شعار سال: پیشتر در نوشتهها و سخنانم در جمع اهل نظر، پیش بینی کرده بودم که میل و علاقه برای ورود به دانشگاهها روز به روز کاهش خواهد یافت و این بی میلی، روزگاری به متقاضیان دوره دکتری هم تسری خواهد یافت. کاهش بالغ بر ۳۸ هزار نفری دوطلبان ازمون دکتری سال ۹۷ علی رغم تمدید چندباره مهلت ثبت نام، شاهدی براین مدعاست. آن روزگار فرارسیده است. تعداد متقاضیان ورود به دوره دکتری، زمانی بالای ۲۵۰ هزار نفر بود، ولی امسال به ۱۹۵ هزار نفر کاهش یافت و جالب اینجاست که از این تعداد، ۱۸ هزار نفر حتی حاضر نشدند کارت ورود به جلسه را دریافت کنند. علاوه بر این، هنوز آمار غایبین آزمون اخیر اعلام نشده تا عمق بحران را نشان دهد.
برای درک این مساله باید مقداری به عقب باز گردیم. زمانی که بحران از مقطع کارشناسی شروع و رسما اعلام شد متقاضیان ورود به دانشگاه کاهش یافته و صندلیهای خالی دانشگاهها در مقطع کارشناسی رو به افزایش است. در حال حاضر ۳۰۰ هزار صندلی در دانشگاههای دولتی و ۴۵۰ هزار صندلی خالی در دانشگاه آزاد وجود دارد. اخباری حکایت از این دارد که در برخی واحدهای دانشگاه آزاد، به علت فقدان دانشجو، توان تامین هزینههای آب و برق و گاز خود را هم ندارند و حتی در برخی واحدها عذر استادان نیمه وقت و حق التدریسی به علت نبود دانشجو خواسته شده و استادان تمام وقت رسمی هم دچار بحران کلاس شده اند. بگذریم از این که امروزه بعید است دانشگاه آزاد، اساسا مانع ورود هیچیک از متقاضیان تحصیل در همه رشتهها در این دانشگاه شود و درواقع کنکور دراین دانشگاه، کاملا فرمایشی و صرفا محلی برای اخذ درآمد میباشد.
آن زمان، نظام آموزش عالی با هدایت تقاضا به سوی مقطع کارشناسی ارشد سعی کرد از مسئولیت حقیقی خود شانه خالی کند و چند سالی هم با سرنوشت جوانان کشور، این گونه بازی شد. بعد از آنکه تقاضای ورود به مقطع کارشناسی ارشد هم اشباع شد، اشتباه گذشته در مورد مقطع دکتری تکرار شد که این موضوع، واقعا یک فاجعه ملی در حوزه آموزش بود. نتیجه این شد که ایران ۱۰۰ هزار دانشجوی دکتری گرفت و هر سال هم حدود ۲۵ هزار نفر بر تعداد آنها افزوده میشد. این در حالی است که دانشجویان دکتری در دانشگاههای کشور اعم از دولتی و آزاد از حداقلهای لازم برای این مقطع محروم بوده و هستند. از استادان لازم (با پایه دانشیاری و استاد تمامی) گرفته تا دورههای تخصصی خارج از کشور و حداقل امکانات پژوهشی وآزمایشی.
برای تقریب به ذهن خوب است بدانید کشوری با توان و عظمت آلمان در سالهای گذشته بدون در نظر گرفتن کیفیت آموزشی دانشگاههای این کشور، تنها ۲۵ هزار فارغ التحصیل در مقطع دکتری داشته است، اما ترفند آخر نظام آموزش عالی کشور هم به بن بست رسیده و اوضاع، روز به روز حادتر خواهد شد.
مشکل اساسی اینجاست که نظام آموزش عالی در چنبره و تور مهلکی به نام عدد و رقم و معیارهای صوری آموزشی افتاده است و به کمیتهای بی محتوا مینازد و افتخار میکند و بر اساس نقشه مهندسی علمی حرکت نمیکند. دانشگاه آزاد به یک بنگاه زیان ده اقتصادی تبدیل شده و به هر دانشجو به مثابه یک مشتری کم توقع و بی اطلاع مینگرد.
نظام آموزش عالی در کشور به تنها چیزی که به طور جدی نمیاندیشد، تربیت و آموزش انسانهای متفکر و خلاق و عاشق علم و مساله دار و مثبت اندیش و آینده نگر است، بلکه به دیوان مدرک سازی و صدور گواهی فارغ التحصیلی تبدیل شده است. شوق ورود به دانشگاه در اکثر جوانان نه از بابت تحصیل و تحقیق و جستجو گری و گره گشایی از مشکلات کشور در حوزههای گوناگون، بلکه صرفا ایجاد فرجهای برای گذران دورهای دیگر از زندگی و تعویق و تعلیق نا امیدیها به آینده است. جوانان میاندیشند با ورود به دانشگاه، همزمان اعزام به سربازی به تعویق میافتد، عدم ازدواج و اشتغال هم موجه میشود و در ضمن، در دوران دانشگاه شاید بخت و اقبالی از باب ازدواج و اشتغال پیش رویشان باز شد و آنچه در این فرایند مهم نیست مساله آموزش و پژوهش است.
