یک جوان هجده ساله بعد از اینکه مراحل مختلف کودکی و نوجوانی را گذرانده و از امتحان کنکور با موفقیت بیرون آمده، حالا در حال انتخاب رشته است. با اینکه هر سال آگاهی و دانش نوجوانها نسبت به انتخاب رشته و آینده هرکدام بیشتر میشود، اما باز هم انتخاب رشته تحصیلی بین خیلی از والدین و فرزندان یک چالش است.
والدینی که میخواهند آرزوهای خودشان را در فرزندشان ببینند، والدینی که به طور کامل خود را حمایت نوجوان کنار میکشند و والدینی که در ظاهر با دادن «حق انتخاب» و در باطن از روشهای تهدیدمحور و استرسزا استفاده میکنند همگی، شاید برخلاف تصورشان با یک پتک در حال تخریب آینده نوجوانشان هستند.
این روزها که کنکور سراسری سال 1398 به اتمام رسیده است و رتبهها و نتایج اولیه کنکور اعلام شده، حرف و بحث انتخاب رشته بین خانوادهها داغتر از همیشه است. به همین خاطر سراغ خانم ثریا علوینژاد؛ روانشناس رفتیم و او خواستهایم برای این روزهای پراضطراب و پراسترس خانوادهها نسخهای بپیچد. نسخهای که در آن والدین و نوجوانان به کمترین چالش در بحث انتخاب رشته برخورد کنند و جایگاه والدینی و آینده نوجوان هم کمترینآسیب را ببیند.
من حامی تو هستم یا نه؟
والدین معمولا دربحث انتخاب رشته فرزندشان به سه گروه تقسیم میشوند.
دسته اول؛گروهی هستند که به فرزندشان میگویند « هر رشتهای را خودت دوست داری انتخاب کن». در واقع مسئولیت یکی از بزرگترین تصمیمات زندگی یک نوجوان را به تنهایی بر دوش او میگذارند.
دادن مسئولیت صددرصد به نوجوان، به او استرس و اضطراب وارد میکند و حتی این امکان هم هست که نوجوان به صورت ناخودآگاه به علاقه والدین گرایش پیدا کند. چون والدین این پیام را به او دادهاند که «خودت داری تصمیم میگیری، پس اگر موفق نشدی نباید روی پشتیبانی و حمایت ما حساب کنی»
دسته دوم؛ والدینی هستند که عمدتا یک رشته تحصیلی را پیش روی بچه، بزرگ و مدام از آن تعریف میکنند. این دسته برخلاف دسته قبلی، این پیام را به فرزندشان منتقل میکنند که «اگر تو این رشته تحصیلی به خصوص را انتخاب کنی به طور کامل حمایت و پشتیبانی من را به عنوان والدنیت خواهی داشت.»
ایراد این برخورد این است که بحث انگیزه، علاقه درونی و استعداد نوجوان معمولا نادیده گرفته میشود. این نوجوان شاید با موفقیت و معدل بالا در بهترین دانشگاه کشور هم پذیرفته بشود و بعد چهارسال هم مدرک کارشناسیاش را دریافت کند. اما معمولا در حین تحصیل یا چند سال بعد از آن متوجه میشوند که اصلا این رشته را دوست نداشته است و حس ناخوشایند تباه کردن عمر و زندگی به او دست میدهد.
والدینی که میخواهند فرزندشان به جای آنها زندگی کند
دسته سومی؛ از والدین به صورت غیرمستقیم، ناخودآگاه و خودآگاه نوجوان را به سمت مسیرهایی که خودشان فرصت زندگی در آن را پیدا نکردهاند، سوق میدهند. یعنی چیزی که همیشه دوست داشتند به آن برسند و به هر دلیلی نرسیدهاند را میخواهند در فرزندشان پیدا کنند.
این والدین اگر آررزوی خودشان را در فرزندشان ببینند کاملا اقناع میشوند و احساس رضایت در زندگی پیدا میکنند. این دسته برای اینکه فرزندشان به جهتی که آنها میخواهند کشیده بشوند از روش سرزنش و سرکوبگری استفاده میکنند. «هر رشتهای دوست داری انتخاب کن اما خودت میدانی اگر رشته فلان را انتخاب کنی آخرش چه میشود!» بعد هم قطاری از کلمات منفی مثل «بیکاری»، «بی اهمیتی»، «بی پولی» و «بخون که دلت خوش باشه» و... را برای نوجوانشان ردیف میکنند. این روش شاید در ابتدا نوجوان شما را نسبت به انتخابش دلسرد یا مردد کند اما در هر حال نمیشود انگیزه درونی افراد را تغییر داد و حس علاقه به آن رشته تحصیلی و مسیری که هرگز در آن پا نمیگذارد تا ابد با فرزند ما خواهد ماند.
پذیرش بی قید و شرط
انتخاب رشته صحیح انتخاب مسیر آینده زندگیست. چون وقتی فرد وارد دانشگاه میشود و تحصیل میکند زندگیاش از طریق آن رشته تحصیلی جهت پیدا میکند. پس اگر به آن رشته علاقه داشته باشند و استعداد و توانمندیاش را هم داشته باشند به موفقیت میرسد،حتی اگر میزان استعداد از علاقه کمتر باشد.
بچههایی که به رشته خودشان علاقه ندارند یا در طول تحصیل انصراف میدهند که تعدادشان هم زیاد نیست، یا درسشان را با زور و زحمت تمام میکنند و اگر اعتماد به نفس خوبی داشته باشند وارد یک بازار کار میشوند که هیچ ارتباطی به رشته تحصیلیشان نداشته باشند. یعنی هیچ کدام از آن همه درس خواندنها و و زحمت قبولی در کنکور و... به کارشان نمیآید.
توصیه روانشناسی در روزهای منتهی به انتخاب رشته برای والدین به خاطر سپردن کلیدواژه «پذیرش بی قید وشرط» است. این پذیرش به معنی اینکه در ابتدا هر خواسته نوجوان را بپذیریم نیست. مثلا نوجوان شما میگوید که من دوست دارم «ادبیات نمایشی» بخوانم. شما به عنوان والدین ممکن است که هیچ ارتباطی با این رشته تحصیلی برقرار نکنید. پس در مرحله اول، انتخابها و علائق خودتان را به فرزندتان بگویید. به این خاطر که مثلا ده سال دیگر این بحث بین شما پیش نیاید که من میخواستم به تو بگویم و او بگوید پس چرا نگفتی؟!
دقت کنید که پیشنهاد با امر و نهی بسیار متفاوت است. شما با پیشنهاد دادن، فرزندتان را در گرفتن این مسئولیت بزرگ همراهی میکنید اما با امر و نهی کردن او را به سمتی که شاید تمایل نداشته باشد، میکشانید.
اگر فرزند شما از مشاورهها راهنمایی گرفته و دیگر عزمش را جزم کرده که در رشته «ادبیات نمایشی» تحصیل کند شما به عنوان والدین باید این موضوع را بی قید و شرط بپذیرید؛ حتی اگر با همه ابعاد آن به طور کامل موافق نباشید.
پدر و مادر در یک تیم باشند
گام دوم برای انتخاب رشته این است که پدر و مادر در یک تیم باشند. حتی اگر در این بین برای انتخاب رشته نوجوان اختلافی بین والدین وجود دارد، باید تلاش کنند که در مقابل فرزند به تفاهم برسند. در واقع مثلث ارتباطی ایجاد نشود که یکی از والدین به تیم فرزندش بپیوندد و دیگری تنها بماند. حتی اگر کسی که تنها میماند کاملا با نظر دو نفر دیگر مخالف است بهتر است نظرات والد دیگر و نوجوانش را بپذیرد.
سومین و شاید مهمترین گام، توجه به علائق فرزند منهای رتبهای است که او در کنکور به دست آورده است. البته قبل از این، علائق فرزند هم باید شفافسازی بشود. بعضی از نوجوان ها با رتبههای خوبی که در کنکور به دست میآورند، دستشان برای انتخابرشته باز است. اما به عنوان مثال فکر میکنند که رشته «روانشناسی» ابهت و کلاس اجتماعی بیشتری نسبت به رشته «تکنولوژی آموزشی» دارند. درحالی که آگاه نیستند همین «تکنولوژی آموزشی» چه دریایی از مفاهیم عمیق و کاربردی دارد و چه بسا در این رشته میتوانند بسیار موفقتر از رشته روانشناسی باشند.
در این مرحله بهتر است بعد از کشف علاقه، زمانی را اختصاص بدهیم و با دانشجویان یا فارغالتحصیلان رشتهای که دوست داریم صحبت کنیم تا درباره آن رشته تحصیلی دید بازتری پیدا کنیم.
به نوجوان حق اشتباه کردن بدهید
از آفات انتخاب رشته تحصیلی مخصوصا در دوره کارشناسی این است که افراد فقط به بازار کار آن رشته فکر میکنند. زمانی فرد میتواند از طریق یک رشته تحصیلی صاحب کار بشود که عاشق آن رشته تحصیلی باشد.
تمام ما انسانهای روی کره زمین حق انتخاب کردن داریم و به موازات آن حق اشتباه کردن. والدین باید بدانند که جملات آنها درباره موضوع مهمی مثل انتخاب رشته تحصیلی چقدر بر روی فرزندان، هویت و آینده آنها تاثیرگذار است.
بین مراجعین من افرادی هستند که به خاطر ترس از گفتن علاقه به والدینشان چهارسال از عمرشان را بیهوده و بلاتکلیف تباه کردهاند. ازآن طرف خانوادههایی را داریم که با وجود مخالف بودن با انتخاب فرزندشان در کنار او ماندهاند، او را حمایت کردهاند و همیشه تاکید کردهاند که« هرجا پشیمان شدی روی حمایت ما حساب کن». ممکن است فرزند شما دو یا سه ترم در یک رشته تحصیلی درس بخواند و بفهمد که مسیر نادرستی را آمده است. اینجا اگر به عنوان والدین حق اشتباه را به او نداده باشید، به جای یکسال، سه سال دیگر از عمر او و چه بسا سالهای دیگری هم به لحاظ تحصیلی و شغلی از فرزندتان تباه بشود. اما اگر فرزندتان بداند که حامی او هستید، یک سال ماندن در یک اشتباه سریعتر و بهتر قابل جبران است.
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری فارس،تاریخ انتشار: 16مرداد1398،کدخبر:13980505000924 www.farsnews.com،