شعار سال: از برخی جهات، تعجبآور نیست که در طول تاریخِ گونههای بشری، بسیاری از افراد متمول و آنهایی که از تغذیه خوبی برخوردارند متقاعد شده باشند که سیستم غذایی تغییر کرده است. خیلی از آنها حتی یک بار هم پایشان را در مزارعی که بخش عظیمی از نیازهای غذایی کشورهای ثروتمندی مثل ایالات متحده را تأمین میکنند، نگذاشتهاند.
در تصور محبوب بورژوازی، مزرعه ایدهال جایی است شبیه محلهای خریدوفروش کشاورزان در بازارهای محلی. اما در حالی که این مزارع کوچک نزدیک به نیمی از ایالات متحده را پوشاندهاند، اما میزان تولیداتشان، چیزی کمتر از ۱۰ درصد کل تولید است. در مقابل، مزارع بزرگ، با تکیه بر سیستمهای ساده تولید و مقیاس اقتصادی، چیزی بالغ بر ۵۰ درصد از تولیدات را برای ارزاق جمعیت کشوری ۳۳۰ میلیون نفری که نسبت اندکیشان در نزدیکی مزارع سکونت دارند به کار کشاورزی مشغولند. همین نقش محوری مزارع بزرگ، شرکتی و صنعتی، منتقدان را به این فکر انداخته که سیستمهای غذایی نیازمند تغییرند.
اما این وابستگی ایالات متحده به مزارع بزرگ، توطئه شرکتهای بزرگ نیست. بیتردید، سیستم غذایی ایالات متحده مشکلات زیادی دارد. اما همین سوءبرداشتهای مدام، بهویژه در میان مصرف کنندگان متمول، نه نشانه شکست، بلکه تابعی است از موفقیت چشمگیر آن. هرگونه تلاش برای رسیدگی به مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی مرتبط با تولید موادغذایی در ایالات متحده، ابتدا باید خود را با این واقعیت وفق دهد که در یک اقتصاد مدرن و مرفه، سیستم غذایی جز در مقیاس بزرگ، فشرده و به صورت صنعتی، صورت واقع پیدا نمیکند.
تا چندی پیش، شغل اصلی بسیاری از امریکاییها کشاورزی بود. در سال ۱۸۰۰، بیش از ۷۰ درصد آنها در مزرعه کار میکردند. تا اواخر سال ۱۹۰۰، ۴۰ درصد امریکاییها هنوز در مزارع کار میکردند. امروز این رقم تنها به ۲ درصد رسیده است.
قوام کشاورزی در ایالات متحده، قدمتی بیش از ۱۵۰ سال دارد. اول آبیاری و گاوآهن، بعد بذرها و کودهای بهتر و سپس روی کار آمدن تراکتور و سموم دفع آفات. با هر نوآوری، کشاورزان قادر به تولید محصولات بیشتر، با استفاده از نیروی کار کمتر و بهرهگیری از قطعات زمین بزرگتر بودند. فرصتهای بهتر، افراد مردم را به شهرها کشاند، جایی که میتوانستند در مشاغلی با دستمزدهای بهتر مشغول به کار شوند. نتیجه، تولید مازاد اقتصادی بود. یعنی سود و ثروت اجتماعی بیشتر. مهاجرت گسترده ۱۰ها کارگر از مزارع به شهرها، کشاورزان را به سرمایهگذاری بیشتر در کار و بهرهوری سوق داد و نتیجه تشدید و تراکم کشاورزی، و رشد اقتصادی بود که از ویژگیهای بارز تمام جوامع مرفه است.
اغراق نیست بگوییم، چون بیشتر افراد در ایالات متحده در بخش خدمات، فناوری و سایر بخشهای اقتصاد مشغول به کارند، ایالات متحده امروز کشور ثروتمندی است. این موضوع تنها در مورد امریکا صدق نمیکند. شما هیچ کشور پیشرفته و متمولی را پیدا نمیکنید که بیشتر افرادش، کشاورزی را به نفع مشاغل دیگر ترک نکرده باشند.
این انتقال اغلب به آسانی صورت نمیگیرد. میلیونها سیاهپوست امریکایی، مسیری دشوار را از کشاورزی در جنوب تا کار در کارخانههایی در شمال پیمودهاند. جایی که در آن حتی با استبداد نژادپرستانه نیز روبرو شدند. اخیراً کشاورزانِ مزارع کوچک، تقلای زیادی برای دوامداشتن میکنند. چون افزایش بهرهوری کشاورزی، و کاهش قیمت کالاها، بازی را به نفع مزارع بزرگ تغییر داده است. جوامع روستایی نیز به تبع پیشرفتهای چشمگیر صورت گرفته در بهرهوری نیروی کار، متضرر شدهاند.
اما در درازمدت، ثابت شده است استانداردهای زندگی و فرصتهایی که در کنار دانش، خدمات و تولیدات مدرن در اختیار افراد قرار میگیرد، بسیار بیشتر از آن چیزیست که توافقهای اجتماعی و اقتصادی وقوعش را ممکن میدانستند.
زندگی مدرن نه فقط نیازمند رهایی بخش عظیمی از امریکاییها از کار کشاورزی است، بلکه باید یک سیستم غذایی توسعه یافته نیز وجود داشته باشد تا بتوان مواد غذایی را از مزارع به شهرها که بخش عظیمی از امریکاییها در آن مشغول کار و زندگیاند، جابجا کرد. یک سیستم غذایی باید قادر باشد حجم آفات و فساد پدیدآمده در محصولاتش را تا میزان زیادی کاهش دهد. به همین دلیل ظهور کشاورزی مدرن، داستان ترکیب راه آهن و بزرگراه، تراکتور و سیلو و کود و سموم دفع آفات است.
رشد و توسعه ساختمانها و بخشهایی که دامها در آن تغذیه میشوند نیز مسیری مشابه را طی میکنند. همانطور که «مورین اولگ» مورخ در مورد تاریخ باشکوهش در کتاب گوشتی که به آن اعتماد داریمگفته است، اولین خوراک دام در اواخر قرن نوزدهم در انبارهای شیکاگو و کانزاس سیتی رشد و پرورش یافت. کارآمدترین راه برای رساندن گوشت گاو به بازارهای در حال رشد امریکایی، انتقال گلههای دام به مراکز ریلی جدید بود. جایی که کار ذبحشان هم صورت میگرفت و سپس از مسیر راهآهن کار ارسالشان به سراسر کشور انجام میشد. پس از جنگ جهانی دوم، تولید گوشت گاو و خوراک دام به طور گسترده افزایش پیدا کرد؛ آن هم نه به دلیل حرص و طمع شرکتها، بلکه بیشتر به تبع افزایش تقاضای گوشت گاو، از سوی طبقه متوسط تازه به رونق رسیده ایالات متحده و به دنبال کمبود نیروهای کاری که از جبهههای نبرد اروپا و اقیانوس آرام رفته بودند به جستجوی فرصتهای اقتصادی.
بحث در مورد تأثیرات اجتماعی و زیستمحیطی سیستم غذایی امریکا را نمیتوان از این واقعیت اساسی که در یک جامعه صنعتی مدرن، اکثر مردم در شهرها و حومهها ساکن هستند و در بخش کشاورزی کار نمیکنند، جدا کرد. نتیجه اینکه بیشتر مواد غذایی باید در مزارع بزرگ و با نیروهای کار کمتر تولید شده و به مصرف یک بخش عظیم جمعیتی برسد.
بسیاری از طرفداران کشاورزی پایدار، از رشد اخیر در کشاورزی ارگانیک به عنوان اثبات امکانپذیر بودن یک سیستم غذایی جایگزین صحبت میکنند. اما بازارِ رو به رشد، میزان تولید مواد غذایی ارگانیک را بیش از حد ارزیابی کرده است. در واقعیت، تولید ارگانیک چیزی کمتر از ۱ درصد از کل استفادهای است که از زمینهای کشاورزی ایالات متحده صورت میگیرد. در همین حال، تنها کمی بیش از ۵ درصد از فروش مواد غذایی ارگانیک، توسط تولیدکنندگان ارگانیک انجام میشود؛ بیشتر به این دلیل که فروش ارگانیک بیشتر در بازارهای با ارزش بالا، نظیر شیر و لبنیات اتفاق میفتد.
علاوه بر این، مزارع ارگانیک، کوچک و بزرگ، با بسیاری از اقدامات زیست محیطی هم قادر نیستند از مزارع بزرگ معمولی پیشی بگیرند. مقیاس، فناوری و بهره وری، از حس خوب زیست محیطی و اقتصادی برخوردار است. از آنجا که کشاورزی ارگانیک، برای هر کالری یا پوند تولیدشده، به مقدار زمین بیشتری احتیاج دارد، تغییر صورتگرفته در مقیاس بزرگ به کشاورزی ارگانیک، مستلزم تبدیل بسیاری جنگلها و اراضی به زمینهای کشاورزی است و وقوع این اتفاق نیز به معنای از دست دادن زیستگاههای بیشتر و انتشار بالاتر گازهای گلخانهای است. گرچه در کشاورزی ارگانیک از سموم دفع آفات مصنوعی استفاده نمیشود، اما اغلب این روش کشاورزی، به آلودگی بیشتر نیتروژن میانجامد، زیرا کود کشاورزی روش بسیار ناکارآمدی برای رساندن مواد مغذی به محصولات است.
از مزایای دیگر مزارع بزرگ ایالات متحده این است که نه تنها از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی بسیار به صرفه هستند، بلکه قادر به تولید در حجمی وسیع و بالاتر از مصرف امریکاییها هستند و در نتیجه امکان صادرات این محصولات به کشورهای دیگر نیز وجود دارد.
این موضوع در عین حال که به نفع اقتصاد ایالات متحده است، در سطح جهانی نیز دارای مزیتهای زیست محیطی است. در تصورات زیست محیطی معاصر، کشاورزی کاری پرمصرف و تجارت آن در مقیاس جهانی کاری بی صرفه است. اما در واقعیت یک پوند گوشت گاو یا غلاتی که از ایالات متحده صادر میشود، برابری میکند با یک پوند انتشار گاز گلخانهای که در صورت عدم این تولید، قرار بود در جای دیگر تولید شود.
درک دقیق مزایای سیستم غذایی ایالات متحده، چند فرصت مهمی را که برای ارتقاء آن وجود دارد، نشان میدهد.
اول اینکه باید سطح فناوری و بهرهوری ایالات متحده تا ۲ برابر افزایش یابد. بذر بهتر، کود، خوراک و اصلاح دام، همراه با تدقیق روشهای کشاورزی توسط دادههای بزرگ و سیستمهای GPS امکانپذیر است. تمهیداتی که میتوانند به میزان قابل توجهی وضعیت ایالات متحده را در هر دو سطح رقابتی و عملکرد زیست محیطی مزارع ارتقاء بخشد. تخمین زده ایم که در صورت دو برابر شدن حمایت فدرال از بخش تحقیقات و توسعه کشاورزی، از ۴ میلیارد به ۸ میلیارد دلار، طی دهه آینده با کاهش انتشار گازهای گلخانهای به میزان ۴۰ درصد میزان کنونی مواجه خواهیم شد.
دوم، آزادسازی توافقات تجاری، میتواند امنیت غذایی را در سطح جهانی بهبود بخشیده، به نفع کشاورزی ایالات متحده تمام شود و مزایای قابل توجه زیست محیطی به همراه داشته باشد. موافقت نامههای تجارت آزاد نظیر: قرارداد تجارت آزاد امریکای شمالی (NAFTA) در طول تاریخ مورد هدف محیط بانان بوده. آنها استدلال میکنند که این قراردادها فقط به کشاورزان کشورهای در کشورهای در حال توسعه آسیب میرسانند، در حالی که بازارهای ایالات متحده را برای تولیدکنندگانی با استانداردهایی کمتر باز میگذارند. اما به طور کلی، تجارت کشاورزی به نفع فقرای جهان است و آزادسازی بیشتر میتواند افراد بیشتری را از فقر نجات دهد و در عین حال امنیت غذایی را بهبود ببخشد. کاهش موانع تجاری، باعث تمرکز تولید در مکانهایی میشود که مزیت نسبی زیست محیطی دارند. به عنوان مثال NAFTA بیشتر تولیدات مکزیک و ایالات متحده را به سوی محصولاتی سوق داد که برای کشورها، بیشترین بازده را دارند.
سوم، ایالات متحده باید تولید محصولات سوخت زیستی را متوقف کرده و کشاورزان را تشویق به تولید مواد غذایی برای بازارهای صادراتی کند. حدود ۴۰ درصد از غلات ایالات متحده به سمت تولید سوختهای زیستی هدایت میشود. عمده دلیلش هم این است که دولت فدرال، استفاده از اتانول در بنزین را الزامی کرده است. این سیاستها ممکن است در دهه ۱۹۷۰ که نفت کمیاب بود و ذخایر نفتی امریکا رو به زوال مینمودند، معنا پیدا کرده باشد. اما امریکای امروز کشوری غرق در نفت است و حرکت به سمت وسایل نقلیه الکتریکی را آغاز کرده است.
کاربرد سطح وسیع اراضی برای تولید سوختهای زیستی میتواند هزینههای زیست محیطی سنگینی نیز در پی داشته باشد. در بهترین شرایط میتوان گفت که سوختهای زیستی، ردّ پای کربن کمتری را به نسبت سوختهای معمولی مبتنی بر نفت، باقی میگذارند. اما هر ذرهای که برای تولید سوخت استفاده میشود، به معنای همین میزان تولیدی است که از مواد غذایی دریغ شده است. اگر رئیس جمهور جو بایدن قرار باشد کاری به نفع سیستم غذایی ایالات متحده انجام دهند، این کار رها شدن از شر اتانول است.
بیشتر انتقادهای کشاورزی بزرگ معطوف شده است به قدرت انحصاری پردازندههای غذایی نظیر آرچر دانیلز میدلند و تایسون فودز. اما مشکل بزرگتر اینجاست که ادغام عمودی چندانی میان پردازندههای عمومی مواد غذایی با تولیدکنندگان این مواد و صاحبان زمین وجود ندارد. امروز تولیدکنندگان بزرگ میتوانند سودی بیش از حد از سیستم غذایی به دست آورند و ریسک اقتصادی را بر گردن سایر بخشهای زنجیره تأمین مواد بیندازند. در همین حال، بسیاری از کشاورزان بزرگ در زمینهایی مشغول زرع هستند که متعلق به خودشان نیست. مالکیت این اراضی اغلب با زمیندارهای غایب است.
ترتیبات اقتصادی متشکل از موارد بی شماری ازین دست است که اقتصاددانان با عنوان مشکلات اصلی میشناسند. بسیاری از کشاورزان انگیزه کافی برای سرمایه گذاری بلندمدت در اراضی را ندارند، چون متعلق به خودشان نیست؛ و از سویی توانایی سرمایه گذاری در تجهیزات و فناوریهای پیشرفته را نیز ندارند.
این مشکلات با در نظرگرفتن این واقعیت که بسیاری از مزارع، خانوادگی هستند، اما هیچ جانشین نسلی میانشان وجود ندارد، بیشتر هم میشود. چون کودکان آنها اغلب دنبال زمینهایی غیر زراعی میگردند؛ بنابراین برای کشاورزانی که مالک زمین نیستند و در صورت تملک نیز، فرزندانی ندارند که دنباله روی پیشه آنها باشند، سرمایه گذاریِ وقت و هزینه معقول و منطقی نیست.
این احتمال وجود دارد که در آینده نزدیک چندین شرکت بزرگ، تملک تمام اراضی کشاورزی را در اختیار گرفته و مالکیت مواد غذایی و پردازش روند تولید و توزیع آنها را هم به تنهایی عهده دار شوند. این روند گرچه درست نیست، اما احتمالاً اتفاقی است که در آینده خواهد افتاد. چون سختی کار بر روی زمین کشاورزی، روز به روز بیشتر افراد را نسبت به این پیشه بی میل میکند.
ادغام عمودی مزایای زیادی دارد. بدین ترتیب، شرکتهای بزرگ انگیزه قابل توجهی برای سرمایه گذاری منابع در جهت بهبود بلندمدت زمینی که در آن مشغول کارند، و اجرای شیوههای کشاورزی پیشرفته و بکارگیری فناوریهای پیشرفته در آنها به دست میاورند. شرکتهای بزرگ همچنین نسبت به درخواستهای اجتماعی، پاسخگوتر هستند. مثلاً این شرکتهای بزرگ و چندملیتی هستند که تمایل خود را در به صفر رساندن جنگل زدایی نشان داده اند؛ بنابراین یک سیستم غذایی بزرگتر، یکپارچهتر و ادغام شدهتر به لحاظ عمودی، میتواند نتایج اجتماعی و زیست محیطی بیشتری در پی داشته باشد. در واقع مزارع بزرگ آمده اند که بمانند. آنها یک ویژگی اساسی مدرنیته جهانی هستند و نه یک توطئه که توسط سرمایه داران و شرکتهای بزرگ برای نابودی مردم و اراضی چیده شده.
در نهایت اینکه بهبود سیستم غذایی ایالات متحده در وهله نخست به سبب شگفتیهای اجتماعی، اقتصادی و فناوری که در آن وجود دارد، نیازمند تحسین و قدردانی است. این سیستم، در واقع تأمین کننده غذای ۳۳۰ میلیون امریکایی و میلیونها نفر دیگر در سرتاسر جهان است. نعمتی که تقریباً همگی مان را از زندگی سخت و فقر شدید رهانیده است. تکنولوژیای که به حفظ جنگلها در ایالات متحده کمک کرده است؛ و به ارائه خدماتی انجامیده که به لحاظ محیطی نیز بسیار کارآمدند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از فراز، تاریخ انتشار:۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، کد خبر:۱۴۰۰۰۲۰۱، www.faraz.ir