پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 18
کد خبر: ۱۹۶۰۲۲
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۴
نظام آموزش رسمی کشور که هم شامل آموزش‌و‌پرورش و هم آموزش عالی می‌شود، نه پاسخگوی نیازهای امروز است و نه نیازهای آینده. در جامعه ما مسئولیت اجتماعی با سنت نیکوکاری در هم آمیخته است. نیکوکاری بازتابی از میل ذاتی انسان به نوع‌دوستی و خدمت به دیگران است. در این راستا منابع مالی عظیمی در سازمان‌هایی که متولی جمع‌آوری نذورات، خیریه، وقف و صدقه هستند متمرکز شده است. حالا پرسش اساسی این است که ما چگونه می‌توانیم این منابع را که اساسا در خدمت آموزش نیستند، جذب کنیم و رقابت بی‌معنا بین نیکوکاری سنتی و جنبش مسئولیت‌های اجتماعی را از بین ببریم؟

شعار سال: می‌توان متولیان سازمانی نیکوکاری را به چند دسته تقسیم کرد. اول کمک‌های مربوط به نذورات و خیریه که سازمان اوقاف و تا حدی بهزیستی متولی آن است. دوم، نذورات و صدقاتی که کمیته امداد مسئولیت آن را دارد که خودش با تمام امکانات مالی و اقتدار لازم برای تأثیرگذاری روی مسائل و بعد نهادهای مذهبی مانند یک دولت است. سوم شکل دیگری از نیکوکاری است که من عنوانش را نیکوکاری معنوی گذاشته‌ام که شامل فعالیت نهادهای مدنی می‌شود؛ یعنی نهادهای مدنی که موضوع فعالیتشان مذهبی نیست.
سؤال اصلی این است که ما چگونه می‌توانیم این منابع را ترکیب کنیم تا بتوانیم یک جریان تحول عظیم برای رفع نقص‌های نظام‌های آموزش رسمی راه‌اندازی کنیم؟ مسئولیت اجتماعی در ایران هنوز ابتدای راه است و بنگاه‌ها اغلب راهبرد ندارند. برای مثال سایپا و ایران‌خودرو منابع زیادی را صرف فعالیت‌هایی می‌کنند که به نوعی مربوط به حل مسائل اجتماعی است اما اصلا تحت عنوان یک راهبرد مدون انجام نمی‌شود. در برخی از بنگاه‌ها منابعی تعریف شده که به منظور فرار از مسائل متعدد، صرف باج‌دهی به سازمان‌های دیگر می‌شود که البته یکی از آنها محیط زیست است. بعضی بنگاه‌ها هم این منابع را صرف مدرسه و ورزش و امور خیریه می‌کنند ولی مفهوم، اندیشه که خلق ارزش مشترک است هنوز برای مدیران عامل بنگاه‌ها به باور و دغدغه وجودی تبدیل نشده است. البته باید به یاد داشته باشیم که ما در ایران نمونه‌های درخشانی از مسئولیت‌های اجتماعی بنگاه‌های خصوصی داشتیم.
به نظر می‌رسد سه نقش را می‌توان برای آموزش در ایران در نظر گرفت. اول، ظرفیت‌سازی در جامعه برای تولید علم و تکنولوژی است. نقش دوم مربوط به تشکیل سرمایه انسانی برای بازار کار در جامعه ایران است و نقش سوم که بسیار مهم است، مربوط به آموزش و پرورش است که باید جوانان را برای زندگی بهتر در آینده آماده کند. در این زمینه باید به این سؤال‌ها پاسخ داد که سیاست‌های کلی نظام آموزش رسمی، آموزش‌و‌پرورش و آموزش عالی، آیا با ماهیت پدیده‌های علمی و تکنولوژی جهان امروز همخوانی دارد و از نظر محتوا به‌روز است؟ این سیاست‌ها بر آموزش کدام رشته‌های تکنولوژی تمرکز دارد؟ اساسا به انتقال دانش از طریق IT و پرورش خلاقیت علمی توجه می‌شود؟ روحیه جست‌وجوگری، کنجکاوی و کشف را تقویت می‌کند؟ نگاه علمی مهارت‌ها و روش‌های مهارت علمی را به دانشجویان و دانش‌آموزان یاد می‌دهد؟ آیا به دانشجویان و دانش‌آموزان کمک می‌کند تا خود را با این جریان پرشتاب نوشدن دانش و تکنولوژی همگام کنند؟ آیا فضای آموزشی ما خلاقیت‌پرور است یا خلاقیت‌کش؟ آیا طرح سؤال و شک تشویق می‌شود؟ آیا فرصت برای مشاهده، آزمایش و تجربه فراهم می‌کند؟ آیا واقعا کلاس‌ها به اینترنت مجهز است؟ بچه‌ها به فضای مجازی دسترسی دارند؟ اجرای پروژه‌های تیمی و شبکه‌سازی علمی در سطح جهانی از طریق فضای مجازی امکان‌پذیر است؟ سهم دانش‌آموزان ما در تولید علم و تکنولوژی جهانی چقدر است؟ اگر به کشورهای دیگر توجه کنیم، درمی‌یابیم که بسیاری از نوآوری‌های تکنولوژیک و سرنوشت‌ساز در سطح دبیرستان از دل پروژه‌های دانش‌آموزان درمی‌آید.
در مورد نقش دوم و تشکیل سرمایه انسانی برای بازار کار باید بدانیم که آموزش‌و‌پرورش نهاد انسان‌ساز است. زیرساخت فکری، رفتاری کودکان و نوجوانان را شکل می‌دهد. این‌جاست که باید دغدغه اصلی‌اش تشکیل سرمایه انسانی باشد. سرمایه انسانی، افرادی هستند که از این نظام خارج می‌شوند. خروجی نظام آموزش رسمی، مدارس و دانشگاه‌ها که خزانه‌ای از شایستگی‌ها، دانش، مهارت و تجربه و نگرش را داشته باشند، الگوهای رفتاری، ویژگی‌های شخصیتی، اخلاقی، مهارت‌های اجتماعی، قابلیت نوآوری خلاقیت و مدل‌های ذهنی است که به فرد کمک کند کارش را به شیوه‌ای انجام دهد که نه‌تنها برای خودش، بلکه برای سازمانی که کار می‌کند، ارزش بیافریند. بنابراین آموزش عالی باید بچه‌ها را برای ورود به بازار کار آماده کند. بازار کاری که شغل‌ها بر اساس تقاضا اهمیت پیدا می‌کند و تقاضا به‌شدت متأثر از تحولات تکنولوژی است. هر تکنولوژی جدیدی که وارد بازار می‌شود یک‌سری مشاغل را از بین می‌برد، یک‌سری مشاغل جدید را ایجاد می‌کند. این پویایی تکنولوژی است که بازار را به پدیده‌ای پویا تبدیل می‌کند. نظام آموزش و پرورشی که مدعی آماده‌سازی بچه‌ها برای بازار کار است، باید بتواند سیاست‌ها، فلسفه آموزشی و برنامه‌هایش را با واقعیت یک بازار پرتحول انطباق دهد.
سومین و البته مهم‌ترین نقش آموزش‌و‌پرورش، آماده‌سازی نسل حاضر برای یک زندگی باکیفیت است. نظام آموزش عالی باید به دانش‌آموزان کمک کند که ماهیت انسان، ارزش انسانی و ارزش زندگی را درک کنند و زندگی را به یک فرصت از‌دست‌رفته تبدیل نکند و به قول خودشان نگویند ما نسل سوخته‌ایم. این نظام باید به دانش‌آموزان کمک کند جهان‌بینی داشته باشند و بتوانند فلسفه و معنایی در زندگی خودشان تعریف کنند. باید به آنها یاد دهد که چگونه استعدادهای بالقوه خودشان را شکوفا کنند و این منشأ اصلی رضایت عمیق از بودن است. آرمان داشته باشند چراکه اگر آرمان نداشته باشند، هدف نیز نخواهند داشت و هدف که نداشته باشند، هیچ‌چیز ندارند. متأسفانه هم خانواده و هم نظام آموزشی بچه‌ها را تک‌ساحتی و مبتنی‌بر دغدغه نمره، کنکور و موفقیت بار می‌آورد. آیا زندگی فقط همین است؟ شأن انسان چنین زندگی را می‌تواند بپذیرد؟ همه ابعاد وجودی باید کمک کند تا فرد پرورش پیدا کند؛ برای مثال در دانشگاه‌های فنی دنیا میزان مهارت هنری، عملکرد ورزشی و سابقه کار و مشارکت اجتماعی امتیاز بالایی را به فرد می‌دهد.
سؤال دیگر این است که آیا سازمان‌های نیکوکاری و شرکت‌هایی که مسئولیت اجتماعی دارند می‌توانند در کمک برای آماده‌سازی کودکان و نوجوانان برای یک زندگی بهتر نقشی ایفا کنند؟ به نظر می‌رسد که سازمان‌های نیکوکاری نیاز به تغییر پارادایم دارند. مشکل ما مدرسه‌سازی نیست در‌حالی‌که مشکل ما کیفیت آموزش است. مشکل ما نداشتن معلم است. آیا می‌توان بخشی از این منابع را صرف پرورش معلمانی بکنیم که بتوانند در تشکیل سرمایه انسانی به ما کمک کنند؛ معلمانی که بچه‌ها را برای زندگی بهتر آماده کنند؛ معلمانی که علم و تکنولوژی را بفهمند و بدانند که چگونه می‌شود فضایی فراهم کرد که در آن خلاقیت علمی و تکنولوژی رشد پیدا کند. خوشبختانه بستر برای ورود مردم، نهادهای مدنی و بنگاه‌های خصوصی که مدیران ارشدشان با تمام وجود دغدغه بهبود وضعیت جامعه را دارند، آماده است. باید یک شبکه درست کرد و در این شبکه درباره نیازهای واقعی آموزش گفت‌وگو شود و سپس تقسیم کار صورت بگیرد. مسائل به‌قدری پراکنده و پیچیده است که یک نهاد مدنی، یک ان‌جی‌او یا یک سازمان نمی‌تواند همه اینها را در دستور کار خود قرار دهد.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 26 اسفند 97، شماره: 3392


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین