شعارسال: هنجارمندسازی نوجوانان (Juvenile Institutionalization) و تأثیرات آن
اولین موسسهای که فقط برای کودکان “سرکش” (Wayward)، فقیر و یتیم ایجاد شد “خانه پناه” (The House Of Refuge) بود که در اواخر قرن نوزدهم در نیویورک سیتی تأسیس شد؛ اغلب ایالتهای آمریکا خیلی زود با ایجاد زندانهای خودشان این مسیر را دنبال کردند. ایجاد این قبیل مؤسسهها مشخص کننده زمان شروع یک تغییر در مفهومسازی تعریف کودکی بود؛ تا پیش از این کودکان بزرگتر از ۵ سال به عنوان بزرگسالان کوچکی دیده میشدند که مانند بزرگسالان ظرفیت درک اخلاقی مشابهی را دارند. به تدریج این ایده که کودکان ذاتا متفاوت از بزرگسالان هستند و دولت موظف به حمایت از آنهاست، شکل گرفت. اوج این سیر تحولی در سال ۱۸۹۹، زمانیکه قانون دادگاه نوجوانان نخستین دادگاه برای نوجوانان را ایجاد کرد، اتفاق افتاد.
در پاسخ به پروندههای دادگاه که بر لزوم حمایت قانون اساسی از نوجوانان در برابر درمان آنها به مثابه بزرگسال و حبس آنها به عنوان مجرمین موقعیت مدار (Status Offenders) اشاره داشت، قانون دادرسی ویژه نوجوانان و حمایت از بزهکاری سالِ ۱۹۷۴ به سمت و سویی تغییر یافت که بر اساس آن بسیاری از مجرمان نوجوان زندانی نشوند. دغدغه اصلی در اینجا اثرات انباشته منفیِ برچسب زدن به نوجوانان و حبس کردن آنها به عنوان مجرمان موقعیتمدار بود. (جرم موقعیت رفتاری است که برای افراد زیر سن قانونی، غیرقانونی محسوب میشود، مثل پرسهزنی یا نوشیدن الکل.) این قانون چهار نوع مصونیت را مشخص میکرد که دولت به جهت واجد شرایط شدن برای بودجه فدرال باید آن ارائه میداد:
عدم زندانی کردن برای جرایم موقعیت، جدایی “دیداری و شنیداری” مجرمان نوجوان و بزرگسال، خارج کردن نوجوانان از زندانها و بازداشتگاههای بزرگسالان، و رسیدگی به سلولهای نامتناسب مجرمان اقلیت.
انواع مراکز بازپروری نوجوانان
گزینههای اقامتی خارج از خانه برای مجرمین نوجوان نوعا شامل تنوعی از امکانات سکونتی عمومی و خصوصی همچون خانههای گروهی، برنامههای صحرانوردی، کمپهای بوت و مدارس تربیتی هستند که تحت رویکردهای درمانی متفاوت اداره میشوند، اما در اهداف بازپروری مشترکی سهیم هستند. عموما هنگامی که مقامهای مسئول تعیین میکنند که زندانی کردن ضروری است، نوجوانان به مدارس تربیتی فرستاده میشوند. این تسهیلات، خواه ایمن و یا نیمه ایمن، اغلب به لحاظ فیزیکی همانند مدارس عمومی به نظر میآیند، اگرچه برخی از آنها بیشتر شبیه به مراکز بزرگسالان هستند. احتمال امنیت پیرامونی وجود دارد، اگرچه به طور معمول در این مراکز نسبت مجرم به کارکنان در مقایسه با مرکز بازپروری بزرگسالان بیشتر است. در حدود ۴۰۰ مرکز تسهیلاتی ایمن بلند مدت، اغلب تحت اداره دولت، برای نوجوانان ایالات متحده وجود دارد. مدارس آموزشی به طور معمول منزلگاه حدود ۵۰ نوجوان هستند، هرچند بزرگترین این مدارس میتواند بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ نوجوان را اسکان دهد. نوجوانانی که در این مراکز هستند معمولا به شماری از گزینههای درمانی همچون کلاسهای GED (معادل دیپلم عمومی)، برنامههای مشاورهای و فنی-حرفهای مختلف، و فعالیتهای گروهی همسالان، دسترسی دارند.
پیامدهای منفی هنجارمندسازی
بسیاری بر این عقیده اند که نهادینهسازی نوجوانان تأثیر منفی بر آنها میگذارد و در حقیقت ممکن است احتمال تکرار جرم (درگیر شدن در آینده در رفتار مجرمانه) را افزایش دهد. نوجوانان متخلف در عین اینکه زندانی هستند با بزهکاران دیگر تعامل برقرار میکنند و این فرصت در اختیار آنها گذاشته میشود تا مهارتهای مجرمانه را کسب و یا تیزتر کنند، بدین ترتیب آنها ارزشها و باورهای بزهکارانه را پرورش میدهند. جرمشناسان دریافته اند که این گردهمآوردن نوجوانان بزهکار به سمت افزایش اعمال بزهکارانه میل دارد، فرایندی که “آموزش کجرفتاری همسالان” (Peer Deviancy Training) نامیده میشود.
