* علویتبار: دموکراسی و صلح راه برونرفت ما از چالشهای امروز است
علیرضا علویتبار در آغاز سخنرانی خود به این نکته اشاره کرد که ذهنیت عمومی جامعه مبتنی بر این است که ما جامعهای ناشاد و ناامید داریم و از این رو باید همه تلاش خود را برای برونرفت از این وضعیت بکار گیریم. به باور او، آنچه ایران را در یک وضعیت خاص قرار میدهد، وجود مشکلات نیست؛ چراکه هر جامعهای در سطوح مختلف با مشکلاتی مواجه است اما آنچه باعث خاص شدن وضیعت ما میشود درهمتنیدگی و همزمانی مشکلات در جامعه ما است.
به اعتقاد او بهترین راه برای برونرفت از این وضعیت، تعریف قواعد در سطح خرد و خط و مشیهایی در سطح کلان برای تصمیمگیری است؛ قواعد و خط و مشیهایی که بتواند در دو راهیها راهنمای ما باشد.
به زعم علویتبار، هم «دموکراسی» و هم «صلح» دو قاعده اصلی تصمیمگیری هستند که در شرایط فعلی میتوانند راهنما ما باشند. او دموکراسی را روش تصمیمگیری و صلح را محتوای تصمیمگیری دانست و عنوان کرد این دو از قضا لازم و ملزوم یکدیگرند و در یک پیوند درونی با هم قرار دارند.
او در پایان تأکید کرد صلح یک ضرورت است و وقتی میتوان به صلح پایدار رسید که انسان از دغدغههای امنیتی رهایی یافته باشد و لازمه این رهایی از دغدغههای امنیتی را وجود گفتوگو، اقناع و به تعبیری مکانیسمهای دموکراتیک در جامعه برشمرد.
*فراستخواه: صلح یک ضرورت برای تحقق دموکراسی است
مقصود فراستخواه معتقد است که ایران امروز بیش از هر زمانی نیاز به صلح دارد تا خواست دموکراسی خود را محقق کند.
به باور او، شرایط سیاسی و ساختاری جامعه اجازه نمیدهد که زیست جهان اجتماعی از دموکراسی بهرهمند شود. او جامعه ایران را به اندامی تشبیه کرد که در حال رشد است اما لباسی مندرس بر آن پوشانده شده است. جامعهای که در آن عقلا هستند اما «عقلانیت نهادی» وجود ندارد و سیستمها هوشمند نیستند و بر این اساس، از این وضعیت، با عنوان یک تناقص مهم یاد کرد. به باور او، جامعه ایران نیاز به زمان دارد تا بتواند صلح را از درون و بیرون محقق کند.
او در ادامه سخنرانی خود بر موانع صلح و دموکراسی متمرکز شد و از دولت به مثابه «حقیقت تمام« به عنوان نخستین مانع نام برد. به زعم او، مادامی که دولت را به مثابه حقیقتی تمام بیانگاریم آن دولت ناگزیر خواهد بود که پیوسته با دشمنان وارد جنگ شود و در عمل هیچگاه صلحی محقق نمیشود. چنین دولتی همچنین نمیتواند برای دموکراسی کاری کند چون مدافع حقیقت است. این در حالی است که ذات دموکراسی مبتنی بر عدم قطعیتها است. به تعبیری در دموکراسی «قواعد» مشخص است نه «محتوا».
دوم اینکه، هر کشوری که دعاوی هژمنوتیک داشته باشد، امکان تحقق صلح را تهدید میکند. مانع سوم برای ایجاد صلح و دموکراسی «وزن تاریخی» است؛ به این معنا که وقتی جامعه با سنگینی وزن تاریخی مواجه است پیوسته نگاه به گذشته دارد و نمیتواند به خلق آیندههای بدیع بیاندیشد.
اما در نهایت فراستخواه کوشید تا بر این نکته تأکید گذارد که این یک سادهسازی سیاسی است که همه موانع بر سر راه صلح و دموکراسی را به حاکمان نسبت دهیم؛ چراکه در هر یک از ما، تکهای از حاکمان وجود دارد و مشکلات دموکراسی گاهی از فرهنگ و خلقوخوی خود ما نشأت میگیرد.
وی همچنین تصریح کرد که خوشاقبالنبودن ما در بحث دموکراسیخواهی بخاطر غافلگیر شدن تحولخواهان ما نیز بوده است.
*حاتم قادری: تردید دارم صلح و دموکراسی باهم در پیوند باشند
حاتم قادری سخنرانی خود را با این بحث آغاز کرد که با وجود شیعه بودن چقدر میتوان به دموکراسیخواهی تحقق بخشید؟ به زعم او، تقدسگرایی میتواند مانعی برای دموکراسی باشد چون بازاندیشی انتقادی در گذشته دینی انجام نمیگیرد.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود، برخلاف دیگر سخنرانان عنوان کرد که تردید دارد که صلح و دموکراسی باهم در پیوند باشند. وی ضمن پذیرش این نکته که در جامعه ما ظرفیتهای دموکراتیک وجود دارد، عنوان کرد که ما فرصتهای رسیدن به دموکراسی را از دست دادهایم.
به باور او، ما آمادگی لازم برای دموکراسی نداریم و همچنین مدل مشخصی نیز برای آن نداریم. جامعهای که درگیر زوال اخلاقی، فساد مالی، جغرافیای آسیبپذیر و... است، امکان دموکراتیک شدن ندارد. او در پایان عنوان کرد که بیش از آنکه دلواپس دموکراسی باشد، دلواپس فروپاشی اجتماعی است و آن را خطر و مسأله امروز جامعه ما میداند.
*سلحشوری: دموکراسی، اهالی سیاست را به پاسخگویی ملزم میکند
پروانه سلحشوری معتقد است که مادامی میتوان از دموکراتیک کردن یک جامعه سخن گفت که آن جامعه نخست بتواند در سطح مدنی دموکراتیک شود. آنچه او میکوشید عنوان کند این بود که دموکراسیخواهی را باید از سطح خرد و از خانوادهها آغاز و در ادامه در سطح کلان جامعه پیش برد.
وی در ادامه تصریح کرد که دموکراسی، اهالی سیاست را به پاسخگویی ملزم میکند. از این رو، یک جامعه دموکراتیک باید پیش از هر اقدام جنگطلبانهای به اقناع افکار عمومی خود بپردازد و همین امر بستری برای صلح و مانعی برای خشونت و جنگ میشود.
او در ادامه همچون دکتر قادری، از دغدغهاش در خصوص فروپاشی اجتماعی سخن گفت و معتقد است ما جامعه را در حالی به جوانان تحویل میدهیم که اخلاق در آن قربانی شده است و آن را یک زنگ خطر جدی دانست.
به زعم او، هیچ نهاد حکومتی، جامعه را نجات نخواهد داد بلکه این مردم هستند که میتوانند به جامعه برای برونرفت از مشکلاتش کمک کنند. او در این راستا، به تجربه نلسون ماندلا و ماهاتما گاندی ارجاع داد و تأکید کرد که میتوان با صبر، مدارا و نفی خشونت به جامعهای مطلوب رسید. و در پایان تأکید داشت که ایران نیاز به یک جنبش عدم خشونت دارد.
*زیباکلام: چرا انقلابها به دموکراسی ختم نمیشوند؟
صادق زیباکلام سخنرانی خود را با این پرسش آغاز کرد که چرا انقلابها به دموکراسی ختم نمیشوند؟ و در این راستا، شش دلیل را طرح کرد:
نخست او به اظهارنظر یک متفکر انگلیسی ارجاع داد و از نگاه این متفکر گفت: چون در جریان پیروزی یک انقلاب، انقلابیون با انواع خشونت اعم از زندان و... مواجه میشوند، آنان چیز دیگری جز خشونت یادنمیگیرند و دیر یا زود به سراغ آن میروند. البته زیباکلام انقلاب نلسون ماندلا را مثال نقضی برای این تئوری دانست.
دلیل دومی که او آورد این بود که گفتمانهای دوران انقلاب عموما در جهت دموکراسی و صلح و فاصله گرفتن از خشونت نبوده بلکه مروج خشونتاند.
سوم اینکه، در جریان انقلاب نیروهایی که در تضاد هستند با هم وارد همکاری میشوند اما خیلی زود این جریانهای متضاد پس از انقلاب باهم درگیری پیدا میکنند و خشونت امری اجتنابناپذیر خواهد بود.
چهارم، تقدیس خشونت در جریان انقلاب است چرا که در جریان انقلاب هر آنچه که از رژیم گذشته باقی مانده است، مورد خشونت قرار میگیرد.
پنجم، رسالت ایدئولوژیک است. به باور زیباکلام همه انقلابها به واسطه کاربرد ایدئولوژیک مجبورند به سمت خشونت بروند. ایدئولوژی وجود جریان مخالف را نمیتواند پذیرا باشد.
ششمین دلیلی که او برای این امر برشمرد دلایل جامعهشناختی بود. به زعم او، معمولا انقلابها در جوامع توسعهنیافته رخ میدهند؛ جوامعی که از عقبماندگی رنج میبرند؛ بنابراین بعید است که سرانجام دموکراسی پیدا کنند.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت ایران آنلاین، تاریخ انتشار:24شهریور1398 ، کدخبر: 500949: www.ion.ir