاروانسرا بوده و آن را در زمان پادشاهى شاه‏ عباس‏ بزرگ ساخته است». (سفرنامه شاردن: 4/ 1417).

اهمیت به گردشگری زنان در اصفهان

جالب است بدانیم که از روزهای هفته، روزهای چهارشنبه، چهارباغ ویژه گردش زنان دربار بود و فروشندگان نیز همه زن بودند و بنابر این آنان نیز می توانستند یک روز را بدون حضور مردان، در این خیابان گردش کنند. (بنگرید: اصفهان، هنرفر، ص 146). به گفته هنرفر، نخستین بار از روز چهارشنبه 23 ماه صفر سال 1018 این رویه آغاز شده و روزهای چهارشنبه هر هفته، اختصاصی زنان بوده است.

بهره بردن از استعداد شهرهای دیگر در ساخت اصفهان

ساخت محله عباس آباد یک نکته دیگر را تاکید می کند و آن این که شهر اصفهان، پس از تبدیل شدن به پایتخت، می بایست از استعداد شهرهای دیگر هم استفاده کند. بخشی از این استعداد از تبریز به اصفهان منتقل می شود. همین سیاست است که به بنای محله عباس آباد منجر می شود که محله خاص تبریزیان است که بویژه در طلا سازی استاد بودند. اطلاعات و برداشت شاردن از این مساله جالب و گویای یک سیاست منظم هم در اصل انتقال و هم در شهرستازی است:

«محله عباس‏آباد از دروازه سلطنتى آغاز مى‏شود. اين محله را كوى تبريزيان نيز مى‏نامند. زيرا نخست ساكنان آن تبريزيانى بوده‏اند كه شاه‏ عباس‏ بزرگ آنان را به اصفهان‏ كوچانده و در آنجا سكونت داده است. اين محله كه از بزرگ‏ترين و آبادترين محلات شهر مى‏باشد در طول نيم فرسنگ ميان پل الله‏وردى خان تا پل مارنان‏ واقع است و چون تازه‏ساز است، و بناهاى مجلل دارد زيباترين و خوش‏منظرترين محلات شهر به شمار مى‏آيد. كوچه‏هاى عباس‏آباد بر خلاف كوچه‏هاى اصفهان كه تنگ و پرپيچ‏وخمند، راست و گشاده‏اند. از ميان بيشتر كوچه‏هاى محله آب روان است، و در دو طرف، جويها به درختان تناور و سايه‏افگن آراسته است. بيشتر ساكنان اين محلّه مردمان ثروتمند و متشخص مى‏باشند، و در هيچيك ديگر كويهاى اين شهر اين همه توانگر و جاه‏مند نيست. نخستين كوچه اين محلّه كه از دروازه سلطنتى آغاز مى‏گردد هزار و دويست قدم طول دارد، و مستقيماً به رودخانه مى‏رسد.» (سفرنامه شاردن، 4/1549)

اسکان اقوام غیر ایرانی در اصفهان

اسکان اقوام دیگر در اصفهان برای شهری بزرگ که مرکز تجاری بود امری عادی بود. شاردن در زمان شاه سلیمان نوشته است: «در شهر اصفهان افزون بر ساكنان محلى و بومى گروهى از تاتارها، هنديان، روسيان، عربها، تركها و بعضى اقوام ديگر، همه طبق آداب و رسوم خود زندگى مى‏كنند. شاه‏ عباس‏ دوم هفت تن زرگر، ساعت‏ساز، ميناگر از اروپا دعوت و استخدام كرد كه هنوز با آسايش خاطر در يكى از محلات ارمنى‏نشين جلفا زندگى مى‏كنند». (سفرنامه شاردن: 5/ 1767).

سیاست اسکان خارجی ها در اصفهان، کما بیش برای امر تجارت ادامه یافت. در اصفهان قصرهای زیادی بود که بنا به درخواست هیئت های خارجی به آنان اختصاص می یافت. این مسأله تا پایان عصر صفوی جریان داشت و فرامین متعددی از شاه سلطان حسین نیز در این زمینه وجود دارد که نوایی در کتاب اسناد و مکاتبات سیاسی دوره شاه سلطان حسین آورده است. این رویه در ادامه سیاست های شاه عباس بود.
به طور کلی باید گفت، تقویت شهر اصفهان از نظر توسعه کالبدی از سیاست هایی بود که شاه عباس با عنایت به مرکزیت آن دنبال کرد. برای مثال دو دهه پس از آن که اصفهان پایتخت شد و اوضاع اقتصادی دولت نیز بهبود یافت، به فکر انتقال آب کوهرنگ به اصفهان افتاد. وصف این اوضاع را اسکندر بیک آورده و از تلاش هایی که صورت گرفته و محاسبات مالی و فنی آن به تفصیل سخن گفته است (عالم آرای عباسی: 3/950). این کار که حتی زمان شاه طهماسب طرح شده و شاه عباس به جد دنبال آن بود هیچ گاه اجرایی نشد تا آن که طی سال 1328 1332 ش به مرحله اجراء در آمد. شاردن به اشتباه تصور کرده است که شاه عباس این را به سرانجام رسانده و دست کم دو بار این مطلب را تکرار کرده است. (سفرنامه شاردن: 4/1392).

سیاست شاه عباس برای آبادانی اصفهان از زبان اسکندر بیک

اسکندر بیک در اواخر کتابش، ضمن فصلی خاص، به فعالیت ها و خدمات شاه عباس به صورت موضوعی و مستقل از روند سالشمارانه پرداخته و ذیل عنوان مقاله یازدهم آن بخش «در ذکر آثار خیر و انشاء و احداث عمارات» می نویسد:

«و آنچه در صفاهان جنت‏نشان احداث فرموده‏اند اولا در شهر مسجد جامع عالى واقع در جانب جنوبى ميدان نقش جهان كه طاق مقصوره‏اش نشانى از گنبد هرمان و با طاق نه رواق فلك توامانست و آن مقدار سنگهاى مرمر كه در جدار آن ثانى بيت المعمور بكار رفته سياحان عرصه گيتى كمتر نشان داده‏اند، مجملا آن معبد فردوس نما در زيب و زينت و دلگشائى رشك مسجد اقصى است و مسجد ديگر در برابر درگاه دولتخانه در غايت زينت و صفا و مدرسه و دارالشفا و حمامات و قيصريه و بازارگاه دور ميدان مع بالا خانها و كاروان سراهاى عالى و درگاه پنج طبقه دولتخانه و خلوتخانه‏هاى زرنگار موسوم به سروستان و نگارستان و گلدسته و عمارت پنج طبقه و حوض خانها و خيابان موسوم به چهار باغ تخمينا يك فرسخ و باغات و بساتين كه در دو طرف خيابان احداث شده، و عمارات عالى كه در هر باغ ترتيب يافته بيرون از حيز شمار است و در وسط خيابان مذكور پل عالى مشتمل بر چهل چشمه بر زاينده‏رود بسته است كه سياحان عرصه گيتى مثل و مانند آن در هيچ ولايتى نديده‏اند و شهر عباس‏آباد كه در جانب غربى بيرون شهر صفاهان جهت مسكن تبريزيان احداث شده در غايت صفا و نزاهت و خرمى و جداول آنها رشك روضه رضوان و شهره جهان است ...»

