شعار سال: البته آمار دقیقی از دیگر شهرهای کشور در دست نیست، اما بقیه شهرهای بزرگ کشور هم با این پدیده نامبارک روبهرو هستند؛ هرچند رسانههای معاند نظام و عناصر ضدانقلاب سعی کردند این آمار را بهانهای برای تخریب چهرهی آیتالله علم الهدی، نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی قرار دهند ولی این پدیده زشت و نامبارک دلایل و علتهایی دارد که بعضاً از سوی همین جماعت تبلیغ و یا نادیده گرفته میشود.
مروری بر علتهایی که سبب میشود پدر یا مادری، فرزند خردسال خود، پاره تن خود را رها کند، کمک خواهد کرد تا مقصران و یا قصور کنندگان آن را بشناسیم و اگر قرار است برای حل مشکل قدمی برداشته شود به سراغ علتها رفته باشیم نه معلولها.
*بحران اقتصادی خانواده
نمیتوان کتمان کرد که بعضی از پدرها و مادرها آن هنگام که از هزینههای تغذیه، پوشاک و درمان و ...؛ درمانده میشوند، فرزند خود را رها میکنند؛ خصوصاً در مکانهایی که اطمینان داشته باشند سرپرستی فرزندشان بر عهده سازمان قابلاعتمادی همچون بهزیستی یا فلان خیریه خواهد بود.
خانوادههایی که به قول عامیانه، هشتشان گرو نهشان میباشد؛ امروز در جامعه کم نیستند؛ خیلیها شکلی زندگی میکنند که کسی از دردشان و سوز درونشان اطلاع پیدا نکند و به قولی آبرومندانه گذران زندگی میکنند؛ ولی چه باید کرد که برای گروهی نیز کارد به استخوان رسیده است.
این درد اما برای مردم حاشیه شهر مشهد مضاعف است؛ شهری که بزرگترین حاشیه را در کشور دارد و دولتهایی که یکی پس از دیگری آمدند و به مشهد سفر کردند و نخواستهاند چشم خود را بر این واقعیت باز کنند، متأسفانه بهغیراز سه سال گذشته که به دستور رهبر انقلاب و مدیریت و هدایت آیتالله علمالهدی تلاشهای گستردهای برای خدمترسانی به مردم حاشیه شهر شده است و شهرداری، بسیج و آستان قدس و چند نهاد و سازمان انقلابی دیگر حضور پررنگ و هماهنگی در این عرصه پیداکردهاند، حضور دولت کمرنگ و در بعضی از حوزهها کاملاً بیرنگ بوده است.
رکود و بیکاری شالوده یک خانواده را از هم میپاشد، وقتی سرپرست خانوار شغلی نداشته باشد و یا درآمدش کفاف زندگی روزمرهاش را ندهد، گزینه رها کردن فرزند را انتخاب میکند، گزینهای که قطعاً برای این خانواده تألمات سخت و ناراحتکننده عمیق و بلندمدت و چهبسا همیشگی را همراه خواهد داشت.
چه کند خانوادهای که هرروز به وعدهای از سوی دولت برای رونق اقتصادی، اشتغال، مسکن و ... زندگی میکند و برجام و پسابرجام در زندگیاش تغییری ایجاد نکرده است و چهبسا بدتر شده!
دریکی از موارد اخیر کودک رهاشده دچار بیماری بوده است که به نظر میرسد خانواده از عهده هزینههای سنگین درمان فرزند عاجز بودند و یک سازمان دولتی و یا غیردولتی را هم پیدا نکردند که از ایشان حمایت کند؛ لذا با رها کردن فرزند امید این را داشتهاند که جایی مثل بهزیستی برای درمان فرزندشان قدمی بردارند.
هر کس چه در دولت و چه در دستگاههای دیگر عملکردش و سو مدیریتش سبب شده باشد این پدر و مادر چنین تصمیم سختی بگیرند، مقصر است و آنها که میتوانستند با ایجاد سازوکاری با کاهش هزینههای درمان کودکان خانوادههای مستمند و نیازمند به آنها کمک کنند و نکردند نیز مقصرند.
اعتیاد یکی دیگر از آسیبهای اجتماعی حاشیه شهر مشهد است، معضلی خانمانبرانداز که خانواده را دچار گسست و فروپاشی میکند و خود میتواند معضلات دیگری همچون رهاسازی کودک و حتی متأسفانه خریدوفروش آن را هم رقم بزند، اعتیادی که متأسفانه امروز از مردان هم فراتر رفته است و گروهی از زنان نیز به آن دچارند؛ بنا بر گفته یکی از مسؤولان دستاندرکار و خدمت رسان به حاشیه شهر، جمعآوری معتادین در مراحل مختلف انجام میشود و خانههای توزیعکننده مواد مخدر به دستور مقام قضایی پلمپ میشود؛ ولی وقتی وضعیت اقتصادی نامناسب، گروهی را به سمت دلالی مواد و توزیع آن سوق میدهد و مشتریانی که از بیکاری و نداری گرفتار مواد افیونی شدهاند را چه چاره باید کرد؟ مشهد حتی برای نگهداری معتادین در کمپهای ترک اعتیاد هم دچار نقص است و معتاد جمعآوریشده در حاشیه شهر، بار دیگر به همان محدوده دستگیری خود برمیگردد و همچنان معتاد!
*بیقیدی فرهنگی؛ لاابالیگری مجازی!
باید برای حل پدیده نامبارک رها کردن کودکان، کاوشی کارشناسی شده و دقیق انجام شود تا مشخص شود چند درصد رها کردن این کودکان؛ علتش وضعیت اقتصادی نامناسب خانواده است، به نظر میرسد علتهای دیگری هم وجود دارد.
برای مثال وقتی متصدیان فرهنگی کشور که حکم دیدهبان را برای میدان فرهنگ کشور دارند، چشمهایشان درست نمیبیند و مانند وزیر ارتباطات معتقد باشند فقط چهار درصد فضای مجازی محتوای غیراخلاقی دارد؛ باید منتظر به بار نشستن میوههای مسموم این درخت ملعونه نیز باشیم.
سؤال اصلی اینجاست که آیا دسترسی به آن محتوای ناسالم آسان است یا سخت، متأسفانه باید جواب داد با امکاناتی که شبکههای اجتماعی فراهم کردهاند آسان است، ارتباطات ناسالمی که در بستر فضای مجازی شکل میگیرد، پسلرزههایش اما در فضای حقیقی میتواند یک خانواده را از هم بپاشاند.
در پدیده ناراحتکننده فرزندان طلاق اگرچه فضای مجازی علت اصلی آنها نیست ولی امروزه یکی از اصلیترین بسترهای آن شده است و متأسفانه باید گفت گروهی از این کودکان رهاشده مربوط به همین قشر است که والدین از زیر بار مسؤولیت خود شانه خالی کردهاند و یا اینکه مادر سرپرست خانوار بهتنهایی از عهده مخارجشان برنیامده است!
اما مدلهای تأسفآورتری هم ممکن است با استفاده از بستر فضای مجازی و بیبند باری فرهنگی در سکوت و نظارهگری مسؤولین اتفاق بیافتد که همه اتهام آن بهسوی پدر و یا مادر نیست!
دولتمردان اما هنوز هم در پایان عمر خود به نظر میرسد دغدغه این جنس مسائل اجتماعی را ندارند و این در حالی است که بسیاری از خانوادههای ایرانی با یکی از این جنس معضلات روبهرو هستند؛ طلاق، اعتیاد، خیانت، سرقت، دختران فراری، کودکان کار و ... گویی در شبکه مسائل دولت یا اولویت ندارد و یا اولویتش از مسائلی همچون کنسرت و سخنرانی علی مطهری در مشهد بسیار پایینتر است.
همه کشور تشنه تلاشی است جهادی برای حل مشکلات و معضلات اجتماعی و مشهد بیش از دیگر شهرها؛ چراکه دچار عقبافتادگی و عدم توجه چندساله مسؤولان خصوصاً در حاشیه شهر مشهد است، نباید فراموش کرد که فقط جمعیت حاشیه شهر مشهد بیش از ده استان کشور است ولی توجه به آن در سالهای گذشته بهعنوان محلهای از یک کلانشهر بوده است که هیچگاه دیده نشده است.
وقتی مسؤولان اولویتهای دیگری را دنبال کنند و درد و مشکلات مردم را نبینند و یا اولویت ندانند؛ روبهرو شدن با پدیده رها شدن کودکان دور از انتظار نیست هرچند عمیقاً ناراحتکننده و تأسفآور است، نباید فراموش کرد که کمکهای مردم در قالب فعالیتهای خیریه تا حدود زیادی از این مشکلات و معضلات را حل میکند و اگر ایشان نبودند وضعیت فعلی امروز قطعاً نگرانکنندهتر بود، اما نقش دولت متفاوتتر است؛ دولتی که با تغییر ساختار، وضع قوانین، هماهنگسازی بین دستگاههای متولی، تخصیص بودجه و فرهنگسازی و ... میتواند قدمی بردارد و برندارد و یا سست و ناپایدار بردارد، در انجاموظیفه کوتاهی کرده و باید در پیشگاه ملت پاسخگو باشد.
نویسنده : محمد حسین زاده
با اندكي تلخيص و اضافات برگرفته از خبرگزاري فارس، تاریخ انتشار: 10 دی 1395، کد مطلب: 13950929000002:www. . farsnews.com
س.د۷۶