شعار سال: اولین تجربه کاظم دانشی در زمینه فیلم بلند سینمایی، بعد از مدتها به سینمای اجتماعی جان تازهای بخشیده و به معضلاتی برآمده از زندگی این روزها پرداخته است. «علفزار» برشی از داستانهایی واقعی است که هر روز در گوشهای از این شهر یا حاشیه آن رخ میدهد و برخی از آنها شاید در صفحه حوادث روزنامهای مطرح شده و پس از مدتی به دست فراموشی سپرده شود. فقر، اعتیاد، شکاف طبقاتی و بزهکاری ناشی از آنها فصل مشترک داستان اصلی و خرده داستانهای مطرح شده در فیلم است.
فیلم با سکانسی نفس گیر، شوک اول را به مخاطب وارد میکند و در ادامه با بسط و گسترش داستان و اضافه شدن ماجراهای دیگر، پیچیدگیهای قصه دوچندان میشود. دانشی با تکیه بر تحقیقات خود و در کنار علی زرنگار که فیلمنامه نویس چند فیلم موفق سینمای اجتماعی است، روی موضوعی دست گذاشته که طرح آن به خودی خود ملتهب و حساس است. برای نمایش حساسیت موضوع صحنه مواجهه اول میان بازپرس (پژمان جمشیدی) و شاکی (سارا بهرامی) را به یاد بیاورید، هم زن در توضیح آنچه بر او گذشته معذب است و هم مرد با تردید و در لفافه سوالش را مطرح میکند.
داستان هرچه پیش میرود زوایای پنهان دیگری را آشکار میسازد، روابط پنهانی، اختلاف نسلها، زندگی دوگانه و فاجعه دقیقاً از دل همینها رخ میدهد. اینکه قربانی یا قربانیان در صورت دادخواهی و شکایت، خود اولین متهمانند و بنا بر عرف و به خاطر آبرو محکوم به سکوتند و در این راه هریک از قربانیان به فراخور موقعیت و شرایط خود به گونهای با سرپوش گذاشتن روی اتفاق تلخی که برایشان افتاده، از رویارویی با عواقب آن گریزانند و این یعنی پاک کردن صورت مسئله!
شاید در نگاه اول به نظر برسد پرداخت فیلم آنقدر که سوژه جسورانه و ملتهب آن طلب میکند، کوبنده و صریح نیست، اما باید یادآور شد که همین میزان عبور از تابوها و خط قرمزها پیشتر از این تجربه نشده بود و قطعاً میتوان انتظار داشت در آثار بعدی کمی از حساسیتها کاسته شده و با صراحت بیشتری برخی از ناهنجاریها مطرح شود.
در فیلمهایی از جنس «علفزار» که بیش از هر چیز احساسات مخاطب را با خود درگیر میکنند، موسیقی نقشی اساسی دارد و اگر پر حجم و بیش از نیاز فیلم باشد، نه تنها کارکرد خود را از دست میدهد بلکه ارتباط میان مخاطب و اثر را مخدوش میکند. بهزاد عبدی با انتخاب موسیقی حداقلی برای صحنههایی از فیلم، هم موسیقی متن را در حد نیاز داستان حفظ کرده و هم به تحریک بیش از نیاز تماشاگر نپرداخته است.
از نقاط قوت فیلم میتوان به فضای بصری «علفزار» اشاره کرد، بابک کریمی طاری (طراحی صحنه) و شیما میرحمیدی (طراح لباس) که پیش از این در سریال پرمخاطب «می خواهم زنده بمانم» همکاری داشته اند در کنار هادی بهروز (مدیر فیلمبرداری) توانسته اند جغرافیایی را به تصویر بکشند که روی دادن اتفاقات متعدد فیلم در آن ملموس و باورپذیر به نظر برسد. انتخاب خاکستریهای رنگی و استفاده حداقلی از رنگهای شارپ که نظر بیننده را جلب کند و پالت رنگی هماهنگی که هر دو طراح بنا به فضایی که قصه در آن طرح میشود برگزیده اند، در قابهای فیلمبردار به درستی ثبت شده و توانسته است سهم قابل توجهی از موفقیت فیلم را مرهون خود سازد.
در نگاهی اجمالی «علفزار» به عنوان یک فیلم اول، مخاطب را با رضایت بدرقه میکند، ولی برای امتناع از قضاوت یک سویه در مورد داستان و شخصیتهایش نتوانسته پایان قاطع و تاثیرگذاری را برگزیند و به نوعی چند پایان دارد. شاید در یک بازبینی و برای اکران عمومی بهتر باشد یکی از صحنههای اثرگذار قصه مثلاً آخرین گفت و گوی قاضی با سارا (روایت آنچه بر کودک در شب حادثه گذشته) سکانس اختتامیه فیلم باشد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سینما سینما، تاریخ انتشار:۱۳ بهمن ۱۴۰۰، کد خبر: ۱۶۸۹۹۶/cinemacinema.ir