شعارسال: در تعريف اسلامي فرق ايمان با اعتقاد يکي اين است كه ايمان مبتني بر معرفت يعني باور صادق موجه است ، ولي اعتقاد به هر باوري اعم از صادق و موجه و غير آن مي گويند. اما در تفكر غربي از اين جهت فرف چنداني بين آنها نيست. تفاوت ديگر بين ايمان و اعتقاد عقد القلب و خضوع و تسليم قلبي در ايمان است . اما اعتقاد صرف پذيرشذهني و تسليم ذهني است هر چند در بردارنده تسليم قلبي نباشد و فرق ديگر آن از حيث عمل است. ايمان تعلق قلبي ايست که ملازم عمل است ولي در اعتقاد اينگونه نيست.
به طور كلي مقام فكر و انديشه و نظر و مقام عمل و سلوك رفتاري دو ساحت جداگانه و متمايز از يكديگرند. مقام فكر و انديشه و نظر در اعتقادات يك فرد تجلي پيدا مي كند و مقام عمل و سلوك رفتاري در ايمان انسان ها ظهور دارد. مادامي كه فكر و انديشه و استدلال هاي عقلاني و عقلايي در قالب تصورات و تصديقات و براهين عقلي باقي بماند و به دل و قلب انسان رسوخ نكند و تبديل به باور قلبي نگردد مقام عمل و رفتار مي تواند از آن منفك گردد ولي اگر براهين عقلي به باور قلبي و ايمان تبديل گردد، عمل و سلوك رفتاري متناسب با آن، همراه و غيرقابل تفكيك از مباحث نظري خواهد آمد.
در اين رابطه آيت الله شيخ مجتبي تهراني در كتاب سلوك عاشورايي منزل سوم صفحه 27 به شايستگي حق مطلب را ادا كرده و چنين مي فرمايند: ايمان عبارت از يك تعلق قلبي است. زهد «عدم تعلق» بود، اما ايمان «تعلق» و دلبستگي است. دلبستگي به چه؟ دلبستگي به خدا. هركس دلبسته به خدا شد، او مؤمن است. در بحث ايمان، بين ايمان و اعتقاد فرق گذاشتم و آن فرق اين است كه در اصول اعتقادي كه برهاني است، ممكن است شخص خودش هم براهيني اقامه كند، اما اثري روي دل خودش نگذاشته باشد. اينجا است كه ايمان و اعتقاد با هم افتراق پيدا مي كنند.
در خود آيات قرآن كريم هم مي فرمايد: «قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم» اعراب (به پيامبر(ص)) گفتند: ما به تو ايمان آورديم. (به آنها) بگو شما ايمان نياورديد و بايد بگوييد اسلام آورديم زيرا هنوز ايمان در دلهاي شما وارد نشده است. (حجرات-14). ايمان مربوط به بعد قلبي است، اما اعتقادات مربوط به بعد عقلي. اينها دو بعد وجودي در انسان است. يكي كار قلب است و ديگري كار عقل. اگر عقل من كار خودش را انجام داد و بازده آن روي قلبم اثر گذاشت و دلبستگي به محصول كار عقلي ام پيدا كردم، اين مي شود «ايمان» وگرنه اگر عقل استدلال هايش را هم بكند ولي هيچ اثري نداشته باشد، اين شخص مؤمن نيست. عملا در عالم خارج هم مي بينيم كه چنين كسي برخلاف آنچه عقلش مي گويد عمل مي كند. از اين گونه افراد بسيار داريم. البته بحث از احكام ظاهري را كنار بگذاريد، چون من در اينجا فقه نمي گويم... بنابراين، ايمان امري است در ارتباط با اشرف ابعاد وجودي انسان كه بعد قلبي او است. ايمان دلبستگي است، آن هم دلبستگي به خدا، وگرنه ممكن است كسي ايمان به «پول» داشته باشد! ايمان به پول هم نوعي دلبستگي است. به طور كلي ايمان، دلبستگي است. اما در اينجا منظورمان از «ايمان» دلبستگي به خداست. مؤمن هم كه مي گوييم مرادمان دلبسته خدا است، و اين اختصاصي هم به اسلام ندارد.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت اخلاق و عرفان، تاریخ انتشار:27مهر1395 ، کدخبر: - : www.akhlagh.porsemani.ir