خاطرات جعفر شریفامامی به عنوان یک عنصر کلیدی در عصر پهلوی، میتواند روشنگر برخی زوایای تاریخ کشور باشد و از این لحاظ بسیار ارزشمند است. البته همه تاریخپژوهان بیان اطلاعاتی را به مراتب فراتر از آن چه در قالب این کتاب عرضه شده است انتظار داشتند؛ چرا که گوینده خاطرات در مسائل بسیاری حضور مستقیم داشته است، اما این کتاب علیرغم مفید بودنش، به این گونه انتظارات بحق پاسخ لازم را نمیدهد
شعار سال: جعفرشریف امامی فرزند محمدحسین معروف به نظام الاسلام بود. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه شریف به پایان رساند. سپس وارد مدرسه آلمانی شد و دوره متوسطه را در قسمت فنی تمام کرد و از طرف وزارت راه به همراه ۳۰ نفر جهت تحصیل در رشته راهآهن به آلمان اعزام شد. پس از پایان دوران تحصیل به ایران بازگشت و در راهآهن مشغول به کار شد. اندکی بعد مجدداً از طرف وزارت راه جهت ادامه تحصیل به سوئد اعزام گشت و در سال ۱۳۱۸ به تهران بازگشت و به شغل خود ادامه داد و مراحل ترقی را در راهآهن طی کرد.
در شهریور ۱۳۲۰ توسط نیروهای متفقین به اتهام همکاری با آلمان دستگیر شد و پس از آزادی به سمت مدیرکل بنگاه مستقل آبیاری منصوب شد. در زمان نخستوزیری سپهبد رزمآرا قریب سه ماه در سمت معاونت، مسئول وزارت راه بود که رزمآرا در ترمیم کابینه، او را به سمت وزیر راه معرفی کرد و تا اسفند ۱۳۲۹ که رزمآرا به قتل رسید، این سمت را بر عهده داشت. پس از قتل رزم آرا و انتصاب حسین علا به نخستوزیری به عنوان عضو شورای عالی سازمان برنامه انتخاب شد و در دوران حکومت مصدق در همین سمت باقیماند و نهایتاً پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نخستوزیری سپهبد زاهدی به سمت مدیرعامل سازمان برنامه منصوب شد.
وی در دوره دوم مجلس سنا به مدت ۲ سال نماینده تهران بود و با شکلگیری کابینه دکتر منوچهر اقبال تصدی وزارت صنایع و معادن را بر عهده گرفت و پس از دکتر اقبال به مدت ۸ ماه در سال ۱۳۳۹ به نخستوزیری رسید. از اتفاقات دوران نخستوزیری او بهبود روابط ایران و شوروی و قطع حملات رادیویی مسکو و تجدید انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی بود، اما به دنبال اعتصاب معلمان در اعتراض به پایین بودن حقوق خود و کشته شدن یکی از فرهنگیان به نام ابوالحسن خانعلی به دست پلیس و استیضاح شدن وی در مجلس استعفا داد.
وی در سال ۱۳۴۱ نیابت تولیت بنیاد پهلوی را عهدهدار گردید و در انتخابات ۱۳۴۲ مجلس سنا با داشتن بیشترین آراء به عنوان سناتور از تهران به مجلس راه یافت و به ریاست مجلس سنا انتخاب شد. ضمن آنکه ریاست مجلس شورای ملی نیز با او بود و در حقیقت ریاست قوه مقننه را بر عهده داشت. شریفامامی به مدت ۱۵ سال رئیس مجلس سنا بود و مشاغل متعددی را بر عهده داشت از جمله: ریاست هیئت مدیره بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران، ریاست اتاق صنایع و معادن و بازرگانی، ریاست کانون مهندسین و عضو هیئت امنای دانشگاه تهران. از فعالیتهای دیگر وی ایجاد دامداری در کرج، شهرکسازی و آپارتمانسازی بود.
در خاطراتی که برای تارخ شفاهی بازگو میکند به موارد جالبی اشاره میکند برای نمونه جریان انتخاب شدن در کابینه رزمآرا (بدون اینکه نخستوزیر حتی به لحاظ چهره، وی را بشناسد) نکتهای قابل تأمل است. این ماجرا که شریفامامی به نقل از انصاری رئیس دفتر رزمآرا در خاطرات خود بازگو میکند میتواند حقایقی را روشن نماید: «(انصاری) گفت، چنین اشتباهی شده است. وقتی که من به رزمآرا گفتم که شما میخواستید که شریفامامی بیاید اینجا با او صحبت بکنید و او آمده بود چرا «با او صحبت نکردید»؟ (رزمآرا) گفت، «من با او صحبت کردم.» گفتم، «او در اتاق من بود و هیچ وقت با هم صحبت نکردید؟» گفت، «پس آن که آمد پیش من کی بود؟ (انصاری) گفت، «آن مهندس شقاقی بود.» (رزمآرا) گفت، «من با او نمیخواستم اصلاً صحبت کنم و با شریفامامی میخواستم صحبت کنم.»
شریفامامی در خصوص کانونهای تنظیم کننده قدرت که حتی شاه هم در آن دخالت نداشت در کتاب میافزاید: «روز بعد با این که علی منصور روز قبلش یک وزیر در مجلس معرفی کرده بود، استعفا داد و گفتند که رزمآرا نخستوزیر است البته این جریان را من نمیدانستم. منزل بودم. باز تیمسار انصاری آمد و گفت: «شما امروز ساعت چهار بعدازظهر لباس ژاکت پوشیده میروید به سعدآباد.» گفتم، «مطلب چیست؟» گفت، «رزمآرا نخستوزیر شده است… و بعدازظهر کابینهاش را معرفی میکند و شما هم جزو کابینه هستید.»
عضویت شریفامامی در کابینه اقبال نیز به همین منوال است. قبل از معرفی وی به عنوان وزیر صنایع، هیچ گونه مذاکرهای با نخستوزیر صورت نمیگیرد و ظاهراً نیازی نبوده تا مشخص شود یک تکنسین لوکوموتیو چگونه قادر خواهد بود وزارت صنایع را اداره کند: «موقعی که آمدم به فرودگاه بغداد، شخصی به نام مشایخی (آنجا) بود… آمد پیشش و سلام و تعارف و خوش و بش کرد. بعد گفت: «تبریک میگویم به شما.» گفتم، «تبریک چی به من میگوئید؟ … گفت، «شما توی کابینه هستید.» گفتم، «کدام کابینه؟» گفت، «اقبال نخستوزیر شده است.» البته، چون با من هیچ صحبتی هم نشده بود نمیدانستم که صحیح است یا نیست.»
جالب این که این روال در مورد کابینه خود شریفامامی نیز صادق بوده است
آیا وزیرانی هم انتخاب کردید که آشنایی زیادی با آنها نداشتید؟
بله بودند اشخاصی. مثلاً فرض کنید وزارت دادگستری من آقای ممتاز را انتخاب کردم.»
توضیحات شریفامامی در مورد حقوقی که بلافاصله بعد از بازگشت از آلمان برایش تعیین میکنند مشخص میسازد وی در دورانی که برای اخذ تکنسینی لوکوموتیو در این کشور به سر میبرده برخوردار از روابط ویژهای با آنها شده است.
«۲۵۰ تومان حقوق برای من تعیین کرد. این (خبر) مثل توپ در وزارت راه ترکید که برای شریفامامی ۲۵۰ تومان حقوق تعیین شده است. (در حالی که) به محصلین دیگری که از اروپا میآمدند رتبه سه یا چهار و ۵۳ تومان میدادند…»
هرچند شریفامامی میکوشد این تفاوت پرداخت را به حساب قابلیت! خود بگذارد، اما بر هیچ کس پوشیده نیست که در آن ایام آلمانیها برای توسعه نفوذ خود نیاز به خطوط راهآهن در ایران داشتند و بدین منظور بخشی از نیروهای مرتبط با خود را در این زمینه متمرکز کرده بودند.
سرمایهگذاری و توجه جدی دولت هیتلر به این مسئله در ایران مقولهای استراتژیک بود، اما بعد از اشغال ایران توسط متفقین شرایط کاملاً تغییر کرد و این خطوط مواصلاتی مهم و حیاتی برای آلمان در اختیار قوای انگلیس، آمریکا و روس درآمد و وابستگان و مرتبطین در آلمان، مورد غضب واقع شدند.
دستگیری و بازداشت طولانی مدت شریفامامی بعد از استقرار متفقین در ایران این واقعیت را روشن میسازد که وی به لحاظ سیاسی دارای ارتباطات خاصی با دولت آلمان بوده است (البته او در این کتاب دستکم به عضویت در لژ آلمان معترف است) همین ارتباط نیز برخورداری وی از موهبتهای مختلف را سبب میشده است: «تمام کسانی که آلمان رفته بودند یا آلمانی میدانستند همه را گرفته بودند»
«چند روز بعد یک کمانکار (command car) انگلیسی آمد آن جا و مرا تحویل گرفتند از شهربانی. در کارخانه چیتسازی تهران، یک زیرزمینی بود که (انگلیسیها) بازداشتیهای خودشان را آن جا نگه میداشتند. مرا بردند آن جا بازداشت کردند.» شریفامامی از جمله کسانی است که مدتها در بازداشت انگلیسیها به سر میبرد و این نشاندهنده پیگیری و حساسیت قوای اشغالگر در مورد افرادی است که به لحاظ تشکیلاتی با آلمانیها مرتبط بودند.
نکته دیگری که در خاطرات شریفامامی قابل توجه مینماید، مورد پیگرد قضایی قرار گرفتن وی در دوران نخستوزیری علی امینی است. شریفامامی میکوشد تا مسئله پیگیری تخلفات خود را در دوران تصدی وزارت صنایع، سبک و بیمنطق جلوهگر سازد، اما بر اساس روایتهای دیگران نیز وی در قراردادهای خارجی مشارکت داشته و دارای تخلفات مالی بوده است
راجع به کارخانه پتروشیمی که در شیراز درست شده بود و تا آنجا که من به خاطر دارم این در زمانی انجام گرفت که آقای شریفامامی وزیر صنایع بود و تضاد خیلی شدیدی بین ایشان و ابتهاج در گرفته بود. ولی این کار را کرد، چرا؟
اول این که ابتهاج معتقد بود که میبایست طرح دقیق کارخانه کود شیمیایی تهیه و به مناقصه بینالمللی گذارده بشود، هر کسی که برنده شد آن طرح را اجرا کند. در مورد طرح شیراز، در پشت درهای بسته با فراماسونها و انگلیسیها صحبت کردند… مسئله دوم این است که هزینه سرمایهگذاری این کارخانه در خوزستان به مراتب کمتر از فارس بود…» (خاطرات علینقی عالیخانی، طرح تاریخ شفاهی ایران در هاروارد، ص ۱۶۶)
شریفامامی در دوران ریاست بر مجلس سنا نیز همین روال را پی میگرفته است: «بعد شاه به من گفتند که این کارخانه را ببرید شیراز، گفتم شاه از شما اجازه گرفتم و خیلی بد است و ناراحت کننده است برای من. گفت میدانم. اما شما اصرار نکنید برای اینکه شریفامامی هم زیاد اصرار میکند و من ناچارم به او بگویم خیلی خوب. البته شریفامامی… با مهدی نمازی و زیمنس گویا قرارهای خصوصی نیز داشت.» (خاطرات علینقی عالیخانی، طرح تاریخ شفاهی ایران در هاروارد، ص ۲۴۵).
اما پاسخ این سؤال را که چرا به این صراحت شاه از تخلفات شریفامامی دفاع میکند، باید در ارتباطات خارجی وی و قدرتی که ریاست سنای ایران آن را نمایندگی میکرد، جست. برای نمونه زمانی که شاه میخواهد ابتهاج را که عنصری مورد حمایت شدید آمریکائیها است از سازمان برنامه و بودجه بردارد به شریفامامی متوسل میشود: «یک روز اقبال تلفن کرد به من که بیا یک کار فوری دارم. رفتم آنجا، اقبال گفت: «اعلیحضرت فرمودند که اختیارات ابتهاج را بگیرید.» گفتم، «بگیرید، یعنی که بگیرید. به کی داده بشود؟» گفت، «اختیاراتش داده بشود به دولت.» گفتم، «خیلی خوب از من چه میخواهید؟ «گفت، «میروی توی اتاق هیئت دولت و طرح قانون این کار را بنویس و بردار و بیار»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ماهنامه اقتصادی اجتماعی کارخانه دار، تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۴۰۰، کد خبر: ۴۹۵۹۵۶۳، www.karkhanedar.com