شعارسال: تاریخ روحانیت و مرجعیت نشان میدهد که گاه، اطرافیان بر آیتالله اثرگذاشته و رأی ایشان را تغییر دادهاند. اما وظیفه و رسالت اولیه اطرافیان، مراقبت از آیتالله و جایگاه ایشان بود.
مراقبت از آیتالله
اطرافیان اغلب به قصد مراقبت از شأن و جایگاهِ آیتالله بر گرد او حلقه میزدهاند. مراقب بودهاند که نکند جسارتی به ساحت آیتالله صورت گیرد. در بیان این مراقبتهای اطرافیان، گفته شده است که زمانی مرحوم منتظری به نزد سید احمد خوانساری رفته و در خصوص برخی تحولات انقلاب با وی سخن میگفته است. “ما دیدیم پیرمردی آنجا نشسته و ما نمیخواستیم پیرمرد بفهمد که یک کار سیاسی داریم. من به آن پیرمرد گفتم: شما با آقا فرمایشی دارید؟ این آقایان شاید بخواهند احتیاجات و نیازهایشان را مطرح کنند و ممکن است خجالت بکشند و من عمداً مسأله را به این شکل گفتم که او متوجه نشود ما برای چه منظوری آمدهایم. آقای خوانساری فرمودند ایشان از خودِ ما هستند. ولی پیرمرد گفت: اگر من مزاحمم میروم، خداحافظ شما. آقای خوانساری گفتند پس بیرون که میروی دربِ منزل را ببند. او هم گفت چشم و رفت. بعد از لحظهای صدای به هم خوردنِ محکمِ دربِ خانه آمد؛ ما هم مطمئن شدیم که او دربِ خانه را بسته و رفته است. بعد ما صحبتهایمان را کردیم و داشتیم میرفتیم، تا درِ اتاق را باز کردیم دیدیم این پیرمرد ما را فریب داده؛ درِ خانه را محکم به هم زده و آمده است بالا پشتِ درِ اتاق ایستاده! تعجب است که آقای خوانساری هم این صحنه را دیدند، ولی چیزی به او نگفتند. البته حمل به صحتش این است که او ترسیده ما بلایی به سر آقای خوانساری بیاوریم! خلاصه آن روز ما خیلی جا خوردیم که این پیرمرد چطور کلاه سر همه ما گذاشت”. [۱]اطرافیان، اینگونه از آیتالله مراقبت میکردهاند و مانع وارد شدن گزندی به ایشان بودهاند.
آیتالله منتظری در واقعه دیگری که برای بیان وقایع و حوادثِ ایران به بیت آیتالله حکیم در نجف رفته بود، میگوید من راجع به آقای انواری [۲]و دیگران برای آیتالله حکیم سخن میگفتم و ایشان گوش میکرد. در همین موقع، دامادِ آقای حکیم که پا روی پایش انداخته بود، رو به ایشان کرد و با صدای بلند گفت: “سَیدنا لا تَتَدَخّل…”. یعنی آقای ما شما دخالت نکنید. اینها یک مشت قاچاقچی و تروریست هستند که به زندان افتادهاند. [۳]منظورِ این دامادِ مرحوم حکیم به محیالدین انواری بوده که به اتهام قتل حسنعلی منصور [۴]به زندان افتاده بود. این دامادِ آیتالله حکیم کوشیده بود تا ایشان را از مداخله در امور ایران بازدارد.
این تصور نیز نسبت به مرحوم حکیم وجود داشت که اطرافیانش بر او اثر میگذارند و اجازه حضور در میدانِ سیاستِ ایران را نمیدهند. حتی امام خمینی که در نجف به دیدار آیتالله حکیم رفت، این موضوع را با وی در میان گذاشت و به او گفت: “شما خوب است اطرافیانتان را از انسانهای صالح، خبیر و دلسوز به اسلام و مذهب انتخاب کنید تا هر مسألهای که در عالم تشیع اتفاق میافتد، به طور صحیح به عرض شما برسانند. شما که الآن در مقام و شأن پرچمدار شیعه هستید، یک مقام حساسی دارید و باید کسانی که در اطرافیانتان هستند، مسائل را به شما برسانند که اگر میرساندند حتماً حرکتها و اقدامهای شما خیلی جدیتر بود”. [۵]همین دیدگاه نسبت به اطرافیانِ آیتالله خویی نیز وجود داشت. طلاب انقلابی مدعی بودند که اطرافیان و نزدیکانِ آیتالله خویی اجازه حضور ایشان در مناسبات سیاسی ایران را نمیدهند. در تعبیری گفته شد که: “علت سکوت مرحوم آقای خویی در قبال مبارزه و انقلاب بعد از ورود امام به نجف و از سال ۴۶ به بعد، عدهای از اطرافیان ایشان بودند که با زمینه سازیهای زیادی باعث دوری آقای خویی از امام و به تَبَع از انقلاب و مبارزه شدند. اینها، چون نمیخواستند امام به عنوان رهبر انقلاب و مبارزه مطرح شود، با حرف و حدیثهای فراوانی که علیه امام پیش آقای خویی نقل کردند، ایشان را از صحنه مبارزه کنار کشیدند”. [۶]اینگونه برداشتها از منش مرجعیت و اثرگذاریهای تام و تمامِ اطرافیانِ ایشان در رویکرد سیاسی، البته نمیتواند صحیح باشد. رویکردِ سیاسی مرجعیت را شخصِ ایشان تشخیص میدهد و تدبیر میکند؛ اگرچه اطرافیان میتوانند در اخبارِ واصله به آیتالله دخل و تصرف کنند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از دین آنلاین، کد خبر:۱۷۳۲۸، تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، www.dinonline.com