ایده اتوپیای افلاطون بعدها در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفت و فارابی هم به آن پرداخت و فارغ از آن، آرمانشهر افلاطون بعدها زمینه ساز شکلگیری ساختار اجتماعی برخی کشورها به خصوص در قرن بیستم شد. اینکه «ناکجا آباد» افلاطون برای ما هم سرزمینی آرمانی باشدیا نه، به آرمانها و ارزشهای هر فرد برمیگردد. چیزی که در اینجا قابل توجه است، اثرگذاری این ایده بر جوامع مابعد آن است، برخی حکومتهای دینی از آن به عنوان الگو استفاده کردند حال آنکه در مواردی کارآمد نبود و تاثیری مخرب در برخی ابعاد از خود به جای گذاشت.
شعار سال: وقتی از مدینه فاضله یا آرمانشهر حرف میزنیم، دقیقاً از چه میگوییم؟ شاید اتوپیا در خیال ما جایی مثل بهشت و نهایت خواستههای ما باشد، اما حقیقت چیست واتوپیا دقیقاً چگونه سرزمینی است؟
گفتیم افلاطون شاگرد برجسته سقراط بود و در عصر دموکراسی یونانی میزیست، او پس از دادگاه آتن و اعدام سقراط از شهر رفت، تأثیر این اتفاق بر نگرش افلاطون محرز و آشکار است، شاید در پی همین اتفاق بود که افلاطون روی به طرح حکومتی ایدهآل کرد، چرا که منتقد دموکراسی بود، درآثار افلاطون حتی تا سنین میانسالی شاهد رد پاهایی از تفکرات سقراط هم هستیم، در واقع صدور حکم اعدام سقراط توسط حکومت دموکراسی در دادگاه آتن منجر به نفی دموکراسی توسط فیلسوفی شد که استاد خود را قربانی آن میدید؛ پس از آن افلاطون در رسالات مختلف شروع به تصویر کشیدن کشوری کرد که از نگاه او بیعیب و نقص و ایدهآل بود، اتوپیا در زبان یونانی به معنای «ناکجا آباد» است. این سرزمین آرمانی با نامهایی مانند: «اتوپیا»، «ناکجاآباد»، «مدینه فاضله» و «آرمانشهر» شناخته میشود.
فلاسفه و متفکرین زیادی به شرح آرمانشهر خود پرداختند، اما از نظر زمانی، اولین پیشنهاد ثبت شده آرمانشهر، در رساله «جمهوری» افلاطون است، او در رساله جمهوری شهروندان را در چند دسته طبقه بندی میکند: «طلایی»، «نقره ای»، «برنز و آهن». شهروندان طلایی در یک برنامه آموزشی ۵۰ ساله سخت تربیت میشوند تا با درک درستی از خیر و شر، عدالت و بی عدالتی، جامعه را به سمت سعادت هدایت کنند، به عبارتی بنا بر آن است که پادشاهان فیلسوف باشند. افلاطون بارها در بیانیهها و در آثار منتشر شده خود مانند جمهوری بر این ساختار تأکید کرد. فرض بر این است که این حاکمان از طریق منابع کاملاً توزیع شده فقر و محرومیت را از بین خواهند برد، اگرچه جزئیات نحوه انجام این کار مشخص نیست. اتوپیا بندرت شهروندان خود را به جنگ میفرستد، اما از میان همسایگان مستعد جنگ خود، مزدور استخدام میکند. این مزدوران عمداً به موقعیتهای خطرناکی فرستاده شدند به این امید که جمعیتهای جنگ طلب بیشتر کشورهای اطراف از بین بروند و مردم صلح جو را ترک کنند.
اتوپیای افلاطون سرزمینی است که در آن تربیت فرزندان به عهده حکومت است نه خانواده و کودک ممکن است با توجه به نحوه تدریس، ترفیع یا تنزل درجه پیدا کنند، شعر در اتوپیا ممنوع است چرا که از نظر افلاطون در تربیت افراد تاثیر منفیگذارد، شاعران به سبب ایجاد لذت از شهر آرمانی افلاطون اخراج میشوند، افلاطون هنر موسیقی را میپذیرد، چرا که آنرا در تربیت افراد موثر میداند، از آنجا که دیدگاه افلاطون به فیثاغوریان نزدیک بود، در موسیقی هم بیشتر در پی هارمونی بود و اعتقاد داشت موسیقی زیبا و خوب میتواند یک نقش اخلاقی در تربیت شهروندان داشته و به دلیل هارمونی موجود در آن، هویت مردم و نفس آنان را شکل دهد و بهسوی فضیلت هدایتشان کند. در واقع افلاطون برای موسیقی هم بیشتر نقش تربیتی قائل بود تا هنر یا لذت.
افلاطون هنر را تقلید میدانست و هرچیزی که زاده تقلید باشد را کم اعتبار، از نظر او هنر در پایینترین مرحله خودشناسی قرار داشت؛ از این رو صنعت و صنعتگر را در مقام بالاتری نسبت به هنرمند میخواند چرا که معتقد بود صنعت دارای یک مرحله تقلید است، اما هنر، تقلید از تقلید است. با چنین نگرشهایی افلاطون برای کنترل هرچه بیشتر جامعه مسئله سانسور را مطرح کرد، و هنر قابل ارائه در اتوپیا باید ابتدا توسط حاکمین تایید میشد و در مورد شعر هم تنها شعری اجازه مطرح شدن داشت که در وصف خدایان و یا امثال این مسائل باشد، گذشته از اینها هنرمندانی آثارشان تحت کنترل حاکمین سنجیده میشود، باید در مکانی زندگی کنند که توسط حکومت برای آنها تعیین شده!
ایده اتوپیای افلاطون بعدها در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفت و فارابی هم به آن پرداخت و فارغ از آن، آرمانشهر افلاطون بعدها زمینه ساز شکلگیری ساختار اجتماعی برخی کشورها به خصوص در قرن بیستم شد. اینکه «ناکجا آباد» افلاطون برای ما هم سرزمینی آرمانی باشدیا نه، به آرمانها و ارزشهای هر فرد برمیگردد. چیزی که در اینجا قابل توجه است، اثرگذاری این ایده بر جوامع مابعد آن است، برخی حکومتهای دینی از آن به عنوان الگو استفاده کردند حال آنکه در مواردی کارآمد نبود و تاثیری مخرب در برخی ابعاد از خود به جای گذاشت.
افلاطون اولین فیلسوفی بود که به نقد ادبی پرداخت، رسالات او به شیوه مکالمه و دیالوگ بین اشخاص است، در عین حال با ارائه نگرش خود تا حدی جایگاه ادبیات و هنر را تنزل داد و پایینترین جایگاه را برای آن در نظر گرفت، مقایسه صنعت با ادبیات و هنر و برتر شناختن صنعت نسبت به علوم انسانی و هنر چیزیست که امروزه در برخی کشورهای جهان سومی که الگوی اتوپیایی دارند قابل رویت است و چه بسا این رویکرد از سلسله علل عقب ماندگی در بسیاری از ممالک اینچنینی باشد. حتی شیوه حکومت دیکتاتوری در اتوپیا (دیکتاتوری یا دیکته کردن که به معنای رکن بودن نظریات حاکم و الزام پذیرش آن توسط افراد جامعه است.) که در اثر نحوه مرگ سقراط توسط حکومت دموکراسی بود، بعدها بر نحوه زمامداری پیروان این نگرش تاثیر گذاشت و عدم شایستگی مردم برای داشتن حق انتخاب و در نظر گرفتن صلاحدید حاکمان به جای نظر مردم در اداره کشور به امری بدیهی تبدیل شد.
ارسطو شاگرد افلاطون دقیقاً در همین نقطه نظریات استاد خود را نقد میکند، که در بخش بعدی به رویکردهای او نیز خواهیم پرداخت.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت امتداد، تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۴۰۰، کد خبر: ۳۰۱۵، www.emtedad.news