شعار سال:رسانههای غربی هنوز و همچنان از انتخابات مقدماتی دموکراتها و احیای کمپین انتخاباتی جو بایدن حرف میزنند. در واقع به باور این رسانهها با اینکه جو بایدن در ظاهر توانست برنی سندرز را شکست دهد، اما در این امر اپیدمی کرونا نیز نقش داشت، تا جایی که میتوان این انتخابات را انتخابات کرونایی نامید.
دو داستان کاملا متفاوت در مورد کمپین انتخاباتی جو بایدن وجود دارد. کارزاری که تا همین دو هفته پیش شکستخورده و مرده قلمداد میشد، به یک باره سر بلند کرد و دست به کار شد و کنترل انتخابات مقدماتی دموکراتها را به دست گرفت؛ و در این مبارزه چنان مؤثر عمل کرد که برنی سندرز را که پیروز قطعی انتخابات به نظر میآمد، عملا به خاک سپرد. حالا میتوان گفت که دو روایت از این داستان وجود دارد: یکی برای اندیشمندان و کسانی که به دنبال تحقیق درباره چرایی وقوع رخدادها هستند و دیگری اما برای کتابهای تاریخ.
روایت مناسب برای اندیشمندان، انتخابات مقدماتی دموکراتها را از نظر استراتژی کمپین سندرز تجزیه و تحلیل میکند، که به نظر میرسید پیروزیاش در انتخابات مقدماتی این حزب با همان استراتژی خاصی که باعث پیروزی دونالد ترانپ در انتخابات مقدماتی جمهوریخواهان در انتخابات سال ۲۰۱۶ شده بود، امکانپذیر است. یعنی در فضای قطبی شده با آرای تقسیمشده بین کاندیداهایی که قادر به ایجاد ائتلافی بزرگ نبودند، سندرز میتوانست اکثریتی شکننده به دست آورده و پیشتاز دموکرالتها شود.
استراتژی سندرز به هیچ وجه دور از ذهن، غیرمنطقی و دیوانهوار نبود؛ و حتی بعد از سه انتخابات اولیه به نظر میرسید که در حال رسیدن به نتیجه است. و اگر کار میکرد و نتیجه میداد، سندرز هم مانند ترامپ در انتخابات قبلی یک حزب سیاسی ملی را طبق شرایط خود تحت کنترل میگرفت و هیچ چیز را به کارگزاران قدرت موجود واگذار نمیکرد و بنابراین فرصت واضحی به دست میآورد برای تحمیل خواست خود به دموکراتها و بازسازی تصویر آنها به شکل خود و خواستههایش. اما بقیه رقبا به طور ناگهانی و به نحوی غافلگیرکننده حول محور جو بایدن گرد آمده و متحد شدند و در قبال این یکپارچگی، سندرز نه به اندازه کافی آمادگی داشت و نه سرعت کافی برای نشان دادن واکنش و عکسالعمل مناسب.
این موضوع البته قبل از سوپر سهشنبه یا همان سهشنبه بزرگ روشن و مشخص نبود، اما اکنون آشکارا به نظر میرسد که سندرز به خودش اجازه داده بود در جنگ فرهنگی موجود برای جلب نظر طبقه کارگر سفیدپوست سال ۲۰۲۰ کمی بیش از حد چپروی کند، و درواقع با همان استراتژی سال ۲۰۱۶، یعنی با اعلام سیاستهای رادیکال اقتصادی برای اطمینان از پیروزی در حومه شهرها روی جلب حمایت آنها حساب باز کرده بود. و این باعث شد در لحظاتی که سندرز میتوانست بازگشت بازگشت احتمالی بایدن را پیشبینی کند و حتی جلوی این بازگشت را بگیرد- در روزهای پس از پیروزی در نوادا- او نتواند در دموکراتها این اطمینان را ایجاد کند که حمایت از مبارزات انتخاباتی سندرز به معنای پشتیبانی و حمایت از یک انقلابی چپگرا نیست.
