پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۹۲۰۸۷
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۲
چطور واژه ها و عباراتی که تا همین چند سال پیش فقط در روابط خاص از آن ها استفاده می کردیم و یا آن ها را می شنید امروز بطور گسترده در مراودات انسان ها استفاده می شود و تبدیل به یک موضوع عادی شده است، دکتر مهرناز امین آقایی در یادداشت زیر به بررسی این فرهنگ جدید اجتماعی پرداخته است.
  شعار سال:مدت‌هاست که دیگر به شنیدن واژه های غلیظ احساسی در روابط حقیقی و مجازی روزمره خود عادت کرده‌ایم. آنچه امروزه در یک مراوده ساده بین ما و دیگران، مانند سفارش دادن در یک رستوان یا کافه، تعامل با همکاران، اولین تماس یک بازاریاب با ما برای فروش محصول و حتی پاسخ به کامنت ما درباره قیمت یک جنس در یک پیج خریدوفروش در اینستاگرام ردوبدل می‌شود، تا چند سال پیش تنها در روابط خاص و در دایره کوچک‌تری از اطرافیان ما قابل درک بود. تاجاییکه برای نسل جدیدی که خود را برای ورود به بازار کار و مناسبات اجتماعی گسترده‌تر آماده می‌کند، توان انتقال احساسات نمایشی به عنوان برگ برنده برای دستیابی به موفقیت‌های عاطفی، شغلی و حتی روابط دوستانه افتخار به شمار می‌رود.
 
بدیهی است که بخشی از این مساله به تغییرات گسترده در تعاملات اجتماعی ما پس از نفوذ تکنولوژی‌های ارتباطی در عمق زندگی‌مان بازمی‌گردد، اما چنین ریشه‌یابی‌ای، هدف این نوشتار نیست. به نظر می‌رسد استفاده از واژگان احساسی در تعاملات روزمره نشان از تبدیل شدن آنها به ابژه مصرفی دارد که از آن به کالایی شدن احساسات تعبیر می‌شود که به لحاظ مفهومی، با مفاهیمی مانند بت‌انگاری، طلسم‌انگاری و در نهایت ازخودبیگانگی از کارل مارکس مرتبط است. این تعابیر زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرند‌که کالاهای دست بشر به آبژه‌هایی مستقل از سازندگان آنها تبدیل می‌شوند و نه تنها دیگر محصول آفرینندگان خود نیستند، بلکه بر آنها برتری و تسلط می‌یابند. لوکاچ با بسط این مفهوم به روابط اجتماعی، عاملان اجتماعی را تحت انقیاد روابط اجتماعی ساخته دست خود می‌داند.
 
اما اولین بار مفهوم کالایی شدن احساسات توسط جامعه‌شناس آمریکایی، هوشفیلد مورد استفاده قرار گرفت که آن را به مفهومی ارجاع می‌داد که انسان‌ها، برای دستیابی به اهداف خود، احساسات خود را به صورت غیرواقعی با ساختارها و هنجارهای فرهنگی تنظیم می‌‌کنند. وی کالاگونه شدن احساسات را زمانی می‌داند که احساسات عرفی شده، به یک بازوی کمکی در حوزه کاری و مبادلات اقتصادی و یا روشی برای دستیابی به هدفی خاص در تعاملات غیراقتصادی خصوصا روابط عاطفی تبدیل می‌شوند. در این صورت ما در زیست روزمره‌مان با حالت‌ها، جملات و ژست‌های عمیق احساسی روبرو هستیم که صرفا در راستای تحقق اهداف خاص و به دور از معنای وجودی خود ایجاد شده‌اند و اینقدر عمق ‍پیدا کرده‌اند که نقابی بر عاملان خود شده‌اند و بر همه مناسبات حاکم بر روابط اجتماعی آنان تاثیر گذاشته‌اند. پیامد چنین کالایی‌شدنی چیست؟ چه بر سر انسانی خواهد آمد که احساساتش به مثابه نیروی بالقوه او در کسب منزلت اجتماعی، دستیابی به روابط عاطفی و ارتقاء شغلی است؟ چنین روابط تحریف شده‌ای با بازنمایی چنین احساساتی، قرار است چه نیازی از طرفین رابطه را ارضا کنند؟ فاجعه زمانی است که به تعبیر بودریار به جز فراواقعیت، چیزی نبینیم و نخواهیم که ببینیم. بدل شویم به انسان‌های سرگشته و تنها‌ اما تشنه ارتباطات تحریف شده، انسان‌هایی که به واقعی نبودن این احساسات باور دارند اما هم‌چنان آن را طلب می‌کنند تا شاید این فراواقعیت بر خیال آنها منطبق شود و آرام بگیرند.

یادداشت دکتر مهرناز امین آقایی

پایگاه خبری- تحلیلی شعار سال، برگرفته از فضای مجازی
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین