شعار سال : در گذر زمان رشتهها و علوم مختلف تلاش داشتهاند تا از حالت جزیرهای خارج شود و به سمت نگاه واقعیتر و سیستماتیک از پدیدههای مختلف هدایت شود. برای دستیابی به این مهم، اول تلاش شده است که در نگاه به پدیدهها از همکاری و تعاملات رشتهای مختلف مرتبط به هم استفاده شود و بهنوعی به یک پدیده بهصورت بررسی رفتار بینرشتهای نگاه شود. دوم، تلاش شده است تا چارچوبهای نظاممند برای تحلیل رفتارها ایجاد و مورداستفاده قرار گیرد بهگونهای که به واقعیت نزدیکتر باشد. یکی از حوزههای مهم که بهنوعی با اکثر فعالیتهای انسان پیوند قوی برقرار کرده است تولید مواد غذایی و منابع زیستی است که در آن عنصری به نام رشد طبیعی ناشی از منابع طبیعی و تکثیر وجود دارد. امروزه بسیاری از چالشهای بخشهای مختلف در بطن خود دارای مؤلفهای به نام اقتصاد میباشند که این علم به کمک سایر علوم میتوانند بر این چالشها مدیریت داشته باشد و به نتیجه قابلقبول دست یابد. درواقع امروزه اقتصاد به عنصر کلیدی و تأثیرگذار در اکثر فعالیتها تبدیلشده است بهگونهای که عدم توجه یا لحاظ آن در برنامهریزیها و سیاستگذاریها میتواند پیامدهای منفی و ضد انگیزشی بالایی را ایجاد نماید. بهعنوانمثال، میتوان به کاربرد اقتصاد در نظامهای بهرهبرداری از منابع طبیعی اشاره کرد.
اقتصاد در گروه علوم اجتماعی تعریف میشود که در ساختار خود از تعاملات علومی مختلفی مانند جامعهشناسی، جغرافیا، روانشناسی، حقوق، دولت و سیاست برخوردار است این در حالی است که علوم طبیعی دربرگیرنده علوم زیستی و محیط زیستی است که باز موردتوجه اقتصاددانان میباشد. اقتصاد زیستی در یک کلام، تعاملات بین اقتصاد و بیولوژی را نشان میدهد. این علم شاخه جدیدی از اقتصاد و اقتصاد سیاسی است که تحت عنوان اقتصاد زیستی مطرح میشود. اقتصاد زیستی از دو واژه اقتصاد و بیولوژی تشکیل میشود(زاوجسکا و سیودک،2016). این علم بهنوعی یک رشته چند تخصصی است که بهطور ویژهای به پیوندهای اقتصاد به علوم طبیعی اشاره دارد. بنابراین اقتصاد زیستی چارچوبی است که دو علم تخصصی را در کنار یکدیگر قرار میدهد: اقتصاد و بیولوژی. اقتصاد زیستی کاربرد اصول و نظریات اقتصادی را در حوزه فعالیتهای دارای رفتار بیولوژیک نشان میدهد(زاوجسکا و سیودک،2016؛ هرناندز و همکاران، 2019). بااینحال در دو دهه گذشته، با توجه به افزایش مسائل مهم اجتماعی از جمله تغییرات اقلیمی، امنیت غذایی، وابستگی به سوختهای فسیلی، کمبود منابع طبیعی باعث شده است که مفهوم اقتصاد زیستی اساساً بهعنوان یک جایگزین برای ترویج توسعه اقتصادی تعریف شود(مک کورمیک و کائتو، 2013؛وولفارت و همکاران، 2019). در این تعریف اقتصاد زیستی دو ایده اصلی استفاده از منابع تجدید پذیر و بیوتکنولوژی را در فرایند تولید با هم پیوند می¬دهد(بوگه و همکاران، 2016؛ دآماتوو همکاران، 2017). در این دیدگاه می-توان اقتصاد زیستی را بهصورت اقتصادی که منابع پایهای ساختوساز، مواد شیمیایی و انرژی از منابع تجدیدپذیر زیستی حاصل میشود، تعریف کرد(مک کورمیک و کائتو، 2013). افزایش مشکلات زیستمحیطی ناشی از فعالیت¬های انسانی، نیازمند کنترل تولید و تغییر نگرش مصرفکنندگان برای محافظت از منابع طبیعی و دستیابی به توسعه پایدار است. جوامع بشری می¬توانند با استفاده از منابع تجدید پذیر به رشد اقتصادی مطلوب خود در کنار کاهش اثرات منفی بر محیطزیست و حفظ منابع طبیعی در تمامی سطوح ملی، منطقه و جهانی دست یابند(هرناندز و همکاران،2019 ؛ وولفارت و همکاران، 2019).
سازگاری با یک اقتصاد مبتنی بر زیست نیاز به تغییر مهمی در الگوهای تولید، استفاده از انرژیهای پاک و منابع تجدیدپذیر در فرایند تولید دارد همچنین برای حفاظت از محیطزیست علاوه بر پیشرفتهای فنی نیاز به تغییر درک ذینفعان در موردنیاز به حفاظت از محیطزیست است(هرناندز و همکاران،2019). اقتصاد زیستی با طبیعت، کشاورزان، ماهیگیران، و افرادی که نقش کلیدی در مدیریت منابع طبیعی و توسعه پایدار دارند مرتبط است. تولیدات سنتی و پالایش زیستتوده سهم قابلتوجهی در ایجاد شغل و کسب درآمد از صادرات برای اقتصاد دارد. افزایش تولید و برداشت زیستتوده از طریق برنامههای پرورش ژنتیک، تولید کارآمد و روشهای برداشت و پردازش بیشتر به این معنی است که این صنعت رقابتی بودن خود را حفظ کرده است. دستیابی به اقتصاد زیستی، علاوه بر تحقیق و توسعه به ارائه ابزارهای مشوق برای نوآوری نیز نیاز دارد. از طرفی نمیتوان انکار نمود که سرمایهگذاری بخش دولتی در این عرصه نیز بسیار مؤثر است.
اقتصادزیستی نیازمند یک رویکرد چندبعدی و بینرشتهای برای درک ارتباط بین عوامل مختلف سلامتی، محیطزیستی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با آثار ناشی از تولید است که نیازمند ایجاد یک پل ارتباطی قوی بین متخصصان رشتههای اقتصاد و بیولوژی میباشد. بنابراین از منظر تصمیمگیری و سیاستگذاری اقتصاد باید در فعالیتهای مبتنی بر بیولوژی دخالت نماید تا بتواند به ایجاد هزینهای کمتر و افزایش سودآوری واحدهای تولید مبتنی بر اقتصاد زیستی منجر شود. در این راستا بهرهبرداری از منابع طبیعی و محصولات کشاورزی باید با استفاده از تئوریهای اقتصادی مدل شود و تصمیمگیری در این چارچوب موردتوجه قرار گیرد تا پایداری منابع بیولوژیک تضمین شود و در مسیر بهرهبرداری استثماری (بیش برداشت) و نیز عدم بهرهبرداری مطلوب (کم برداشتی) قرار نگیرد زیرا هر دو نوع مدیریت دارای اثرات خارجی منفی خواهد بود. توسعه اقتصاد زیستی برای صنایع جدید و دیگر شرکتهای تجاری ایجاد ارزش می¬کند. این دستاوردها بهطور نمونه در زیرساختها، حملونقل، توسعه شهری و روستایی، آموزشوپرورش و اشتغال دیده میشود. با این مقدمه در این گزیده تلاش خواهد شد با مرور مطالعات صورت گرفته توسط سازمانهای بین¬المللی و کشورها پیشرو در اقتصاد زیستی ابتدا از دیدگاه متخصصین مختلف تعاریف و دیدگاهها اقتصاد زیستی و موردبررسی قرار گیرد. سپس بخشهای مختلف اقتصاد زیستی مورد مداقه قرار گیرد. تصویری از کارکردهای اقتصاد زیستی در سطح جهانی ارائه شود. استراتژی¬ها و فاکتورهای مؤثر و اثرات اقتصاد زیستی موردبررسی قرار گیرد و درنهایت ضمن نتیجهگیری از مباحث طرحشده، توصیههایی ارائه شود.
یادداشت محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال ، برگرفته از فضای مجازی