شعار سال:عصر پنجشنبه گذشته در دانشگاه شریف، کارگاهی درباره جامعهشناسی سیستمهای اجتماعی-تکنیکی داشتم
. همان زمان، دزدی در حال باز کردن درب ماشینی بود که در کوچه آران نزدیکی دانشگاه پارک شده بود و به نام همسرم است. ساعت 6 متوجه شدم که ماشین نیست. پلیس 110 آمد، به همسرم خبر دادم و در کلانتری ستارخان تشکیل پرونده دادیم. ساعت 8 شب جمعه، از کلانتری احمدآباد مستوفی در اسلامشهر خبر دادند که ماشین پیدا شده: 3 رینگ و لاستیک، ضبط و باتری به سرقت رفته بود.
پرونده ما در مقایسه با ماجراهایی مثل کلاهبرداری سرراست بود: خودرویی سرقت شده و بعد پیدا شده بود؛ نیازی به تجسس نبود و باید مراحل اداری برای تحویل دادن آن انجام میشد. تنها نکته پیچیدهکننده این بود که ماشین در تهران دزدیده شده و در اسلامشهر پیدا شده بود. تصور میکردیم که میتوانیم آن را به زودی تحویل بگیریم، اما درگیر یک ماجرای کافکایی شدیم: فرایند ثبت شکایت تا تحویل گرفتن خودرو 5 روز زمان بُرد.
برای این کار به دو کلانتری، دو اداره آگاهی، دو دادسرا در تهران و اسلامشهر به همراه پلیس راهور و پارکینگ مراجعه کردیم (مجموعا، 11 بار مراجعه). حدود 90 برگه کاغذ مصرف شد که برای 75 برگه آنها از جمله فرم ثبت شکایت و فرم ترخیص پول پرداخت کردیم. تنها از کارت ملی همسرم 7 بار کپی گرفتم. حدود 40 لیتر بنزین مصرف شد و در تمام این مدت، پرونده الکترونیکی ما، از جمله تصویر کارت ملی همسرم، میان ادارات جابجا میشد. مجموعا، با 42 پوزیشن شغلی تعامل داشتیم و 17 صاحبمنصب پرونده ما را امضا کردند. همسرم هم 19 برگه را امضا کرد. به رغم نمایش اولیه در مورد رایگان بودن حمل خودرو به پارکینگ در موارد سرقت، نهایتا همچون یک مجرم هم هزینه جرثقیل پرداخت کردیم هم هزینه پارکینگ. مجموعا حدود 240 هزار تومان به نهادهای حاکمیتی و اقمار آنها مانند اتاقهای فروش فرم و کپی، عریضهنویسی، دفتر خدمات قضایی، دفتر پلیس+10 و پارکینگ پرداختیم. از برادران همسرم بسیار ممنونم که کمکمان کردند: یکی از آنها خودروش را تمام مدت در اختیارمان گذاشت و دیگری با دوست مکانیکش بالای سر ماشین آمدند و راهش انداختند. اگر این کمکها نبود، زمان و هزینه بسیار بیشتری صرف میشد.
ناکارآمدترین بخش در این میان، دادسرای ناحیه 2 تهران در سعادتآباد بود. برای گرفتن امضای دادیار و ارسال پرونده به اسلامشهر، یک روز و نیمِ کاری معطل شدیم. منشی دادیار در اعتراض همسرم به کُندی امور گفت: «باید در سیستم ثبت شود؛ آیا میدانید سیستم چیست؟» و من هم گفتم: «آیا شما میدانید سیستمفیلییِر و سیستمِ اینافیشنت چیست؟» به واژگان انگلیسی برای خواباندن باد دماغ آن منشی و همکارانش نیاز داشتم.
در کلانتریها با ما مهربان بودند. شب اول با آرامش خاصی گفتند: «به زودی پیدا خواهد شد» و بعدا گفتند: «دیدید گفتیم به زودی پیدا خواهد شد؟» در کلانتری احمدآباد پرسیدم آیا دوربینهای محل کشف بررسی شده و آیا انگشتنگاری از ماشین انجام شده؟ افسر لبخند زد و پاسخ داد دوربینی نبوده و انگشتنگاری هم نمیکنیم. در دادسرا، برای آنکه دستور ترخیص را صادر کنند از همسرم امضا گرفتند که از کسی شکایت ندارد و یک پرونده دیگر با موفقیت مختومه شد. هیچ کسی حتی لازم ندید تظاهر کند که سعی دارد سارق را بیابد و مجازات کند. به پلیسی گفتم: «شما کاری برای ما نکردید.» با اعتماد به نفس گفت: «ماشینتان را تحویلتان دادیم.» من هم گفتم: «نه دزد را پیدا کردید و نه رد مال کردید.» لبخندی همراه با تعجب زد و لحظاتی فکر کرد. کمی مانده بود تا بتواند موقعیتش را از منظر جدیدی ببیند، اما به خودش فرصت نداد.
اولین درس در جامعهشناسی سیستمهای اجتماعی-تکنیکی این است که «کارکرد سیستم» را شناسایی کنید. و معمولا مصیبت اصلی از همینجا ناشی میشود که عناصر سیستم کارکرد آن را نمیدانند یا فراموش کردهاند: سیستم به جعبه سیاهی بدل شده که تنها کار میکند یا به نظر میرسد که دارد کار میکند. تصور کلانتری، دادسرا و آگاهی این بود که این سیستم گسترده ایجاد شده تا ماشین را «پیدا کنند». اما کارکرد نیروی انتظامی و قوه قضائیه این نیست که باقیمانده اموال سرقتشده را پیدا کند؛ حتی کارکرد اصلیاش این نیست که دزد را بیابد و مجازات کند؛ بلکه این است که با اقداماتی که انجام میدهد «نرخ وقوع جرم را کاهش دهد و از وقوع جرایم بیشتر پیشگیری کند.» با رویکرد کنونی که به قول قدما، سنگ را بسته و سگ را رها کرده، دزدها با خیال راحت به کارشان مشغولاند و هر روز افراد بیشتری در پی بحران اقتصادی ناشی از تحریمهایی که اثری نداشتند و ندارند، شغل دزدی را انتخاب میکنند؛ هر شکایتِ سرقت این حس را در دهها نفر پدید میآورد و تقویت میکند که به سختی کار میکنند و نان حلال سر سفره میبرند؛ و برای نهادهای اداری و اقمار آنها ثروت میآفریند. نتیجه آنکه در یک حرکت تدریجیِ قهقرایی به سوی حکومتِ قانونِ جنگل هستیم. اگر فرصت کنم مقالهای مینویسم درباره «سیستم اجتماعی-تکنیکیِ سرقت در ایران، 1370-1400» و عنوان فرعیاش هم به سبک برونو لاتور میشود: «چگونه اموالتان سر از اسلام - شهر در میآورند».
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری عصر اسلام،تاریخ انتشار:28مهر1398،کد خبر:12231،www.asrislam.com