پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۶۹۴۰
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۷
«یک گوشت باید در باشد، گوش دیگرت دروازه. باید هیچ‌چیز برایت مهم نباشد، هیچ‌کس روی تو تأثیر نگذارد و هیچ حرفی خانواده‌ات را به‌هم نریزد. غیر از این باشد هم تو عاصی می‌شوی، هم زنت و هم آن طفل معصوم.»؛ اینها را بهمن می‌گوید. انگار که او حساس‌تر از بقیه مردانی است که از بهزیستی فرزند پذیرفته‌ و پدر شده است. در حرف‌هایش انگار پشیمانی موج می‌زند و تا نام «پریسا» می‌آید، چشم‌هایش نگران می‌شوند.

شعار سال: «یک گوشت باید در باشد، گوش دیگرت دروازه. باید هیچ‌چیز برایت مهم نباشد، هیچ‌کس روی تو تأثیر نگذارد و هیچ حرفی خانواده‌ات را به‌هم نریزد. غیر از این باشد هم تو عاصی می‌شوی، هم زنت و هم آن طفل معصوم.»؛ اینها را بهمن می‌گوید. انگار که او حساس‌تر از بقیه مردانی است که از بهزیستی فرزند پذیرفته‌ و پدر شده است. در حرف‌هایش انگار پشیمانی موج می‌زند و تا نام «پریسا» می‌آید، چشم‌هایش نگران می‌شوند.

- پشیمان به‌نظر می‌رسید.

- از آوردن پریسا؟ هرگز. من از بیان حقیقت پشیمانم. نباید به اطرافیان‌مان می‌گفتیم پریسا دختر واقعی ما نیست. فکر می‌کردیم همه‌‌چیز در جامعه تغییر کرده اما واقعیت این است که دخالت‌ها، کنایه‌ها و موعظه‌ها همیشه هستند.

فرزندپذیری در ایران کار آسانی نیست. از هفت‌خوان بوروکراسی‌های اداری و لازم که بگذری تازه اول ماجراست. باورهای رایج و غلط در این‌باره گاهی قوی‌تر از احساس و علاقه آدمی عمل می‌کند. بهمن و فرزانه یکی از زوج‌هایی هستند که از تلاش برای بچه‌دار شدن خسته‌اند. پای حرف‌شان که بنشینی انگار آنها هم مثل خیلی از شهروندان، بر این باورند که اگر فرزندی از گوشت و پوست و خون خود داشتند، امروز خوشحال‌تر بودند. این در حالی است که آنها باید در دوجبهه بجنگند. حرف‌های اطرافیان از یک سو و این تردید امروزی و ترس از آینده از سوی دیگر گاهی طاقت‌شان را طاق می‌کند.

البته این تفکر به همه جامعه سرایت نکرده است. شاید تعدادشان کم باشد اما هستند کسانی که نگاه‌شان متفاوت است. سعید و همسرش که به‌تازگی یک فرزند شش ماهه را به خانه آورده‌اند، نه مشکلی برای باروری داشته‌اند نه به قضاوت‌ها اهمیتی می‌دهند؛«هزاران فرزند بی‌سرپرست یا بدسرپرست در پرورشگاه‌ها چشم انتظار یک خانواده نشسته‌اند خب چرا مسئولیت یکی را ما نپذیریم»‌.

معلوم نیست از کجا آمده‌ای...

تلخ‌ترین باور رایج غلط همین اصل و نسب است. هنوز بسیاری از ما فکر می‌کنیم ژن باید از نوع خوب باشد تا فرزند ما فرزند خلفی از‌آب‌درآید. خودمان را ذی‌حق می‌دانیم .کودکی که پدر و مادر ش را نمی‌شناسیم درافکار خود سرزنشی می‌کنیم و فاکتور تربیت برایمان اولویت دوم است. «معلوم نیست پدر و مادرت کی هستند و چکاره‌ بوده‌اند؟» ؛سنگین‌ترین حرفی است که شاید به زبان نیاوریم اما حداقل از ذهن خیلی از ما می‌گذرد و این خویشتن‌پرستی شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی باشد که بعضی از ایرانی‌ها عموما فقط در شرایطی حاضر به فرزندپذیری می‌شوند که به بن‌بست بارداری رسیده باشند. همین تفکر برتر دانستن ژن از تربیت، در کنار نگرانی از قضاوت‌ها که قرار می‌گیرد مسمومیت جدیدی در جامعه ایجاد می‌کند؛ «یا سراغ پرورشگاه‌ها و بهزیستی‌ها برای گرفتن سرپرستی بچه نمی‌رویم یا تصمیم می‌گیریم که این ماجرا را از خیلی‌ها پنهان کنیم

برای جبران کمبودهایمان، کودکی را نپذیریم

باور غلط دیگر هم انگار نقبی به‌خودخواهی می‌زند. خیلی از خانواده‌ها نه برای خود بچه، بلکه صرفا برای جبران کمبودهای خودشان سراغ بهزیستی‌ها می‌روند. آنها تسلیم افکار عمومی می‌شوند و فکر می‌کنند حتما آرزوی هر زنی مادر شدن، یا هر مردی پدر شدن است. چنین بستری نه برای ما خانه‌ای آرام مهیا می‌کند نه فرزند از مهر داشتن خانواده سیراب می‌شود.

قرار نیست فرزندخوانده شبیه والدینش شود

باور غلط بعدی هم از تبعات همان ژن‌پرستی است. خیلی از ما فکر می‌کنیم فرزند‌خوانده ما حتما شبیه والدین زیستی‌‌اش خواهد شد. حتی نسبت به شبیه شدن چهره کودکی که پذیرفته‌ایم به پدر مثلا معتادش واهمه داریم. بله، بدون شک کودکانی که می‌پذیریم ناقل صفات ظاهری والدین خود خواهند بود اما این اتفاق لزوما اتفاق بدی نیست. از طرفی حتی دوقلوهای هم‌سان که از بسیاری جهات شبیه هم هستند، تحت‌تأثیر شرایط محیطی، در بسیاری از صفات شخصیتی‌شان با یکدیگر متفاوت هستند و این همان نکته کلیدی ماجراست. نباید منتظر هراس‌هایمان باشیم. البته نباید هم انتظار داشته باشیم که فرزندی که آورده‌ایم لزوما شبیه ما شود. استقلال حق فرزندخوانده ماست.

تو بدون شک خوشبختی!

احساس ترحم یا منت گذاشتن بر سر کودکی که پذیرفته‌ایم، یکی از اشتباه‌ترین رفتارهای احتمالی ما خواهد بود. اینکه فکر کنیم کودکان بی‌سرپرست افراد طرد‌شده‌ای هستند که در صورت پذیرش‌شان به آنها شانس زندگی داده‌ایم و این موضوع را مدام در ذهن خود داشته باشیم، برای ما توقع واهی ایجاد می‌کند که مثلا حالا چند سال گذشته و فرزندخوانده ما جوان شده و باید احساس خوشبختی و رضایت از این موضوع داشته باشد. حتی تصور می‌شود زمانی‌ که مسئله فرزندخواندگی به فرزند گفته شود او باید خوشحال شود و وظیفه دارد تشکر کند. این در حالی است که کودک ناتنی شما هم مانند کودک تنی شما این حق را دارد که ناسازگاری کرده یا احساس کند خوشبخت نیست و حتی به بحران‌های روحی گوناگونی دچار شود.

فرزندم را از من خواهد گرفت

بررسی‌ها نشان می‌دهد که اگر سروکله والدین زیستی کودکان بی‌سرپرست پیدا شود، خانواده دوم او خلع صلاحیت یا مجبور به پس‌دادن بچه می‌شود. اگر برای فرزندپذیری به بهزیستی بروید به شما خواهند گفت که اگر تا 2سال والدین زیستی فرزند پیدا شوند، ‌باید کودک را تحویل بدهید اما برای بعد از آن ماجرا فرق می‌کند. ممکن است شما در فیلم‌های سینمایی و یا در داستان‌ها مواردی را دیده باشید که والدین زیستی پس از سال‌ها خواسته‌اند فرزندشان را بیابند و بعد از پیدا کردن او را بازپس‌گرفته‌اند اما در واقعیت چنین مواردی بسیار نادر است.

می‌ترسم اموالم را به نام فرزندخوانده کنم

یکی از قوانینی که مشمول فرزندخواندگی می‌شود محرومیت از ارث است. برای جبران این قانون، قانون دیگری ضمیمه شده که اگر برای پذیرش فرزند اقدام کرده باشید، احتمالا با آن مواجه خواهید شد. شما موظفید که یک سوم اموال کنونی خود را به نام فرزندخوانده خود کنید. خیلی از خانواده‌ها از این قانون هراس دارند اما فراموش می‌کنند که این قانون مشمول همه اموال آنها نمی‌شود و صرفا اموال کنونی و در لحظه آنها را هدف می‌گیرد. از طرفی مگر کم‌دیده‌ایم مواردی را که فرزندان زیستی یک خانواده برای ارث و میراث به والدین خود جفا کرده یا با خواهران و برادران تنی خود درگیر شده‌اند؟

جست‌وجوی والدین واقعی فرزند‌خوانده توسط خود او

باور غلط دیگر هم ریشه در ترس‌های ما دارد؛ ترس‌هایی که خیلی وقت‌ها فیلم‌ها، سریال‌ها و رسانه‌ها به غلط در دل ما کاشته‌اند. خیلی از ما فکر می‌کنیم فرزند‌های ناتنی ما وقتی بزرگ شوند به‌دنبال والدین زیستی‌شان خواهند گشت این در حالی است که بررسی آمارهای بهزیستی به ما می‌گوید که این باور نیز همانند بسیاری از باورهای غلط نادر بوده و کمتر اتفاق می‌افتد.

نگرانی‌هایمان را عوض کنیم

اینها فقط بخشی از باورهای غلط جامعه نسبت به فرزندپذیری بودند. نه فقط در این موضوع، بلکه همه پدیده‌های جهان را می‌توان جور دیگری نگاه کرد یا حتی آنها را جور دیگری ساخت. اگرچه رسانه‌های مختلف در این حوزه بسیار ضعیف عمل کرده یا حتی جفا کرده‌اند اما کاش «خودمان باشیم»، «قضاوت نکنیم» و نگذاریم «هراس‌»هایمان برای ما تصمیم بگیرند. شاید اگر همه ما مثل سعید و همسرش به جای این‌همه نگرانی ساختگی، نگران کودکانی بودیم که چشم انتظارند، امروز جهان قشنگ‌تری ساخته بودیم. کودکانی که هر شب را با این امید صبح می‌کنند که شاید فردا نوبت آنها باشد... .

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری تاریخ انتشار13 آبان 97، کدمطلب: 36425، www.newspaper.hamshahri.org


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین