شعار سال: محیط آموزشی، محیط فرهنگی، محیط تجاری و محیط مسکونی در طرحها و نقشههای تفکیک شهری، جدا از یکدیگر، با رنگها، ارزش و ضوابط متفاوت مشخص شدهاند. گره خوردگی مکان و کاربری در این طرحها و عقلانیت دیوان سالار، امکان ادغام و تعامل درونی فضاها را نادیده گرفته است. تعامل، تنها در مجموعهی بزرگتر، و در کلیت یک محله، شهر یا ناحیه امکان بررسی دارد.
رهگذر هنجارهای پدرسالارانه
کنش متقابل و تداخل (interference) فضاها، که در واقع بازتاب کالبدی شدهی کنشها و ارتباطات افراد درفضاهاست، در نظام نشانهای شهر، تا حدودی مفقود است. در مورد نظام آموزشی که تمرکز این متن قرار گرفته، بین مدرسه، خانه و دانشگاه، هیچ گونه نشانهای در میان نیست. سخت فضای مدرسه، که بخش قابل توجهی از زیست روزانهی دانش آموز را به خود اختصاص داده، فضایی جدا از خانه است. قوانین، لباس فرم، حضور و غیاب، مناسبات و هنجارهای مدرسه، اگر ارتباطی با خانه داشته باشند تنها از رهگذر هنجارهای پدرسالارانه است: فرزند منفعل که به خانه میرود تا والدین خود را از مسئولیتی که باید به عهده بگیرند با خبر سازد. نامهای ببرد و امضایی بگیرد و مسئولیت خود را از یک سرپرست به دیگری تحویل دهد.
نقشها و نسبتهای معلم، معاون، مدیر، مستخدم و هم کلاسی در مدرسه، رابطهای گشتالتی با کل مدرسه دارند: معلم کلاس چندم مدرسه، مدیر مدرسه، بابای مدرسه و … که از قبل رابطه او با کلیت فضای آموزشی معین است. آن عضو (آن جز) بدون کلیتی به نام مدرسه و سیستم آموزشی هیچ نیست. اگر استخدام نشده بود هرگز معلم نبود. مدیر نبود. بابای مدرسه نبود. اما نسبتی بین خود این نقش ها، به عنوان نقشی که در مدرسه تبیین شده باشد، وجود ندارد. در اینجا، کنش متقابل بین هم کلاسیها به واسطه سن یکسان را از رابطهی هم کلاسی تفکیک میکنیم: رابطهی هم کلاسی، بجز این که علت و مبدا آشنایی افراد در مدرسه را یادآور میشود، عاملی چندان موثر بر چگونگی رابطه نیست. این ادعا پیشاپیش و بدون انجام پژوهش پدیدارشناسانه به این علت در اینجا آمده که هیچ نمود فضایی و کالبدی برای نشان دادن ابعاد مختلف رابطه، در شهر، وجود ندارد. هم کلاس ها، بعد از بیرون آمدن از فضای مدرسه، هیچ ربطی به هم ندارند. شاید در قالب هم سن، همشهری و… به رابطه با هم ادامه دهند، چیزی که برای همیشه ادامه خواهد داشت، اما هم مدرسهای تنها عنوانی ست که در سیستم ذهن و خاطره بها دارد. چرایی این خصوصیت، در تفکیک فضاهاست. میتوان گفت فضای آموزشی با تفکیک و تخصیص فضا ها، از دایرهی زندگی روزمره خارج شده و خود را در جهانی متفاوت حبس کرده است. از زندگی روزمره بیرون میزنیم تا به مدرسه وارد شویم و زندگی متفاوتی در آنجا داشته باشیم. با شنیدن صدای زنگ آخر است که در تصویری کلیشهای، از کلاس بیرون میزنیم و تا خانه میدویم. هر چه هست با بیرون آمدن از مدرسه است که حس بیرون آمدن از یک فیگور و ادای بدنی به نگارنده در روزهای دانش آموزی دست میداد.
طراح و برنامه ریز شهر، که اصولا تایید عقلانیتی اداری را میطلبد، در تحمیل عینیت مرزهای فضاها و همپوشانی مرزها با هم، به طرزی وسواس گونه عمل میکند. مجوز حدود، ارتفاع، اجرای ساختمان و… با محاسبات کامل انجام میشوند و عینیت فضا را کاملا مشخص میکنند. اما در این بین، تحمیل عینیت بر دلالت فضا، حذف و سانسوری را پیش میآورد. (بارت،۱۹۶۷) رابطهی دال و مدلولی فضا و کاربری آموزش، کاربری فرهنگی یا مسکونی، تحت الشعاع چهارچوبهای عینیت قرار میگیرد. هویت هر مکان، بعنوان یک فضای مجزا، باید رابطهای با تاریخ شهر و خاطرات ساکنین آن داشته باشد.
