شعار سال: آذر تشکر، جامعهشناس، در اينباره روي
يکي از تبعات منفي چنين شرايطي دست گذاشته است و ميگويد چنين هشدارها و اعلام خبرهايي
نبايد به ايجاد امواج
فقيرهراسي در جامعه منجر شود.
از ابتداي سال 97 و با آغاز نوسانات و تنشهاي پرتلاطم اقتصادي که منجر
به افزايش شديد قيمتها و تورم افسارگسيخته شد، رفتهرفته نشانههاي اين بحران اقتصادي
در حوزه اجتماعي نيز خود را نشان داده است. يکي از نشانههاي اين تأثير را روز
گذشته سردار ايوب سليماني، جانشين فرمانده ناجا، در سخناني اعلام کرد و گفت:
«مشکلات اقتصادي کشور سبب افزايش سرقتهاي خرد در جامعه شده است».
حتي بدون اين اظهارنظرهاي مقامات رسمي هم نماد و نشانههاي اين اتفاق
را در گوشه و کنار شهرها، بهویژه شهرهاي بزرگتر ميتوان ديد. گشتي در شبکههاي
اجتماعي و اظهارنظرهاي دوستان و آشنايان حکايت از آن دارد که از تابستان به اينسو
سرقت گوشيهاي موبايل که با نوسانات اقتصادي اخير مثل بيشتر ديگر اجناس و کالاها
افزايش قيمتي نجومي را تجربه کردهاند، نيز افزايش فراواني يافته است.
تقريبا کمتر روزي را ميتوان ديد که يک نفر در شبکههاي اجتماعي از
تجربه تلخ خود يا يکي از نزديکانش در اين زمينه چيزي ننوشته باشد. در بسياري مواقع
سارقان موفق به سرقت گوشي شدهاند و در برخي موارد هم با مقاومت فرد صاحب گوشي
ناکام ماندهاند. البته سرقتهاي خرد فقط به همين موارد ختم نميشود و شامل بسياري
ديگر از موارد نظير دزدي پخش خودرو، لاستيک و کامپيوتر خودروها، زورگيري، کيفقاپي
و همچنين اختلافات مالي در سطوح رقمهايي بسيار اندک نيز ميشود.
ثبت چنين تجربههايي در زمينه افزايش سرقتهاي خرد و وقوع تخلفهايي که
ارتباط مستقيمي با مشکلات اقتصادي
کشور دارند البته فقط مختص به امسال نيست، در سالهاي ابتدايي دهه 90 يعني سالهایي
که همزمان با اواخر دولت دوم احمدي نژاد بود و تورم و مشکلات اقتصادي و مديريتي
کشور و تحريمها دست به دست هم داد تا قيمت ريال مثل دوره کنوني روندي نزولي را طي
کند و تورمي افسارگسيخته داشته باشد شود نيز چنين تجاربي ثبت شد. در کنار
اين موارد بايد به کاهش سطح اشتغال و تعديل نيروها در واحدهاي صنفي و توليدي نيز
که به افزايش نرخ بيکاري منجر شد، اشاره کرد.
در پاييز و زمستان سال 91 سردار اسماعيل احمديمقدم، فرمانده نيروي
انتظامي کل کشور، در چندين نوبت افزايش اينگونه جرائم را تأييد کرد و از افزايش ثبت
وقوع جرائمي از اين دست مانند سرقتهاي خرد در جامعه خبر داد. به گفته اين مقام
انتظامي وقت، عامل اين وضعيت نيز نوسانات اقتصادي و افزايش قيمتها بوده است. در
آن دوره نيز پروندههاي زيادي در دادگاههاي کشور ثبت شد که گاه موضوع محل اختلاف
رقمي بسيار ناچيز داشت اما نتيجه کار حتي به قتل و آدمکشي نيز ختم شد.
در آن سالها افزايش اينگونه جرائم به ميزاني رسيد که شوراي تأمين
استان تهران به منظور کاهش شمار سرقتهاي خرد تهميداتي را در دستور کار خود قرار داد
و همينطور طرحي با عنوان «طرح ضربتي مبارزه با سرقتهاي خرد» را در تهران اجرائي
کرد. به طور خلاصه و کلي ميتوان گفت تورم و گراني در کنار نابرابريهاي اجتماعي
هر بار که به وقوع پيوسته، براي جامعه ايراني عوارض به همراه داشته است. اگرچه اين
موارد بيش از هر چيز مشکلات و سختيهاي اقتصادي براي جامعه و خانوادههاي ايراني
به ارمغان آورد اما در کنار آن آسيبهاي اجتماعي را هم بر برخي تحميل کرد.
با اين همه، در چنين شرايطي بهترين و درستترين شيوه اطلاعرساني و آگاهيدادن
به جامعه چيست، آيا صرف هشدار و اعلام خطر نسبت به اين موضوع ميتواند راهگشا
باشد، فاصلهها و شکافهاي طبقاتي در چنين موقعيتي به چه سرنوشتي دچار ميشوند؟ در
اينباره به سراغ آذر تشکر،
جامعهشناس شهري، رفتيم و با او گفتوگويي انجام داديم که پاسخهاي او در ادامه
آمده است.
آذر تشکر بحث تأثير بحران و نوسانات اقتصادي بر امنيت ثبات اجتماعي را
در دو موضوع گفتاري و ساختاري بررسي
کرد. او در ابتدا با بررسي گفتارها در زمينه سرقتهاي خرد، بیان کرد: «به صورت
دقيق مشخص نيست بر اساس چه آماري مسئولان پليس درباره سرقتهاي خرد سخن ميگويند.
آيا واقعا آمار مدون دارند يا صرفا
بر اساس هشدارهايي است که پليس وظيفه خود ميداند که اعلام کند؟ چون معمولا سرقتهاي
خرد خيلي گزارش نميشوند، چراکه فرايند رسيدگي و درگيريها مفصل است؛ آن هم اگر
ترتيب اثر بدهند که معمولا خيلي مردم اميدي به ترتيب اثر ندارند، تجربه همه ما ميگويد
پليس خودش را خيلي درگير سرقت خرد نميکند و بيشتر درصدد است که چنين سرقت و
درگيريهايي را در همان محل رفع و رجوع کند. بنابراين اگر هم پروندهاي تشکيل شود
و در آمار پليس بيايد، مردم خيلي دنبال دردسر پيگيري اينگونه سرقتها نميروند،
براي همين بايد اول مشخص شود آمار و هشدارها در اين زمينه چه ريشه و مستنداتي
دارد». وي همچنين افزود: «بخشي ديگر از قضيه
را اينگونه بايد در نظر بگيريم که وحشتي
وجود دارد که همه پيشبيني ميکنند که در شرايط سخت اقتصادي، آدمها شروع ميکنند
به رفتن سراغ دمدستيترين منابع کسب امتيازات. براي اين موضوع هم مردم شواهدي
جلوي چشم دارند و در شبکه اجتماعي ميبينند که يک مورد سرقت را فلان دوربين ضبط
کرده و اين فيلم دائم دست به دست ميشود. از طرفي جدا از اينکه اين مسئله واقعيت
داشته باشد يا خير و ميزان و شدتش در جامعه چقدر باشد، بخشي از آن هم صرفا ذهني
است. خروجي و نتيجه کار هم چيزي نيست
جز ساختن يک گفتار. به نظر من بخشي از اين گفتار که در ساخت قسمتي از آن هم پليس
دخيل است و هم رسانه، ناشي از خلأ آموزش سيستماتيک است. خلأيی که فرد را براي
مشکلات در جامعه آماده نميکند. چراکه ما در جامعه به مردم از
مدارس آموزش سيستماتيک نميدهيم که آرام آرام بچهها را مراقب بار بياوريم، بلکه
به يکباره از وسط راه، کليپي را در فضاي مجازي منتشر ميکنيم که آموزش دهيم! همين
کار بيش از آنکه آموزشي داشته باشد، بيشتر ايجاد استرس و نگراني ميکند. هيچ وقت
بچههاي مدرسه ما يک پليس را سر کلاس نميبينند که برايشان توضيح دهد که مراقب چه
چيزهايي در زندگي باشند اما يکمرتبه پليس درصدد آموزش برميآيد و کليپي ميسازد و
دست به دست و نشانههايي ايجاد
ميکند که بيشتر منجر به ايجاد استرس ميشود تا آموزش. يک مثال روشن در همين زمينه
اين است که به جاي آموزش صحيح رانندگي و قوانين و مقررات مربوط به رانندگي، پليس
مبادرت به قراردادن ماشين تصادفي لهشده سر جاده ميکند و ديگر رانندهها را به
جاي آموزشديدن دچار ناآرامي ميکنند و از جاده ميترسانند».
این جامعهشناس همچنین تأکید کرد: این ایجاد استرس در خود بیثباتی در امنیت
جامعه بسیار مؤثر است؛ همین چیزهاست که ذهنیت ما را راجع به امنیت میسازد. در
این بخش گفتارسازی یک بحث خیلی مهم دیگر نیز این است که بحرانهای مهم اقتصادی را
گردن طبقات میاندازند و طبقات متوسط تشویق میشوند که در برابر طبقات فقیر مراقب
داراییهای خود باشند. این در حالی است که آن طبقه متوسط که در شرایط بد اقتصادی
باید یاریگر طبقات فقیر باشد و همدلی جامعه را در شرایط سخت تضمین بکند، به این
شکل در برابر فقرا موضع میگیرد و خیلی اوقات باعث میشود که از مناطق برخوردار
آدمها به محلات پایین شهر نیایند. اگر کار هم داشته باشند، باز هم نمیروند. حتی
اگر بخواهند کار خیر انجام دهند، مستقیم حضور پیدا نمیکنند؛ چون از سرقت داراییشان
میترسند و فکر میکنند آنجا با دزدی و کیفقاپی مواجه خواهند شد. به همین شکل
کلیشههای طبقاتی را این گفتارسازی دامن میزند و بعد آن همدلی و کمک طبقات متوسط
در شرایط سخت را با تردید و ترس و نگرانی همراه میکند. این بسیار مهم است که ما
در گفتارسازی خود چه میکنیم. درحالیکه الان تحت نام آموزش، در حال تقویت گفتمان
فقیرهراسی هستیم و همین باعث ایجاد ذهنیتهای نادرست و پیشداوری طبقاتی در ذهن
افراد میشود.»
آذر تشکر در بخش دیگر سخنان خود به بررسی واقعیت سرقتهای خرد پرداخت و
تصریح کرد: «البته بخش دیگر این داستان قطعا واقعیت است؛ میخواهم شما را به وضعیت
اخلاقی جامعه ارجاع دهم، حتما زمینههایی وجود داشته که ما به چنین شرایط اقتصادیای
رسیدهایم. یک چیز مهم در این مسائل بحث اختلاسها و دزدیهای کلان و پیگیرینشدن
آنهاست. در چنین شرایطی است که نظم اخلاقی جامعه بههم میریزد؛ آدمها فکر میکنند
که افرادی دیگر میلیاردها تومان را بردهاند، حالا من اگر یک قوطی کنسرو از مغازه
بدزدم، چه میشود؟ آن دزدیها و اختلاسهای بزرگ اثر مهمش برهمزدن نظم اخلاقی است
و آدمها دزدیهای کوچک را برای خودشان موجه میکنند. در نتیجه به نظرشان این دزدی
به جایی برنمیخورد. در ذهن افراد قیاس و یک حد ایجاد میشود و این حد مدام بزرگ و
بزرگتر میشود. زمانی در شبکههای اجتماعی میخواندیم که طرف سه هزار میلیارد
دزدی کرده، حالا این رقم مدام بالاتر میرود و کاری که با ذهن جامعه میکند، این
است که اصلا حد و حدودی برای دزدی وجود ندارد و این دزدی رقمهایش بزرگ میشود و
آدمها وقتی که خودشان را توجیه میکنند، میگویند دزدیهای بزرگی در جامعه هست و
حالا این دزدی ما اشکالی ندارد. همینجاست که اخلاق اجتماعی پایههایش
مختل میشود؛ بهویژه که این دزدیها بهطور خیلی عمومی و با حساسیت ردگیری نمیشوند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 1 دی 97، شماره: 3322