عطیه میرزاامیری/خبرنگار حوزه نوجوان
وقتی هوا تاریک است، به خانه میرسیم و با این جمله مواجه میشویم: «دختر که نباید تا این موقع از شب بیرون از خونه باشه!»، یا وقتی دلمان میخواهد کارهای ظریفی انجام دهیم، احساسات مثبتمان را بروز دهیم و از رنگهای شاد استفاده کنیم، ممکن است بشنویم: «وا! پسر را چه به این کارای دخترونه!» ما در طول زندگیمان زیاد با این حرفها مواجه شدهایم. فرقی ندارد دختر هستیم یا پسر؛ اما برای یکبار هم که شده تجربه این را داریم که کسی جلویمان ایستاده باشد و برای جنسیتمان ما را از یک سری کارهایی که انجامدادنش حقمان است، محروم کرده باشد. این محرومیت از جانب جامعه، خانواده یا بزرگترهای دیگری بر ما تحمیل میشود. گاهی هیچ دفاعی در مقابل خود نداریم و ممکن است تسلیم شویم، گاهی هم دست به مبارزه میزنیم و نشان میدهیم کاری که انجام میدهیم دخترانه یا پسرانه نیست. در این گزارش به سراغ نوجوانان رفتهایم و از آنها درباره تجاربی از این دست پرسیدهایم. شاید خواندن این گزارش به شما این دید را بدهد که در برابر نابرابری موجود در جامعه، تنها نیستید و باید به فکر چارهای برای حل این بحران باشیم.
گامهای آهسته برای دستیابی به آزادی
مهرنوش میگوید در برابر این نابرابریها تا جایی که توانسته ایستاده و هرکاری را که باب میلش بوده، انجام داده است؛ اما یکی دو جا نتوانسته در مقابل این نابرابری بایستد. قــضیــهای که تــــعــریــف مــیکند برمیگردد به چند سال پیش که او میخواسته به شهری دورتر از شهر خودشان برود تا دوست صمیمیاش را ببیند. در این موقعیت با مخالفت پدر و مادرش روبهرو میشود. مــهــرنــوش مــی گویــد که دلایــل والدینش برای اجازهندادن به او، زیاد است؛ اما او همیشه در ذهنش به این فکر میکند که اگر پسر بود، آزادیهای بیشتری برایش قائل میشدند. این نکته درباره موافقتنکردن والدین مهرنوش برای درس خواندن او در شهر دیگری هم صدق میکند. در جای دیگری مهرنوش میگوید که همیشه دوست داشته در یک کافیشاپ کار کند؛ اما در این باره هم با مخالفت والدینش روبهرو شده است؛ چون پدر و مادرش فکر میکنند انجام این کارها برای یک دختر خوبیت ندارد. اودر ادامه میگوید: «من تلاش چندانی برای انجام این کارها نکردم، طوریکه بگویم به خاطرش با خانوادهام جنگیدم؛ بیشتر سعی کردم قدمبهقدم پیش بروم و کمکم با رفتارهایم اعتماد خانوادهام را جلب کنم؛ مثلا نشان بدهم باعرضه هستم و سعی در مستقل شدن داشته باشم. شاید همین کارها باعث شود خانوادهام در سالهای آینده این توانایی را در من ببینند و متوجه شوند که من هم میتوانم زندگی خودم را داشته باشم.»
دخترهای پزشک، پسرهای مهندس
ملیکا اوج تمایز جنسیتی را در انتخاب رشتهاش دیده است. از همان ابتدای انتخاب رشته در دبیرستان، پدر و مادرش او را مجبور میکنند سمت رشتهای برود که در آینده پزشکی قبول شود؛ اما ملیکا خودش عاشق رشته مهندسی بوده. پدر ملیکا با اینکه خودش مهندسی خوانده است، او را از خواندن در این رشته منع میکند. همین مخالفتهای والدینش برای رفتن بهسمت رشتهای که دوستش داشته، چالشهای زیادی برای او بهوجود میآورد. سالها بعد که برادر ملیکا درگیر انتخاب رشته میشود، والدینش سختگیریهای قبلی را که برای دخترشان داشتند، برای پسرشان ندارند و خیلی راحت به پسرشان، اجازه این را میدهند که سمت رشته مورد علاقهاش برود؛ چون از دید آنها رشته مهندسی یک رشته پسرانه است و مشکلی نیست اگر پسرها دنبالش بروند.
تمایز در سطح جهانی
«صبرا» این تمایز جنسیتی را در سطح جهان میبیند. به نظر او زنان در سراسر دنیا با تبعیضهای زیادی روبهرو هستند. صبرا این تمایزهای جنسیتی را از جامعه کوچکی مثل خانواده تا جوامع بزرگ اروپایی دیده است. او میگوید: «مثلا در خانوادهها وظیــفــه تــمیــزکاری و آشـــپــزی برای زنان تعریف شده است. اگر مردی بخواهد خانهداری کند، واژههای نامناسبی روی او میگذارند.» صبرا آخر صحبتهایش به نکته ظریفی اشاره میکند: «سختی دوچندان این نگاه به زن و مرد، برای زنان ترنس بیشتر است؛ افرادی که روح زنانه در جسمیمردانه دارند. آنها هیچوقت مورد پذیرش جامعه و حتی خانواده خود قرار نمیگیرند و همیشه مورد تمسخر واقع میشوند.»
نابرابری در خانواده
محمدصالح با قاطعیت میگوید که این مدل نابرابریها را در خانه زیاد دیده است و برای این حرفش مثالهای زیادی میآورد: «مثلا وقتی ۱۷ ساله بودم، پدرم به من رانندگی یاد داد؛ ولی خواهرم رانندگی را از آموزشگاه یاد گرفت. یا والدینم کلید باغمان را به من میدهند و من اجازه دارم شب با دوستانم آنجا بمانم؛ اما خواهرم که از من بزرگتر هم هست، چنین اجازهای ندارد.» وقتی از محمدصالح میپرسم که آیا برای این نابرابریها کاری کرده است یا نه، جوابش مثبت است. او میگوید: «سر یکسری از این نابرابریهایی که در خانه اتفاق میافتد، زمانی که خواهرم در دفاع از حقش اعتراض میکند، من هم کنار او اعتراض میکنم و تمام تلاشم را میکنم که در ذهنم هیچ فیلتری از کارهای مردانه و زنانه نداشته باشم.»
زنان علیه زنان
مــهــدی درباره تــمــایــز جنسیتی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. به نظر او این مسئله آنقدر مهم است که افرادی که کنش اجتماعی زیادی هم ندارند، برای یک بار هم که شده درگیر این موضوع شدهاند. او هم این مسئله را از دید مردان جامعه برای من باز میکند. از نظر مهدی، نابرابری جنسیتی بیشتر به سمت زنان نشانه گرفته است و آنقدر این نابرابری در آنان زیاد است که سالها پیش جنبش فمینیست در همین راستا، تشکیل شد. مهدی میگوید: «وقتی به تاریخ ایران نگاه میاندازیم، میبینیم جامعهای که بر کل ایران مسلط بوده، جامعه مردسالار بوده که این مسئله تا همین امروز هم ادامه دارد؛ پس این مشکل پیشینهای تاریخی دارد. در سالهای گذشته با ایجاد جریانهای روشنفکری، خانمها درصدد این مسئله برآمدند که از حقوق خودشان دفاع کنند. مردها هم در مقابل این جریانها واکنشهای زیادی نشان دادند؛ اما مردانی هستند که تلاشهای این چنینی زنان را بینتیجه میدانند و بهصورت ذاتی خودشان را بالاتر از زنان میبینند. این یک دیدگاه سنتی است و ما انتظار داریم مردان قدیمیچنین دیدگاهی داشته باشند؛ اما لزوما اینطور نیست. نمونه بارز آن امیر تتلو است. او به زنان نگاهی کوچک دارد و آنها را فقط درحد برطرف کننده نیازهای مردان میداند. اگر به همین تتلو نگاه کنیم میبینیم که چقدر طرفدار دارد و متاسفانه درصد بالایی از دوستداران او را دختران تشکیل میدهند. جالب است که هرچقدر تتلو زنان را تحقیر میکند، این افراد دست از طرفداری او نمیکشند. همین کار باعث میشود که زنان به برابری نرسند و جامعه مردسالار و نگاه جنسیتی به زنان روز به روز رشد پیدا کند!» صحبتهای مهدی جالب است. او میخواهد بگوید اگرچه برابری جنسیتی نیاز به تلاش دارد، اما گاهی حمایتهای افراطی از افرادی که زنان را تحقیر میکنند، باعث میشود این جنبشها نتیجه نداشته باشند.
شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت اصفهان زیبا، تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، کدخبر: ۱۰۹۳۶۲: www.isfahanziba.ir