نوجوانان محبوس به نسبت آنهایی که در مراکز ناامن و اجتماعمحور درمان شده اند، احتمال بیشتری برای بازگشت به جرم را دارند. به علاوه زندانی کردن ممکن است احتمال ایجاد تعداد کثیری از مشکلات، همچون آسیب جسمی در هنگام حبس، مسائل سلامت ذهن، و سطح پایینتر دستاورهای تحصیلی در مقایسه با نوجوانانی که در اجتماع درمان میشوند، را افزایش دهد. بسیاری از نوجوانان ناتوانی را آموخته اند و دریافته اند که به هنگام آزادی دستیابی به موفقیت تحصیلی برایشان دشوار خواهد بود.
از اینها گذشته، پس از آزادی بسیاری از آنان همچنین به دست آوردن مشاغل درآمدزا را مشکل میبینند و همین امر آنها را مستعد شرکت در فعالیتهای مجرمانه برای دستیابی به اهداف اقتصادی میکند.
بر طبق نظریه برچسبزنی (Labeling Theory) (با عنوان “نظریه واکنش اجتماعی” (Social Reaction Theory) نیز به آن اشاره میشود)، گونهای از خودشکوفایی مفهوم رسالت، نوجوانانی که در ارتباط با نظام قضایی نوجوانان قرار میگیرند، بیگانگی فزاینده و هویت مجرمانه تقویتشدهای را تجربه میکنند. تلاشهای رسمی برای کنترل جرم و جنایت اغلب اثر متناقض افزایش جرم را به دنبال دارد. نوجوانانی که بازداشت، محاکمه و مجازات میشوند، به عنوان بزهکار برچسب میخورند؛ بنابراین افراد دیگر به عنوان مجرم به این نوجوانان نگاه میکنند و این امر به دلایل متعدد احتمال بروز جرایم بعدی را افزایش میدهد.
عموما هنگامی که مقامهای مسئول تعیین میکنند که زندانی کردن ضروری است، نوجوانان به مدارس تربیتی فرستاده میشوند. این تسهیلات، خواه ایمن و یا نیمه ایمن، اغلب به لحاظ فیزیکی همانند مدارس عمومی به نظر میآیند، اگرچه برخی از آنها بیشتر شبیه به مراکز بزرگسالان هستند.
اشخاص برچسبخورده ممکن است در دستیابی به اهداف تحصیلی و به دست آوردن مشاغل قانونی با مشکل مواجه شوند که این موارد سطح فشار بر آنها را افزایش داده و میزان انطباقشان با محیط را کاهش میدهد. افراد برچسبخورده احتمالا درمی یابند که مردم عادی از ارتباط برقرار کردن با آنها ناخشنود هستند و در نتیجه آنها ممکن است با مجرمان دیگر پیوند دوستی برقرار کنند. این روند رابطه آنها با دیگران عادی را کاهش داده و یادگیری اجتماعی جرم را پرورش میدهد. آنها خود را در یک بافت منفی یا جنایی میبینند که به وسیله جامعهای که به همین صورت به آنها مینگرد تقویت شده است. در طی این مرحله شکلگیری و توسعهای شناسایی خود در میان نوجوانان، واکنش اطرافیانشان به شکلگیری احساس آنها از خودشان کمک میکند. در نتیجه خودانگاری منفی نوجوان، او ممکن است مقاومت در مقابل شرکت در اعمال مجرمانه را دشوار بیاید و احتمال بیشتری وجود دارد که با گروههای منفی همسال و همفکر خود پیوند برقرار کنند و همین امر به نوبه خود احتمال درگیریهای آینده در نظام دادگستری جنایی را افزایش میدهد.
به علاوه نوجوانان اغلب سن بزهکاری را پشت سر میگذارند، بدین معنا که همراه با بزرگتر شدن، فارغ التحصیل میشوند، دیگری مهم را ملاقات میکنند و در مشاغل پردرآمد استخدام میشوند، آنها از رفتار مجرمانه دست میکشند و به اعضای مولد جامعه تبدیل میشوند. زندانی کردن، نوجوانان را از بسیاری عوامل همسو با جامعه از جمله خانواده، مدرسه و اجتماع جدا میکند و ممکن است فرایند رشد آنان را مختل سازد.
با وجود اینکه بسیاری از نوجوانان پس از زندانی شدن به مدرسه بازمیگردند، ولی احتمال زیادی وجود دارد که ترک تحصیل کنند و به نسبت آنهایی که از دبیرستان فارغ التحصیل شدند نرخ بالاتری از بیکاری، دستمزد پایین و سلامتی کمتر را تجربه کنند (ن. پاریلو، ۲۰۰۸: ۵۱۹-۵۲۰).
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۴۰۰، کد خبر: ۲۱۲۷۰، sedayemoallem.ir.