پنج نفرین آگاهی، حافظه، شخصیت خودمان، خانواده و فرهنگ همه ما را مبتلا کرده و دچار رنج و درد میکند؛ اما شدت و مدت این رنج بر اساس تجربیات خاص ما و فرصتهایی که ما در طول زندگی برای یادگیری، درک تضاد درونی و امیال، و ایجاد روابط ارضا کننده با دیگران داریم، متفاوت است. ما نمیتوانیم به طور کامل از شَّر نفرینهای خودِ انسانیمان خلاص شویم، اما میتوانیم اثر و تاثیر آنها را کاهش دهیم. آنچه این درس به آن میپردازد.
شعارسال: انسان بودن آسان نیست و هرگز آسان نخواهد بود، زیرا نیروهای زیادی در درون و پیرامون ما وجود دارند که با ایجاد حس تهدید در ما باعث رنج و درد میشوند تا آنجا که میتوان از آنها به عنوان نفرینِ انسان بودن یاد کرد. به طور خاص پنج نفرین مرتبط با انسان بودن ما وجود دارد که اگر راه و روش برخورد و مدیریت آنها را یاد نگیریم مشکلاتی واقعی برای ما ایجاد میکنند. این نفرینها تجربیاتی هستند که باعث فعال شدن حس تهدید در مغز ما میشوند.
نفرین آگاهی
اولین نفرینِ انسان بودن، نفرین آگاهی است. ما انسانها بر خلاف سایر انواع میتوانیم راجع به گذشته، حال و آینده تفکر کنیم و بیندیشیم. این به معنای آگاهی ما نسبت به وجود خودمان است که هر چند یک مزیت قابل توجه تکاملی است، اما میتواند مشکلات و درد و رنجهایی برای ما فراهم کند.
آگاهی باعث میشود ما در باره دلایل مشکلات خود فکر کنیم. اگر به کیفیت افکار خود توجه کنید میبینید که چگونه افکار ما مجموعهای از نگرانی ها، قضاوت ها، انتقادات، و ترس هاست. ما به عنوان موجودات آگاه، از مرگ خود نیز آگاه هستیم و این واقعیت به تنهایی میتواند احساس دائمی ناراحتی یا اضطراب را در ما ایجاد کند.
رابرت ساپولسکی زیست شناس به ما یادآوری میکند که به عنوان مثال گورخرها دچار افسردگی، غم و روان رنجوری نمیشوند، زیرا وقتی خطر یا تهدید تعقیب و خورده شدن توسط شکارچیان از بین میرود، آنها میتوانند چرا را با آرامش از سر بگیرند. بدون آگاهی پیچیده، حس تهدید مغز آنها به طور مناسب خاموش میشود. اما ما انسانها به لطف آگاهی تکامل یافته، قادر به ایجاد، بازسازی، تصور و به یاد آوردن خطر و تهدید در ذهن خود هستیم. اما ما در حالی که تهدید یا خطر واقعی را پشت سرگذاشته ایم با اندیشیدن به "اگرها، چراها، شایدها و کاش ها" ذهن خود را درگیر میکنیم و با این کار، اضطراب و ترس ما تداوم مییابد.
نفرین حافظه
نفرین دوم این است که ما خاطرهای داریم که اغلب به روشنی با دستکاری و به صورت نادرست به یاد میآوریم. علاوه بر این، تحقیقات نشان میدهد که خاطرات منفی راحتتر از خاطرات مثبت "فعال" میشوند. به عنوان مثال، هنگام نقل خاطرات ما یک تصمیم اشتباه را به سادگی به خاطر میآوریم و بازگو میکنیم، اما تصمیمهای درست زندگیمان را فراموش میکنیم؛ و این به دلیل آن است که مغز ما برای شناسایی و اولویت بندی مشکلات و تهدیدها - یا آنچه که ما اطلاعات بقا مینامیم - تکامل یافته است.
حافظه زمانی نفرین است که اجازه دهیم گرایش متمرکز آن بر مشکلات با تجربه کنونی ما تداخل داشته باشد. یک مثال متداول در این مورد بیزاری فوری ما نسبت به شخصی است که تنها شباهتی ظاهری با فرد دیگری دارد که ما در گذشته دوستش نداشته ایم یا خاطرهای ناخوشایند از ان در حافظه داریم. بسیاری از ما مجموعه بزرگی از تعصبات، عقاید و واکنشها داریم که ریشه در حافظه و خاطرات نه تنها شخص ما بلکه حافظه تاریخی یا خاطرات باستانی ما دارند. باورها و تعصباتی که در فرهنگها و جوامع گوناگون نسبت به موضوعات وجود دارد و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و در زندگی فردی ما تاثیر میگذارند.
آگاهی از نحوه عملکرد خاطرات اولین قدم در توانایی ادغام و مدیریت آنها است برای اینکه بیاموزیم چگونه در لحظه حاضر و اکنون اطلاعات جدید - و نه چندان تهدید کننده - را بدون تاثیر پذیری از خاطرات و حافظه مشاهده، تحلیل و درک کنیم.
نفرین فرهنگ، خانواده و شخصیت
سه نفرین دیگر انسان بودن ناشی از تأثیری است که فرهنگ و خانوادههای ما بر شخصیت در حال رشد ما دارند. به طور خلاصه، آنچه که از کودکی به ما گفته میشود و میآموزیم که باید با "فرهنگ" باشیم، و بعد از طریق والدین و معلمان در مدرسه ابتدایی تقویت میشود میتواند به طور جدی با شخصیت ما تداخل داشته باشد.
همه ما آرزوها، گرایشها و تواناییهای بالقوهای داریم که بخش عمدهای از آنها با خواستهها و دستورات دیگران خنثی شده و یا از بین میروند. به عنوان مثال "فرهنگ"، به ما میگوید که چگونه زن یا مرد باشیم (ویژگیهای جنسیتی) و برای چه چیزهایی باید در زندگی ارزش قائل باشیم، یا ارزش قائل نباشیم (سبک زندگی) و این پیامهای فرهنگی نحوه تربیت ما را در زندگی از سوی والدین و معلمها تعیین میکنند.
همچنین ما توسط شخصیت خودمان نفرین میشویم؛ وقتی یک بار به راهنمایی دیگران در موردی عمل میکنیم یا از دیگران میآموزیم که چگونه باید باشیم، این به صورت الگویی در حافظه بقای ما ذخیره میشود و در باقی سالهای زندگی به سادگی فعال میشود و عملاً ما را کنترل میکند. به عبارت دیگر ما توسط شخصیت خود که بر اساس تصویر دیگران از خودمان ساخته ایم نفرین میشویم، زیرا دیگر نمیتوانیم از شخصیت خود فرار کنیم و حتی اگر از آن ناراضی باشیم مدام مجبوریم تصویر دیگران را از خود تصدیق کنیم.
با این حال، بلوغ و خرد شامل تنظیم تمایلات واکنشی ما به منظور کشف این است که چه چیز دیگری فراتر از آنچه به گفته شده وجود دارد.

چگونه از عواقب نفرینها کم کنیم؟
پنج نفرین آگاهی، حافظه، شخصیت خودمان، خانواده و فرهنگ همه ما را مبتلا کرده و دچار رنج و درد میکند؛ اما شدت و مدت این رنج بر اساس تجربیات خاص ما و فرصتهایی که ما در طول زندگی برای یادگیری، درک تضاد درونی و امیال، و ایجاد روابط ارضا کننده با دیگران داریم، متفاوت است.
با این حال، بسیاری از ما به دنبال درک نفرینهای خود نیستیم و در عوض سعی میکنیم با آنها از طریق مکانیسمهای دفاع روانی و رفتاری مانند انکار، اجتناب، سرکوب، حواس پرتی و اعتیاد برخورد کنیم.
این استراتژیها میتوانند برای مدتی کار کنند و موثر باشند، اما احساسات و افکار دردسرساز ما دارای انرژی هستند و راههایی را برای نفوذ به زندگی ما کشف میکنند، آن هم درست در زمانی که انتظارشان را نداریم. غالباً در میانسالی است که ترکها و شکافهای تعارض و تضاد در پوسته شخصیت و زندگی ما نمودار میشوند.
"خود را از نو بسازیم" یعنی چه؟
واقعیت آن است که ما نمیتوانیم به طور کامل از شر نفرینهای خود خلاص شویم، اما میتوانیم اثر و تاثیر آنها را کاهش دهیم. بهتر است قدم اول را با کنار آمدن با این واقعیت شروع کنیم که آنچه دیگران به ما و از ما میگویند و نیز دادههای بیولوژیکی ما محتوای کامل و پایان داستان ما نیستند بدین ترتیب از چگونگی این شخصیت ساختگی، یاد میگیریم که چگونه شخصیت و زندگی خود را بسازیم و خلق کنیم و به آفریننده خود تبدیل شویم.
هدف از ساختن خود، تلفیق و ادغام دانش شهودی خود با دانشی است که از نظر دیگران "درست" است. به عبارتی از خود میپرسیم: اگر من آن چیزی نیستم که آگاهی، حافظه، شخصیت، خانواده یا فرهنگم میگویند، پس من چه کسی هستم؟
این سوال منجر به پرسشی عمیقاً شخصی میشود که ماهیت جمعی ما را آشکار میکند. خود من ساخته شده، یاد میگیریم، یکی از "خود" بسیاری است که به دنبال توجه و بیان است. در حالی که ما هرگز نمیتوانیم همه این قسمتها را در یک کل هماهنگ ترکیب کنیم، میتوانیم یاد بگیریم که بیشتر به آنها گوش دهیم و به آنها بیشتر پاسخ دهیم؛ و در حین انجام این کار، متوجه میشویم که احساس تعارض کمتری داریم. کمتر نفرین شده هستیم.
ما میآموزیم که خود ساخته شده یکی از "خود"های بسیاری است که به دنبال توجه و بیان است. در حالی که ما هرگز نمیتوانیم تمام این "خود"ها را در یک کل هماهنگ ترکیب کنیم، میتوانیم یاد بگیریم که بیشتر به آنها گوش داده و به آنها بیشتر پاسخ دهیم؛ و با انجام این کار، متوجه میشویم که احساس تعارض کمتری داریم و نفرین کمتر شده است.
منبع:
این درس با استفاده از کتاب "فراتر از تهدید" (Beyond Threat) اثر نلشیا ویکرمازینگ (Nelisha-Wickremasinghe) پرفسور روانشناس دانشگاه آکسفورد که در روانشناسی مقاومت فردی و رابطهای تخصص دارد، تدوین شده است.
پرفسور ویکرمازینگ مطالعات بسیاری در مورد کثرت "خود"هایی دارد که ناخودآگاه ما را فرا گرفته است و اینکه آنها چه نقش مهمی در تأثیرگذاری و هدایت احساسات، افکار و رفتارهای ما ایفا میکنند.
ویکرمازینگ در کتاب "فراتر از تهدید"، انگیزههای ناخودآگاه، به ویژه انگیزههای تهدید کننده مغز ما را بررسی میکند و نشان میدهد گه چگونه آگاهی گرم - مغز امن – ما را قادر میسازد تا با مشکلات خود روبرو شویم و بر آنها غلبه کنیم.
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت سوادزندگی، تاریخ انتشار: مرداد ۱۴۰۰، کدخبر: ۶۴۷، savadezendegi.com.