بنابراین در روایت روشنفکرانه شکست میتوان گفت که سندرز سهشنبه بزرگ را به انتخابهای خاص خود باخت، چرا که او انتظار یک رقابت قطبی شده با آرای تقسیمشده را داشت که در دل آن رقابت جوانان حضوری ملموس و بیش از پیش داشته باشند. اما در عمل صحنه رقابت تبدیل شد به یک میدان تلفیقی، بدون استقبال رایدهندگان جوان، و سندرز در چنین رقابتی برنامهای برای پیروزی بر موجسواران یا میانهروها نداشت. پس درست از همان راهی که میخواست پیروز شود، گزیده شد و باخت.
این تحلیل منطقی و کاملا قابل قبول که با آنالیزهای موجود درباره کلیت انتخابات مقدماتی دموکراتها نیز همخوان است، اما بیتردید در روایت تاریخی تبدیل به داستانی متفاوت خواهد شد. یعنی در روایتی که هیچ کدام از کاندیداها را دارای نقشی مهم در این رقابت نمیبیند، و در عوض روی ویروس کرونا متمرکز میشود و بحران کرونا را کلیدیترین بازیگر درام انتخابات دموکراتیک معرفی میکند.
در این روایت، به پا خیزی بایدن یکی از شاخ و برگهای داستانی درام اپیدمی کرونا خواهد بود. داستان آمریکایی که به آرامی بیدار میشود و به مقیاس و دامنه تهدید ویروس کرونا پی میبرد. درواقع از این دیدگاه به پا خیزی بایدن همردیف رخدادهایی مانند تعطیلی دانشگاهها و فرودگاهها و رکود و سکون جاذبههای توریستی آمریکا قلمداد میشود؛ یک جور داستانهای فرعی برای خط اصلی روایت که چیزی نیست مگر: پرواز به سمت امنیت و برنامهریزی و جاهطلبیهای بزرگ برای زنده ماندن. در این روایت میشیگان به همان دلیل به بایدن رای داد، که بایدن و سندرز تظاهرات و دیگر فعالیتهای ستادهاشان را درست قبل از رایگیری لغو کردند. چون این یک انتخابات معمولی نبود. انتخابات کرونایی بود و در انتخابات کرونایی همه نبردهای سیاسی در خدمت آن هدف اصلی درمیآیند.
در این روایت سندرز شانس کمتری دارد: شاید او میتوانست بیشتر کار کند تا از نظر ایدئولوژیکی به رأیدهندگان دموکرات اطمینان دهد، اما هیچ چیز، حتی سن بایدن و لجبازیهای لفظی او نیز نمیتوانست کاری کند که یک کاندیدای یاغی مانند سندرز را بتوان در چنین شرایط بحرانی به معاون باراک اوباما ترجبح داد. در واقع ارتباط بایدن با باراک اوباما مزینتی غیرقابل کتمان به نفع او بود که اعتماد رایدهندگان دموکرات را باعث شد و هیچ کاندیدای سوسیالیستی با هیچ برنامه بهداشتی و سلامتی نمیتوانست در چنین شرایطی بر معاون سابق باراک اوباما فایق آید.
اما این دو داستان روایت مشترکی هم دارند. میتوان گفت که استراتژی جناحی سندرز بازگشت بایدن را تسهیل و تسریع کرد، و کرونا نیز مهر تایید و تصویب بر بازگشت او نهاد. درواقع در غیاب ویروس کرونا شاید سندرز میتوانست رقابت را برای یک ماه دیگر ادامه دهد، اما بدون برنامهای برای افزایش شمار باورمندان به سیاستهای چپگرایانه سندرز، در هر حال شکست از راه میرسید.
اما هواداران ساندرز میتوانند از این واقعیت که تاریخ دوست دارد چیزهای پیچیده را ساده کند، به آرامش برسند. و سادهترین راه برای توصیف دو هفته سیاست پرخاشگرانه و فاجعهبار این است که بگوییم «سندرز هر اشتباهی که کرده، و هر فرصتی که از دست داده باشد، اما در تحلیل نهایی، او انتخابات را به دلیل باورها و انتخابهای خود به بایدن نباخت. او فقط در رقابت با خواست خدا میدان را واگذاشت و بازنده شد».
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری شفقنا،تاریخ انتشار:23اسفند1398،کد خبر:905630،fa.shafaqna.com