شعار سال: چند داستان کوتاه از او در سال 1387 در یک مجموعه داستان کوتاه از نویسندگان نسل نوی آلمان با عنوان «گذران روز» با ترجمه و انتخاب محمود حسینیزاد و با تولید نشر ماهی وارد بازار کتاب شده بود. بعد از موفقیت این کتابِ نهچندان قطور بود که شولتسه در کنار نویسندگان دیگری مثل یودیت هرمان محبوب شدند و رماننویس دیگری بهنام پتر اشتام هم به این جمع کوچک پیوست. در این بین، اینگو شولتسه نگاهی خاص به گذشته آلمان و زندگی مردم کشورش در دوران گذار از یک دوتایی ایدئولوژیک داشت که در همسایگی هم سالها زیستی دوگانه را تجربه کردند. امروز هم بسیاری از داستانها و رمانهای شولتسه در همان حالوهوا میگذرد و سؤالهایی که او طرح میکند، روایتی دگراندیش از جامعه سوسیالیسم در تضاد با جامعه سرمایهداری میسازد. «موبایل» نام مجموعهداستان دیگری از این نویسنده است که با ترجمه محمود حسینیزاد و تولید نشر افق منتشر شده است. «افق» جزء معدود ناشرانی است که حق کپیرایت اثر را هم خرید میکند.
شما
در گذشته برنده جایزه «برتولت برشت» شدهاید، آقای شولتسه، برشت امروز کدام بخش از
جهان را توضیح میدهد؟
هنوز هم برشت میخوانم؛ اشعار، نمایشنامهها، یادداشتها و افکارش را.
برای من برتولت برشت یکی از بزرگترین سردمداران ادبیات است. او اساسا با هر اثرش
ژانر غالب را عوض کرد چون بهنظرش این کار ضروری بود. من در آلمان شرقی بزرگ شدهام
و میدانید که در آنجا برشت یکی از مهمترین مؤلفان کتابهای درسی هم بود. پس
برای من که در آن دوران تحصیل میکردم، کمی زمان نیاز بود تا آن علاقه دوباره در
من بهوجود بیاید. ارزیابی من این است که امروزه او بهخاطر سؤالهای اساسی و
روشنگری که مطرح کرده بسیار مهم است.
«جنگ اقتصادی»
کلامی است که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری در اخبار و روزنامهها میخوانیم.
چنین جنگی چه تأثیری بر ادبیات میگذارد و نقش ادبیات در این بین چیست؟
بهطورکلی، جنگ اقتصادی با جنگی ایدئولوژیک پیش میرود و همیشه هم با
سؤالهای سیاسی یا/و فرهنگی شروع میشود. گاهی دلم میخواهد مثل قصهها آدم خوبه و
آدم بده را مشخص کنم. این کار همیشه سخت بوده، چون حدود کشمکش پنهاناند. نویسندهها
و هنرمندان این شانس را دارند که در آثارشان تناقضها را کنار هم قرار دهند. ضربالمثلی
هست که میگوید: آدمها هیچ حرفی نمیزنند اما همه چیز را میخواهند توضیح بدهند.
آدم هر بار یک روایت را میشنود و بستگی دارد روایتی که زودتر تعریف میشود، کدام
باشد.
گذشته برای شما منبع الهام است. همینطور در داستانهایتان
نگاهی کموبیش منفی و مزاحمتساز نسبت به تکنولوژی دارید، اما آیا واقعا اینطور
است؟
بهنظرم تکنولوژی بهتنهایی هیچ مسئلهای را حل نمیکند.
طبیعتا از دنیای ما تعریفی بهدست میدهد و بستگی دارد برای تکنولوژی چه قواعدی
وضع کنیم. تکنولوژی
در حکم یک تقویتکننده عمل میکند؛ حالا تقویت امر منفی یا مثبت.
از نویسندگان امروز ایران، بهطور مشخص نویسندگان جوان،
کدام در آلمان صاحب نام و کتاب هستند؟ آیا با نویسندگان جوان ایرانی آشنایی
دارید؟
دارید درمورد مشکلی عمومی حرف میزنید. شرق همیشه خیلی بیشتر راجع به
غرب دانسته تا بالعکس. این را میشود هم بهصورت جزئی (شرق اروپا، اروپای مرکزی،
غرب اروپا) مشاهده کرد و هم در دور دنیا. غلبه فرهنگ آنگلوساکسون برای همه یک مشکل
است. اما پیش از همه به مترجمان خبرهای نیاز هست که ناشران را متقاعد کنند. روی
کار آوردن این کتابها کار راحتی نیست. تعداد کتابهایی که تقریبا هر هفته از نو
از نمایشگاههای کتاب یا صفحههای نقد سر درمیآورند، سرسامآور است. اگر چند تا
را نام ببرید، شاید ترجمههایی هم از آن پیدا بشود. این مشکل اصلا مختص ایران
نیست. در آلمان راجع به نویسندههای جوان اهل چک یا اسلواکی یا بلغارستان سؤال
کنید... یا برعکس. ایران
این مزیت را دارد که با بعضی فیلمهایش توانسته راه خود را در سینماهای آلمان باز
کند.
سوسیالیسم مرده است؟ یا تنی نیمهجان است که فقط جایی در
زبان زندگی میکند؟
براى من از سر گذراندن این تجربه مبهم که سال ۱۹۸۹-۱۹۹۰ با پایان حکومت بلوک شرق تا برقراری نظام جدید تلاش میشد
که جانشین سوسیالیسم دفن شود، بسیار اثرگذار و کلیدی بود. بهنظرم سوسیالیسمدموکراتیک
که در آن آزادی ورای عدالت اجتماعی تعریف میشود، شکلی از جامعه است که هنوز به آن
میتوان امیدوار بود. جامعه ما همین طوری هم از نئولیبرالیسم بهشدت آسیب دیده و
نمیفهمم چرا به مذاقمان خوش آمده است. در جدیدترین رمانم که یک رمان پیکارسک
است، قهرمانان کمونیستم را به سفری درون نظام فرستادهام و این خیلی درگیرم کرده
است.
محمود حسینیزاد مترجمی بود که آثار شما را به فارسیزبانان
معرفی کرد. درباره او چیزی هست که بخواهید به ما بگویید؟
فقط میتوانم بگویم که بینهایت از او ممنونم. نهفقط بهخاطر
کاری که برای من کرد؛ او برای بسیاری از همکاران آلمانیام این کار را انجام داد و دامنه مخاطبهایشان
را وسعت بخشید. آن هم بهشکلی خستگیناپذیر و بهدور از کوچکترین خودخواهی. از آنجا
که فارسی بلد نیستم، نمیتوانم نظر حرفهای بدهم اما تجربهام در جلسات داستانخوانی
در تهران و اصفهان به من گفت که او این کار را بهدرستی انجام داده است. امیدوارم
ماه سپتامبر او را دوباره ببینم. از او بهخاطر تنها سفری که تا به امروز به ایران
داشتهام، بسیار ممنونم. این جالبترین و پرکارترین سفری بود که بهعنوان یک
نویسنده رفتهام، زیرا از صبحانه تا رختخواب بدون وقفه با آدمهای کاملا مختلفی
حرف زدم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 14 آبان 97، شماره: 3285