شعارسال: آمارهای کلینیکهای روانپزشکی خبر از سونامی میدهد که در این تکه از پایتخت در حرکت است. هشداری که باعث شده 10 روانشناس در 3 کلینیک عمومی منطقه پرونده مراجعهکنندگان را مورد بررسی و تحقیق قرار دهند. دکتر «نادر اباذری» مدیرکلینیک روانشناسی مسیر سلامت در محله سعادتآباد بهعنوان مدیر این گروه تحقیقی معتقد است ریشه اختلال رفتاری این کودکان معصوم را باید در والدین آنها جستوجو کرد. والدینی که به بهانه حمایت از کودک، اعتماد به نفس او را از بین میبرند و این کودکان با ورود به مدرسه با بحران روبهرو میشوند. نادر اباذری میگوید: «میانگین پروندههایی که در طول یک ماه پذیرش میکنیم چیزی در حدود 500 پرونده است و معمولاً 5 تا 10درصد این پروندهها مربوط به کودکان است که این طبیعی است. همچنین در مهر و نیمه اول آبان یعنی با شروع فصل مدرسه پروندهها افزایش پیدا کرد اما شکل این افزایش متفاوت بود. 40درصد پروندههای ارجاعی مربوط به کودکان 6 تا 8 سال است. اینکه در مدت یک ماه آمار چند برابر میشود یعنی یک جای کار اشکال دارد.»
بحرانها؛ نتیجه نوع زندگی
این پروندهها به چه کودکانی تعلق دارد؟ مدیر مرکز روانشناسی مسیر سلامت میگوید: «از صددرصد کودکانی که به کلینیک مراجعه میکنند درباره 35درصد آنها تشخیص اختلال داده میشود. یعنی 65درصد آنها هیچ اختلالی ندارند و تنها به دلیل نوع زندگی دچار بحران شدهاند. رفتار نابهنجار آنها باعث شده خانواده نگران شود. کودک 7 سالهای که تا دیروز مشکلی نداشت بعد از اینکه به مدرسه میرود کمتر از 2 هفته بهانه میگیرد که دیگر به مدرسه نرود. مثلاً کودکی کتابهایش را آتش میزند یا در نمونهای دیگر کودکی خانوادهاش را تهدید کرده بود به او اصرار نکنند که به مدرسه برود. مطمئناً کودک 6ـ 8 ساله چیزی از تهدید نمیداند اما مسلماً با دیدن فیلم و سریالهایی که مناسب سن او نیست این موارد را یاد گرفته است. در این مدت ما با انواع رفتارهای نابهنجار از سوی کودکان مواجهه شدهایم. این کودکان جزو آن دسته از افرادی هستند که عوامل تداومدهنده اختلال رفتاری در آنها ادامه پیدا میکند. یعنی ما الان بیماری نداریم و 10 سال دیگر بیماری خودش را نشان میدهد.»
ترس کودکان از جامعه واقعی
در بررسیهای انجام شده توسط گروه تحقیقی مرکز روانشناسی مسیر سلامت مشخص شد که این کودکان در خانوادهای زندگی میکنند که از نظر اقتصادی و جایگاه اجتماعی در موقعیت بسیار خوبی قرار دارند. «مریم حسینی» کارشناس ارشد روانشناسی بالینی که در این گروه تحقیقی فعال است میگوید: «در پس ظاهر شیک و رفاه کامل، اضطراب و استرسی برای کودکان به وجود میآید که برگرفته از نگاه بالای والدین است. سبک زندگی خانوادههای محلههای مرفهنشین منطقه 2 الگویی را به کودکان القا میکند که از آنها موفقیت یک انسان 40 ساله را در خواست میکند. کودکانی که مجبورند علاوه بر مدرسه در 5 کلاس دیگر هم شرکت کنند.» حسینی معتقد است حمایت همه جانبه خانواده از کودک باعث شده وقتی او وارد اجتماع واقعیای مثل مدرسه میشود، ترس و اضطراب او را احاطه کند. این روانشناس میگوید: «شاید ما 50 سال پیش نیازی به فرزندپروری نداشتیم چون در آن موقع کودکان زندگی را تجربه میکردند. ما الان کودک را در یک فضای آزمایشگاهی به اسم یک واحد آپارتمان بزرگ میکنیم. نه تنها با آدمهای اطراف ارتباط نداریم، بلکه اعضای خانواده هم با یکدیگر در خانواده ارتباط ندارند چون بیشتر وقتشان در خانه در فضای مجازی میگذرد. اینجا این سؤال مطرح میشود که اشتباه کردن را فرزند من کی باید یاد بگیرد؟ چگونه رفتار کند که در معرض خطر قرار نگیرد؟ به دلیل این نوع زندگی وقتی وارد مدرسه میشوند برایشان بحران به وجود میآید چون مدرسه یک اجتماع واقعی است. اما خانههای ما یک چیز واقعی نیست و به نظر من مثل یک آزمایشگاه است. چون غذای فرزندم را خودم به او میدهم مشکلاتش را من حل میکنم؛ و خلاصه همه کارهایش با من است. اما وقتی او یک دفعه وارد مدرسه میشود خودش باید از عهده کارهایش بر بیاید. اینجاست که اضطراب باعث میشود اختلال رفتاری به اوج برسد.»
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه همشهری، تاریخ انتشار: 22آبان 1397 ، کدخبر: 37339: newspaper.hamshahri.org
با توجه با اینکه ار نظر رفاه اجتماعی این نقطه و منطقه از محدودیتی برخور دار نیست. باید دلیل این مراجعات رو تو چیز دیگه ای جستجو کرد