پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۱۸۶۱
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۱
نشستن روی نیمکت لغزان و پرماجرای تیم ملی امید، آخرین تصویر روشنی است که از مربی با‌اخلاق و دوست‌داشتنی فوتبال ایران در ذهن اهالی فوتبال باقی مانده است. غلام پیروانی بعد از رد پیشنهاد فدراسیون فوتبال و کناره‌گیری از سرمربیگری تیم ملی امید، آرام‌آرام از یادها رفت و مثل بسیاری از مربیان دلسوز و پاکدست ایرانی به حاشیه رانده شد. او در 10سال گذشته بیشتر وقتش را صرف آموزش کودکان بی‌بضاعت و کم‌بضاعت در مدرسه فوتبالش کرده اما از روزهایی که به‌واسطه زمینگیر کردن تیم‌های بزرگ پایتخت در کانون توجه رسانه‌ها و اهالی فوتبال بود، راضی‌تر به‌نظر می‌رسد.

شعار سال: با غلام پیروانی که معمولا با زبان شعر و ادب سخن می‌گوید درباره فوتبال، زندگی شخصی‌اش و سال‌های دور از فوتبال گفت‌وگو کرده‌ایم و جویای احوال مردی شده‌ایم که در 65سالگی می‌گوید برای رضای خدا مثل پروانه دور مادرش می‌گردد.

بعد از مدت‌ها دوری از فوتبال، سال قبل روی نیمکت مربیگری فجرسپاسی شیراز نشستید که به‌معنای بازگشت شما به دنیای مربیگری بود.چه اتفاقی افتاد که باز هم از فوتبال دور شدید؟

از مربیگری دور شدم اما از فوتبال دور نیستم؛ چون بارها گفته‌ام عاشقم و کاسب نیستم. این روزها در آکادمی فوتبالم که چند سال قبل در شیراز تاسیس کردم فعالیت می‌کنم و حدود 700شاگرد دارم.

این روزها مدارس فوتبال صرفا به محل کسب درآمد برای برخی افراد سودجو تبدیل شده اما باتوجه به شناختی که از خصوصیات اخلاقی شما داریم تصورمان این است فضایی که برای نوجوان‌های فوتبالیست ایجاد کرده‌اید متفاوت است. در آکادمی شما دریافت پول و شهریه اولویت چندم است؟

درآمد من از آکادمی فوتبالم به یک‌ونیم‌میلیون تومان در‌ ماه هم نمی‌رسد. معمولا از بچه‌هایی که از خانواده‌های بی‌بضاعت می‌آیند شهریه دریافت نمی‌کنیم و برای بچه‌هایی که خانواده‌هایشان از قشر متوسط هستند 50درصد تخفیف قائل می‌شویم. علاوه بر این، هزینه رفت‌وآمد کودکان‌کار یا کودکان‌بی‌بضاعت را هم تقبل می‌کنیم. سروش رفیعی یکی از شاگردان آکادمی من بود. روز اول که دیدمش گفتم بدون دریافت شهریه او را ثبت‌نام کنند و ماهی 30هزار تومان هم مقرری برایش درنظر بگیرند. بعد هم با خودم به تیم فجرسپاسی آمد و مراحل پیشرفت را طی کرد. البته سروش فوتبالیست بامعرفتی است و هنوز هم جویای احوالم می‌شود.

شما به‌عنوان یکی از مربیان اخلاق‌گرای فوتبال ایران شناخته می‌شوید. چقدر به آموزش اخلاق به شاگردانتان اهمیت می‌دهید؟

همیشه به شاگردانم می‌گویم عمر قهرمانی خیلی کوتاه است. به آنها می‌گویم درخت هر چه میوه‌اش بیشتر باشد افتاده‌تر می‌شود. از آنها می‌خواهم صداقت در رفتار و کردار و گفتارشان باشد. شیخ اجل می‌گوید: «راستی موجب رضای خداست/ کس ندیدم که گم شد از ره راست». به شاگردانم می‌گویم قلبا به علی(ع) اقتدا کنید. بسیاری از فوتبالیست‌های بزرگ را خودم به نماز و عبادت دعوت کردم و این کار را به زور و اجبار انجام ندادم. یکی دیگر از مواردی که همیشه به شاگردانم توصیه می‌کنم احترام به پدر و مادر و به‌جا آوردن نماز است. اگر کسی این دو مورد را رعایت کند خدا هم کمکش می‌کند.

در روزهایی که به‌نظر می‌رسد فوتبال باشگاهی به مربیانی مثل شما نیاز دارد چرا به مربیگری در لیگ فوتبال ایران تمایلی ندارید و پیشنهادها را نادیده می‌گیرید؟

فصل قبل مربی فجرسپاسی بودم. این تیم در دور رفت مسابقات لیگ دسته اول چهار امتیاز گرفته بود اما در دور برگشت که من روی نیمکت بودم 34امتیاز گرفتیم و تیم از سقوط به دسته پایین‌تر نجات پیدا کرد. امسال هم از دو تیم قشقایی و گل‌گهر سیرجان پیشنهاد داشتم اما مادرم در بستر بیماری است و برای اینکه کنار مادرم باشم نتوانستم پیشنهاد تیم‌های غیرشیرازی را بپذیرم. از طرفی معنویت در فوتبال ایران گم شده و ترجیح می‌دهم کمی از فضایی که مادیات آن را احاطه کرده دور باشم. زمانی‌که ما فوتبال بازی می‌کردیم معنویت بر مادیات غلبه می‌کرد اما امروز پول در فوتبال ایران حرف اول و آخر را می‌زند. خدا را شکر می‌کنم که هر جا کار کردم باج ندادم و با آدم‌های آلوده کار نکردم. ملک‌الشعرای بهار می‌گوید:«کای بسا ابلیس آدم ‌رو که هست/ پس به هر دستی نباید داد دست

منظورتان کسب موفقیت به هر قیمتی و زدوبندها و آلودگی‌های رایج است؟

متأسفانه بخش زیادی از مناسبات حاکم بر فوتبال ایران تحت‌تأثیر پول و مادیات است. مسئله فوتبال ما بالا رفتن دستمزد فوتبالیست‌ها و مربیان نیست. در همین شیراز گفته می‌شود 10تا 15میلیون تومان از فوتبالیست می‌گیرند تا در ترکیب تیم قرار بگیرد. اکثر باشگاه‌ها تیم‌های پایه خودشان را با قیمت‌های گزاف می‌فروشند.به مربی می‌گویند خودت از بازیکنان پول بگیر و تیمت را اداره کن. من نمی‌توانم در فضایی که پول جای عشق را گرفته کار کنم و برایم سنگین است. وقتی مربی فجرسپاسی بودم آقای جلیل دوران- برادر شهید دوران- مربی تیم امید ما بود. بهترین بازیکنان را به من معرفی می‌کرد و خدا شاهد است که یک ریال از هیچ بازیکنی بابت ورود به تیم دریافت نکردیم. دست آخر بازیکنانی مثل سیدمهدی رحمتی، مهرزاد معدنچی، سیاوش اکبرپور، امید روانخواه، سروش رفیعی و... را به فوتبال ایران معرفی کردیم. هر کاری که با عشق انجام شود خروجی قابل‌اعتنایی خواهد داشت.

پس فضای فعلی فوتبال ایران هم یکی از دلایل دوری شما از دنیای مربیگری است؟

البته آدمی نیستم که میدان را خالی کنم و ان‌شاءالله بعد از بهبود حال عمومی مادرم به فوتبال برمی‌گردم اما از فضای حاکم بر فوتبال ایران انتقاد دارم.

