شعار سال:
” اين چه
زمانه ايست/که حرف زدن از درختان عين جنايت است/وقتی از اين همه تباهی چيزی
نگفته باشيم/کسی که آرام به راه خود می رود گناهکار است/زيرا دوستانی که
در تنگنا هستند/ديگر به او دسترسی ندارند”
بخاطر انزجار
ازاین دنیایی که کشمکش های مداومش مردم را در چنگال محنت انداخته است روحم
آیینه ای شده که تمام مصائب و مسائل دردآور این دنیا به مانند سنگ است که
نثارش می شود, دردهایی که به اندازه تمام تاریخ, اندازه همه ی بودن ها و
نبودن ها و به اندازه تمام ابدیت وسیع هستند… دردهایی که انبوه انبوه می
شماریم و از این شمارشِ ویرانگر نوک انگشتانمان زخم می شوند و خون گریه می
کنند تا حدی که منِ ناگزیر اکنون روحم را چلانده ام و بر روی کاغذ چکانده
ام…
والاترین
آرمان انقلاب مردمی ایجاد جامعه ای اخلاقمدار و بافضلیت بود که در آن
اجرای عدالت, برابری , فروکش روابط ناهمسان و غیرعادلانه و یکسان بودن
طبقات در برابر قانون, جزو ضروری ترین شریان هایی ست که در سیرتکامل یک ملت
حرکت می کند و زمامداران نه تنها
فرمانروایان نبودند که امانتداران و خدمتگذارانی بودند که می باید با
پرداختن به خیرجمعی و برآوردن نیازهای عمومی که پایگاهش در نسوج طبقات
محروم است آسودگی خیال را فراهم کنند و مردم نیز ولی نعمتانی بودند که قدرت
اصلی از آن آنها و برای آنها و از سوی آنها بود تا شرایط بهره برداری از
استعدادهایشان فراهم گردیده و به درجات علمی و اجرایی دلخواه نائل آیند و
تامین منافعشان و تفوق مصلحتشان و حفاظت از حقوقشان,بشارتی برای توسعه و
نوسازی اجتماعی باشد اما اکنون ولی نعمتان سیلی خوران انواع بلیه ها هستند و با رشد تراکمی معضلات اجتماعی روبرویند, سیر
نزولی آمار ازدواج و در مقابل رشد صعودی آمار طلاق و تزلزل بنیان خانواده
ها, بیکاری و شرمساری سرپرستان خانوارها و اعتیادی که قلب جامعه را نشانه
رفته است و آرزوها را می سوزاند و بر باد می دهد و کودکان کار و در
رنج افتادن پسرکانی که باید در فکر توپ بازی و دخترکانی که باید لالایی
خوان عروسکانشان باشند و زنان بی سرپرست و آوارشدن رنج هایی که حتی با
اجتماع یک خانواده تاب تحملشان نیست و فقری که نفس را در سینه ها حبس کرده،
فحشایی که زیبنده اینگونه ملتی نیست، خودکشی هایی که گرچه تصمیم های فردی
اما یک پدیده اجتماعی ست و مهاجرت ها و دل بریدن و رفتن ها و …
شوربختانه
همه آسیب های اجتماعی مانند حلقه های در هم تنیده ای هستند که در پس ظهور
هریک آسیب دیگری خلق می شود و در بستر تغافل ها رشد کرده و خود باعث پیدایش
آسیب های تازه ای می گردد و آنچنان درهم ادغام شده و برهم تاثیر
میگذارند که هر کدام علتی هستند بر معلول های دیگر و فزونی آسیب های
رشدشونده و پی درپی, گرایش به سمت بزه و رفتارهای مجرمانه را نیز افزایش می
دهد, و آنچنان جایگاه این بدقوارگی ها مشهودست که قبح آن هم از میان رفته
است و آنچه گنگ و غامض است اینکه چرا اراده و یا توان مبارزه با آن وجود ندارد؟ عملکرد
دستگاه های قضایی و نیروی انتظامی و نهادهای مبارزه با مواد مخدر گرچه
پیگیرانه اما پیشگیرانه نبوده است و در مواجهه با این آسیب های فربه,
نهادهای مدنی نحیف و از توان کمی برخوردارند و جامه عملکرد هرکدام آنها بر
قامت این معضلات بس کوتاه و تنگ است و دولت و دستگاه های مرتبط و
نهادهای مسؤل بایستی قادر به پیشگیری و کنترل و کاهش این آسیب ها باشند به
گونه ای که مدیریت آنها ملموس و محسوس باشد همانگونه که این بحران ها مشهود
هستند و شعارهای عامه پسند و ژست های دیپلماتیک و زبان غوغاسالار دوای
دردهای بی شمار نیست و این کار بزرگ, اراده ای بزرگتر می طلبد تا راهکارهای
مؤثری با شناخت انواع اسیب ها و روند انها و موقعیت جغرافیایی و پیشروی
آنها, ارائه و اجرایی گردد و کنترل این رویکرد بعنوان یک شاخص برای مسؤلیت
پذیری مسؤلین باشد تا در برابر این تراژدی, حاشیه امنی برای وابستگان و
دلبستگان به ملت و دولت و حکومت ایجاد گردد و اصل 10 قانون اساسی و پاسداری از قداست خانواده و حقوق آنها به منصه ظهور رسد زیرا دنیای درون خانواده ها متأثر از اجتماع است و سلب امنیت در جامعه زنگ خطری برای سلب امنیت خانوده هاست و وقتی که دنیای بیرون متشنج از معضلات اجتماعی نضج باشد خانواده نیز استحکام خود را از دست داده و متعاقبا جوانانی
که سرمایه های هر نظامی هستند و باید در شرایط مساعد و مناسب رشد یابند تا
در رشد جامعه خود تاثیرگذارند به کسانی تبدیل می شوند که دریک فضای مضطرب و
نیازمند و نومید با حقارت رشد کرده و قربانی شوم سرنوشتی می شوند که
خلاقیت ها را در لایه لایه های درونشان سلاخی می کند و حالات و تمایلاتشان
آنچنان سرکوب می گردد که مجال سربرآوردن ندارند, تابوهای کهن پرورش یافته,اعمال سلیقه های فردی و گروهی, وسعت
دایره ممنوعیت ها در کنار کمبود امکانات تفریحی و فرهنگی و ورزشی عوامل
بازدارنده انگیزه و انرژی هستند وقتی که باید همگامشان شد نه مانعشان,
مدافع خواسته های مشروعشان شد نه مهاجم به سمتشان, با دیده تبرئه به آنها
نگریست نه نگاه سرزنش کنندگانشان و نوآوری هایشان را تقویت نمود نه تضعیف
کنندگانشان بود و آنچه دگرگون کننده وسازنده است را مطرود و آنچه دل مشغولی
به بار می آورد را هدف قرار داد…
علی(ع) مرد
تکرار نشدنی تاریخ می فرمایند: ثبات دولت ها به برپایی عدل و قسط است
ودلهای مردم صندوقچههای حاکم است،پس انچه از عدالت و یا ظلم در انها
بگذارد همان را خواهد دید…
"آهای
آیندگان، شما که از دل گردابی /بیرون می جهید/که ما را بلعیده است/ ما که
خواستيم زمين را برای مهربانی مهيا کنيم/خود نتوانستيم مهربان باشيم/اما
شما وقتی به روزی رسيديد/که انسان ياور انسان بود/درباره ما
با رأفت داوری کنید”
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری-تحلیلی کرمانشاه دیلی، تاریخ انتشار 16 شهریور 1395، www.islamabadtimes.ir