شعار سال: بعد از هشت مرتبه انتخاب متوالی مردان برای احراز این سمت بسیاری از آگاهان و
حتی اعضای ارشد سازمان ملل منتظر منصوب شدن یک زن به این سمت بودند و
عدهای هم میگفتند نوبت انتصاب فردی از اروپای شرقی فرا رسیده است.
گوترش براساس خصلتهایی همچون نوع حضورش در عرصههای سیاسی و اجتماعی و
ایجاد تصویری مناسب از خود برای این سمت انتخاب شد. ابتدا کاندیداهای احراز
این سمت فیلمها و تیزرهایی از خود که در بردارنده اطلاعاتی پیرامون آنها و
دیدگاههایشان بود ارائه دادند و سپس اعضای سازمان ملل در روالی شبیه به
بازپرسی دو ساعت از آنها با وسعت هر چه بیشتر
پرس و جو کردند.
آنچه گوترش را در این روال نفسگیر بازپرسی پیروز و صاحب عنوان فوق کرد،
آرامشش زیر فشار عصبی، هشیاریاش در تشریح روابط بینالملل و تجربه او در
موشکافی مسائل مختلف بود. او این شانس را هم آورد که دو بانویی که رقیب
اصلی او بودند نه از اروپای شرقی بلکه از نیوزیلند و آرژانتین بودند و در
نتیجه انتصاب احتمالی هلن کلارک سوزانا مالکورا نمیتوانست افرادی را که
میگفتند دبیرکل جدید باید از بلوک شرق بیاید، راضی کند.
رزومه قوی سیاسی گوترش البته سهم نخست را در پیروزی وی در این کورس ویژه
داشت. وی نه تنها در مقطعی نخستوزیر پرتغال بود بلکه به مدت شش سال نهاد
موسوم به «سوسیالیسم بینالملل» را هدایت میکرد. پیروزی گوترش اتفاق شیرین
بزرگی برای اوست اما برای سایر سیاستپیشههای اروپای غربی بسان مرگ است.
زیرا بعید است سازمان ملل پس از انتخابهای مکرر مردانی از این قاره برای
مدتی طولانی فرد دیگری را از این منطقه جهان برای هدایت خود برگزیند.
اگر موارد فوق را کنار بگذاریم، مجموعاً مرد مناسبی برای هدایت سازمان ملل
انتخاب شده است اما گوترش باید در مورد فرصتها و چالشهای مختلف
هوشمندانه عمل کند و با مسائل ذیل برخوردی مدبرانه داشته باشد.
*اهمیت انتخاب دستیارانی قوی
گوترش باید تیمی را شکل بدهد که سایر اعضایش قوه دینامیک زیادی داشته
باشند و از هر مقولهای سر در بیاورند و شرط آن بسط اطلاعات اعضای ارشد
فعلی سازمان ملل و متحول کردن آنها است. گوترش باید با اعضای کلیدی
حکومتها و منجمله سفرای کشورها و نمایندگان آنها در سازمان ملل ارتباط
عمیقی برقرار کند و هر روز با آنها مبادله اطلاعات کند تا از هیچ رویدادی
جا نماند.
*آخرین نسل برای نجات کره خاکی
بانکی مون، دبیرکل پیشین سازمان ملل گفته اوضاع جهان بهقدری خراب است که
نسل فعلی شاید واپسین نسلی باشد که هنوز میتواند با سالمسازی هوای بسیار
آلوده شده کره خاکی و تلطیف روابط مخدوش بسیاری از کشورها با یکدیگر
قدمهایی را در این راهها بردارد زیرا وقتی دبیرکل بعدی بیاید، روابط
کشورها مخدوشتر و لایه اوزون پر حفرهتر از امروز و بازگشت به شرایط طبیعی
نزدیک به غیر ممکن خواهد بود. برای دستیابی به اینامر و بهتر ساختن شرایط
زیستی کره زمین، سازمان ملل باید ضمن محترم شمردن قواعد بینالمللی فعلی
از پیشرفتهای حاصل در امور هوا و فضا و همچنین رشتههای پزشکی و امکانات
تکنولوژی بیشترین بهره را بگیرد. سازمان ملل باید پیش از هر چیزی از آلودگی
هوا در سطح دنیا بکاهد که اینک در کمتر کشوری میتوان از رشد آن در امان
بود.
*تقویت نهادهای بینالمللی و شرکتهای خصوصی
برای داشتن جهانی که مبتنی بر روابط بهتر انسان باشد، سازمان ملل باید
بسیاری از اصول فعلی رایج در ارتباطات کشورها را تغییر بدهد و مهمتر از
همه اینکه نهادهای بینالمللی در کشورها را فعالتر و از بخشهای خصوصی برای
مشارکت در امور بینالمللی بیش از گذشته بهرهگیرد.
امروزه جهان سرشار از سازمانهای بینالمللی و ائتلافهای موقتی شغلی است و
با اینکه ممکن است در نگاه اول این پیوندها طیف و بردی در سطح همان
کشورهای محل استقرار شرکتها داشته باشد اما چون گستره کاری این شرکتها به
کشورهای مختلف بسط مییابد، سازمان ملل میتواند با همسو ساختن آنها با
یکدیگر جهان هماهنگتری را بسازد. در حالی که قواعد داخلی کشورها در برخی
زمینهها مانند بهداشت و امور بازنشستگان مشابه است، چرا گوترش حلقه اتحاد
آنها را منسجمتر و مقاومتر نکند؟
*بسط و تقویت حقوق بشر
گوترش با جهانی طرف است که سرشار از برخوردهای متنوع با مسأله حقوق بشر
است و هیچیک نیز وجود ایراداتی را در این زمینه نمیپذیرند. از همه
عجیبتر و مسخرهتر ابقای عربستان در شورای حقوق بشر سازمان ملل باوجود یک
سال و نیم بمب ریختن روی سر مردم بینوای یمن است. گوترش تا زمانی که
اینگونه امور ناسره را حذف نکند خودش و ریاستش جدی گرفته نخواهند شد.
*بحث مهاجرتها و جایگاه پناهجویان
گوترش به ظاهر علاقه زیادی به انسانیت و حفظ احترام آدمها از تبارها و
کشورهای مختلف دارد و اوج آن میتواند در مسأله برخورد با مهاجران و
پناهجویان در کشورهای مختلف تجلی یابد. دشواری بزرگ موجود، نظر نامساعد
مردم کشورهایی است که مهاجران به آنها پا میگذارند و مردم آنها را نه فقط
محدودکننده زندگیخویش میانگارند بلکه به سبب اقدامات تروریستی معدودی از
آنها حتی از جانب آنان احساس خطر جانی میکنند. وقتی این رویکردها اوج
میگیرد مردم حتی دست به سرکوب فیزیکی مهاجران میزنند و محو این احساس در
ذهن مردم سختترین قسمت از کارهای متعدد فراروی گوترش است.
*ناکارآمدی در عین داشتن ادوات پیشرفته
گوترش نهادی را تحویل گرفته که ظاهراً از ادوات کارآمدی برای حل تعارضها و
رفع تناقضهای مدیریتی بهره میگیرد اما در برخورد با منازعات
بینالمللی، تحرکات تروریستی، جنایات سازماندهی شده و خطرات سایبری
ناکارآمد عمل کرده و با ذات دایماً در حال تغییر این چالشها همسو نشده
است. برای رفع این ایرادات باید با فرهنگ کشورهای مختلف از نو هماهنگ شد و
انگیزههای جدیدی را برای همکاریهای بینالمللی یافت. یک ایراد سازمان ملل
تاکنون کم توجهی به بنیادهای سیاسی منازعات و اکتفا به کدخدامنشیها بوده
است و گوترش باید به جای اکتفای صرف به مأموریتهای صلح بیحاصل، ریشههای
منازعات را ردیابی و آنها را خشک و کشورهای حاضر در این تلاشها را تقویت
کند.
*تغییر انگارههای سیاسی
جهان باز هم در حال تغییر انگارههای سیاسی خود است و مهمتر از هر
مسألهای لزوم تلاش گوترش برای رفع تنشها بین سه قدرت اصلی جهان یعنی
روسیه، امریکا و چین است. ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید به معنای افزایش
حس ملیگرایی در امریکا به بهای نادیده گرفتن دموکراسی واقعی و مخدوش کردن
هر چه بیشتر حقوق بشر است. شاید برای مدتی روابط روسیه و امریکا گرمتر شود
اما این اصلاً به معنای حل مناقشات سوریه و امن شدن عراق نیست. گوترش باید
امیال کشورهای عمده رو به رشد شامل برزیل، آفریقای جنوبی، اندونزی،
سنگاپور و هند را نیز قبل از آنکه به کجرویهای احتمالی منجر شود مهار و
مدیریت کند.
*آفریقا را باور کنید
در آفریقا همچنان امواج نارضایتی برقرار است و این محصول رواج سیستمهایی
است که خواستههای مردم این قاره در آن چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و
اولویت به کشورهای غریبه صاحب تسلط در این کشورهای آفریقایی داده میشود.
گوترش برای حل این معضل باید روال فعلی کار در شورای امنیت را به گونهای
عوض کند که صدای سه کشور آفریقایی عضو این شورا بیش از پیش شنیده شود و
احساس کنند میزان تأثیرگذاریشان بر آرای این شورا بیش از گذشته شده است.
*امریکا باید از نظامیگری پرهیز جوید
برخلاف ادعاهای قبلی دونالد ترامپ او بخشی از رجحانهای نظامی امریکا را
در قسمتهایی از جهان حفظ خواهد کرد و از هر یک از فرصتهای مقرر برای
سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل و نوبتهای اختصاص یافته به این کشور در
گردهماییهای شورای امنیت بهره خواهد گرفت و لابد میکوشد سیاستهای چند
دهه اخیر امریکا در ورود غیرقانونی به مناقشات منطقهای را توجیه کند ولی
تا زمانی که از حجم نظامیگریهای امریکا در جهان به طور واقعی کاسته نشود
حرفهای ترامپ مثل اظهارات اوباما به درد سازمان ملل نخواهد خورد.
*تغییر برداشتهای موجود از سازمان ملل
پطرس غالی، دبیرکل سازمان ملل در دهه 1990 همیشه شوخی میکرد که سازمان
ملل به بهانهای برای توجیه ضعفهای سیاسی داخلی کشورها تبدیل شده است اما
اگر این یک تغییر جدی باشد، گوترش باید روال کار در نهاد تحت اختیارش را
طوری عوض کند که دیگر به چشم خود به آن نگاه نشود و برای این مهم باید بینش
قویتر، ارتباطات وسیعتر و ایستادگی بر سر اصول درست را در دستور کارش
قرار بدهد.
گوترش معتقد است باید از راههایی وارد شود که برخوردهای فرهنگی و اقتصادی
بین کشورها را به حداقل برساند و به کشورهای مختلف تفهیم کند که حافظ هویت
آنها است و این نکته را به اثبات برساند که وسیلهای در دست چند دولت خاص
نیست. او باید کشورهایی را که پای قراردادهای بینالمللی خود نمیایستند به
راه بیاورد و به پایبندی به اصول مقرر وادار کند.
ریاست در بدترین عصر ممکن و در نهایت این از بد اقبالی گوترش است که در
بدترین و پرتعارضترین شرایط دهههای اخیر جهان مدیر سازمانی شده که هر
ساله از سوی بسیاری از کشورها به ضعف مفرط در حل ستیزههای ملی و برخوردهای
بینالمللی متهم میشود و در بسیاری از این دفعات این اتهامزنیها
بیپایه نیست. او به حمایتهای گسترده جهانی نیاز دارد که متأسفانه عادت
کرده است سازمان ملل را نهادی کارآمد و منصف به شمار نیاورد و در بسیاری
از موارد سازمانی توصیف کند که حتی قطعنامههایش هم به هیچ گرفته میشود و
قلدرهای بینالمللی را به راه نمیآورد.
*استاد دانشگاه اکسفورد و دستیار اول سابق کوفیعنان، دبیرکل پیشین سازمان ملل
منبع: Academic Council on the United Nations System
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 22دی 1395، شماره :6405 : صفحه: 13