قبل از اینکه سرمربیگری تیم ملی امید را بپذیرید جزو مربیان مطرح باشگاهی بودید اما با حذف تیم امید از بازی‌های آسیایی، جایگاه قبلی را تا حدودی از دست دادید. فکر نمی‌کنید شما هم مثل بسیاری از مربیان داخلی و خارجی قربانی تیم امید شدید؟

به‌نظرم قربانی نشدم چون بعد از تیم ملی امید، سرمربی صنعت نفت آبادان شدم و این تیم را در رده نهم لیگ برتر تحویل دادم اما به‌دلیل فحاشی و سنگ‌پرانی عده‌ای از تماشاگران این تیم را ترک کردم چون همانطور که گفتم عاشقم و کاسب نیستم و به‌خاطر پول ،حقارت را تحمل نمی‌کنم. بعد از این ماجرا سرمربی ابومسلم شدم و نتایج خوبی گرفتم اما مدیران باشگاه چک بازیکنان را پاس نکردند و تیم از درون متلاشی شد.

اما قبل از پذیرفتن سرمربیگری تیم ملی امید از تیم‌های بزرگ از جمله استقلال پیشنهاد داشتید.

بله، آقای امیدوار رضایی که رئیس هیأت مدیره وقت باشگاه استقلال بود با من مذاکره کرد اما آقای سلیمانی-مسئول لشکر 19فجرفارس- اجازه جدایی از تیم فجرسپاسی را به من نداد و در شیراز ماندم. هنوز هم از عملکردم در تیم امید دفاع می‌کنم و معتقدم نتایج تیم به‌گونه‌ای نبود که منجر به دور شدنم از سطح اول فوتبال ایران شود. تیم من به مقام چهارم بازی‌های آسیایی رسید و به کره و ژاپن باخت که یکی سوم و دیگری چهارم المپیک شد.بعد از من تیم امید با وینگادای پرتغالی شانزدهم شد و با کرانچار از دور مسابقات کنار رفت.

به هر حال با کنار رفتن شما از دنیای مربیگری، فوتبال ایران یکی از مربیان خوبش را از دست داد. فکر نمی‌کنید جریان حاکم بر فوتبال ایران مربیان سالمی مثل شما را در حاشیه نگه‌داشته است؟

گناه کسی را نمی‌شویم اما تردید ندارم که فوتبال ایران پاک نیست. به قول شاعر«هر که خوبی کرد زجرش می‌دهند/هر که زشتی کرد اجرش می‌دهند». این بیت وصف حال همه مربیان پاک و زحمتکش ایرانی است.

برای بازگشت به دنیای مربیگری برنامه‌ای دارید؟

صددرصد برمی‌گردم چون عاشق این کار هستم. هر وقت حال مادرم بهبود پیدا کند حال من هم خوب می‌شود و به فوتبال باشگاهی برمی‌گردم.

عجیب نیست که در 65سالگی، زندگی‌تان به احوال مادرتان گره خورده است؟

برای رضای خدا باید از مادرم نگهداری کنم و مثل پروانه دورش می‌گردم. به قول سیدرضا موید: آبروی اهل دل از خاک پای مادر است/ هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است/آن بهشتی را که قرآن می‌کند توصیف آن/صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است.

قبل از ورود به حرفه مربیگری در شغل دامداری مشغول بودید. دامداری چقدر در دوری شما از فوتبال نقش داشت؟

چوپانی شغل اولیا و انبیاست و خیلی برایم لذتبخش بود اما وضع اقتصادی کشور روی این کار هم تأثیر منفی گذاشته و به‌ناچار دامداری‌ام را اجاره دادم. تا 10سال قبل دام را به جفتی 40هزار تومان می‌خریدم اما حالا قیمتش به چهار ونیم میلیون تومان رسیده و دامداری دیگر مثل گذشته مقرون به صرفه نیست. البته بعد از شروع کار مربیگری تا حدود زیادی دامداری را کنار گذاشتم و عشق اصلی‌ام فوتبال بود.

سودآوری دامداری بیشتر بود یا مربیگری فوتبال؟

دامداری به‌مراتب سود بیشتری داشت.طی 11سالی که در فجرسپاسی مربیگری کردم 450میلیون تومان درآمد داشتم اما در دامداری 10برابر درآمد کسب کردم.

در مربیگری موفق‌تر بودید یا در شغل دامداری؟

در هر دو شغل موفق بودم. در کار مربیگری با برق‌شیراز که کمترین بودجه و امکانات را داشت قهرمان جام حذفی ایران شدم و این تیم تا قبل از نابودی کامل هرگز به چنین جایگاهی برنگشت. با تیم فجر سپاسی هم یک‌بار قهرمان جام حذفی و دو بار نایب قهرمان لیگ برتر شدم. در حرفه دامداری هم به نظم و انضباط خیلی اهمیت می‌دادم و یک دامداری بزرگ با رعایت همه اصول بهداشتی داشتم و با این کار زندگی‌ام را ساختم.

افشین و امیرحسین دو برادر دیگر شما- هم مربیگری کردند.فکر می‌کنید مربیگری در خانواده شما ریشه ژنتیک دارد؟

مربیگری بیش از هر چیز دیگری مدیریت می‌خواهد و فکر می‌کنم مدیریت در خانواده ما ریشه ژنتیک دارد. مربی‌ای که نظم و انضباط سرلوحه کارش باشد و دانش فنی هم داشته باشد موفق خواهد شد. به‌عنوان نمونه می‌توانم از محمود یاوری و حسن حبیبی نام ببرم که هم ارتشی بودند هم مربی فوتبال و نظم و انضباطی که در ارتش آموخته بودند به موفقیت‌شان در فوتبال کمک زیادی کرد.

همین مدیریت هم ریشه موروثی دارد. در این مورد تحت‌تأثیر پدر بودید یا مادر؟

پدرم از معمارهای بنام شیراز بود و خیلی در کارش نظم و انضباط داشت و برای خانواده یک مدیر به‌تمام معنا بود. ایشان در 52سالگی از دنیا رفت اما تا وقتی زنده بود در رکابش بودیم و نظم و انضباط و مدیریت را از ایشان یاد گرفتیم.

چرا افشین و امیرحسین مثل شما به سطوح بالای مربیگری نرسیدند؟

وقتی امیرحسین سرمربی تیم امید بود، آقای کی‌روش گفت با تیم جوانان به بازی‌های آسیایی برو و ما از تو حمایت می‌کنیم. همان موقع به برادرم گفتم بازیکن بزرگسال و باتجربه هم با خودت ببر و به افرادی که می‌گویند حمایت‌ات می‌کنیم اعتماد نکن اما با همان بازیکنان جوان رفت و زمانی که با شکست برگشت پشتش را خالی کردند.

افشین هم که بیشتر دنبال بیزینس است تا مربیگری فوتبال؟

افشین هم وقتی دید اوضاع مربیگری و فضای فوتبال ایران مناسب نیست رفت دنبال بیزینس خودش. در این مملکت چه‌کسی دنبال بیزینس نیست؟همین آقای کی‌روش با چندین بانک خصوصی قرارداد تبلیغاتی میلیاردی دارد. این کار بیزینس نیست؟

شما معمولا با زبان شعر سخن می‌گویید. وضع فعلی فوتبال ایران را با کدام شعر می‌توان توصیف کرد؟

سربلندی گر بخواهی با همه یکرنگ باش/ قالی از صدرنگ بودن زیر پا افتاده است... متأسفانه در فوتبال یکدل و یک‌صدا نیستیم و گاهی اوقات به‌خاطر مادیات، رنگ عوض می‌کنیم و به همین دلیل به مقصد نمی‌رسیم.

یکدل و یک‌صدا نبودن مختص فوتبال است یا در جامعه امروز هم عینیت دارد؟

به هر حال فوتبال هم بخشی از جامعه است اما یکدل و یک‌صدا نبودن در فوتبال بیشتر به چشم می‌آید.

اگر زمان به عقب برگردد مربی فوتبال می‌شوید یا دامدار؟

قطعا مربیگری فوتبال را انتخاب می‌کنم. من با تیم ملی جوانان قهرمان جام جهانی کوچک شدم و کاپیتان این تیم بودم و در مربیگری هم افتخارات زیادی کسب کردم.

فکر می‌کنید فوتبال به شما شهرت و محبوبیت داد و نسبت به آن احساس دین می‌کنید؟

اگر شهرت، محبوبیت و موفقیتی داشته‌ام آن را مدیون حضور در خانه اهل‌بیت(ع) می‌دانم. پدر و پدربزرگم از عاشقان ابا عبدالله(ع) بودند و از بچگی در خانه ما هیئت برپا می‌شد. ایمان دارم که 70درصد زندگی‌ام را مدیون مجالس امام حسین(ع) هستم و 30درصد به حضورم در فوتبال مربوط می‌شود. دو کار را در زندگی با عشق و علاقه باطنی انجام می‌دهم؛ یکی مربیگری و دیگری مداحی اهل‌بیت(ع). از 14سالگی در مجلس امام حسین(ع) مداحی کرده‌ام و تا الان که 65سال دارم این کار را با همه وجودم انجام می‌دهم.

چه حکمتی است که هر جا باشید در روزهای تاسوعا و عاشورا خودتان را به هیئت می‌رسانید و بالای آن صندلی چوبی برای مردم نوحه می‌خوانید؟

حکمتش در این دو بیت شعر است: با عشق حسین(ع) مست مستم کرده‌اند /بی زحمت و رنج حق پرستم کرده‌اند /با آنکه بدم ولی زهرا(س) و علی(ع) /انگشتر مهر خود به دستم کرده‌اند.


از آب حوضی محل‌مان شعر یاد گرفتم

مربی پیشکسوت فوتبال از مطالعه و کتابخوانی غافل نیست و علاقه خاصی هم به شعر‌خواندن‌ دارد. غلام پیروانی که معمولا برای توصیف هر اتفاقی به تک بیتی‌های معروفش متوسل می‌شود، ماجرای علاقه‌مند شدنش به شعرخوانی را به سال‌های نوجوانی مربوط می‌داند؛ «‌وقتی نوجوان بودم و در محله فخرآباد شیراز زندگی می‌کردیم، یک مرد میانسال نابینا که کارش خالی کردن آب حوض بود، هر روز با خواندن شعر و آواز وارد کوچه پسکوچه‌های محل ما می‌شد تا مردم متوجه شوند آب حوضی آمده. از آنجا که وضع مالی پدرم خیلی خوب بود و حسابی پول تو جیبی می‌گرفتم، یک روز به آب حوضی محل‌مان گفتم اگر به خانه ما بیایی و برایم شعر بخوانی تا آنها را یادداشت کنم، روزی یک‌تومان به تو می‌دهم. مرد نابینا هم که می‌دانست معلمی بهتر از آب حوض خالی کردن است، خیلی زود پیشنهادم را قبول کرد و هر روز برای شعر خواندن به خانه ما می‌آمد. این کار ۱۳ سال ادامه پیدا کرد و در این مدت به‌اندازه چند کتاب شعر حفظ کردم. عاشق این کار بودم و هر شعری را یکی دوبار می‌خواندم و حفظ می‌شدم. بعد از حفظ کردن شعرهای مذهبی، آرام آرام به نوحه‌خوانی و مداحی علاقه‌مند شدم و الان هر سال در هیئت محلمان نوحه می‌خوانم


پیروانی 20سال است بابیماری قند خون دست‌و‌پنجه نرم می‌کند
دیابت خطرناک نیست
غلام پیروانی سال‌هاست با بیماری دیابت دست و پنجه نرم می‌کند و به واسطه تجربه‌ای که در زمینه راه‌های مهار این بیماری اندوخته می‌گوید دیابت بیماری خطرناکی نیست و با ورزش و رژیم غذایی مناسب، به راحتی می‌توان آن را کنترل کرد.

از چه زمانی متوجه شدید به بیماری دیابت مبتلا هستید؟

خودم فکر می‌کنم وقتی فوتبال بازی می‌کردم هم قند خونم بالا بود و دیابت داشتم. در آن سال‌ها دائم دهانم خشک می‌شد و تشنگی شدید و تکرر ادرار داشتم اما چون مرتب درگیر تمرین و مسابقه بودم، قندخونم می‌سوخت و به همین دلیل در دوران بازی، هیچ‌وقت به قرص نیاز پیدا نکردم. من در پست دفاع وسط برق شیراز بازی می‌کردم و لازم بود در طول مسابقه دوندگی زیادی داشته باشم. تا سن ۴۰ سالگی فوتبال بازی کردم اما وقتی بازنشسته شدم، بیماری دیابت تا حدودی بر من غلبه کرد و حدود دو سال بعد زیرنظر پزشک قرار گرفتم.

وقتی متوجه شدید به دیابت مبتلا هستید، چه احساسی داشتید؟

هر اتفاقی که در زندگی اشخاص بیفتد، حکمت خداست و من به‌‌شدت به این مسائل معتقدم. همیشه در زندگی راضی بوده‌ام به رضای خدا و برای همین خیلی راحت با این بیماری کنار آمدم. وقتی به یکی از درمانگاه‌های شیراز مراجعه کردم و نتیجه آزمایش‌ها نشان داد قندخون دارم، ذره‌ای ناراحتی به دل خود و خانواده‌ام راه ندادم و همه‌‌چیز خیلی عادی بود. البته من به دیابت نوع دو مبتلا هستم و وضعیتم زیاد حاد نیست.

فکر می‌کنید بیماری شما ریشه ژنتیک دارد؟

صددرصد. دیابت نوع دو یک بیماری ارثی است. پدر خدابیامرزم، هم قندخون داشت و هم از بیماری قلبی رنج می‌برد. برادر بزرگ‌ترم که مهندس راه و ساختمان بود هم دیابت داشت.البته افشین و امیرحسین- برادران کوچک‌ترم‌-تا الان به این بیماری مبتلا نشده‌اند. در میان اقوام و خانواده پدری‌ام خیلی‌ها به دیابت مبتلا هستند و فامیلی داریم که ۷۹ ساله است و سال‌هاست با بیماری دیابت دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. برخلاف خیلی از مردم که فکر می‌کنند دیابت یک بیماری خطرناک است، به‌نظرم خیلی راحت می‌شود قندخون را کنترل کرد. دیابت نوعی بیماری است که اگر کنترلش کنی، از سرماخوردگی ساده هم سطحی‌تر است اما اگر به‌خودت نرسی، از سخت‌ترین بیماری‌ها خطرناک‌تر می‌شود.

از بچگی و نوجوانی به خوردن شیرینی علاقه داشته‌اید؟

به‌هیچ‌وجه اهل شیرینی خوردن نبودم. اصلا چون پدرم دیابت داشت، در خانه ما شیرینی پیدا نمی‌شد و بیشتر وقت‌ها پسته و تخمه می‌خوردیم. خدا را شکر که در دوران ما مثل حالا چیپس و پفک و از این قبیل تنقلات که سلامت کوچک و بزرگ را تهدید می‌کند، نبود.

اصولا از آن گروه بیماران دیابتی هستید که از خودتان مراقبت می‌کنید یا اطرافیان دائم باید به شما تذکر بدهند؟

خودم خیلی مراعات می‌کنم اما هر‌از گاهی که هوس پلو می‌کنم، همسرم برایم عدس‌پلو یا لوبیاپلو می‌پزد چون بیماران دیابتی بهتر است برنج را همراه با حبوبات بخورند. همسر دلسوزی دارم که خیلی مراعات مرا می‌کند. او مرتب وسط انگشت های پایم را که خشک می‌شود و ترک می‌خورد، می‌شوید و پماد می‌مالد. خیلی برایم زحمت می‌کشد و امیدوارم خداوند در آن دنیا اجرش را بدهد.

رژیم غذایی خاصی را رعایت می‌کنید؟

فکر می‌کنم دیابت نوع دو را با رژیم غذایی و ورزش خیلی راحت می‌توان کنترل کرد و به همین دلیل مدت‌هاست برنج سفید نخورده‌ام. اصلا دور غذاهایی را که نشاسته دارند خط کشیده‌ام و شب‌ها به جای شام، سالاد کاهو و سالاد شیرازی با نان می‌خورم. نان تافتون یا بربری هم خیلی کم مصرف می‌کنم و همسرم همیشه برایم نان سبوس‌دار تهیه می کند. اگر بخواهم نان بخورم، در کنار نان سبوس‌دار، نان سنگک را که معمولا با آردگندم پخته می‌شود، ترجیح می‌دهم.

تا به حال وسوسه شده‌اید چیزی که برایتان مضر است، بخورید؟

وسوسه می‌شوم و گاهی هم به غذاهایی که برایم مضر است، ناخنک می‌زنم اما هیچ‌وقت افراط نمی‌کنم. همین چند شب پیش شام مهمان یکی از اقوام نزدیک بودیم اما لب به برنج سفید نزدم و نان و کاهو و خیار خوردم. خوشبختانه اقوام و اطرافیان هم با بیماری‌ام کنار آمده‌اند و مشکلی بابت تعارف‌کردن و سروکله‌زدن با آنها ندارم. بیشتر از همه برای خوردن فالوده‌شیرازی وسوسه می‌شوم و خیلی وقت‌ها هم نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم. از بچگی علاقه شدیدی به خوردن فالوده داشتم و اعتراف می‌کنم هنوز هم نمی‌توانم از یک پیاله فالوده بگذرم.

به‌عنوان کسی که فعالیت ورزشی هم دارد، فکر می‌کنید ورزش تا چه حد در بهبود حال بیماران دیابتی تأثیر دارد؟

خیلی زیاد. من در کنار رعایت رژیم غذایی، ورزش هم می‌کنم. روزهایی که در شیرازم، روزی نیم‌ساعت روی تردمیل داخل خانه می‌دوم و سعی می‌کنم قند خونم را بسوزانم. وقتی هم در شهرهای دیگر مربیگری می‌کردم، هفته‌ای دو بار به سالن بدنسازی می‌رفتم و هر بار نیم‌ساعت تا ۴۰ دقیقه روی تردمیل می‌دویدم. به همین دلیل خیلی راحت می‌توانم قندخونم را کنترل کنم.

انسولین هم تزریق می‌کنید؟

نه، اما روزی دو قرص متفورمین مصرف می‌کنم. قرص‌هایم را به موقع می‌خورم اما دخترم همیشه ساعت خوردن قرص را گوشزد می‌کند و معمولا حواسش به من هست.

تا به حال پیش آمده که حالتان وخیم شود و کار به درمانگاه یا بیمارستان بکشد؟

الان 65 سال سن دارم و 20سال است که به دیابت مبتلا شده‌ام اما هیچ‌وقت حالم وخیم نشده چون با این بیماری ساخته‌ام.

بین اهالی فوتبال کسی را سراغ دارید که به بیماری دیابت مبتلا باشد؟

خیلی از فوتبالی‌ها دیابت دارند اما نمی‌دانم چرا بیماری‌شان را بروز نمی‌دهند. آنها فکر می‌کنند دیابت بیماری زشت یا خطرناکی است و برای همین پنهان‌کاری می‌کنند. درحالی‌که هر کسی ممکن است قندخونش بالا باشد؛ دیابت هم یک بیماری است مثل تمام بیماری‌های دیگر.‌

برای بیماران دیابتی چه توصیه‌ای دارید؟

در یک کلام می‌خواهم به بیماران دیابتی بگویم با این بیماری باید ساخت. خداوندی که درد را داده درمانش را هم می‌دهد. دوای درد بیماری دیابت، پرهیز غذایی، فعالیت ورزشی و دوری از استرس است. اگر هر بیمار دیابتی این سه مسئله را رعایت کند، حتی تا ۸۰سالگی هم در امان می‌ماند.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه هشمهری، تاریخ انتشار 12 مهر97، شماره: 32812


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین