شعار سال: هیچ کس نیست که گذرش به مریوان بیفتد و به دریاچه زریبار نرود. همانطور که هیچ مریوانیی هم نیست که هفتهای یک بار گذرش به زریبار و اطرافِ آن نیفتد. پس از راه افتادنِ جنبشِ مردمیِ "شکستنِ اسلحه" نیز، زریبار علاوه بر انسانها، گونههای دیگری از جانوران و پرندگان را گردِ خود آورده، تا بخشندهتر و زیباتر باشد. اما ما فرودستان عادت داریم که بپرسیم برای چه کسی؟! برای چه کسی زیباتر و بخشندهتر شده؟! روندی شوم در جریان است که به دور از حساسیتهای مردم، احزاب، نهادها و فعالینِ مدنی، سیاسی و زیست محیطی، زریبار را به سرنوشتی دچار میکند که پیشتر برای مواردِ مشابه، رخ داده و نیز رخ خواهد داد.
سلبِ مالکیت از اکثریتِ مردم به نفعِ اقلیتی مرفه!
دیگر زریبار متعلق به همگان نیست. بلکه از خلالِ حصارکشیها و ویلاسازیهایِ اطرافِ آن، بدل به ملکِ شخصیِ صاحبانِ ثروت و قدرت شده است. اکثریتِ مردم فقط میتوانند، چون رهگذری از آنجا عبور کنند، اما انحصارِ زریبار به دستِ اقلیتیست که ظاهرن با پولشان، توانستهاند، طبیعت و قانون را هم بخرند؛ و آیا طبیعت را میتوان خرید و فروخت؟ طبیعتی که حتی متعلق به یک نسل نیست، چه برسد به عده معدودی از یک نسل!
فسادی که در تمامِ سطوح گسترده شده، به زریبار هم چوبِ حراج زده و آن را به نوکیسگان فروخته است.
ثروتمندانی که فقط نفع و لذتِ شخصیشان را میشناسند. حاشیه جاده و مرتع را مصادره کردهاند و فخرفروشانه، کاخهایشان را در طبیعتی که متعلق به ماست، برافراشته اند. قانونِ فاسد و نهادهایِ فاسدتر نه تنها چنین غصبی را موجب شده اند، بلکه تباهتر اینکه اذهانِ مردم را هم فاسد ساخته اند. مردم طبیعی میانگارند که دور تا دورِ زریبار حصارکشی شود و دسترسی آنها را نه تنها به دریاچه، بلکه به مراتع و کوههای اطراف محدود کند! اینکه همه چیز قابل خرید و فروش است، برای مردم بدل به بدیهیترین قانون شده است و هرکس فقط میخواهد تکهای از طبیعت را تصاحب کند. فسادی که همه کمابیش در آن سهیم اند. هرکس که بتواند تکهای از آن را میکند، تا به شکلِ مضحکی شبیهِ کشتی نشستگانی باشند که هرکس فقط قسمتِ خودش را سوراخ میکند! هرکسی که پولش اجازه دهد حصار میکشد، چاه میکند و به طبع آلودگی ایجاد میکند و آبهای زیرزمینی را که زریبار از آن تشکیل شده، آلوده میکند و شاید بخشکاند.
دوستدارانِ محیط زیست، به درستی مردم را به مراقبت از طبیعت و علی الخصوص زریبار تشویق و تهییج میکنند؛ و تلخ آنکه جانهای شریفی از آنها جانشان را برای حفاظت از محیط زیست باختند. شوربختانه، اما پرسشِ بنیادینی اینجا درمی گیرد؛ چرا باید ما در حفظِ طبیعتی کوشا باشیم، که ملکِ شخصیِ ثروتمندان شده است؟! مادامی که طبیعت از آنِ همگان نباشد، توصیه برایِ نگهداری آن، نصیحتی ایدئولوژیک است! چرا باید در حفظِ املاکِ شخصیِ ثروتمندان کوشا باشیم؟ آیا اگر کسی به شما بگوید بیایید و ملکِ من را تمیز کنید. کتکش نخواهید زد؟ ابلهانه نیست که از طبیعتی نگهداری کنید که ملکِ طلقِ پولدارها شده و خوش آب و هواترین و خوش منظرهترین نقاطش به تصرفِ فرادستان درآمده؟ آیا حافظانِ محیط زیست جان و تنشان را نثارِ آتش کردند تا نوکیسگان در ویلاهایشان از طبیعتِ زیبا لذت ببرند؟ طبیعت، سهمِ اغنیا و نگهداریِ آن، سهمِ فقرا؟! این دیگر چه اخلاقیاتِ مزورانه ایست؟ دوستدارانِ طبیعت و جنبشهایِ زیست محیطی نمیتوانند بدونِ اینکه طبیعت از آنِ همگان باشد، همگان را به نگهداری از طبیعت توصیه کنند. اگر طبیعت متعلق به همه مردم باشد، خودبه خود، همه مردم در حفظِ آن کوشا خواهند بود.
پ، ن: تصویر ضمیمه نشان میدهد که سرتاسر دریاچه با ساخت و سازهای خصوصی مورد دخل و تصرف قرار گرفته است.
عادل_ایرانخواه
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال جامعهشناسی