پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۰۵۸۳۷
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰

ترانه‌های امروز حاصل لحظه‌های شاعرانه و خلاق نیست

نگاه به آثار برجای مانده از موسیقی ایران و آنچه که امروز پیش روی ما قرار دارد و به گوش می‌رسد نشان دهنده این است که در برخی آثار تغییر و تحولات صورت گرفته از اصول و تدبیردرستی برخوردار نبوده؛ بدین معنا که خشت نخست که به ترانه و آهنگسازی بر می‌گردد بدرستی نهاده نشده است؛ تا بدانجا که ساختار یک اثر را تا پایان کار کج و ناصواب نشان می‌دهد.

شعار سال: نگاه به آثار برجای مانده از موسیقی ایران و آنچه که امروز پیش روی ما قرار دارد و به گوش می‌رسد نشان دهنده این است که در برخی آثار تغییر و تحولات صورت گرفته از اصول و تدبیردرستی برخوردار نبوده؛ بدین معنا که خشت نخست که به ترانه و آهنگسازی بر می‌گردد بدرستی نهاده نشده است؛ تا بدانجا که ساختار یک اثر را تا پایان کار کج و ناصواب نشان می‌دهد. شعر، ترانه و آهنگسازی از دیرباز مورد توجه موسیقیدانان بوده بویژه برای کسانی که نگاه جدی به موسیقی دارند و محتوا را بر اثر ترجیح می‌دهند. اما آنچه که امروز به گوش می‌رسد نشان از علاقه‌مندی و جدیت گذشته نیست. برخی هنرمندان بویژه خوانندگان ترجیح شان سرعت در تولید یک اثر است نه دقت به‌عنوان مثال تک ترک‌هایی که هر روز در فضای مجازی منتشر می‌شوند و هیچ نقدی به آنها وارد نیست اما فخرالدین پورنصری نژاد دغدغه و نگرانی اش شرایط امروز ترانه و آهنگسازی است. پورنصری‌نژاد که همه او را به ‌پورنصر می‌شناسند علاوه بر تبحر در نوازندگی درشاعری هم قابلیت ویژه‌ای دارد. این هنرمند از آخرین نسل شاگردان اقبال آذر است که در زمینه ساز تخصصی فلوت سبک و سیاقی مخصوص به خود دارد. پورنصر می‌گوید: «شبکه‌های صدا و سیما- اغلب در تسخیر موسیقی پاپ است و بی‌هیچ قرنطینه‌ای در و دروازه را به روی انواع بی‌هویت موسیقی گشاده نگهداشته است و در را به روی آثار اصیل موسیقی ایرانی بسته است و به تبلیغ ابتذال و به انحراف کشاندن ذوق‌های تشنه موسیقی عمل می‌کنند چنان که گویی ابتذال را در این شبکه‌ها به مسابقه گذاشته‌اند!» پورنصری‌نژاد که در بین اهالی ادبیات پورنصر خوانده می‌شود، با بزرگانی چون علی تجویدی و جلال ذوالفنون همکاری مداوم داشته است. فخرالدین پورنصری‌نژاد این روزها بخشی از فعالیت خود را به نقد و نگارش موسیقی و ادبیات اختصاص داده و به پژوهش و نوشتن مشغول است. گفت‌و‌گو با این هنرمند را در ادامه می‌خوانید.

شعر و ترانه از مقوله‌هایی است که همیشه مورد توجه شما بوده و دراین باره تأکید بسیاری داشته اید،آثاری را که امروز به گوش می‌رسد چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مرور بر ترانه سرایی امروز، نشان‌دهنده تنزل ترانه سرایی نسبت به‌ گذشته است. ترانه‌های امروز اغلب، حاصل لحظه‌های شاعرانه و خلاق نیست و از مضامین سرفراز و عشق و شادی خلاق بی‌بهره‌اند. کلمات روح ترانه را بارور نمی‌کنند و مضامین مبتذل عامل ترویج ابتذال، تنزل سطح فرهنگ و توقع موسیقایی شده است و با این حساب باید گفت هویت ترانه‌سرایی ما در لابه‌لای چنین آثاری گم شده است. موسیقی ما بیش از هر چیز به نقادی آگاه، قاطع، جسور، بی‌حب و بغض نیاز دارد. این کار در اعتلای سطح فرهنگ و بینش موسیقی در جامعه و جلوگیری از رشد ابتذال، تأثیر بسزایی خواهد داشت.اگرامروز تیغ نقد را در ترانه سرایی متمرکز کنیم، اکثر آثار آن را باید از دم تیزش عبور دهیم. کم ارزش بودن و ابتذال در ترانه‌سرایی و آهنگ‌ سازی موسیقی پاپ، در میان دوستداران موسیقی به یک نگاه غیرمقایسه‌ای در بین خوب و بد این نوع موسیقی تبدیل شده تا آنجا که حتی بعضی از هنرمندان شاخص آن را به انتقاد وا داشته است. به‌خاطر دارم زنده‌یاد محمد نوری، می‌خواست که از او به‌ عنوان خواننده موسیقی ملی یاد شود نه موسیقی پاپ! این گفته ایشان نشان از ناخشنودی از بی‌بند و باری و آشفتگی در کار ترانه‌سرایی و آهنگسازی این نوع موسیقی است.

در واقع تعبیر شما این است که ترانه در موسیقی پاپ دچار ابتذال شده است!

خیر. هرج و مرج در ترانه‌سرایی و آهنگسازی امروز، منحصر به موسیقی پاپ نیست انواع غیرپاپ نیز از این هرج و مرج مبرا نمانده‌اند. این آشفتگی از آنجا آغاز می‌شود که عوامل خودمختار رسانه‌ای و متمایل به عوام پسند، موسیقی سلیقه ای خود را که ازانواع بی‌هویت موسیقی پاپ است درکفه سنگین‌تر تبلیغات قرار می‌دهند. هیچ ایرادی به جوانگرایی این برنامه‌ها وارد نیست اما باید دید که در این راه چه چیز را بر ذهن و ذائقه‌های جوان تزریق می‌کنیم. اگر جوانگرایی در پخش انواع موسیقی و بی‌توجهی به ارزش آنها باشد جز به بیراهه کشاندن ذوق‌های جوان نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت.

علت این هرج و مرج در ترانه سرایی و آهنگسازی چیست؟

امروزه فقر ترانه سرایی و آهنگسازی بیش ازهر چیز معلول ناتوانی ادبی و ضعف دانش هنری است. خواننده‌ای که با ادبیات و شعر کلاسیک آشنایی ندارد و هیچ‌گاه سر و کارش با ادبیات جدی نبوده، یا خود سازنده ترانه و آهنگ‌هایش می‌شود یا با مشتی از تراوشات بی‌سر و ته و به لطف تبلیغات و رابطه‌های رسانه‌ای، یک شبه به یک هنرمند بی‌بدیل تبدیل می شود. بنابراین معلوم است که چه تأثیر زیانباری بر ذائقه‌های تشنه موسیقی و جامعه هنری به بار خواهد آمد.

چه تدبیری باید در این باره داشته باشیم؟

ما باید برای بازیافتن هویت ترانه‌سرایی درها را به روی آثار اصیل موسیقی بگشاییم. نتایج مثبت و اثرگذار چنین برنامه‌ای را پیش از این در برنامه آموزنده‌ای به نام «ماوای ایرانی» با تهیه و تدوین استاد داریو ش پیرنیاکان تجربه کرده‌ایم.

در خصوص آهنگسازی موسیقی ایران چه مشکلاتی وجود دارد؟

وضع آهنگسازی، در فضای سنتی نیز چندان خوش نیست و گرایش به سمت آثار پاپ، آهنگسازان را به این سمت سوق داده است، جز چند آهنگساز

اسم و رسم‌دار که آثاری درخور در کارنامه‌ خود دارند و کمتر دست به خلق اثری می‌زنند اغلب آثار شبیه‌سازی شده‌اند. ملودی‌ها گاهی چنان شبیه به هم‌اند که گویی از ذهن و ذائقه یک آهنگساز تراوش کرده‌‌ است. آثار برگرفته از شعر شاعران کلاسیک، نیز کمتر در تناسب روح شعر و پیام شاعر است. در فضای آوازی، ضعف‌ها چشم‌گیرترند و صداها دستخوش ضعف کلی است، جز چند خواننده که در آوازشان از سبک و سیاق‌های متنوع آوازی بویی به مشام می‌خورد، بیشتر آوازها کلیشه‌ای و گرته‌برداری از الگویی واحد است. لحن‌ها غیرآوازی و به صورت ناهنجاری گاهی به جیغ زدن شباهت دارد و از جنبه تصویری با حرکات نامتناسب سر و دست توأم است که تناسبی با محتوای درونی و بیان احساسی شعر ندارد.

این تشابهاتی که در آهنگسازی به چشم می‌خورد در آواز هم مشاهده می‌شود؟

تحریر، یک نیاز درون‌زایی است؛ شناور در سرتاسر آواز که خواننده را به ضرورت در جای مناسب به اجرا بر می‌انگیزد نه آنکه به‌صورت دلبخواهی و به تظاهر صدا را به رخ بکشانیم؛ آنچه که امروز در اغلب خوانندگان دیده می‌شود.

آهنگسازی، در اغلب آثار امروزی غیرتخصصی است، بعضی از این آثار از نظر ملودی و برخی از نظر ریتم و هارمونی به هم ریخته ‌است، آثاری صرفاً افقی و یکنواخت، بی‌فراز و فرودهای صوتی که از ذهن بسته آهنگساز یا ناتوانی صوتی خواننده حکایت می‌کند اما آهنگ با توجه به محدودیت صوتی او از پیش طراحی شده است. در ترانه‌سرایی این آثار، ضعف مضمونی بیش از هر جنبه‌ خودنمایی می‌کند، کلمات غیرتصویری و مضامین پیش پا افتاده قادر به سمت و سو دادن ذهن مخاطب نیست. همچنین ناهمخوانی فحوایی شعر با آهنگ ضعف دیگری است که از دید مخاطب نکته‌سنج پنهان نمی‌ماند و اگر بعضی از این آثار را به اقتباس و تقلید از آهنگ‌های غربی منتسب کنیم، شاید به جمود فکری و تعصب هنری متهم شوند، مگرآنکه دوستان دور و نزدیکم و آشنا به ذهن غیربسته من که در کارزار بحث و فحص هنرهستند من را از این اتهام تبرئه‌ کنند... با این تفاسیر باید گفت هراثری که با سنخیت فرهنگی و زبان موسیقایی ما الفت نداشته باشد اثری بی‌هویت است.

این یکنواختی شاید به این دلیل باشد که دیگر کمتر آثار فاخر تولید یا شنیده می‌شود و آنچه که امروز در گوش شنیداری مخاطب زمزمه می‌شود تلفیق نادرست موسیقی ایرانی و غربی است.

بله. «جاز» نخستین ارمغان غربی بود که به موازات جو غرب زدگی مانند ویروسی بر ارکان آهنگسازی ما سرایت کرد و راه را بر انواع دیگری از تبار غربی بازگشود.«جاز» زاییده تبعیض نژادی و فوران اعتراض ستمدیدگان سیاه در جامعه امریکا بود. آنچه که امروز در قالب انواع این موسیقی و تحفه‌های دیگر غربی در عرصه‌های آهنگسازی ما، ساخته و پرداخته می‌شود اغلب آن چیزی نیست که از موسیقی ایرانی انتظار داریم. ما در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی نیز به تقلید مبتلا شده‌ایم مانند «هیپیسم» که ما را به رویکردی سطحی و ظاهری دل بسته کرده بود. اینها تأثیر و تأثر یک جریان جبری در تحول فرهنگ‌های بشری است و هیچ‌ فرهنگی نمی‌تواند از آن گریزکند. اما تقلید از هر پدیده غیربومی، باید با شناخت و موجبات شکل‌گیری آنها و همچنین با جهات فرهنگی و اجتماعی ما متناسب باشد در غیر این صورت تقلیدی کورکورانه خواهد بود؛ چندی پیش در یک محفل هنری-دانشجویی، با جوانی آشنا شدم. طبق گفته‌هایش تحصیلکرده در رشته آهنگسازی بود که بیشتر برانواع موسیقی پاپ خارجی فعالیت داشت.

او نمونه‌ای از ساخته‌هایش را همراه با ترانه پخش کرد که به هیچ یک از انواع موسیقی پاپ که ما را به شنیدن‌شان عادت داد‌ه‌اند شباهت نداشت. وقتی از او هویت ساختاری و فرهنگی آن را جویا شدم، گفت آن را از یک ترانه روستایی سرخپوستی اقتباس کرده است.آن جوان گفت تأثیر اولیه این موسیقی به دوران کودکی‌اش و دیدن فیلم‌های سرخپوستی برمی‌گردد. نخستین چیزی که در آن اثر به چشم می‌خورد، اصوات جویده جویده‌ای بود که هیچ مفهومی را به ذهن القا نمی‌کرد و من از هرگونه اظهار نظر درباره آن اثر خودداری کردم و از آن همه بیگانگی با فرهنگ خودی متعجب شدم، اما مسأله این است که بدانیم ما چه کم داریم که در فرهنگ بیکران ایرانی از فرهنگ این و آن خوشه‌چینی کنیم؟ خوان گسترده فرهنگ و ادبیات ایرانی، آبشخور بسیاری از فرهنگ‌های فکری و فلسفی ما بوده‌ که ما را به تکدی از فرهنگ‌های این و آن بی‌نیاز می‌کند،به‌عنوان مثال «گوته» در برابر عظمت فکری و شاعرانه حافظ سر تعظیم فرود آورده است.‌«مارسل پروست» که در تصویرسازی ادبیات داستانی غرب بی‌همتاست از این نظر به گرد نظامی گنجوی نمی‌رسد. لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و دیگر آثار شاعران کلاسیک ما، چون ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، سرشار از تصاویر عاشقانه هنری است. بهره‌گیری و استفاده الگویی از چنین آثاری، در ارتقای ذهنیت مضمونی و رهایی از مضامین عاشقانه تکراری سودمند خواهد بود. از نگاه من سال‌های طلایی برنامه گل‌ها، که سال‌های درخشان موسیقی ما به حساب می‌آید، بدین جهت دارای اعتباراست که با آثار بزرگان ادبیات و شعر کلاسیک عجین شده است؛ در این دوران موجی از شاعران و ترانه سرایان سرشناس، آهنگسازان و نوازندگان نخبه موسیقی و پرورده مکتب صبا، در همدلی و پیوستگی هنری، آثاری ماندگار از خود به جا نهادند.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازسایت خبری روزنامه ایران ، تاریخ انتشار ------، کدمطلب:455044، www.iran-newspaper.com


خبرهای مرتبط
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین