شعار سال: در این وضع که بسیاری از روزنامهنگاران با آن دستبه گریبان شدهاند و عملا امنیت شغلی آنان هر روز دچار تهدید میشود، بسیاری میپرسند شما چطور میتوانید آیینه تمامنمای جامعه خود باشید و مثلا به اشکالاتی که در فضای فرهنگ و هنر، اجتماع، سیاست و اقتصاد ایران میبینیند، نقد وارد کنید؟ به همین خاطر هم هست که متن پیش رو نوشته شد تا بتواند فضای موجود در عرصه روزنامهنگاری در ایران را به خصوص بعد از انتشار آن نامه سرگشاده را به زعم نگارندهاش، توصیف کند.
در تاریخ ابناء بشر البته بیشمار بودهاند آنها که دم از دموکراسیخواهی زدهاند و با همین نام هم شناخته شدهاند، اما در چند صباحی که پیش رویشان بوده، یا به اضطرار یا به عافیت، تغییر کردهاند.
اینها امور بسیار طبیعی و البته تجربه شده در تاریخ بشر است، به ویژه در دوران ما. چه بسا کسانی بودهاند که زمانی، وقتی دستشان بر نفعی یا جایگاهی نرسیده یا نمیرسیده فریاد آزادیخواهی و حقطلبی و عدالتگستری از گلو بیرون دادهاند، اما به محض تغییر جایگاه، بر تمام آن شعارها، روی گرداندهاند.
شاید اینها متناسب با بحثی صنفی نباشد، اما دوران ما دورانی است که لامحاله هرجا بحثی از منفعت باشد، رویکردها و شیوهها یکسان و همراستا میشود.
همین چندی پیش بود که با یکی از اهالی اخراج شده یکی از روزنامهها بحث میکردیم که روایتی دهشتناک از تغییر رفتار یکی از همکاران داشت.
همکاری که وقتی بر صندلی مدیریت رسانهای ننشسته بود، حرفهای بزرگ از حفره دهان در حمایت از حقوق کارگران، بیرون میریخت و وقتی بر صندلی مدیریت نشست، تغییرات ۱۸۰ درجهای چنان او را فرا گرفت که بادهای ۱۲۰ روزه سیستان هم چنان تغییرات ناگهانی را تاب نمیآورد! اینکه آن مدیر بر تخت نشسته و تیم گرد کرده اطراف خودش، در حق روزنامهنگاران و خبرنگاران چه کرده بحثی مفصل و البته در خانواده مطبوعاتیهاست که فیالحال نباید از پرده بیرون افتد، اما در همین حد که به اشاره آمد، به این دلیل بود که بدانیم صنف مطبوعاتیها هم در نهایت مانند تمام صنوف دیگر است و همان اختلافها و حتی منفعتطلبیها که در دیگر صنوف است، در این میانه هم به وفور دیده شده است.
حالا با این توضیح میشود به بحثی که دو روزی است میان اهل رسانه و مطبوعات، در گرفته و باعث حرف و حدیثهائی هم شده، پرداخت. پرداختی که نشان میدهد اهل مطبوعات هم به قاعده همان است که دیگر صنوف هستند و امر صنفی قاعدهای دارد که باید آن را به رسمیت شناخت.
دو روزی است که ۱۰۰ روزنامهنگار، اعتراضیهای را بر بیخاصیتی انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران قلمی و آن را منتشر کردهاند.
همین انتشار کافی بوده که اخبار رسیده بر اهل امضا، این باشد که یکی بر آن شده تا امضاکنندگان را از رای دیروز خود بازگرداند. یا در این میان یک اوریانا فلاچیای پیدا شده و صدایش را به سرش انداخته که:ای وای اهل بیاخلاقی چرا نام اوریانا که نامیست بس عظیم بر جرگهی خود آوردهاید؟ آن دیگری گفته که این اعتراض و حرکت خوب است اما، باید که پنهان مانده میشد و درمیان اهل مطبوعات میماند و در خلوت ذکر میشد که دشمنان از آن بهره میبرند؟! گفتهاند که نهاد هم موکدا اعلام کرده آنهایی که عضو این نهاد نیستند، نباید که اعتراض کنند و ... اینها و بسیاری دیگر از ناگفتهها بحثهایی است که بعد از نامه منتشر شدهی ۱۰۰ روزنامهنگار به وجود آمده و چنان فضایی ایجاد کردهاند که گویی انجمن صنفی مطبوعات محل منفعتی بوده و این منفعت، دارد ضیق میشود! صاحب این قلم هیچگاه سخنگوی جمعی نبوده و آنچه مینگارد، محصول تجربه و چند صباح کار تشکیلاتی است.
دوستان باید بدانند در تمام صنوف حتی به قول رفقای من صنف کلهپزها، محدودیت نقد به صنف وجود ندارد.
در صنف طباخان هر کس که دیگی دارد و کله میپزد، میتوانند مستقل از عضو بوده به رفتار صنفی نهادی که ادعای نمایندگی کلهپزان را دارد نقد کند.
عحیب است از فرهیختگان اهل صنف مطبوعاتیها که چنین حقی را به رسمیت نمیشناسند و رفتاری را پیش گرفتهاند که سالهاست مدعیاند حاکمیت در قبال مخالفان انجام میدهد.
همیشه در این مواقع این کلام بر زبان است که باز خدا پدر حاکمیت را بیامرزد که اگر محدودیتی را ایجاد میکند به زعم خود برای منفعت کل جامعه است.
اینها دردهای مشترک اهل مطبوعات است که دیگر از پرده برون افتاده و باید که برای آن چارهای اندیشید.
نمیشود مطبوعاتی بود و بر همه نقد کرد، اما به خود که برسیم شیوههای غیر دموکراتیک برگزینیم. نمیشود که به عالم و آدم نقد آشکار کنیم، اما به خود که میرسیم پنهانکاری در دستور کار باشد. نمیشود که برخی را نقد کنیم که توهم دشمنبودگی عالم و آدم دارند، اما به خود که میرسیم باز هم از دشمن حرف بزنیم. نمیشود در بیرون ادعای دموکراسیخواهی کنیم و در درون رفتاری دیکتاتورمآبانه. اینطور نمیشود ...
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی: ۱۵ تیر ۱۳۹۹، کد خبر: ۶۱۰۵: www.hamdelidaily.ir