مداخلهی تکنولوژی در امر آموزش
و، اما تمرکز این متن، بر مداخلهی تکنولوژی در امر آموزش، تحت شرایطی است که بیماری کرونا، امکان حضور فیزیکی در مکانهای آموزشی، فرهنگی و تجاری را نیز محدود کرده است. خلاف آنچه که طراح و برنامه ریز از قبل برای کابریهای شهری تعیین کرده بود، بواسطهی گوشیهای تلفن همراه و بقیه لوازم ارتباط در واقعیت مجازی، خانه برای دانشجو، دانش آموز، معلم و استاد تبدیل به محیطی آموزشی نیز میشود. برای همگان، خانه (و هر جا) جایی است که میتوانیم هر گاه اراده کنیم، تبدیل به خریداری در بازار شویم و کالای خود را سفارش بدهیم. تداخل فضاها، به وسیله تکنولوژی که خود عرصهی تداخل و توان کارکردهای گوناگون است، به ناچار، رابطهی فضاها را نمایان میکند.
در این میانه، اولین چیزی که به ظاهر حذف شده، بدن است. این امکان هست که انسان، از خانه بدون نیاز به بدن بیولوژیک او، به فضای آموزشی/فرهنگی/تجاری دسترسی پیدا میکند.. پرسشی که با همزمانی حذف بدن و همزمانی حضور هویدا میشود، مشروعیت الزام نظارت بر بدن در فضاهاست. انسانها بدون این که باشند، حاضرند و دسترسی دارند.
لباس، اداها و برچسبهای کالبدی، در فضای آموزشی/فرهنگی/تجاری محدود و مشروط به رعایت الزاماتی است که در صورت رعایت نکردن آن ها، فرد خاطی مورد بازخواست قرار میگیرد. قدرت نظارت هنجاری متکی بر این الزامات گاهی آنچنان قدرتمند است که موجودیت و فلسفه وجودی فضا را در گرو وجود این الزامات قرار میدهد: مدرسه جایی است که مدیر و معاون و مستخدم و معلم دارد و دانش آموز با پوشیدن لباس فرم، سر ساعتی مشخص، در جایگاهی معلوم و تعیین شده، با هنجارهایی که حضور و بدنش را از قبل تعیین کرده اند، در آن جا حاضر میشود.
اکنون، دانش آموز، شاید با لباس راحتی، با تغذیه در دست، در محیط خانه، بدون رعایت این الزاماتی که از آنها سخن به میان آمد، در فضایی حاضر میشود که با محوریت ساختمان و مدیر و معاون، و نه معلم، ساخته شده بود. در این شرایط (هر چند موقت) دلالت آموزش، بر سانسور و تحمیل عینیت پیشی گرفته و اجازهی نوشتار به معنای بارتی را صادر میکند. بارت (۱۹۶۷) در این باره میگوید:
شهر یک نوشتار است. کسی که در شهر میگردد و از فضای شــهر اســتفاده میکند (همهی ما از شهر استفاده میکنیم) به نوعی مفســر شهر است که، با دنبال هروی از استلزامات و ضبط حــرکات خود، اجزای گفتــاری را فراهم میآورد تــا آنها را به شــیوهای دیگر واقعیت بخشــد. هنگامی که در یک شهر حرکت میکنیــم، در موقعیت مفســر صدها هــزار شــعر Queneau قرار میگیریم؛ یعنی در موقعیتی که هر فرد بتواند با جابجا کردن یک ســطر، شــعری تازه بیافریند. ما، ناآگاهانه، تا حدی شبیه مفسران آوانگاردی هستیم که در شهر راه میروند.
تحمیل الزامات مکان
نوشتار، در معنایی که بارت به کار میبرد، در صورتی میسر است که تحمیل الزامات مکان، نوشتار ایدئولوژیکی تولید نکند که پیشاپیش، تفسیر از شهر را فراروی ما گذاشته باشد. نقش تکنولوژی در این قضیه، علاوه بر تداخل فضاها، که بیش از به آن خواهیم پرداخت، پنهان کردن ابعادی است که بر آنها نظارت میشود. محصول تکنولوژیک به عقیده بودریار (۱۹۶۸) در کتاب نظام اشیا، در دنیای مدرن، با توجه روز افزون به کارکردش ساخته میشود. مسئلهی کارکرد با چینش اشیا در هم آمیخته است. بارت (۱۹۶۷) جنبهی توزیع فضای شهر بر اساس کارکرد و سودمندی را مفهومی مسلط بر طراحی شهری دوره معاصر دانسته است. اشیا برای این که در اتاق، در شهر، در فضا، جای بگیرند، باید در شکلی مینیمال، ساخته شوند. معنای ضمنی این قضیه، پنهان شدن ابعاد مختلفی از حضور شی است. پنهان کردن، به بدن انسان نیز رسیده است.
بدنی که خرید میکند، بدنی که آموزش میبیند، بدنی که به هر نحوی، برای انجام یک خویشکاری، در زندگی روزمره از تکنولوژی استفاده میکند، تحت تاثیر پنهان سازی آن قرار میگیرد. میتوانید به جای همراه داشتن دیکشنری از مترجم گوگل استفاده کنید. میتوانید به جای همراه بردن سبد خرید، سبد خرید سفارشی در اکانت سفارش اینترنتی خود داشته باشید. میتوانید به جای حضور داشتن در مکانی برای ارتباط با کسی، به او زنگ بزنید و از حضور بدنمند خود صرف نظر کنید. اما آیا این قضیه، جدایی بدن از “بودن” انسانی است؟
هایلز (۱۹۹۹) میگوید موقعیت پسا انسان (post human)، بودن انسان را پیکربندی و آن را با ماشینهای هوشمند، یکپارچه میکند. در موقعیت پسا انسان، هیچ تفاوت اساسی یا معیار تشخیص مطلق بین بدن و شبیه سازی کامپیوتری در واقعیت مجازی، مکانیسم سایبرنتیک و ارگانیسم بیولوژیکی، روبوت و اهداف انسانی وجود ندارد. (هایلز،۱۹۹۹:۳) در واقع، درک از بدنمندی متفاوت است، اما آنگونه که به گفتهی هایلز، دیدگاه انسان گرایی لیبرال، با فرض دوالیسم ذهن و بدن دکارت عمل میکند و این مسئله را پیشاپیش باور دارد که اطلاعات، در گذر از بسترهای گوناگون، بدون تغییر باقی میمانند. (همان) هایلز میگوید درک بدنمند، واسازی تفکر لیبرال در مورد انسان است. (همان) ما در این صورت حذف بدن هامان از بازار و مدرسه و …، درک متفاوتی از این مراکز خرید داریم و در بستر متفاوتی از حضور، که به وسیلبه تکنولوژی میسر شده، بدنمندی را میفهمیم. در واقع امکان درک ذهنی جدا از درک بدنمند، آنگونه که ایده بدن لیبرال مطرح میکند، حتی در این صورت پیش آمده نیز شدنی نیست.
مسائلی که طراح و برنامه ریز شهری، باید به آن توجه کند و پاسخ دهد این است که اولا کارکرد چندگانهی فضا را چگونه بعد از این پیش بینی خواهد کرد؟ رابطهی اندام واره (به معنای دورکیمی) در فضا، برای درک ارگانیک از فضایی که بخشی از آن آموزشی و بخشی دیگر مسکونی است، بنظر ضروری است. همچنین چندگانگی کاربرد فضا، بنابر تحلیل لوفوبور از فضا و مفهوم حق به شهر، مسئلهای است که به طراح و برنامه ریز میگوید یا طرف مردم را بگیرید یا الزامات فضایی که ادعا میکنند به فلسفهی وجودی فضا گره خورده اند.
دومین مسئله، بدن و بدنمندی در واقعیت مجازی است که پیش میآید. برچسبهای کالبدی، در فضای مجازی چه شکلی به خود میگیرند؟ باید این مسئله را بدانیم که بدنمندی، ادراکی نیست که قابلیت تجزیه از وجود انسانی را داشته باشد. مرلوپونتی، ساختار ادراک را همان ساختار بدن میدانست (کارمن،۲۰۰۸:۱۲۷) باید به بیان بالدوین (۲۰۰۴) در مقدمه سخنرانیهای مرلوپونتی (۱۹۴۸) بگوییم که ما انسانها پیش از آگاهی، بدنی هستیم که جهان را دریافت میکند و به آن شکل میدهد. با این وجود، باید پرسید بدنمندی، در شرایط مجازی، چگونه است؟
پرسش وقتی تدقیق میشود که پرسش ما، بنابر تمرکز متن، معطوف به رابطه هم کلاسیها باشد. هم کلاسیها در مدرسه، در یک کلاس، در یک ساعت، با یک نظم بدنی حضور پیدا میکردند. حالا با حذف این مسائل، که ادعا کردیم ارتباطی با فلسفه وجودی فضای آموزشی ندارند، درک از هم کلاسی با کدام مفاهیم که به صورت بدنمند تجربه میشوند و مستقیما بهه خاطره گره میخورند، در ارتباط است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از انسان شناسی و فرهنگ، تاریخ انتشار:۳۰ آذر۱۳۹۹، کدخبر: anthropologyandculture.com