اما سیاست شهرسازی صرفا شامل حال اصفهان نبود، بلکه شاه عباس اقداماتی هم در شهرهای دیگر مانند قزوین، کاشان، مازندران و همدان داشت. اسکندر بیک دنباله عبارت بالا می نویسد:

و در دار السلطنه قزوين درگاه دولتخانه و خلوتخانه دو طبقه زرنگار موسوم به عمارت نو و كاروان سراى عالى و عمارات جهان‏نما واقع در شرقى و غربى ميدان سعادت، و در كاشان منازل و رواق بهشت‏آسا دولتخانه مشتمل بر چند عمارت مع باغات دلگشا و حمام و كاروانسرا و بند قهرود و رباط سنگين و رباط سياه كوه و فرش راه نمكسار و سياه كوه كه قريب ده هزار تومان تخمينا صرف شده چند فرسخ بسنك و آهك استحكام يافته موجب دعاى خير مترددين است، و در مازندران جنت‏نشان احداث فرح‏آباد جنت‏نهاد در كنار دريا كه رودخانه موسوم به تجينه‏رود از آن ميان مى‏گذرد و پل عالى و خيابان كه از آن بلده جنت‏نشان تا بلده سارى تخمينا چهار فرسخ طرح انداخته سنگ بست نموده‏اند و عمارات عالى كه در هر باغ ترتيب يافته از حيز شمار بيرونست دولتخانه و بازارگاه و حمامات و باغات فرح‏بخش جنت مثال در آن بلده جنت‏نشان طرح انداخته از غايت نزاهت آن بلده شريفه خلايق و اواسط الناس و ارباب صناعت بتوطن آن بلده فاخره رغبت نموده چندين هزار خانوار از مسلم و غير مسلم از اطراف و جوانب آمده از حوادث ايام در ظل معدلت همايونش استظلال جسته‏اند و اليوم شهرى بآن عظمت و شوكت و ازدحام معلوم نيست كه در بلاد اسلام بوده باشد و عمارات و باغات مرغوب واقعه در سارى و آمل و درياچه و عمارات عاليه بارفروش ده و در اشرف خانه‏هاى بتكلف بزيب و زينت و باغ و چشمه و حوضخانه كه در بالاخانه عمارات باغ مذكور ترتيب يافته آب را از مكان مرتفع بفنون غريبه بالا برده بحوض نقره مى‏ريزد و ديگر باغات و حمامات و عمارات ديگر در نيم فرسخى قصبه مزبور موسوم به باغات كه در مكان مرتفع ترتيب يافته مشتمل بر تالارها و ايوانها و درياچه و فواره‏ها و حمام و باغچه فردوس نما كه از نظاره آنها ديده عقل را حيرت‏افزاست و از اصفهان‏ تا قصبه اشرف در هر محله چهار فرسخى عمارتى مشتمل بر خانه‏هاى نشيمن و بيوتات و باغچه‏هاست كه اكثر حمام دارد و جميع بيوتات ما يحتاج نزول همايون مهيا و آماده است و در قصبه استرآباد عمارات دولتخانه و در نطنز باغ تاج‏آباد مع عمارات درگاه و بالاخانها و حمام و غيره و باغ عباس‏آباد ما بين نطنز كاشان و در دار السلطنه تبريز تختگاه مزارعين على و زين‏على و تجديد عمارات مسجد شاه جنت مكان و در حدود همدان شهر نو چمچال پاى كوه بيستون رباطى جهت نزول زوار عتبات عاليات ترتيب يافته رقم ثبت يافته اميد كه هريك از بناهاى خير سبب فتح و فيروزى گشته آثار آن بر صفحات روزگار يادگار باشد.» (عالم آرای عباسی: 3/1112 - 1111)

سیاست شاه عباس در باره اسکان ارامنه در اصفهان

ابعاد مختلف اسکان یک گروه ویژه یعنی ارامنه در اصفهان اقدامی قابل تامل از یک طرف، و حرکتی حساب شده و شجاعانه از طرف دیگر است. این که یک شاه مسلمان شمار زیادی از ارامنه را در شهری که تقریبا بجز اقلیت یهودی، غیر مسلمان ندارد، ساکن کند، جسارت خاص خود را می طلبید و به هیچ روی یک اتفاق نبود.

شاه عباس از آغاز سلطنتش در سال 996 مترصد انجام اقداماتی برای باز پس گیری خراسان و آذربایجان بود، اما این مهم نیاز به زمان داشت و در بخش آذربایجان تا سال 1012 به تعویق افتاد. در این سال پس از نبردهایی که در آذربایجان و ارمنستان رخ داد، نیروهای عثمانی به عقب رانده شدند؛ هرچند تصرف مجدد ارمنستان توسط عثمانی، به آوارگی ارامنه متمایل به صفویان، به سمت ایران منجر شد. به دنبال آن شمار فراوانی از آنان در حوالی تبریز اسکان داده شدند که شماری از آنها باز گرفتار بلایای طبیعی شده و آسیب زیادی دیدند. شاه عباس که در تبریز بود، دستور داد شمار فراوانی از آنان را به اصفهان آورده، زمین و امکانات داده و در آنجا اسکان دهند: « در بهار چون استقامتى در آن ملك نبود حضرت اعلى از غايت ترحم و شفقت بخلق الله حكم فرمودند كه جمعى از ارامنه مذكور كه از چنك اجل رهائى يافته‏اند بمأمن اصفهان‏ شتافته چند گاه در آن ولايت آسايش نموده به فراغ‏بال روزگار گذرانند و جمعى كثير با خانه كوچ روانه شده در بلوكات اصفهان‏ به ايشان محل زراعت و تخم و تقاوى شفقت شد و تا دو سه هزار تومان بدين علت از مال ديوان بديشان دادند». (عالم آرای عباسی: 2/ قسمت 2/670)

در واقع نمی توان گفت که شاه عباس از قبل، تا چه اندازه در استفاده از ارامنه برای سیاست های آینده خود برنامه ریزی داشته است. آنچه ظاهر است این که وقتی با مشکل آنها در تبریز مواجه شده، برای حل این معضل اقدام به این کار کرده است. می دانیم که عثمانی در دهه نخست قرن یازدهم هجری بر آذربایجان و به خصوص شهر تبریز تسلط داشت. در سال 1012 بود که شاه عباس برای آزاد سازی تبریز اقدام کرد و عثمانی را بیرون راند. سپس به ارمنستان که سالها محل منازعات عثمانی و صفوی بود رفت و ارمنی ها از وی استقبال شایانی کردند. در آنجا به اهمیت موقعیت ارامنه و ثروت آنها پی برد. وی در سال 1012 پس از شش ماه محاصره ایروان آنجا را تصرف کرد. سال بعد عثمانی ها یورش بردند و شاه عباس عقب نشست. در اینجا بود که ارامنه زیادی آواره شدند. انتقال ارامنه به ایران برای استفاده از تجارب آنها بود. غوگاسیان نوشته است: «تصمیم شاه عباس برای کوچ چنان شمار زیادی از مردم به سوی ایران علاوه بر این که یک استراتژی نظامی بود بر پایه تدابیر اقتصادی نیز قرار داشت. ارامنه به عنوان بازرگان، صنعتگر و کشاورز کمک زیادی به اقتصاد ایران کردند. علاوه بر آن به عنوان اهل ذمه شاه، ناچار به پرداخت جزیه بودند که درآمد سلطنتی را افزایش می داد... دستورات شاه به اجرا درآمد و سپاهیان صفوی به خاطر چند روز عقب نشینی صدها هزار نفر از ارامنه را از شهرهای قارص، شیراک آوان، ... ایروان، ... نخجوان و سایر شهرها و روستاها کوچ دادند» (تاریخ ارامنه ایران در قرن هفدهم میلادی، غوگاسیان، ترجمه سعید کریم پور، تهران، امیر کبیر، ص 82 83). وقتی این جماعت به ایران رسیدند در شهرهای مختلف اسکان یافتند و از جمله شماری هم به اصفهان برده شدند.

در واقع، بازرگانان ارمنی در این نقل و انتقال کمتر اذیت شدند و همین ها بودند که مورد توجه شاه عباس قرار داشتند و به اصفهان منتقل شدند (ص 89). قطعه زمین بزرگی که همین جلفای امروزی است در حاشیه زاینده رود به این گروه تعلق گرفت و جلفای اصفهان در آنجا ساخته شد. جمعیت منتقل شده به ایران، بین هشتاد هزار تا چهارصد هزار گفته شده است. (همان، ص 87)

شاه عباس یک مسلمان معتقد بوده و حتما باید تصور می کرده است که چطور امکان دارد جماعتی مسیحی با این گستردگی در همسایگی مسلمانان زندگی کنند. آنها باید کلیسا داشته باشند، ناقوس بزنند، مشروب بخورند و بسیاری از اموری دیگر. شاه عباس روی این مساله اصرار داشت که بمانند اما بعد از وی شکایات مردم سبب شد تا جلفای نو شکل گرفته و آنان از داخل محوطه ای که نزدیک مسلمانان بودند اندکی دور شوند. این مسائل در حوالی سالهای 1056 1070 رخ داد. (همان، ص 90). جمعیت جلفای نو در سال 1070 به حدود سی هزار نفر می رسیده است. اهمیت ارامنه سبب شد الله وردی خان در شیراز، از شاه بخواهد تا شماری ارمنی را به آنجا گسیل کند که در پی آن پانصد خانوار ارمنی به شیراز رفتند، هرچند تعداد کمی از آنها باقی ماندند (همان ص 110 111). محتملا الله وردی خان نیز هدف استفاده تجاری یا خدمت پیشه وری از آنان را داشته است.

رفتار صفویان با اقلیت ها، در مقایسه با بسیاری از دولت های دیگر و حتی ادوار دیگر تاریخ ایران، رفتار خوبی بوده است. در این باره شاه عباس امتیاز خاصی دارد و گزارش زیر در این باره صریح است:



شاه عباس و تجارت بین الملل و ارامنه

نکته مهمی که در باره شاه عباس وجود دارد، نظارت او بر کارهای اقتصادی است که در مقایسه با شاهان قبل و بعد، بسیار متفاوت است. او درک خاصی از اقتصاد، بازار و تجارت داشت و به خصوص باسیاستی که در باره تجارت ابریشم و انحصاری کردن آن در پیش گرفت، نشان داد که تا چه اندازه در این باره حساس است. او را «شاه تاجران» خوانده اند و دلیل آن جز این نیست که او پادشاهی است که دقیقا روی تجارت حساسیت دارد. در این باره به چند نکته باید توجه داشت و البته پیش از آن باید دانست که مع الاسف تواریخ صفوی ما، چنان که اشاره کردیم، از ابعاد اقتصادی این دوره آگاهی جدی به دست نمی دهند. اما نکات قابل تامل:

1.تبدیل ابریشم به کالای تجاری ایران

اگر از ما بپرسند ایران در زمینه کدام محصول در تجارب بین الملل نقش داشت، چه خواهیم گفت؟ باید گفت ایران هیچ محصولی با نقش منحصر به فرد و قابل ارائه در سطح جهانی نداشت و همواره یک اقتصاد بومی ساده و در عین حال به لحاظ بین المللی راهی برای داد و ستد اندک اجناس دیگران بود. مشکل دیگر ما این است که تاریخ اقتصادی روشنی نداریم و این جز آن که نشان می دهد تاریخ نگاری اقتصادی ما در چه حد ضعف دارد، از ضعف تفکر اقتصادی و ساده نگری مردمان و سیاستمداران آن عصر حکایت دارد. البته در این باره شاه عباس تحولی ایجاد کرد که اشاره خواهیم کرد.

بطور کلی باید گفت: در زمان صفویه چه تحولی در این امر رخ داد؟ در این مورد هم باید گفت تنها تحول عمده در زمینه ابریشم طبیعی و آن هم در دولت شاه عباس است. ایران در این زمینه آن هم در طول قرن هفدهم تبدیل به مرکز مهمی شد و این به دلیل سرمایه گذاری خاصی بود که شاه عباس در مازندران در باره تولید ابریشم و تبدیل آن به یک کالای تجاری بین المللی کرد.

2. توجه به اصلاح راهها و امر راهداری و کاروانسراهای بین راهی

شاه عباس در این زمینه طراح فکر بدیعی بود و به همین دلیل می دانست در قدم اول باید بر راه و راهداری سرمایه گذاری کند. شاید کسانی این همه فعالیت را فقط برای راه مشهد و زیارت بدانند اما وقتی مجموعه اطلاعات مربوط به راهها را در این دوره بررسی کنیم، در می یابیم که شاه عباس دقیقا در باره اهمیت راه و کاروانسرا حساسیت داشته و فعالیت کرده است.

در این زمینه شاردن توضیحاتی را آورده که قبلا اشاره کردیم توجه خاص شاه عباس به خلیج فارس و بیرون راندن پرتغالی ها هم باز زمینه سازی برای تسلط بر راه های دریایی تجارت بوده است. ایران سر هیچ راه تجاری بین المللی مهمی نبود. راه ابریشم که در قدیم اهمیت داشت، به دلیل فاصله افتادن عثمانی میان شرق و غرب، از بین رفته بود و تازه همان زمان هم که بود، ارتباطی با ایران مرکزی نداشت. راه دریایی جنوب که به تازگی و با آمدن پرتغالی ها و سپس دیگر اقوام اهمیت یافته بود، همچنان تاثیری روی ایران مرکزی به عنوان یک راه نداشت. باید علاوه کرد که راه های داخلی ایران هم راه های قابل توجهی نبود. در واقع ایران در موقعیت یک اقتصاد محلی بود و این چیزی بود که شاه عباس آن را دریافت و سعی کرد با گسترش راهها، ساختن کاروانسرها، توسعه تجارت، ارتباط با جنوب، و نیز ایجاد تیمچه ها و کاروانسرهای داخل شهر آن را توسعه دهد.

3. ساخت بازار

تجارت نیاز به کالای با ارزش از یک طرف و ایجاد بازارها و بازارچه های کوچک و بزرگ از طرف دیگر داشت. توسعه در کار تولید ابریشم یک قدم مهم بود چنان که ساختن بازار قیصریه قدم دیگر به حساب می آمد. تیمچه ها و خانات و چارسوق ها و حمامات همه مورد توجه خاص شاه عباس قرار گرفت و جالب است که غالب آنها در اطراف میدان نقش جهان که یک طرفش هم دولت خانه مبارکه نقش جهان یا همان عالی قاپو بود، با درآمدهای شخصی شاه عباس ساخته شد. شاهد آن که آنها را وقف کرد که وقف نامه آن را هم اسکندر بیک آورده است (عالم آرای عباسی: 2/ قسمت 2/ 760).

ساختن بازار قیصریه در حاشیه نقش جهان به عنوان جزئی از طرح بزرگ شاه عباس که هم جنبه نمادین داشت و هم واقعی، و تیمچه های آن این بازار را به عنوان یکی از بهترین بازارها و متنوع ترین آنها در جهان درآورده بود، عقل اقتصادی شاه عباس را نشان می داد. او مرتب به قیصریه سر می زد و هر از چندی آنان را زنانه کرده تمام زنان حرمسرای خود را در کنار سایر زنان اصفهان به آنجا می آورد. گردش می کرد و تمام اجناس تیمچه های مختلف که از سوی بازرگانان هندی و ونیزی و ترک و غیره بود، نگاه می کرد (اصفهان، هنرفر، ص 115- 116)

4. تبدیل ابریشم ایران به طلا و نقره و اهمیت ارامنه در این راستا

بحث مهم اقتصاد روی محور طلا و نقره بود، اما زمانی که جنسی مانند ابریشم طبیعی به میان آمد، توانست جانی به اقتصاد ایران که فاقد طلا و نقره بود بدهد. این که انگلیسی ها توانستند ابریشم طبیعی برده و طلا بدهند، سبب شد تا پس از پرتغالی ها بتوانند امتیاز مهمی بدست آورند، اما از روزی که گفتند در ازای آن نه طلا و نقره که جنس خواهند داد، این انحصار برای آنان به عنوان صادر کننده ابریشم ایران از دست رفت. در این وقت، تاجران ارمنی جلفا توانستند با مبلغی پول به شاه این امتیاز را بدست آورند (تاریخ ارامنه ایران در قرن هفدهم، ص 13- 136).

این جا بود که اهمیت تاجران ارمنی برای نقل و انتقال ابریشم و اجناس دیگر روشن شد و سیاست شاه عباس در آوردن قومی که بتواند به اروپا رفت و آمد کند، آثار خود را نشان داد. غوگاسیان نوشته است: شاه عباس اول تجارت را در کنترل حکومت خود نگه داشت. عوامل تجاری او عمدتا بازرگانان ارمنی بودند. اما پس از مرگ وی در سال 1038 کنترل حکومت سلطنتی بر امر تجارت به تدریج کاهش یافت، و بازرگانان ارمنی فارغ از نظارت حکومت فعالیت های خود را بدون وابستگی سازماندهی کرده و توسعه دادند. آنها بلافاصله در تمام ایران، هندوستان، روسیه، ایتالیا، هلند، فرانسه و انگلستان و بسیاری از کشورهای اروپایی شبکه های اقتصادی دایر کردند. آنها به خاطر مهارت در امور اقتصادی و قابلیت انطباق دینی و اجتماعی با سبک زندگی اروپایی توانستند تجارت بین المللی ایران را در اختیار بگیرند (تاریخ ارامنه ایران، ص 136).

شاردن هم نوشته است که ارامنه، به تنهایی همه تجارت اروپایی را مدیریت می کنند و دلیلش آن است که مسلمانان نمی توانند آداب دینی خود را با دقت لازم، مطابق با شیوه پرهیزکارانه که دینشان از آنها خواسته، در میان مسیحیان مراعات کنند. (تاریخ ارامنه، ص 136 به نقل از شاردن).

تفاوت ورود ارامنه در تجارت خارجی با آنچه که تاجران اروپایی داشتند در این بود که عواید نهایی ارامنه در ایران می ماند اما اروپایی ها دارایی نهایی خود را به اروپا منتقل می کردند. (تاریخ ارامنه، ص 141).

بحران پول در کشور و یافتن راه حل برای آن

پول در قالب طلا و نقره به صورت سکه و یا هر شکل دیگر، پایه اصلی اقتصاد است. طلا و نقره را هر زمان می توان تبدیل به کالا کرد. به علاوه، مناسبات داخلی یک اقتصاد، از جمله پرداخت هر نوع وجهی برای انواع خدمات، با همین پول خواهد بود. ایران طلا و نقره و به عبارتی پول نداشت و باید از راهی این پول بدست می آمد. نبودن کالای مناسب بین المللی مشکل اصلی ایران بود. شاه عباس در این زمینه چه کرد؟

امروزه در پی تحقیقات رودی متی این نکته ثابت شده است که اوضاع اقتصادی ایران در اواخر قرن یازدهم هجری و پس از آن در سه چهار دهه پایانی حکومت صفوی، بحران پول در ایران یکی از اساسی ترین مشکلات بوده است. شما وقتی با یک کشور خارجی تجارت می کنید، اگر در ازای کالای او، کالای با ارزشی نداشته باشید که معاوضه کنید، ناچار باید سکه طلا و نقره که دینار و درهم است بدهید. در این صورت اگر کشوری باشید که طلا داشته باشید وسکه با عیار بالا ضرب کنید، و این به اندازه ای باشد که برای واردات کافی باشد، متضرر نخواهید شد. اما ایران چنین توانی را نداشت و تنها می توانست از طریق صادرات کالا، طلا و نقره وارد و ضرب کند تا بتواند در ازای دادن آن کالاهای دیگری بگیرد. وقتی این اتفاق نیفتاد، جز آن که تقلب در سکه ها رو به فزونی گذاشت، امکان پرداخت حقوق افراد داخلی هم نبود. حتی با منع از خارج کردن طلا و پول از کشور این امکان فراهم نبود. بسیاری به جای خدمات خود کالاهای بی ارزش یا زمین یا جز اینها دریافت می کردند. اما این وضع نمی توانست تا ابد ادامه یابد. این بحران پولی در پایان عصر صفوی این دولت را رو به سقوط برد. این گزارشی است که در کتاب ایران در بحران رودی متی (ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1393) به تفصیل و مستند آمده است.

ارامنه نقش مهمی در این میانه بر عهده داشتند و چنان که گذشت آنها باید با انتقال کالاهای ایرانی، پول یعنی طلا و نقره به ایران می آوردند.

در چهارچوب سیاست شاه عباس در قبال ارامنه، مهم ترین نکته استفاده تجاری از آنها بود که هم برای شاه خوب بود و هم برای ارامنه. با این حال که شاه عباس، بازرگانان ارامنه را آزاد گذاشت، و کسی نشانی از سختگیری نسبت به آنها بدست نداده، از تلاش او برای دعوت ارامنه روستایی به اسلام یاد شده است. اما این برای او یک امر فرعی بود نه اصلی. اسکندر بیک نوشته است:

«دعوت نمودن جمعى از نصارى بدين اسلام‏: درين سال رأى عالم‏آراى همايون كه ممهد بنيان دين و دولت و مقوى اركان ملك و ملت است اقتضاى آن نمود كه گروهى از ارامنه و نصارى را كه حسب الامر در فريدن و سرحد قرب جوار بختيارى اقامت و محل زراعت دارند بدين اسلام دعوت فرمايند و از وفور ترحم و غمخوارى كه چون دنيا محل حوادث و دار فتور است مبادا در هنگام وقوع حادثه و عدم استقامت ملك از الوار قرب جوار كه جور و اعتساف جبلى آن طايفه است به ايشان كه مطيع الاسلام و اهل ذمه‏اند دست درازى واقع شده نساء و صبيان بذل اسر گرفتار آيند جمعى از آن طبقه دعوت همايون را بقدم اذعان تلقى نموده طوعا او كرها پذيراى فرمان شدند غرض اصلى آن بود كه در مواضعى كه ايشان مسكن گرفته‏اند معبدى كه ساخته‏اند بمسجد شهرت يافته آواز مؤذنى از آن برآيد كه شعار مسلمانى ظهور يافته عاقبت حال ايشان بخير و خوبى مقرون باشد سيادت پناه امير ابو المعالى نطنزى‏ مجلس نويس همايون را كه ابا عن جد از ملازمان قديم اين دودمان ولايت‏نشان است و از عهد صبى در ظل تربيت همايون شاهى نشو و نما يافته بشرف قرب و منزلت سرافراز و بكمال اعتماد و محروميت از كفار ممتاز است بدين خدمت سعادت‏افزا مأمور گشته و او حسب الامر- الاعلى متوجه اين امر خير انجام گشته به ميانه آن جماعت رفت بعضى را توفيق رفيق گشته بالطوع و الرغبة هدايت يافته و جمعى كه ترك ملت مسيح به اغوا و تحريك رهبانان و كشيشان بر ايشان دشوار بود و تغيير كيش نصارى مكروه خاطر ايشان مى‏نمود به اندك تهديدى كه به قسيسان و رهبانان در ترك ممانعت نمودند از منع متصاعد گشته بجز انقياد چاره نيافته با اكراه قدم در دايره مسلمانى نهادند و اكثر نساء و صبيان در شوق و شعف آمده بر يكديگر سبقت جسته زبان به كلمه توحيد و ترك ملت نصارى و قبول دين مبين و شريعت بيضاء گويا مى‏ساختند. (عالم آرای عباسی: 3/96) و بنگرید: تاریخ ارامنه جلفا در قرن هفدهم، ص 147 149).

شاه عباس و فرهنگ سازی ایرانی شیعی

بدون شک ایران پس از صفوی نیاز به فرهنگ سازی داشت. این را دولت صفوی با تمام وجود درک می کرد. ایران صفوی از گذشته خود منقطع شده بود و در این انقطاع، ضمن آن که هنوز بر پایه همان هویت کلی پیشین بنا شده بود، در باره عناصر و مولفه های جدید و همسان سازی آنها با یکدیگر باید تلاش می کرد و خلاقیت بخرج می داد.

البته گاه انگیزه مذهبی بود و گاه اصلاح اخلاقی جامعه باز به هدف مذهب. اما وقتی بحث از قصد فرهنگ سازی می گوییم در واقع مقصود طراحی یک سیستم فرهنگی است که بتواند پاسخگوی نیازهای فرهنگی جامعه جدید با ویژگی های تازه آن باشد. به نظر می رسد شاه عباس این طرح را داشت. لازمه طراح بودن این است که شما ارزش هر چیز و جایگاه واقعی آن را در یک مجموعه بدانید. این که جای هر چیزی در فرهنگ سازی چیست. آیا با این باور که فقط دین و شریعت باید فرهنگ سازی کند می توان موفقیت داشت؟ شاید کسانی بر این باور باشند اما شاه عباس این اعتقاد را نداشت. اگر شما سرنوشت فرهنگ را صرفا دست کسانی بدهید که چنین باوری دارند معلوم نیست به آنچه آن را فرهنگ سازی موفق می گوییم، بتوانند برسند. البته بسیاری از اینان از فرقه های مختلف اسلامی، ممکن است برخی مظاهر فرهنگی را شرک بدانند. برای مثال توجه به جشن های باستانی مثل آب پاشان (13 تیر ماه هر سال) که شاه عباس حاضر بود از مازندران، به سرعت به اصفهان بیاید تا این مراسم را در این شهر برگزار کند. در هر حال بحث بر سر فرهنگ سازی است. اگر میدان نقش جهان را نمونه ای از فرهنگ سازی در بعد کالبدی آن بدانیم، مسجد و بازار و قصر و تفریح که همان میدان برای بازی است، نوعی فرهنگ سازی است. ساختمان سازی همیشه بوده است، یعنی پاشاهان قبلی هم در این زمینه فعال بودند. اما شاه عباس کالبد شهر را در خدمت نوعی فرهنگ سازی قرار می دهد یا دست کم در این زمینه، کاری با برنامه انجام می دهد. همین که بناهای مختلف میدان نقش جهان با نظمی معنا دار ساخته شد و بخشی از آن مسجد، بخشی به بازار و بخشی به سیاست اختصاص یافت، نکته مهمی است. اسکندر بیک می نویسد:

«در اوايل اين سال فرخنده آغاز خجسته انجام شهريار ظفر قرين نصرت فرجام را نيت خير امنيت به اسطرلاب فكرت بدان مقصور و معطوف گرديد كه در حوالى نقش جهان اصفهان بيناى مسجد عالى‏بنيان كه در بلاد ايران بل معموره جهان مثل آن نشاط نتواند داد پردازند و چون دارالسلطنه اصفهان را از عمارت عاليه و منازل مرغوبه دلگشا و باغات عنبر شميم روح‏افزا و انهار و بساتين نمونه خلد برين گردانيده‏اند اگر چه مسجد عالى و مدرسه در جانب شرقى و شمالى ميدان نقش جهان ترتيب داده بودند اما آنها در برابر همت بلند آن حضرت پست مى‏نمود و مكنون ضمير انور بود كه همچنان‏كه آن بلده جنت مثال از عمارت عاليه و باغات و قيصريه و خانات و اسواق رشك بلاد و مصدوقه‏ «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ» است مسجد عالى‏اساس و مدارس و بقاع الخير آن حضرت نيز ارفع مساجد و بقاع ايران و در زينت و صفا از بيت المعمور و مسجد اقصى نشان دهد بعد از ملاحظه اطراف ميدان نقش جهان جانب جنوبى ميدان را كه خانى بزرك در آنجا ترتيب يافته بود اختيار فرمودند». (عالم آرای عباسی: 2/قسمت دوم / 831)

مردم در ایام عاشورا نیاز به برگزاری مراسم سوگواری دارند و در ایام نوروز نیاز به برگزاری مراسم جشن. شما باید بتوانید اینها را در کنار هم قرار دهید. گزارش اسکندر بیک از نوروز سال 1020 وقتی که ششم محرم اول بهار یعنی روز نوروز شده بود. شاه عباس در این باره چه کرد؟ او می نویسد:

نوروز اين سال فرخ‏فال به فيروزى و فرخندگى در روز جمعه ششم شهر محرم الحرام كه آغاز عشرين و الف هجرى و اول فروردين ماه جلالى بود واقع شد يعنى شاهنشاه فلك چهارم كه نير اعظم و عطيه‏بخش عالم است از نهان‏خانه حوت بشرف گاه حمل برآمده فيض‏بخش عالم عنصر گرديد و كوس نوروزى آوازه عالم‏افروزى در كون و مكان انداخته نورسان گلستان به جلوه‏گرى درآمدند جهان را طراوتى تازه پديد آمد و حضرت خاقان فلك قدر گيتى‏ستان و شهريار كام‏بخش كامران اعنى فرمانرواى ايران و شاهنشاه زمان ظل الله الملك المستعان غلام باخلاص حضرت شاه مردان سلام الله عليه ابو المظفر شاه عباس بهادر خان‏: بيت‏:

ز عدلش جهان منور باد تا جهان هست دادگستر باد

در دار السلطنه اصفهان كه مقر دولت آن خسرو قضا قدرت قدر توأمان و بيمن توجه و دستيارى معمار همتش مصر جامع و خلاصه ملك ايران و از خلد برين نشانى است به فيروزى و اقبال نزول اجلال داشتند و بجهت ايام عاشورا كه شيعيان و مواليان اهل بيت در تعزيه سيد الشهداء خامس آل عبا لباس سوگوارى پوشيده اندوه و ملال بر ضماير مستولى بود بلوازم نوروز و جشن و سرور آن روز فيروز قيام ننمودند و زبان حال صغير و كبير و برنا و پير در آن ايام ملالت فرجام بمضمون اين مقال كه افصح الشعراء المتاخرين مولانا محتشم كاشى در مرثيه آن حضرت الفاء نموده مترنم بود: محتشم: ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای / وز کین چها در این ستم آباد کرده ای؟ کام یزید داده ای از کشتن حسین / بنگر کرا به قتل که دلشاد کرده ای؟ بعد از فراغ خاطر از لوازم تعزيه و سوگوارى كه طراوت فصل بهار و ايام فروردين نزهت آثار آن بلده جنت‏نشان را خضرت و نضارت بخشيد و عنبرين بوى شكوفه و ازهار در دماغ‏ روزگار پيچيده مسرت‏بخش دلها و خرمى‏افزاى خاطر همگنان گرديد بدستور معهود در باغ نقش جهان امر قضا نفاد بترتيب جشن عالى بصدور پيوست و امراء عاليقدر و وزراء و مقربان درگاه والا و اهالى و اعيان قلمرو همايون كه در پايه سرير سلطنت مصير حاضر بودند مع تجار و طبقات اصناف بر حسب اشاره همايون هريك در محلى مناسب طرح جشن عالى انداختند و خيام زرنگار و سايبان‏هاى اطلس و ديباى خطائى افراخته مجالس بهشت‏نشان ترتيب دادند و چهار طاقها در برابر هر مجلسى بفنون غريبه آراسته چراغان كردند بر روى خلق ابواب بهجت و خرمى گشوده گشت و در مجالس ساقيان سيمين‏ساق به جرعه‏هاى رواق نشاط افزاى مجلسيان گشته چند روز داد خرمى دادند. (عالم آرای عباسی: 2/قسمت 2/830).

خود اسکندر بیک تربیت شده این فرهنگ است و عبارات کتاب وی دقیقا گویای هم ترکیب فرهنگی تازه می باشد.

قهوه خانه ها از مراکز تفریحی شهر اصفهان

بخش تفریح برای زندگی مردم آن هم در شهری بزرگ مانند اصفهان که یک نیاز جدی بوده، کاملا مورد توجه شاه عباس قرار داشته است. ایجاد قهوه خانه های بزرگ در اطراف میدان نقش جهان (اصفهان، لطف الله هنرفر، ص 110)و بسیاری از نقاط دیگر، می توانست ساعات خالی مردم را پر کند. این قهوه خانه ها ضمن آن که از حاشیه های خاص خود را داشت، از نظر برگزاری مراسم نقالی برای بیان داستان حمزه، خواندن اشعار در مدح امام علی و دیگر داستانهای باستانی ایرانی (همان، ص 111) و نیز استفاده از مکیفات حلال، برای مردم، آرام بخش بسیار مناسبی بود. شاه معمولا مهمانانش را هم به این قهوه خانه ها می برد که وصف یک قهوه خانه و مجلسی که سفرای اسپانیا و عثمانی و غیره در آن بودند را در سفرنامه دن گارسیا آمده است (همان، ص 111 112).

شاردن با اشاره به فراوانی قهوه خانه ها در همه جای شهر اصفهان می نویسد: «جوشانده و دم كرده پوست و دانه كوكنار نيز از جمله مكيّفات‏ است، و در سراسر شهر جايگاههايى شبيه به قهوه‏خانه‏ها وجود دارد كه اين جوشانده را آماده مى‏كنند و در اختيار مشتريان قرار مى‏دهند. سير و تأمل در چهره و حالات و روحيات و اطوار كسانى كه به خوردن شربت كوكنار عادت دارند به راستى انتباه‏آور و عبرت‏انگيز است. اين افراد وقتى وارد اين جايگاههاى شوم و جانگزاى مى‏شوند دل‏مرده، افسرده، خاموش، لرزان و چنان بى‏حالند كه به سختى قدم پيش مى‏نهند، امّا وقتى دو يا سه فنجان از آن شربت بدفعل نوشيدند كج‏خلق‏تر، خشمگين، عصبى و درنده‏خو مى‏شوند، از همه چيز بدشان مى‏آيد، و به كسانى كه پيرامونشان نشسته‏اند بى‏اعتنايى مى‏كنند. سقط مى‏گويند، و آشوب و غوغا بپامى‏دارند. امّا پس از مدتى وقتى آن شربت زهرآگين اثر شوم خود را بخشيد به دمسازى و آشتى‏جويى و شوخ‏طبعى روى مى‏آورند، فرمان‏بر تمنّيات نفس خويش مى‏شوند، به زعم خود شيرين‏زبانى و لطيفه‏پردازى مى‏كنند. يكى قصه مى‏گويد، يكى اشعار و داستانهاى خنده‏آور مى‏سرايد». (سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی: 2/849).

شاه عباس و امر تفریح و نگاه تازه به زندگی

شاه عباس خودش هم مایل به استفاده از هوای مناسب بود و این را از اخبار و گزارش های اسکندر بیک و دیگران می توان دریافت. ایجاد قصرهایی در فرح آباد مازندران و ماندن ماهها در آن، یکی از برنامه های مناسب وی بود. این که پادشاه مملکت ضمن فعالیت برای کشور، خودش هم الگویی برای استفاده از تفریحات سالم باشد، اثر مناسبی در جامعه خواهد داشت. حکایت زیر هم برای فهم رفتار شاه عباس در باره زندگی شاد جالب است:

نصرآبادی در شرح حال میر مشرب نوشته است: مير مشرب‏ ولد مير حسين مشهور به شيشه‏گر. از سادات قم است؛ امّا چون در كاشان بسيار بوده، به كاشى شهرت دارد. پاره‏اى تحصيل كرده، كمال صلاح داشته، نسخ‏تعليق و شكسته را خوش مى‏نوشته، وقتى مير حسين به خدمت شاه عبّاس ماضى وارد شده و تعريف مير مشرب مى‏كرده كه: طالب عالم صالحى است و از مغيّرات حلال‏ هم نچشيده و بند زيرجامه‏اش به حلال‏ هم وا نشده. شاه مى‏فرمايد كه: مگو پسرى دارم، بگو كره خرى دارم. مدّتى در تبريز بوده، در آنجا فوت شد. (تذکره نصرآبادی: 1/440)

شاه عباس پایه گذار سیاست خارجی نوین ایران

مراودات ایران با خارجی ها، چنان که از گزارش مورخان ایرانی و فرنگی بدست می آید، از دوره ایلخانی آغاز شده و در تمام دوره ترکمانان ادامه داشته است. در واقع به محض این که دولتی به ثبات می رسید، ارتباط ها برقرار می شد. پیدایش دولت عثمانی در آناتولی و توسعه آن به سمت اروپا بار دیگر اروپائیان را متوجه پشت سر آنها یعنی ایران کرد و ارتباط برقرار شد. تجارت هم عامل دیگر برقراری این ارتباط بود. در دوران اسماعیل و طهماسب این مناسبات به شکل بسیار ضعیفی وجود داشت.

پس از درگذشت طهماسب (984) تا زمانی که دولت صفوی مستقر شد، این روابط نمی توانست جدی باشد، اما از زمانی که شاه عباس مستقر شد و توانست عثمانی را عقب رانده و ازبک ها را نیز به عمق ماوراءالنهر سوق دهد، روابط با اروپا آغاز شد. شاه عباس در اینجا بنیان یک سیاست خارجی گسترده را با گشاده رویی و برداشتن محدودیت ها گذاشت. استفاده از رقابت اروپائیان برای اولین بار در سیاست خارجی ایران دیده می شود و آن استفاده از انگلیسی ها برای بیرون راندن پرتغالی هاست. امتیازی گرفت و امتیازی داد. در این دوره به خصوص از سال 1020 به بعد رفت و آمد اروپایی ها به ایران آغاز می شود. اسکندر بیک نوشته است: «در اين سال (1023) ايلچيان و چند نفر از پادريان فرنگ كه عبارت از دانشمندان و رهبانان نصارى است از جانب پادشاه اسپانيه كه بزرگترين پادشاهان فرنگستان است به پايه سرير اعلى آمده در نقش جهان اصفهان‏ به سعادت بساط بوس شاه جهان سرافراز شدند و تحف و هدايا گذرانيدند و اداى تحيت و رسالت كرده بعنايات خسروانه سرافرازى يافتند چون سلاطين مسيحيه و فرمانروايان ممالك عيسويه همگى با حضرت اعلى همايون شاهى ظل اللهى ابواب الفت و آشنائى مفتوح داشته فيما بين طريق مراسله و آمد شد مسلوك است لهذا قبل از اين دنكيز بيك يوزباشى روملو را كه مرد چرب زبان سخن‏دان بود برسم رسالت بجانب فرنگستان فرستاده بودند. (عالم آرای عباسی: 2/ قسمت 2/ 862). در این زمینه به تفصیل در منابع بحث شده و به نظر می رسد در پازلی که شاه عباس درست کرده بود، دقیقا به اهمیت این امر پی برده و آن را بکار بست.

یک ضعف مهم در تمام این مراحل، ضعف ارتش ایران بود که همان زمان وجود داشت و بعدها تا زمان جنگهای ایران و روس زمان برد تا این ضعف، به طور کامل خود را نشان دهد. در واقع، یک سیاست خارجی خوب، می بایست به پشتوانه یک ارتش نیرومند باشد و ایران به رغم داشتن قزلباشانی قوی و غیرتمند، اما فاقد توان فنی لازم و تخصص مورد نیاز بود.

شاه عباس و گفتگوهای بین الادیان: مناظره آری اما مسیحی شدن مسلمانان هرگز!

رفت و آمد با خارجی ها، دادن امکان اسکان در شهر، و همین طور استقرار گروه های مختلف ارامنه در پایتخت و شهرهای دیگر، الزاما این پیامد را داشت که مباحثات مذهبی میان مسلمانان و آنان درگیرد. اشاره کردیم که شاه عباس هم بی میل نبود که ارامنه مسلمان شوند اما وقتی از این کار اهداف اقتصادی داشت، نمی توانست از این در وارد شود. البته این کار نسبت به برخی از روستائیان ارمنی تا حدودی اعمال می شد اما در مرکز چنین کاری دشوار و با اهداف او در تباین بود. اما از زاویه دیگر او باید زمینه مباحثات دینی را فراهم می کرد. ما بخشی از این مباحثات را در کتاب اسناد پادریان کارملی (تهران، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، میراث مکتوب، 1383) مشاهده می کنیم. در آنجا آمده است که شاه عباس خود به گفتگو با کشیشان اروپایی پرداخته و پرسش و پاسخ هایی میان آنان برقرار می شود. اصولا این مجموعه نامه ها که شامل «مکاتبات حضرت ریم پایا و دیگر پادشاهان سلاطین عیسویه که به نواب کامیاب سپهر رکاب اشرف اکرم ارفع اعلی ابوالمظفر معزالدوله عباس پادشاه فرستاده و از جانب پادشاه جمجاه به پادشاهان زرین کلاه ارسال گردیده» مجموعه ای بسیار با ارزش است.

از این مذاکرات دیدگاه جالبی از شاه عباس را ملاحظه می کنیم. برای وی چند نکته مهم بود.

اولا از نظر سیاسی ایران می توانست با اروپائیان علیه عثمانی ها هماهنگی کند، دلیل این امر هم دشمنی های بی حد و اندازه عثمانی ها و روحیه اشغالگری آنان در باره ایران بود. شاه عباس به اروپائیان که درخواست همکاری سیاسی برای نبرد با ترکها کرده بودند نوشت: «بر ايشان ظاهر خواهد بود كه تا حال ما در دفع و رفع جماعت ترك تقصير نكرده‏ايم. ما حالا نيز با لشكر بيشمار مهيّا و حاضريم و ازين طرف سعى و كوشش مى‏نماييم. آن طرف را ايشان بهتر مى‏دانند. از هر راه كه صلاح داشته باشند و دانند كه ظفر مى‏توان يافت متوجّه شوند» (اسناد پادریان کارملی، ص 46). این همکاری هیچ وقت زمینه عملی نیافت اما شاه عباس به آن باور داشت و برای حفظ ایران، آن را یک اصل ضروری می دانست و از این که اروپائیان در این باره تساهل داشتند، همیشه ابراز ناراحتی می کرد (همان، ص 52). جایی هم به آنان نوشت: «بر عالميان ظاهر است كه درين چند سال ما را با جماعت ترك چه محاربات عظيم واقع شد و چه قلعه‏هاى عالى از ايشان گرفتيم، از جانب لشكر فرنگيه حركتى نشد و ندانستيم كه ايشان در چه كارند». (همان، ص 57)

نکته دوم تجارت بود که در این زمینه هم شاه عباس نهایت تلاش را داشت و حاضر بود در شرایط عادی تجاری هر نوع همراهی را داشته باشد. البته پرتغالی ها را به دلیل رفتار بدشان با ایرانیان و وادار کردن آنان به مسیحی شدن و یا دستگیر کردن آنان نپذیرفت و این نکته را هم به سفرای خارجی گوشزد کرد (اصفهان، هنرفر، تهران، 1346ش، ص 108 109).

اما از نظر مذهبی، او ضمن آن که به گفتگوهای تفننی میان مسیحیت و اسلام علاقه داشت، اما به هیچ روی اجازه مسیحی شدن شهروندانش را نمی داد. در این باره که حاضر به دادن هر نوع امتیازی هست اما در این زمینه کوتاه نمی آید، مطلبی در همین اسناد پادریان کارملی آمده است: «جماعت عيسويان را ما حرمت بسيار مى‏داريم و رعايت مى‏كنيم و هيچ عيسويان را به تكليف محمدى به زور نكرده‏ايم و نمى‏كنيم. چرا كه از مذهب ما دور است و درست نيست كه عيسويان را به زور محمدى نماييم. و در هرمز حاكم آنجا و پادريان و غلام و كنيز ما را گرفته عيسوى مى‏نمايند. از حضرت پاپا التماس داريم كه مردم هرمز را منع نمايد كه با جماعت محمدى اين قسم سلوك نكند و درين خدمت مشارٌ اليه را رخصت داده روانه نموديم».(اسناد پادریان کارملی، ص 44)

شاه عباس، علم و دانش و هنر

قاعده دولتها آن است که وقتی بر امور مسلط شده، نظام سیاسی را استوار کرده و توانستند با برقراری آرامش به اقتصاد و درآمد مردم و خود سروسامانی دهند، در اندیشه هنر و علم خواهند افتاد. هر دوی اینها جذابیت دارد، اما هنر برای ایرانیان و شاید برای اقوام دیگر، جذابیت بیشتری داشته است.

برای صفویان، هنر بیش از علم ارزش داشت. این را نمی دانیم باید نقطه ضعف بدانیم یا نقطه قوت. هنر نوعی صنعت است و در مقایسه با علم که آگاهی است و غالبا و عامه مردم تصور روشنی از آن ندارند، جذابیت بیشتری دارد. مصادیق هنر در آن روزگار، بیش از همه در معماری و کتابت کتیبه و پدید آوردن آثار هنری در عرصه کتاب خود را نشان می دهد. در این زمینه، به خصوص ساختن بناهای زیبای اسلامی، با جذابیت هنری و از جمله استفاده از کاشی و هنر خط، برای شاه عباس، بسیار بسیار اهمیت داشته و آثاری باقی مانده همه گواه این امر است.

ساختن یک بنای هنری مانند مسجد شیخ لطف الله از 1011 تا 1028 طول کشید و این صبوری مردی را می طلبید که دوست داشت اثری جاودانه پدید آورد. در باره خط هم بهترین خطاطان در کنار او بودند و علیرضا تبریزی که پس از حمله عثمانی به قزوین آمد، توسط شاه به اصفهان آورده شد و مربی محمدرضا امامی و دیگران شده آثارش هم در مسجد جامع شاه هویداست. (بنگرید: اصفهان، هنرفر، ص 119- 120).