جالب اینجاست که متولیان نظام آموزشی، نه به این موضوعات میاندیشند و نه برای آن، چارهای میجویند و در سالهای گذشته فقط این بحران را از مقطعی به مقطع دیگر منتقل کردند، غافل از این که در واقع در جای دیگری بحران جدیدی ایجاد میکنند. برای نمونه وقتی دختر یا پسری به مقاطع بالاتر تحصیلی میرود و بدون طی کردن دقیق ضوابط علمی، فارغ التحصیل میشود به غلط یا درست، دچار توهم خود برتر بینی و دانای کل شده و سطح توقعات او از خانواده و جامعه و دولت، آنقدر بالا میرود که تن به هر کار و فعالیت و موقعیتی نمیدهد و حتی تواضع لازم برای آموختن دانشهای نداشته و مهارتهای لازم را ندارد و این مساله، به نا امیدی و افسردگی او منجر میشود و در نتیجه پس از چند سال با انبوهی از دختران و پسران فوق لیسانس و دکترای بیکار و افسرده و ناراضی و نا امید مواجه میشویم که فی نفسه، خسارت و البته تهدید بزرگی است.
عرف جهانی این است که فقط و فقط کسانی به دانشگاه میروند که در برنامه ریزیهای زندگی خود نیازمند کسب دانشی در سطح لیسانس هستند و از میان خیل فارغ التحصیلان لیسانس، فقط کسانی وارد مقطع فوق لیسانس میشوند که استعداد و علاقه و نیاز تحقیق و پژوهش در رشته و شاخهای از دانش را در خود دیده و کشف کرده اند و از میان خیل فارغ التحصیلان فوق لیسانس، معدود و نادر انسانهایی هستند که استعداد بالایی و شوق بالاتری در خود مییابند که بتوانند با تحقیق و مطالعه تمام وقت، مرزهای دانش را مقداری جلو ببرند. از این رو وارد مقطع دکتری میشوند و چشم از بسیاری از مواهب زندگی میشویند و البته نظام هوشمند آموزش عالی، همه این فرایندها را ریل گذاری کرده و هدایت میکند و با سیاست گذاریهای درست از ایجاد ابتذال و سطحی نگری در دانشگاهها جلوگیری میکند و اینگونه است که دانشگاه مبدا تحول و خلاقیت و نوآوری و پیشرفت و حتی ثروت کشورها میشود. تعدادمقالات علمی وپژوهشی هیچ افتخاری برای نظام آموزش عالی نیست، زیرا این مقالات را فقط نویسنده و داور مجله میخوانند و بس.
نظام آموزش عالی ایران نیازمند بازنگری جدی در پذیرش دانشجو است که مهمترین سرفصلهای آن عبارتند از::
۱- حذف غول کنکور که شبکه سرمایه داری بی فرهنگ، زمام آن را بدست گرفته است و پذیرش دانشجو بر اساس آیین نامههای شفاف و دقیق در دانشگاهها به شکل غیر متمرکز
۲- هدایت تحصیلی بدین گونه که صِرف تمایل و علاقه افراد، معیار ورود به رشتهها نباشد بلکه استعداد وتوانایی متقاضیان ملاک اصلی باشد.
۳- بر صدر نشستن علوم انسانی در نظام آموزش عالی و جذب برترین استعدادها در رشتههای اقتصاد و حقوق و علوم سیاسی و مدیریت و حمایت همه جانبه از آنها برای کادرسازی حل ابر مشکلات کشور
۴- ایجاد فضایی کاملا سخت گیرانه در دانشگاهها به گونهای که هر وارد شدهای به دانشگاه، لزوما امکان فارغ التحصیلی نداشته باشد و صرفا با طی کردن ضوابط دقیق علمی و کسب صلاحیتهای لازم بتواند به ترمها و سالهای بالاتر صعود کند.
۵- ایجاد محدودیت شدید برای پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری مبتنی بر نیازهای کشور و امکانات دانشگاهها و استعداد و علاقه متقاضیان و تعطیل نمودن دیوان بی سرو ته مدرک سازی
۶- حذف انواع و اقسام دانشگاهها و دانشکدهها و موسسات آموزشی بی کیفیت و بی اعتبار که صرفا فضا و باشگاهی برای جذب افرادی کم مایه به عنوان هیات علمی وعدهای جوان بی گناه به عنوان دانشجو شده است.
۷- ترجیح پژوهش و تحقیق به تدریس در دانشگاهها به گونهای که به جای صد هزار کارمند و کارگر دانشگاهی تحت عنوان عضو هیات علمی، هزاران پژوهشگر فعال و پویا در نظام اموزش عالی به فعالیت علمی مشغول باشند.
این نگرش انتقادی به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن استادان عالم و پژوهشگر و دانشجویان ساعی و تیز هوش و دانشکدههای موفق کشورمان نیست بلکه رویکرد این مقاله نگاهی بی تعارف و هشدار دهنده به آسیبها و ضعف هاست برای ساختن آیندهای بهتر. در نتیجه شاید با این اقدامات و دیگر اقداماتی که دلسوزان نظام آموزش عالی مطرح کرده اند بتوان از عمق بحرانی که در ابتدای مقاله مطرح کردم کاست وگرنه رفع کلی آن به سالها اصلاحات آموزشی نیاز دارد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری دیدار تاریخ انتشار 6اسفند 97، کد خبر: 21368، www.didarnews.ir