شعارسال: مجموعه جنسیت و شهر
مقدمه فصل اول
مطالعات جنسیت حتی برای خیلی از کارشناسان علوم اجتماعى حوزهای برای زنان و محدود به زنان است. تصور این کارشناسان این است که معضلات زنان موضوعی قابل تفکیک از بخشهای دیگر زندگی اجتماعی است و این معضلات رفتهرفته با فعالیت کنشگران حقوق زن حلوفصل میشود. اما واقعیت زندگی روزمره چیز دیگری است؛ ساختارهای قدرت و تبعیض، چه طبقاتی و قومیتی و چه جنسیتی، در تاروپود زندگی روزانه شهری و تمام امور زیست روزانه تنیده شدهاند. هرگز نمیتوان یک ساختار نهادینهشده قدرت که بعد فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی دارد را از حوزهها و پروژههای اجتماعی جدا دانست. به همین دلیل برابرى زنان و مردان تنها وقتى میسر است که دید جنسیت آگاه در تحلیل انتقادى، مطالعه و برنامهریزی همه حوزههای ادغام شود.
در فصل اول این مجموعه دو بحث مطالعات برنامهریزی شهری و مطالعات جنسیت را باز میکنیم و پیوند پیچیده، اما پنهان این دو حوزه را مرور میکنیم. با بررسى سویههای مختلف زندگى روزانه شهرى میبینیم که جنسیت شهروند تجربه روزانه او در فضاى شهرى را رقم میزند. از جمله مقولات مورد بررسى در این فصل شکل رابطه زنان با خانهها و فضاهاى خصوصی مردساخته، رابطه زنان با فضای عمومی، حس ترس یا امنیت در آن فضاها، مسیرهاى تردد و آمدوشد آنها در شهر، تفاوت فقر بر حسب جنسیت، و حتی آسیبپذیری متفاوت زنان با مردان در حوادث غیرمترقبه عمیقا تحت تاثیر جنسیت فرد است. میبینیم که شهر «پسزمینه» فعالیت روزانه نیست، بلکه شمایل، نظام، ظرفیتها و محدودیتهای زندگی روزانه را رقم میزند و نقش این زندگی را بر خود میگیرد.
برای بهبود طراحی یک شهر نمیشود به مطالعه ژورنالهای بینالمللی و تکرار طراحیهای بهظاهر «مدرن» و پرزرقوبرق بسنده کرد. برنامهریزی مفید شهری در گرو درک و نقد دقیق از زندگی و نیاز ساکنانش است.
جایگاه زنان در معماری مردانه و بناهای مردساخته چیست؟
برگرفته از کتاب «ساختن فضا: زنان و محیطهای مردساخته» به قلم جاس بویز، معمار و محقق در دانشگاه برایتون در بریتانیا
همین الان به دوروبرتان نگاهی بیندازید. اگر زنی در حال خواندن این مطلب در خانه هستید، شاید محیط خانه تنها جایی باشد که میتوانید آن را به شکل دلخواه به کار ببرید و محدودیتهای مالی، فرهنگی و اجتماعی استفاده شما از دیگر محیطها را محدود میکند. به بیان دیگر خانه ممکن است تنها محیطی باشد که امکان تحرک آزادانه در فضای آن را دارید و میتوانید شکل و نوع استفاده از محیط را خودتان انتخاب کنید. البته فضای خانه هم تحت تاثیر باورهای عرفی و الگوهای تعریفشده جنسیتی است و گذشته از معماریاش ممکن است شما را بهعنوان زن از استفاده آزادانه از فضای خانه محدود کند؛ مثلا ممکن است به خاطر حضور مردی در خانه از نظر عرف راحت نباشید که در حیاط خانه یا اتاق نشیمن لم بدهید و کتاب بخوانید. نقشهای سنتی زنان مانند بچهداری هم ممکن است در رابطه شما با خانه بیتاثیر نباشد و ممکن است خانه را برای شما مطبوع یا پردردسر جلوه دهد. برای خیلی از زنان محیط خانه هم جایی مطبوع و مهم است، چون در آن با بچهها خاطره دارند و هم محیط انزوای آنان است، چون خواستهها و تمایلات آنان وقف وظایف خانگی و نگهداری از بچهها در چارچوب خانه شده است. این مثالها نشان میدهند که رابطه با خانه، نحوه استفاده از آن و امکاناتی که به دست میدهد با جنسیت شما و الگوهای جنسیتی غالب در فضای خانه شما در ارتباط نزدیک است. با وجود اهمیت چشمگیر جنسیت در بحث معماری و ساختمانسازی، مخصوصا ساخت مسکن، اغلب معماران مرد و بنَاها توجه محدود و نخنمایی به نیازهای زنان دارند. این مقاله نگاهی دارد به فقدان عمیق حساسیت جنسیتی در پروسه معماری و ساختمانسازی و تاثیر فضاهای مرد-ساخته (man-made) بر روابط و تجربه زنان. مقاله نشان میدهد که معماری و ساختمانسازی کنونی در درک از جامعه و شکل اجرا اغلب مردانهاند و بناها و خانههایی تولید میکنند که حضور و استفاده زنان از آنها را دشوار کرده و در برخی مواقع آنها را حذف میکند.
غیاب سنگین زنان در روند طراحی و ساخت مسکن
طراحی فضاهایی که به دست انسان بنا میشوند، حاصل فهمی مشخص از کارکرد و نیاز جامعه است. مثلا بهطور کلی، محیط خانه محیطی است که به دست و با آرمان و ارزشهای مردانه ساخته شده است و از این بابت مرد-ساخته است. هنگام ساخت خانه، معمولا هم بنا، هم معمار و هم مشتری مرد هستند و کل روند ساخت نیز با نظر مردان مدیریت میشود. در روند ساخت معمولا طراح ساختمان طرح خود را برای جلب نظر و رضایت مشتری ارائه میکند و به نسبت خواست مشتری طرح را تغییر میدهد، اما معمولا بعید است که طراح سراغ خواستهها و نیازهای بقیه کسانی برود که قرار است از خانه استفاده کنند. روند ساخت باید با رعایت معیارها و استانداردهای شهر انجام شود، ولی این استانداردها هم معمولا راجع به تعداد خانههای مجاز در یک مجتمع، فاصله با پارکینگ و مسائل ایمنی است، و توجهی به نیازهای زنان ندارد؛ چراکه سیاستگذارانی که این استانداردها را تعیین و اجرا میکنند نیز مرد هستند. مرحله اجرا هم معمولا مردانه است، از کارگران ساختمان گرفته تا ناظران پروژه ساخت معمولا مردان هستند که کل کار را پیش میبرند. به این ترتیب، زنان در کل روند طراحی و ساختن خانه معمولا نقش بسیار کمتری بازی میکنند، در حالی که آنها به نسبت مردان وقت بیشتری را در خانه میگذرانند. حاصل اینکه غالب زنان جایی در تعیین شکل ساختمان خانههایی که در آن زندگی میکنند ندارند و محیط خانه محیطی مرد-ساخته میشود که با فهم و نیاز مردان از خانه ساخته شده است. مثلا شاید زنی برای شستن و حمام کردن نوزادش نیاز به کاسه دستشویی بزرگتری داشته باشد، حالآنکه در بسیاری از خانههای مدرن دستشویی و کاسه آن بسیار کوچک است و فضای دیگری برای حمام دادن نوزادان در نظر گرفته نشده، بنابراین زن ناچار است برحسب سلیقه و امکاناتی که دارد فضا را تغییر دهد و چارهای برای شستن نوزادش بیندیشد؛ و یا زنی ممکن است به خاطر رفتوآمد مکرر میان آشپزخانه و اتاق فرزندان خردسال ترجیح دهد این دو فضا به هم نزدیک باشند، ولی آشپزخانه از باقی فضاهایی که زنان مرتب از آنها استفاده میکنند دور افتاده باشد.
اما وضعیت بناهای غیرمسکونی چیست و جای زنان در معماری خارج از خانه کجاست؟ نگاهی مختصر نشان میدهد که استقلال زنان در تردد در خارج از خانه نیز بهشدت محدود است. اگر زنان بعد از تاریکی در جایی تردد کنند، انگ این را میخورند که دنبال دردسر بودهاند و در آزار جنسی احتمالی که ممکن است برای آنها اتفاق بیفتد مقصر بودهاند. اگر راه ارزان و عمومی برای تردد نداشته باشند، معمولا از رفتن به برخی از مکانها صرفنظر میکنند، چون امکان مالیِ داشتن وسیله نقلیه شخصی را ندارند. اگر همراه بچههایشان باشند، برخورد خوبی در رستوران و کافیشاپ و جاهای تفریح دیگر بزرگسالان تجربه نمیکنند و عملا از این فضاها حذف میشوند. افزون بر این موارد، بیشتر فضاهای عمومی کنونی، محیطهایی سرد و بیگانهاند که به شخص این حس را میدهند که تنها افتاده و بدون ارتباط با دیگران در فضا گم است.
تداوم خانهسازی جدید بر پایه فرضهای کلیشه شده درباره زنان
فضاهای شهری مدرن معمولا محل انجام فعالیتهای مختلف را از هم تفکیک میکند، مثلا محیط خرید و اداره و کارخانه و خانه همگی جدا هستند و این تفکیک سازی تجربه زنان را بیشتر از مردان تحت تاثیر قرار میدهد، چراکه در عمل زندگی آنان هیچوقت همراستا با این تفکیک نیست و برخلاف مردان خیلی وقتها در ترکیبی از این فضاها اتفاق میافتد. مثلا برخی از زنان برای صرفهجویی در وقت خرید خانه را هنگام مرخصی روزانه از محل اشتغال انجام میدهند. بسیاری از زنان امکان مالی ثبتنام فرزندشان در مهدکودک را ندارند و بهناچار او را همراه خود سر کار میبرند. زنانی هستند که محل کسبوکارشان خانهشان است (مثلا خیاط یا آرایشگر خانگی هستند) و عملا محیط کار و زندگیشان یکی است. معماری مردانه معمولا بر اساس نیاز زندگی مردی تنظیم شده است که محیط کار، خرید و خانهاش جداست و توجهی به آمیزش این محیطها در زندگی اغلب زنان ندارد. بیشتر بناهای دوروبر ما که زندگی ما را شکل میدهند بر اساس کلیشههای جنسیتی و نقشهای از پیش فرضشدهای برای زنان و مردان طراحی شده و عملا «خانه» را بهعنوان جای مناسب زنان به آنها دیکته میکند؛ فرض این طراحیها این است که زنان کار بیرون از خانه ندارند و زندگیشان به بچهداری و خرید خانه و وظایف خانگی محدود است.
فراتر از خانه: مدرنسازی شهری بدون توجه به نیازهای زنان
در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، معماران اروپا ایدههای طراحیشان را از مکتب مدرنیسم گرفتند که خود فرضیاتی مشخص درباره نقشها و روابط جنسیتی داشت. اما کمکم معلوم شد که تئوریهای پرآوازه معماران درباره شکل زندگی مدرن با واقعیت و نیاز روزمره منطبق نیست. پروژههای مدرن سازی حتی خیلی وقتها با قانع کردن مسئولین شهر برای نیاز به مدرن کردن نمای شهر انجام شد و توجهی به نیاز ساکنان شهر نداشت. راه نقد این روند و چارهجویی برای آن این است که حضور زنان و زندگی آنان در نظر گرفته شود و در طراحی و اجرا مورد توجه باشد.
در این میان جنبش فمینیستی به ناکارایی معماری مدرن و طراحی فضای شهری به شکلهای مختلف پاسخ داده است. مثلا هدف پویش «شب را به من پس بده» (reclaiming the night) در امریکا این بود که آن بخشهای فضای شهری که در شب برای زنان خطرناک است و عملا تنها متعلق به مردان است، از انحصار مردان درآید. [۲]کمپینهای داخل باهمستانهای شهری نیز نشان دادند لازم است برای شکستن انزوای زنان در خانه تلاش شود و زنان به محیطهای مختلف شهری راه پیدا کنند. خانههای امن پاسخی شدند به نیاز زنانی که در خطر خشونت خانگی بودند و به فضایی امن خارج از خانه برای زندگی احتیاج داشتند. تمام اینها مثالهای واکنش فمینیستی به معضل معماری و طراحی مرد-ساخته و مردانه است.
بخشی از چالش تبعیض علیه زنان و محرومیت زنان در پروسههای اجتماعی، چالش همین محیطهای مرد-ساخته است که تجربه و نیاز زنان را لحاظ نمیکند و عملا زنان را از آن محیط بیگانه میکند و یا محیط را برای آنها ناکارآمد میکند. بخشی از این ناکارآمدی به این خاطر است که معماری مدرن فرض میکند نیاز تمام اقشار و بخشهای جامعه از فضا یکی است. دلیل دیگر این است که معماران با کاربران بناها در تماس مستقیم نیستند. در طراحی شهری و معماری فعلی مردان از موقعیت و امکانات بهتری برخوردارند. بینش فمینیستی این است که اگر زنان در اجتماع دخیل شوند، تجربه و شکل زندگی هم برای زنان و هم مردان بهبود مییابد.
معماری فمینیستی: آری یا نه؟
پرسشی که از خلال این بحث پیش میآید این است که معماری فمینیستی چه شمایلی میتواند داشته باشد و چگونه میتواند به نیاز کاربران بناهای عمومی پاسخ دهد. اولین موضوعی که میتوان در نظر گرفت حضور معماران زن است. گرچه میتوان فرض کرد که وجود زنان در شاخه معماری مشکل را حل میکند، اما در خیلی از مواقع زنانی که وارد فضای معماری میشوند، باید ایدهها و شکل کار مردان طبقه متوسط را پیش بگیرند تا بتوانند در محیط معماری جایی برای خود باز کنند. اینکه زن معمار چارهجوی نیازهای زنان باشد یا نه مستقیما بسته به این است که با دغدغه فمینیسم آشنا باشد یا نه. بدون دغدغه فمینیستی و حساسیت جنسیتی، زن بودن معمار کار زیادی از پیش نخواهد برد.
موضوع مهم دوم این است که آیا دغدغه میان فمینیستها به نیاز «همه زنان» توجه دارد و یا تنها نیاز بخشی از زنان شهری را در نظر میگیرد. مثلا اگر جنبش فمینیستی در جامعهای خاستگاه و تاکیدش بر زنان طبقه متوسط است، آیا آموزههایش میتواند نیاز و چالشهای زنان طبقه محروم در استفاده از فضا را در نظر بگیرد یا نه.
محدودیتهای معماری، تجربه و سهم زنان از فضا خود را به شکلهای مختلفی نشان میدهد. مثلا ممکن است طراحی یک خانه به شکلی باشد که به خاطر محل تعبیه لوازم و مسافت بین مکانهای مختلف در خانه برای زنان کار اضافی بتراشد. خیلی از ساختمانها امکان تردد با کالسکه (و همینطور ویلچر) را نمیدهند. بعضی از خانهها اتاق کاری هم برای مردان دارند، اما فرض میکنند اتاق زنان همان آشپزخانه است. بعضی از امکانات در ساختمانها طوری طراحی شده که عملا فقط مردان میتوانند از آنها استفاده کنند. حتی وقتی تمام اینها سر جایش باشد، ممکن است در یک بنای عمومی مثل کتابخانه امکان بردن بچه و نگهداری از بچه کوچک وجود نداشته باشد و عملا زن بچهدار نتواند از آن محل استفاده کند.
بناها همانطور که اشاره شد طبق ایدئولوژی و فهم خاصی از محیط و اجتماع به وجود میآیند و وقتی زنان در این فهم حضور نداشته باشند، در استفاده از بنا نیز همواره سهم کمتری از مردان دارند. قومیت، طبقه، گرایش جنسیتی و شخصیت فرد نیز بر استفاده از فضا تاثیر میگذارد و میتواند باعث شود سهم زنان کمتر هم بشود. بنابراین، وقتی صحبت از معماری میشود نکته مهم این است که کدام دسته از روابط اجتماعی و به چه شکلی در طرح و ایده بنا نقش میبندند. روند تحصیلی رشته معماری نیز معمولا طولانی است و سالها طول میکشد تا یک معمار با یک مشتری واقعی برخورد داشته باشد و پروژهای در دنیای واقعی اجرا کند. در طول دوران تحصیل هم کمتر پیش میآید که دانشجویان متوجه شکاف میان تحصیلات نظری و نیازهای پنهان سبکهای زندگی مختلف شوند. اغلب استادان کنونی نیز مردان طبقه متوسط هستند (و در کشورهای غربی: مردان «سفیدپوست» طبقه متوسط) که شکل نقد و ارزیابیشان از کار دانشجویان نیز بر اساس همان فهم مردانه از معماری است؛ بنابراین روند آموزشی هم مردانه است و دستبهدست بناها و مالکان پروژههای معماری و برنامه ریزان شهری، درک و اجرای معماری را مرد-ساخته نگه میدارد.
برای به چالش کشیدن این فضای مردانه، آَشنایی با نیازهای روزمره و عملی زنان لازم است. درعینحال سواد به خودی خود کافی نیست و وقتی نوبت به معماری برای گروههای محروم میرسد، باید در کنار سواد، معمار تماس لازم و فهم عمیق و همدلی متناسب با کاربر آینده پروژه خود را داشته باشد. تحلیل و حساسیت فمینیستی در میان معماران سبب میشود حساسیت آنها نسبت به نیاز زنان در معماری و چگونگی ارتباط آنان با این فضا بیشتر شود و پیگیرانه برای تغییر و اصلاح معماری مردانه تلاش کنند. صرف زن بودن معمار هم در فضای مسلط مردانه کافی نیست. حتی برخی تحقیقات نشان میدهد که زنان معمار نسبت به پیوند دادن جنسیت و معماری واکنش منفی نشان میدهند و معتقدند معماری جای صحبت درباره مشکلات زنان نیست.
بنابراین، مهم مجهز شدن به دید فمینیستی نسبت به مسایل اجتماعی و دخیل کردن آن دید در فرآیند طراحی و ساخت در کار معماری است. خوشبختانه در سالهای اخیر شاخه معماری شاهد افزایش تعداد معمارهایی بوده است که در کنار آگاهی نسبت به جنسیت تلاش میکنند نیازهای ساکنان آینده بنا در روند ساخت مورد توجه قرار گیرد و معمار و بنا و ساکنان آن در همکاری و همفکری با هم فضای مناسب را طراحی کنند و بسازند.
نتیجه آنکه حوزه معماری، درکی مردانه از جامعه و اجرایی مردانه دارد و بناهایی را تولید میکند که به نیاز زنان توجه لازم را ندارند. حضور جنبش زنان و تلاشهای آن سبب شده طراحی فمینیستی برای خود جا باز کند و جنسیت هر چه بیشتر وارد حوزه دغدغههای طراحی و معماری شود. هدف در اینجا امکانات برابر و سهم برابر برای افراد جامعه و از بین بردن تبعیض جنسیتی علیه زنان در معماری و ساختمانسازی است. با وجود آنکه راه درازی در پیش است، حضور آهسته و پیوسته نگریستن به مساله از منظر جنسیت در معماری امیدبخش است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از میدان، کد خبر:۷۰۳۶۸، تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، meidaan.com