نمونه دیگر آوردن ملاعبدالباقی تبریزی بود که او را از بغداد به اصفهان آورد. نصرآبادی نوشته است: ملّا عبد الباقى‏: اصلش از تبريز است؛ امّا در بغداد توطّن داشت و در مولوى‏خانه با مرحوم دده مصطفى مربوط بوده، در فنون فضايل حكمت و عربيّت مانند نداشت؛ امّا از اظهارش زبان كوتاه داشت. خط ثلث او خط نسخ بر خطوط استادان كشيده. شاه‏ عبّاس‏ ماضى جهت كتابه مسجد جامع، محمّد حسين چلبى را فرستاد كه او را بياورد، او ابا نموده، بعد از فتح بغداد او را به اصفهان‏ آورده، كتابه كمر گنبد بزرگ و صفّه رو به قبله طاق در مسجد به خطّ اوست.(تذکره نصرآبادی: 1/ 296).

مسجد شاه نیز که در سال 1020 ساخت آن آغاز شد، شکوه دیگری از هنر اسلامی و به طور خاص شیعی است. چنین مجموعه ای با آن جذابیت، فقط می تواند از وجود یک نگاه هنری دقیق در این دوره حکایت کند که مختص شخص شاه عباس هم نیست، بلکه نشان دهنده مجموعه ای از افکار و اندیشه ها و ذهن هایی است که در ساخت آن نقش داشته است.

اما دانش: در ارتباط با دانش، باید گفت، اصولا در دوره صفوی، یک معضل مهم، نبودن چاپ در ایران بود. با این حال آنچه به صورت سنتی کار انتقال علم را انجام می داد، علما، مدرسه، نسخه خطی و نظام آموزشی از نظر شکل و محتوا بودند.

در میان اینها، نسخه خطی به وفور وجود داشت و شمار فراوان آن چه تاکنون باقی مانده، حاکی از آن است که در دوره صفوی اهمیت و اعتنای زیادی به آن می شده است. با این حال، پیشرفت علم تنها به شرایطی که در یک مقطع خاص برای آن فراهم می آوریم نیست.

پیشرفت علم، مدیون سنت های علمی و آموزشی و دانسته ها و آموخته ها و باورهایی است که همه آنها باید در مسیری قرار گیرد که بتواند علم را توسعه دهد. فلسفه، فلسفه دین، کتب اخلاقی و اجتماعی، باورهای مذهبی، و نیز سیاست های آموزشی که توسط علما اعمال می شود، و آن هم خود محصول روندی است طولانی که بر مسیر پیشرفت علم حاکم است، همه و همه در امر توسعه علمی نقش دارد.

به نظر می رسد در دوره صفویه، آنچه که حکومت از مدرسه و وقف و دادن اعتبار به علم و عالم و علما لازم بوده، داشته اما فضای ذهنی که برگرفته از آموخته ها و روش های پیشین بوده، آمادگی نداشته است. برای مثال، ما یقین داریم هزاران فرنگی که به اصفهان رفت و آمد داشتند، و این از پایتختی این شهر تا اواخر دوره صفوی است، از دانش های نوین در غرب آگاهی داشتند، اما مع الاسف چیزی از این آگاهی ها به عالمان ایرانی انتقال نیافته است. پرسش این است که چرا؟ آنها نخواستند یا اینان راه ندادند؟ هر چه هست این مشکل، حتی در ارتباط با چاپ هم صورت گرفته و هیچ تلاشی برای توسعه این فن که می توانست نقش اول را در توسعه علم ایفا کند، صورت نگرفته است. متاسفانه تاکنون دیده نشده است که از این قبیل متون علمی که در اروپا منتشر می شده، اثری در آثار مولفان این دوره گذاشته شده و از آنها یادی شده یا به آنها ارجاعی صورت گرفته باشد. تنها حوزه مباحثات دینی را باید استثناء کرد که کشیشان مسیحی به دلیل تلاش برای ترویج مسیحیت، آثاری در این باره به اصفهان آورده و در اصفهان نیز کسانی علیه آنها مطالبی می نوشتند.

آنچه در دوره صفوی از علم و دانش وجود داشت، میراثی بود که از عصر پیش از آن از هرات و شیراز به ارث به آن رسیده بود. بخش فقهی آن هم از حله بود. اما علومی مانند نجوم، ریاضی، موسیقی و به ویژه طب، در قالب همان اصول پیشین یا به اصطلاح بر اساس همان نظام و پارادایمی که از پیش از آن وجود داشت، پیش می رفت.

تحولات علمی جدید در غرب که شروع شده و گاهی اخبار آن به ایران هم رسیده بود، هیچ تاثیری در آن پارادایم نگذاشت و بنابرین انتظار هیچ انقلاب علمی نمی رفت. ممکن است در درون همان نظام، یافته های جدیدی مثلا در حوزه طب و داروسازی یا نجوم صورت گرفته باشد، اما تحول علمی پدید نیامد. جالب است که حتی از دل صنعت و تولیدات فرنگی هم که به ایران می رسید، اتفاقی در حوزه علم نیفتاد.

یک نمونه جالب که آدی را آشفته می کند، مورد زیر است. یک پرتغالی که زمان شاه سلطان حسین صفوی مسلمان شد، طرفدار دو آتشه حدیث گرایی و اخباری گری شده علیه فلسفه خوانی شعار می داد. وی که با علوم غربی هم آشنا بوده در باره مذمت فرنگیان و تایید روش اسلامیان می گوید: «در واقع عجب جماعت سفيه بىمعرفتى بودهاند همه نصارا خصوصاً اهل فرنگ كه آن شعورى را كه خداى تعالى از براى فرق نمودن ميانه حق و باطل به ايشان عطا كرده است همه را صرف يادگرفتن صناعات دقيقه از قبيل دورانداز ]توپ[ سازى و وقت ساعت و غيره، كارهايى كه با آتش بازى مناسبت دارد مىنمايد، و در امور اخروى كه عمده غرض از آفرينش ايشان اين است كه آنها را خوب ياد بگيرند آنقدر سعى نمىكنند كه از كسانى كه به سمت مكه و مدينه سفر كرده باشند بپرسند كه آنچه فليپپادرى ملعون در كتاب خود نوشته» درست است يا نه. (وی این مطالب را در شرحی که بر سفر پیدایش تورات نوشته آورده است).

یک بحث مهم در باره چاپخانه در ایران است که صحبت آن وجود داشته اما همت آن حتی در دوره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین هم وجود نداشته است. چاپ می توانست مهم ترین ابزار رشد دانش باشد، اما چنین اتفاقی نیفتاد. شاردن نوشته است: بارها دربار ايران به من پيشنهاد كردند كه چند چاپخانه به ايران بياورم و يكى را در اصفهان‏ نصب كنم و به كار بيندازم. اگر شاه‏ عباس‏ ثانى زنده و پادشاه بود اين كار به آسانى جنبه تحقّق مى‏يافت و به سرعت عملى مى‏شد، امّا پسر و جانشينش در بند اين امور مهم نيست و چندان كه دانشمندان و خيرانديشان او را بدين كار دلالت و تشويق كردند سود نبخشيد. نزديكان شاه و جاه‏مندان نيز آن همت و مردانگى ندارند كه اندكى از دارايى خود را بدين مهم اختصاص دهند. (سفرنامه شاردن: 3/ 965).



با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، تاريخ انتشار: 8 اردیبهشت 1395، کد خبر: 531096، www. khabaronline.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۶
0
0
شاه عباس بنظر من بهترین موفقیتی که دست پیدا کرده بود خارج کردن پرتغالی ها از جنوب ایران بوده است ، همچنین پایه های یک امپراطوری بزرگ را در ایران چاگذاری کرد
ا.ح75
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین