پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۷۰۰۲
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۴
روزنامه ابتکار در شماره شنبه پنجم دی در یادداشتی به قلم ایوب فرج زاده می نویسد: پنج سالی است که جنگ در سوریه ادامه دارد و طرف های در گیر در آن به وضوح مشخص شده اند.

شعار سال : روسیه، ایران و حزب الله طرفدار بشار اسد و حفظ حکومت سوریه. آمریکا و غرب به همراه عربستان، ترکیه، قطر خواهان برندازی حکومت سوریه و برکناری بشار اسد. دیگر کشورهای جهان در دو سر این طیف تا میانه آن قرار دارند.

مثلا می توان گفت چین یا عراق در مواقع ضروری به حمایت از بشار می پردازند. بعد از گذشت پنج سال هیچ کدام از طرفین نتوانستند بر طرف مقابل پیروز شوند و راه و چاره را در گفتگو و تقسیم منافع دیده اند. نه اینکه از مواضع خود دست بکشند بلکه بصورت پراگماتیستی آنچه را که می توانند بدست آورند، به دست آورند. دستاورد های طرفین و کم و کیف آن هدف بررسی ما نیست بلکه تحلیل های کلانی که در عرض این چند سال در مورد سوریه وجود داشت را یکجا می آوریم تا سیمای کلی جنگ در سوریه بهتر نمایانده شود.

تحلیل اول که بیشتر تحت تاثیر تحلیل های رسانه ای قرار دارد بحث تروریسم و مبارزه با آن است. اینکه تروریسم چیست و چگونه بوجود آمد و سیر مبارزه با آن چگونه بود و اکنون همگی به این نتیجه رسیده اند که با آن باید بصورت جدی و هماهنگ مبارزه کرد. تحلیلی که معتقد است نیروی خیر در مقابل نیروی شر قرار گرفته و داستان تکرار ی مبارزه خیر و شر را که در طول تاریخ سماجت بی نظیری برای حفظ خود نشان می دهد بازگو می کنند.

در یک طرف این مبارزه گروه های تروریستی امثال داعش به عنوان نیروی شر شناخته می شوند و دولت هایی که با آن مبارزه می کنند نماد خیر هستند. ژورنالیست ها و اکثر تحلیل گران وابسته به حکومت ها در تمام کشورها کشور خود را مبارز واقعی در مقابل تروریست ها و دشمنان آزادی می دانند و دولت های رقیب را حامی تروریسم می دانند که در میدان مبارزه تزویر پیشه می کنند. این تحلیل ها به این نتیجه می رسند که تنها راه شکست داعش همکاری همه دولت ها با هم برای نابودی داعش است و نشست های صلح سوریه را از این منظر تفسیر می کنند.

تحلیل دیگر تحلیلی ژئوپلیتیکی و مبتنی بر منطق رئالیسم و نئورئالیسم است که افرادی چون برژینسکی و تحصیل کردگان و مدرسان روابط بین الملل در آمریکا طرفدار چنین تحلیلی هستند. این تحلیل بیش از آنکه تحلیل صرف باشد جهت دهنده به سیاست های یکی از طرف های اصلی جنگ، یعنی آمریکا است. تحلیلی که هنوز بر قدرت و جغرافیا و تسلط بر نقاط کلیدی جهان و کنترل و مهار رقبایی که در آینده می توانند چالشی جدی برای ابرقدرتی آمریکا ایجاد کنند مبتنی است.

برای مثال برژینسکی درکتاب صفحه بزرگ شطرنج، چگونگی استقرار هژمونی آمریکا در جهان را تحلیل کرده و جهان را به صورت صفحه بزرگ شطرنجی ترسیم کرده که آمریکا می بایست با بازیگران اصلی سیاست و اقتصاد در جهان، تعاملی متناسب و متقابل داشته باشد و از این مسیر موقعیت برتر خود را استمرار بخشد. برژینسکی بازیگران اصلی در جهان را پنج کشور فرانسه، آلمان، روسیه، چین و هندوستان می داند و پنج کشور دیگر را که در جغرافیای سیاسی جهان نقش محوری دارند، کشورهای اوکراین، آذربایجان، کره جنوبی، ترکیه و ایران به شمار می آورد. او دلایل خود را برای انتخاب این کشورها به عنوان «کشورهای بازیگر اصلی» و «کشورهای محور» بیان می کند و می گوید که اگر آمریکا بتواند با این دو گروه از کشورها تعامل مناسبی را سازمان دهی کند، قادر خواهد بود سلطه سیاسی و اقتصادی خود بر جهان را ادامه دهد. بنابراین می بینیم که منطقه ای که برژینسکی ترسیم می کند چندان تفاوتی با استراتژیست و ژوپلیتیسین بریتانیایی یعنی مکیندر ندارد.

تز مکیندر بر کنترل بر اورسیا و کنترل بر دنیا متکی بود و اوراسیا نیز تقریبا همین مناطق و کشورهایی است که برژینسکی نام می برد. علاوه بر این در دورانی که چرخ اقتصادی آلمان در زمان اوج گرفتن حکومت فاشیستی در این کشور نیازمند فضای باز بود هاسهوفر بود که با نظریه ژئوپلیتیکی خود سعی داشت که به رویای مکیندر با دستگاه فاشیستی هیتلر واقعیت بخشد و بر همین مبنا بود که هیتلر چشم طمع به سوی اروپای شرقی و روسیه دوخته بود. وقایعی که در اوکراین و سوریه و کلا در این منطقه جغرافیایی که شامل این چند کشور می شود رخ می دهد نشانگر این امر است اما آنچنان که برژینسکی آنها را بازگو می کند علاوه بر جنگ گرم نیاز به مذاکره و همکاری با این چند کشور اصلی و محور مشاهده می شود. رقبا تا جایی که می توانند از ابزار های نظامی و نیابتی برای برتری ژئوپلیتیکی استفاده می کنند و هر جا که نیاز باشد با هم معامله می کنند و بحران سوریه و معامله بر سر آن نمونه خوبی برای این تحلیل است.

تروریسم در این تحلیل جایگاهی ثانویه دارد و به نوعی ابزار استراتژی رقبا است. برای مثال برژینسکی در مصاحبه ای که اخیرا و بعد از بمباران مواضع داعش توسط روسیه در سوریه اذاعان کرد که روسیه اعتبار آمریکا را بمباران می کند.

تحلیل دیگری که مقبول تر به نظر می رسد از سوی منتقدان سیاست های امپریالیستی و معمولا از سوی اقتصاددان های جهانی عرضه می شود. این عده بر این باورند که جنگ جدید تنها ژئوپلیتیکی و بازی در صحنه استراتژیک نیست و اساسا اقتصاد و قدرت(ژئوپلیتیک) چنان درهم تنیده اند که نمی توان تحلیلی مجزا از هر کدام ارائه داد. در واقع اقتصاد جهت دهنده سیاست های طبقات سرمایه دار هر کشور است و در اقتصاد جهانی شده این رقابت جهانی شده و حفظ و کسب منافع اقتصادی نیازمند ابزار نظامی و سیاسی است.

اینان بر این باورند که مهمترین جنگ در قرن 21 جنگ بر سر منابع انرژی میان کشورها است. در این رقابت بی پایان اقتصادی، آمریکا به عنوان هژمونی تلاش دارد تا مانع اتحاد و ترکیب قدرت ها با هم شود و مهمترین تلاشی که دارد جلوگیری از اتحاد روسیه و آلمان و فرانسه و دور نگه داشتن چین و روسیه و ایران از هم است. جنگ و بحران در اوکراین را آمریکا به راه انداخت چون که روسیه داشت از طریق اوکراین به اروپا با خط لوله گازی متصل می شد. آمریکا با این اقدام هم روسیه را پس زد و هم مانع اتحاد قدرت های رقیب شد. و جنگ سوریه اینگونه تحلیل می شود که: خط لوله ای که شامل ایران، عراق و سوریه باشد، قابل قبول نیست، نه تنها به خاطر ضرر به دست نشاندگان آمریکا، بلکه بیش تر به خاطر شرایط جنگ ارزی است که سیستم پترودلار را دور می زند.

گاز ایران از پارس جنوبی با سبد ارزی های جایگزین معامله خواهد شد. موضع دولت اوباما همیشه «حمایت» از خط لوله قطر بوده است تا هم زمان « ایران را کنترل کند» و با «تنوع عرضه گاز اروپا در دور ساختن از روسیه»، هر دو، ایران و روسیه را به عنوان «دشمن» بشناساند.

ترکیه نقش کلیدی چهار راه انرژی را در پروژه خط لوله گاز قطر بازی می کند. اما این همواره مهم است که به خاطر بیاوریم که خط لوله گاز قطر نیازی ندارد که از طریق سوریه و ترکیه برود. این خط لوله به آسانی می تواند از عربستان سعودی، دریای سرخ، و مصر عبور کند تا به مدیترانه شرقی برسد. بنابراین، در تصویر بزرگ، از نقطه نظر واشنگتن، یک بار دیگر، چیزی که از همه مهم تر است، «انزوای» ایران از اروپا می باشد. بازی واشنگتن، امتیاز دادن به قطر به عنوان یک منبع است و نه ایران، و ترکیه به عنوان یک مرکز، برای اتحادیه اروپا است تا متفاوت از گازپروم(روسیه) باشد. از نظر جغرافیای اقتصادی، جنگ در سوریه، فراتر از جنگ داخلی است؛ این بازی قدرت خط لوله شریر در یک صفحه شطرنج بغرنج و گیج کننده است، که جایزه بزرگ آن، یک پیروزی مهم در جنگ انرژی در قرن 21 است.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری ایرنا ، تاریخ نشرخبر : 05 دی 1394 کد مطلب : 81894397 (5070506) www.irna.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین