پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۶۳۲۶
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۹
من همیشه مخاطبم را بسیار آگاه دانسته ام، آگاه و هوشیار. از ترجمه رویدادها گریزان بوده ام. هر چند در لایه های متعدد نمایش نشانه هایی چیده می شود که تماشاگر از هر قشر و سطحی از لذت کشف برخوردار باشد.
شعارسال: سیروس مصطفی متولد ۱۳۵۷ در شهرستان تبریز است. لیسانس بازیگری تئاتر و کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشکده هنر و معماری تهران دارد. در اجراهای نمایشی بسیاری در مقام کارگردان، بازیگر و مدیر صحنه حضور داشته است. اجرای نمایش «اتابک پارکینین تراژدیسی» فرصتی را فراهم کرد تا پای حرف های او بنشینیم. «اتابک پارکینین تراژدیسی» به ماجرای زندگی ستارخان در پارک اتابک تهران و جریان جراحت پای وی در این پارک، می پردازد. این نمایش در حقیقت ترسیم ساعت‌ها و روزهایی است که ستارخان در پارک اتابک زخمی می‌شود و در حقیقت در اثر همین جراحت نیز چهار سال بعد به شهادت می‌رسد.

* راستش دلایل زیادی را می توان شمرد برای گفتگو با شما، از کارگردانی و اجراهای قدرتمندی که در طول چند سال اخیر داشتید تا این اواخر و نمایش اخیر. به نظر می رسد تا نوشته محکم و استخوان داری در آستین نداشته باشید روی سن نمی روید؟

ممنونم از بذل توجه تان. بله واقعیت این است که تئاتر کار کردن بشدت مشکل شده است و این مساله دلایل متعددی دارد که چند نمونه اش را حضورتان عرض می کنم: اول این که تولید تئاتر تاثیر گذار به شدت وابسته است به هزینه کرد زمان، و پول. دوم نیروی انسانی متخصص اعم از بازیگر و عوامل صحنه و پشت صحنه. سوم اینکه متن خوب که این مورد را می توان تبیین کرد که متن خوب یعنی چه؟ جهارم: داشتن سخت افزارهای مناسب هست. منظور سالن مناسب است. به نظرم ما در حوزه ی تولید نمایشنامه با خلا وحشتناکی مواجهیم.

* تعریف هر کارگردان و بازیگری از متن خوب متفاوت است. تبیین شما چیست هنوز قصدم ورودم به ژانر تاریخی قضیه نیست.

به نظرم یک اثر نمایشی خوب زمانی متولد می شود که بدانیم این نمایش در کجا و برای چه کسانی اجرا خواهد شد. این یعنی مخاطب شناسی! ما بایستی اثری تولید نماییم که در عین حال که راستای ارتقا سطح زیبایی شناختی مخاطب می کوشیم مخاطب از ما نگریزد و اثر ما را با لذت به تماشا بنشیند. بررسی دقیق و موشکافانه جغرافیای محل زایش اثر در تولید یک اثر نمایشی بسیار تاثیر و حیاتی می‌تواند باشد و این کار را دشوار می نماید.

* حال در بحث مخاطب شناسی به سراغ ایده های جسارت آمیز می روید. نمی ترسید؟. در همین اثر ده پانزده دقیقه اول وجود چند شخصیتی ستارخان تماشاگر را مستاصل می کرد. اصلا مخاطب تان را چگونه تعریف می کنید.

تا امروز هر نمایشی که کارگردانی کردم مطالعات و پژوهش‌های فرامتنی‌اش در حد یک پایان نامه کارشناسی و حتی بالاتر بوده بدون تعارف. دوست دارم در خصوص هر ایده ای که کار میکنم، شدیدا مطالعه کنم و از زوایای متعدد با این پدیده مواجه بشوم. در این نمایشنامه هم چنین اتفاقی افتاد. ذاتا تعلیق را دوست دارم. دوست دارم از تماشاگر لذت کشف را دریغ نکنم. در این نمایشنامه هم سعی بر این بود.

* و همین کشف و شهود باعث می شود که مخاطب تان خاص باشد حتی در نمایش رابینسون و کروزو هم به رغم طنز بودن محتوا مخاطب خاص داشت.

من همیشه مخاطبم را بسیار آگاه دانسته ام. آگاه و هوشیار. و از ترجمه رویدادها گریزان بوده ام. هر چند در لایه های متعدد نمایش نشانه هایی چیده می شود که تماشاگر از هر قشر و سطحی از لذت کشف برخوردار باشد.

جسارتا با واژه مخاطب خاص موافق نیستم. روبینسون و کروزو یک نمایش مردمی بود و اکثر مخاطبانش از هر طبقه و قشری از تماشای آن لذت برده و همچنان می برد. اتفاقا منم این نمایش را در راستای همان تئاتر مردمی کار کردم. و کسانی هم که این نمایش را دیدند اکثرا ارتباط خوبی با کار برقرار کرده بودند. اما تماشاگر هر جقدر سطح آگاهی اش بالاتر باشد لایه های زیادی را کشف خواهد کرد. جسارتا ارکان تاثیر گزار بیشتر از این بود

به سراغ تئاتر اخیر می رویم. دو ستون اصلی قضیه خیلی مشخص حضور دارند؛ سید مرتضی هاشم پور و کریم میمنت نژاد؟

سید مرتضی هاشم پور نویسنده و مطرح کننده طرح اولیه این نمایشنامه بود. روی این نمایشنامه بیش از سال کار شد. توسط من، هومن جلالی(دراماتورز) و در نمونه های نهایی کریم میمنت نزاد و در آخر فرزاد تقی لر. که دو سال طول کشید.

* ایده چیدن این همه هذیان های ستارخان کنار هم با شما بود؟

با من بود. در نسخه اولیه یک بازیگر بود و سوپوری که صدایش را می شنیدیم.

* عاشیق قصه بیش از آنکه عاشیقی کند راوی است و البته بازیگر و مولف گاهی. از کجا به عاشیق رسیدید؟

کاملا درست است. جالب است که بدانید عاشیق خودش آمد، درگیر متن بودم، شدید، روزی با نویسنده ام این موضوع را مطرح کردم، هنوز ستارها متولد نشده بودند که عاشیق متولد شد، در ادبیات نمایشی کلاسیک شخصیتی هست که از او با عنوان همراز استفاده می گردد. درام نویس این شخصیت را در کنار شخصیت اصلی داستان قرار می دهد تا به بهانه حضور وی اطلاعاتی به تماشاگر داده شود. اما چرا این همراز در نمایشنامه ما عاشیق شد به دلیل عنصر موسیقایی که همواره عاشیق در به همراه دارد، ذاتا ما با یک تراژدی مواجه هستیم و ظرفیت تحمل تماشاگر را از ذکر این همه ملال و رویدادهای جانکاه باید در نظر می گرفتیم و فرصت تنفس به وی میدادیم در عین حال که با موسیقی عاشیق جغرافیای اثر بهتر نمود پیدا می کرد

* در این که ستارخان یک سند ملی است شکی نیست و حتی در طول نمایش به ایرانی بودنش صحه دارد. ولی وجود عاشیق از تاکید به سمت لج کردن می رود که بار قصه رنگ آذربایجانی بماند؟ و مخاطب غیر آذری شاید می ترسم از واکنشش

البته بعدها متوجه شدیم که عاشیق یا عاشیق هایی همواره در کنار ستارخان و مجاهدان مشروطه بوده اند و با نغمات خود به مبارزان روحیه می داده اند. من چنین احساسی ندارم. و کسی تا الان چنین مساله ای را مطرح نکرده است. اما در لحظه لحظه وقایع و مبارزات مشروطه عشق به ایران موج میزند از سخنان ستارخان تا لحظه ی اعدام پسر بچه های علی موسیو، دغدغه فقط ایران بوده و بس. به هر حال این که ایران آلبومی از اقوام مختلف هست را شما بهتر از من می دانید و جالب اینکه همواره و در طول تاریخ مبارزان آذربایجانی برای حفظ تمامیت ارضی ایران از جان و مال خود گذشته اند نه فقط بخشی از ایران.

* شاید بیش از حد وسواس به خرج می دهم. برگردیم به هذیان های ستارخان. برای هذیان های ستارخان حرف دارم لطفا در این مورد بگویید. ستارخان قصه در هذیان های تاریخی اش به تاریخ وفادار است و این قصه را هم محکم تر کرده و هم سر و شکل جدیدی داده که در هذیان های یک قهرمان ملی هم تحریف راه ندارد. مضاف بر آن کمتر کارگردان و نویسنده‌ای را می‌شود پیدا کرد که این‌طور متمرکز به تئاتر بپردازد، اصولا نویسندگان سعی می‌کنند وارد این گونه حیطه ها نشوند؛ چراکه پرداختن به تاریخ آن هم تا این اندازه مستند، با توجه به اینکه نویسنده باید بر موضوع تسلط داشته باشد، بسیار سخت است.

درسته. کار بسیار سخت بود. اما ما با منابع متعددی سر و کار داشتیم و در نهایت وقایع را بسیار فشرده ارایه نمودیم. بعضی رویدادها را پرداخت کردیم و بعضی را مطرح نمودیم. مهم بذر سوال بود که به شکل حذاب بین مخاطبان پخش کنیم. علاقمندان به سراغ منابع خواهند رفت و بیشتر از این جانفشانی های آبا و تجداد خود خواهند خواند. البته نظم و ترتیب بعضی وقایع را پس و پیش کردیم. تا فضای مالیخولیایی درام مشهود باشد

* گویا بیش از بیست بار بازنویسی شده؟ ممیزی و سانسور هم داشتید؟

بله. متن‌ها قبل از بازخوانی توسط شورای محترم نطارت و ارزشیابی تئاتر بود. ممیزی وجود نداشت. تا لحظه آخر خودمان می خواندیم مشاورانم( جلالی،میمنت نژاد و تقی لر) برای هر چه بهتر شدن متن بسیار وقت گذاشتند و پیشنهادات را با نویینده محترم طرح می کردیم و بعد از گذشتن از فیلتر ذهنی ایشان در متن اعمال می کردند.

* استقبال ازاین نمایش بی نظیر بود و غیر منتظره. خیلی ها آمدند و دیدند. قبل از هر چیز اینجای قضیه برای من مهم است که با تقویت تئاتر فاخر ذائقه عمومی را تقویت کرد. ذائقه ای که در طول سالهای قبل تماشاگر را به باری بهر جهت بودن سوق داده و متاسفانه حمایت رسمی هم از آن گونه نمایش های سخیف می شود.

من سعی کردم با زبان تئاتر مفاهیم و موقعیت ها را ترسیم نمایم و تا جایی که بعضی اوقات گوش های خود را می گرفتم تا فقط نمایش را صامت ببینم. و آیا در این صورت می توان با استفاده از ریتم و تصویر سازی و ترکیب بندی و نشانه های بصری مفاهیم القا شود یا نه؟ و نهایتا تمام انرژی ام را صرف زبان خود تئاتر کردم. و ذاتا ما با نمایشی با شاخصه های فرهنگی آذربایجان و تبریز طرف هستیم.

* در شهر ما رسم بر این است که خالق هر اثر هنر فاخر باید تا مدت ها خودش برود دنبال وام و صاف کردن بدهی ها. چرا که قطعا حامی مالی نخواهد داشت سیروس چقدر بدهکار شده تا الان؟

از حسن ظن شما ممنونم. بله با توجه به برودت هوا و . استقبال بسیار خوب بودبد نیست اشاره کنم که تماشاگران در تبریز بعد از این همه سال گروههای تئاتر ی را رصد کرده و می شناسند. بدون اغراق گروه تئاتر آینا در جند سال اخیر آثار با کیفیتی تولید نموده که با استقبال بسیار خوبی مواجه شده است. روبینسون و کروزو، خدای کشتار، ترانه های تلخ تارا، خطوط مدادی روی کاغذ سفید و امیدوارم فضا طوری ترسیم شود که آثار فاخری در تبریز تولید شود و تبریز مستحق بهترین هاست. البته معنی این کلمه فاخر هم حکایتی شده در شهر ما!

* گویا دوباره اجرای عمومی این نمایش را خواهیم داشت. در شهرهای دیگر ایران هم برای اجرا برنامه ای دارید؟

بله. دقیقا. البته تمامی عوامل انسانی این نمایش همکاری کردند و شدیدا کمک کردند تا این نمایش در شان تبریز و نام ستارخان تولید شود. من و دوست خوبم علی سلیمانی برای تهیه و تولید این نمایش سرمایه گذار کردیم( شما بخوانید ازجیبمان خرج کردیم) که حتما با حمایت تماشاگران جبران خواهد شد و یقین دارم که تماشاگرانمان اجازه نخواهند داد که ما احساس تنهایی بکنیم. اما نهادهایی هم حمایت کردند چه مادی چه معنوی که دستشان را به گرمی میفشارم. سازمان محترم فرهنگی و هنری شهرداری تبریز، فرهنگسرای بزرگ الغدیر و حوزه هنری انقلاب اسلامی استان حامیان اصلی مان بودند.

* اگر حرف نگفته ای مانده خودتان بفرمایید. بهر حال لذت دیدن نمایش اخیر تا مدت ها با من مخاطب همراه خواهد بود. آن کشف هاو سوالاتی که کارگردان دوست داشت در ذهن من نوعی بوجود آورد موفق بود و قابل تحسین. حرف آخر چه به لحاظ فنی و چه به لحاظ محتوایی با خودتان

بله. با برنامه ریزی که در حال انجام هست قطعا ما در اردیبهشت ماه درتبریز اجرا خواهیم داشت. فعلا در حال رایزنی با چند شهر دیگر هستیم شهرهای بسیار دور و بسیار نزدیک. و همچنین چند فستیوال خارجی که پیش رو هست و در حال مهیای مقدمات آن هستیم. راستش الان در حال استراحت مطلق هستم و فقط آرزو دارم سالها بعد که خواستم دوباره نمایشی برای همشهریانم نمایش کار کنم با ده ها نمایشنامه با موضوع تبریز مواجه شوم و در انتخابش دچار مشکل شوم.

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی هم نوا، تاریخ انتشار: 27 اسفند 1395، کدخبر: 113385، www.hamnava.ir

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین