شعار سال: استان قزوین را تقریبا میتوان به یک "ایران" کوچک تشبیه کرد که با وجود تمام ظرفیتها، همواره در راه پیشرفت و تعالی خود با موانعی همراه بوده است؛ از جنگ و فتنه گرفته تا وجود آدمهای بیمنطق سیاسی و افراد نفوذی که مسائل جزئی را تبدیل به مسائل اصلی و کلی جامعه میکنند این آدم های افراطی موجب میگردند از سرعت ماشین پیشرفت جامعه که منطقی و معقول رو به فرونی است، غیر منطقی و نامعقول کاسته شود.
وجه اشتراک این دو -یعنی کشور ایران و استان قزوین- وجود آدمهای به ظاهر دلسوز اما با نیتهای خانمانسوز است. بدون شک باید گفت در پیدایش همهی بحرانها، همیشه پای یک اصلاحطلب یا شبهاصلاحطلب در میان بوده است!.
نگارنده البته بین اصلاحطلبان هم تفکیک قائل است و آنها را به دو دستهی خوب و بد تقسیم میکند و معتقد است که از قضا بین آنها هم دوستان پایبند به اصول و ارزش ها کم نیست؛ لذا تاریخ گواهی میدهد که در اکثر حواشی به وجود آمده برای انقلاب اسلامی پای افرادی که یا اصلاحطلب بودهاند یا تفکری نزدیک و شبیه اصلاحطلبی داشتهاند، در میان بوده است، از جنجالهای ابتدای پیروزی انقلاب و سپس ریاست جمهوری بنیصدر گرفته تا تحصن ننگین مجلس ششم و فتنه سال ۷۸ و همچنین فتنهی بعد از انتخابات سال۸۸.
در استان قزوین هم این قبیل افراد وجود دارند و از قدیمالایام تا هم اکنون دست به کار بوده اند. از راهاندازی تجمع فرهنگیان قزوین در چند ماه قبل -که با مطالبات معیشتی شکل گرفت و کمکم به سمت مطالبات سیاسی رفت- گرفته تا همین کارشکنی اخیر در کار استاندار سابق قزوین.
برای این افراد در وهله اول منافع شخصی و جناحی مهم است و نه منافع استانی و ملی و نه مصالح نظام و انقلاب. مشی اینان بر پایه آن استوار شده که میگویند یا باید ما در "بازی" باشیم و یا آنکه "بازی" را به کلی خراب میکنیم!. منطقشان دقیقا همین است و جز این نیست؛ همه شواهد و قرائن هم همین را اثبات میکند.
برای آنها وضعیت صنعت، فرهنگ، کشاورزی، آب، اقتصاد، خودکشی، سرطان، اعتیاد و... اهمیت ندارد؛ بلکه آنها فقط میگویند من باید فلان پست و مقام را داشته باشم و فلانی باید بهمان جایگاه را داشته باشد! و مشتاق اند به مطامع شخصی و جناحی خود دست پیدا کنند و معتقدند مابقی مسائل به نظام مربوط است و خودش جواب مردم را میدهد!.
در همین ماجرای تلاش برای برکناری "مرتضی روزبه" دقیقا همین رویه شکل گرفت. یعنی کسانی با روزبه مخالفت کردند که اساسا نه دلسوز مردم اند و نه دلسوز دولت تدبیر و امید. کسانی که ویلا و خانه و ماشین چندصد میلیونی دارند و اساسا نمیدانند درد مردم چیست، سردمدار مخالفت با روزبه شدند و پرچمدار این خرابکاری و فتنهانگیزی شدند؛ که از قضا این رفتارهایشان مسبوق به سابقه است!. معلوم است که اولویتهای اینان با اولویتهای مردم فرق دارد؛ چرا که اینها آنقدر سیر شدهاند که صدای آروقهای برآمده از پرخوری مادی و سیاسیشان گوش هر دلسوز نظام و انقلاب و مردم را آزار میدهد.
*دولت اعتدال نه دولت اصلاحات!
دولت تدبیر و امید همواره از اعتدال گفته است و به قول آقای امیری قائم مقام وزیر کشور، بر مبنای همین شعار بود که مردم به آقای روحانی رأی دادند، بنابراین باید خط اعتدال دنبال شود، لیکن در استان قزوین عدهای اصلاحطلب افراطی تمام عزمشان را جزم کردهاند تا خودشان را بر مسند امور بنشانند و سایر طیفها و گروهها را حذف کنند. این روند دقیقا بر خلاف گفتمان دولت است و نباید فراموش کرد که اعتدالگرایی اقتضائاتی دارد و بایدها و نبایدهایی بس مهم!.
اینکه اصلاحطلبان افراطی در قزوین دست به جنجال و هیاهو زدند و بر هیزم آتشی که منجر به عزل روزبه و آمدن همتی شد افزودند را میتوان در کنار چند عامل دیگر در این تغییر دخیل دانست که شاید در مجالی دیگر به آن پرداخته شود، لیکن به این مقدار باید بسنده کرد که هر آنچه اصلاحطلبان قزوین میگویند حقیقت و واقعیت نیست؛ چرا که آنها همواره از خود قهرمان میسازند و همیشه کاه را تبدیل به کوه میکنند، از بیانیههای مضحک تا اتوبوسهایی که صدها آدم همیشه در صحنه و آمادهی شعار دادن را از سایر شهرستانها برای تودیع و معارفه آورد. اینکه ما روزبه را آوریم و ما هم بردیم دقیقا مصداق همین نکتهی "تبدیل کاه به کوه" است.
بدون شک این بی اخلاقی آشکار اصلاحطلبان در مقابلهی با روزبه -به ویژه در رسانههای زنجیرهای این جریان- و همچنین تلاش بی سابقه وی برای خدمت در عین استقلال و به خاک مالیدن بینی قدرتطلبان و افراطیان اصلاح طلب، در ذهن همه نقش خواهد بست و در تاریخ قزوین ماندگار خواهد شد؛ لیکن استاندار جدید نیز باید اولا به این نکته بیاندیشد که دولت نه متعلق به اصولگرایان است و نه اصلاحطلبان و ثانیا یقین داشته باشد که اصلاحطلبهای افراطی در همه دورانها از اصلاحات گرفته تا دوران احمدینژاد به هیچ کس رحم نکردهاند و آنجا که مجال پیدا کردهاند حتما نیش زدهاند و زهر خود را ریختهاند، بنابراین در مقابله با آنها و در احیانا همنشینی یا مواجهه با آنها باید به طبیعت اینان توجه ویژه داشته باشد.
*سنگ اندازی یعنی خیانت!
حالا که با همهی اتفاقات کوچک و بزرگ تصمیم دولت تدبیر و امید بر آن شد که "فریدون همتی" را روانهی استان قزوین کند، همهی جناحها و همه سلایق به لحاظ اخلاقی، قانونی و شرعی وظیفه دارند به نماینده عالی دولت در استان قزوین کمک کنند تا بتواند به موفقیت دست پیدا کند، چرا که موفقیت او یعنی موفقیت دولت و نظام و این یعنی رضایت مردم از دولت و نظام. سنگاندازی در کار استاندار قزوین چه از سر آگاهی باشد و چه از سر ناآگاهی، فقط یک معنا دارد و آن معنا هم به نظر نگارنده معطوف میشود به واژهی خیانت. هر کسی چوب لای چرخ نماینده دولت بگذارد یعنی در کار دولت اخلال ایجاد کرده، یعنی به دولت خیانت کرده، یعنی به نظام اسلامی و خون شهدا و به این مردم و به مستضعفین و به پابرهنگان و ولینعمتان انقلاب خیانت کرده است. دقیقا کاری که در طی چند ماه گذشته از سوی افراد سهمخواه و فتنهطلب رخ داد و کارشکنی آشکاری که انجام شد.
ما بر خلاف اصلاح طلبان، آماده ایم که هم با قلم و هم با قدم، برای موفقیت دولت تدبیر و امید و موفقیت نماینده عالی دولت در استان تلاش کنیم؛ این دقیقا تفاوت ما با اصلاح طلب هاست؛ لیکن آنجا که لازم باشد هم قطعا زبان در کام فرو نخواهیم برد و انتقاد را به نیت پیشرفت مطرح خواهیم کرد.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از وب سایت خبري-تحليلي تابناك، تاریخ انتشار: 2 آذر 1394، کد مطلب: ۱۳۳۵۱۶:www. tabnak.ir