«خوشبختانه ما تاریخ فرهنگی نداریم!» راست یا دروغ، این جمله از زبان نخستوزیر یکی از کشورهای اسکاندیناوی نقل شده است. گفته میشود توسعه در کشورهایی که از یک ساختار فرهنگی-تاریخی قوی برخوردارند، با یک سد بسیار محکم مواجه میشود. از میان کشورهای دنیا، تنها 9 کشور هستند که تاریخ هزاره دارند، یعنی نام آنها بیش از هزار سال دوام و بقا داشته است. از شرق دور، ژاپن، هند و چین، تا خاورمیانه، ایران و یمن و مصر، تا یونان و ایتالیا در اروپا و اتیوپی در آفریقا، تنها کشورهایی هستند با یک نام تاریخی هزاره.

شعار سال : «خوشبختانه ما تاریخ فرهنگی نداریم!» راست یا دروغ، این جمله از زبان نخستوزیر یکی از کشورهای اسکاندیناوی نقل شده است. گفته میشود توسعه در کشورهایی که از یک ساختار فرهنگی-تاریخی قوی برخوردارند، با یک سد بسیار محکم مواجه میشود. از میان کشورهای دنیا، تنها 9 کشور هستند که تاریخ هزاره دارند، یعنی نام آنها بیش از هزار سال دوام و بقا داشته است. از شرق دور، ژاپن، هند و چین، تا خاورمیانه، ایران و یمن و مصر، تا یونان و ایتالیا در اروپا و اتیوپی در آفریقا، تنها کشورهایی هستند با یک نام تاریخی هزاره.
ژاپن در ابتدای قرن بیستم و با یک پوستاندازی نسبتاً خشن، به سیاست انزوای چند دهساله خود پایان داد و راه را بر پیوستنش به مدعیان توسعه گشود. چین پس از یک کش و قوس بسیار پرهزینه با حفظ ساختار سیاسی تکحزبی خود، به بازار جهانی پیوست. هند با کنار گذاشتن سیاستهای سوسیالیستی مبتنی بر جایگزینی واردات، با گشودن درهای اقتصاد خود به روی جهان و پیوستن به حرکت جهانی توسعه در ابتدای دهه 90، منتظر به بار نشستن ثمره این تغییر نگاه است. یونان و ایتالیا گرچه به ساختار جهانی از دیرباز پیوستهاند، همچنان در میانه سوسیالیسم پوپولیسم تا مافیای سیسیلی، در اعوجاج است و البته سرنوشت هزارههای خاورمیانه، با دو نماینده بزرگش یعنی ایران و مصر، با دو نتیجه متضاد مواجه است. ایران با اتکا به درآمدهای نفتی، قادر بوده تنشهای ناشی از سیاست خارجیاش را لااقل به تعویق اندازد گرچه با هزینه بسیار زیاد.
تصور کنیم چین با یک و نیم میلیارد و هندوستان با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت، به جای بازسازی و استحکام سیاست و روابط خارجی خود، به تنش در عرصه بینالمللی دامن میزدند، تصور اینکه امروز میشد روی هر وسیلهای، از اسباببازی تا پیشرفتهترین تجهیزات الکترونیکی، عنوان «Made in China» را یافت، بسیار دشوار است.
ناهار مجانی وجود ندارد. این یک قانون آهنین است. اگر یک قانون به سبک قوانین فیزیک در اقتصاد وجود داشته باشد، این همان یک قانون است. گاه عایدی آرمانگرایی، سقوط در دره دهشتناک عزلت خودخواسته است. جوامع نه میتوانند و نه علاقهمند هستند که رابینسون کروزوئه باشند، انسان در روابط گسترده، باثبات و کریمانه با سایر انسانها و جوامع است که انسان بودنش معنی پیدا میکند. این فقط اقتصاد نیست که به ما فرمان میدهد؛ انتظار برای به دست آوردن چیزی بدون از دست دادن چیز دیگر، انتظار بیهودهای است بلکه عقل حکم میکند آدمی میتواند در عین رعایت اصولش، فضا را به گونهای به تصویر کشد که دنیا در مقابلش سر تعظیم فرود آورد.
اگر مدعی شویم که ما در اصول، فلسفه و جهانبینی با آنچه در دنیا غالب است، تضاد یا لااقل زاویه نداریم، خود را فریفتهایم. اما تجربه نشان داده است کشورهایی توانستهاند از فرهنگ، فلسفه، تاریخ و پیشینه خود در مقابل طوفانهای سهمگین دفاع کنند که اقتصادشان آنها را در زمره صدرنشینان قرار داده و نه صرفاً تکیه بر تاریخ عظمتطلبانه. و این میسر نیست مگر آنکه سیاست خارجی بهعنوان رکن اصلی ارتباط و تعامل با دنیای پیرامون، عقلایی، باثبات و مثبتانگارانه باشد. تصویر دنیایی پر از توطئه، اگر هم باشد، آدمی را در ورطه توهم فرو میبرد. کدام شخص را سراغ دارید که در تعاملات با دنیای پیرامونش، در پی کسب حداکثر منافع برای خود نباشد که اصولاً باید در سلامت عقل چنین فردی شک کرد. نه همه آدمیان پیامبرند و نه همه شیطان. انسان خاکستری که در دنیای خاکستری میزید، جامعهای خاکستری و لاجرم دنیایی خاکستری میآفریند. و اگر باز مدعی شویم سیاست خارجی ما طی چهار دهه گذشته، لااقل بخش بزرگی از همه آن چیزی است که به تنشهای درونی و بیرونی ما دامن زده، ادعای گزافی نکردهایم.
هیچکس مدعی نیست که ساختار نظام بینالملل در عرصههای مختلف، عادلانه است اما لازمه عدالتخواهی در چنین ساختاری لزوماً از مسیر مواجهه مستقیم با شاخهای این گاو خشن، عبور نمیکند. قدرت چانهزنی در عرصه بینالمللی، همه آن چیزی است که هر کشوری را قادر میسازد سهم عادلانه خود را از این ساختار طلب کند اما نیک آشکار است کسی که دست به هیچ معامله و مبادلهای نزند، احتمال هیچ زیانی هم متوجه او نیست اما عقل میگوید بازندهترین هموست که خود را از فرصتهای پیشرو محروم ساخته است آن هم با دستاویز احتمال وجود حقه!
جامعه ما در وضعیت شکنندهای قرار گرفته که به نظر میرسد دیگر قادر نیست تنشهای خودساخته را تحمل کند یا حتی عواقب آن را به تاخیر اندازد. مطالبه امروز اکثریت جامعه ایران، زیست شرافتمندانه، امن و قابل پیشبینی است. همه آنچه اکثریت جامعه ما از حاکمیت طلب میکند، کاهش سطح تنش است که چند دهه است زندگی ما ایرانیان را با نوسانات شدید مواجه ساخته است.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از کانال مجمع فعالان اقتصادی