شعار سال:اینجا در مقبرةالشعرای سرخاب 400 شاعر پارسی گوی ایران از هزار سال پیش تاکنون به خاک سپرده شدهاند؛ سندی گویا از اینکه آذربایجان با مرکزیت تبریز، همواره یکی از دو کانون اصلی زایایی و پویایی زبان و ادب فارسی در کنار خراسان بوده و چشم شاعران بزرگی مثل حافظ و سعدی نیز به اتفاقات ادبی این کانون سترگ بوده است. سعدی منبع الهام خود را در دیوان خاقانی مییابد و حافظ در آثار همام تبریزی.
از خسرو سرخابی که دارد یخ جلوی مغازهاش را میشکند، میپرسم چرا نام این محله سرخاب است؟ میگوید: «قبلاً رودخانهای از کوه عینالی (عون ابن علی) به سرخاب میآمد که الان سد زدهاند و همانجا تفرجگاه درست کردهاند. خاک آن منطقه سرخ است و رودخانه این خاک را با خودش به سرخاب میآورد و موقع بارندگی، گِل سرخ همه جا پخش و پلا میشد. هنوز هم اگر دقت کنید بعضی جاها گِل سرخ میبینید.» به پیاده رو نگاه میکنم. راست میگوید، روی برف و یخ میشود آثار گِل سرخ را دید. خسرو نسل اندر نسل سرخابی است و به اینکه خانه و دکانش کنار مقبرةالشعراست افتخار میکند اما گلایه دارد از اینکه نه به این محل رسیدگی میشود و نه به مقبرةالشعرا: «از تعداد شعرایی که اینجا دفن شدهاند اطلاع دقیقی ندارم اما برای ما وجود چنین آرامستانی باعث افتخار است. هرچند اگر حقیقت را بخواهید رسیدگی آنچنانی به اینجا نمیشود؛ نه مقبرةالشعرا نه خود محله سرخاب. تا سال 50 که مقبرةالشعرا افتتاح شد خیابان عارف، بازارچه بود؛ میگفتند بازارچه پشت باغ امیر که خراب کردند و خیابان کشیدند. الان هم چند سال است که طرح مرمت و گسترش فضا دارند که همانطور مانده. چند سال یک بار کمی کار میکنند و دوباره ول میکنند. واقعاً در شأن این آرامستان و این محله نیست. الان باید اینجا پر از گردشگر داخلی و خارجی می شد ولی وضع محله را میبینید که چطور است.»
دور تا دور آرامستان را کرکره کشیدهاند و بعضی جاها داربست زدهاند و چشماندازی برای بزرگترین و قدیمیترین شناسنامه زبان و ادب فارسی ساختهاند که بیا و ببین. نه راهنمایی نه کارشناسی و نه چند ورق پارهای که به گردشگر بگوید اینجا کجاست و چرا شاعرانی از طوس و نیشابور و خجند اینجا آرمیدهاند؟ خاقانی کیست، قطران کی میزیسته و چگونه شعری سروده است؟
رسول امینزاده از کسبه محل روز خاکسپاری استاد شهریار را در مقبرةالشعرا به یاد دارد: «تقریباً ساعت یازده قبل از ظهر بود که جمعیت از روی پل تا اینجا تابوت استاد شهریار را تشییع کردند، قیامت بود. مردم چنان گریه میکردند انگار عزیزشان را دارند دفن میکنند. خدا رحمتش کند. حیف که به اینجا رسیدگی نمیکنند. الان چند سال است که مقبرةالشعرا همین طور مانده. گاهی گردشگر خارجی میآید، آدم خجالت میکشد. اینجا الان باید مثل بهشت میبود. یک زمانی گفتند میخواهند خیابان ثقةالاسلام را سنگفرش کنند و پیاده راه شود که از آن هم خبری نشد.»
سری میزنم به پل مهرانه رود که به گفته امینزاده موقع تشییع پیکر شهریار از آنجا تا سرخاب جمعیت بوده و سعی میکنم در ذهنم مراسم را تصور کنم. روی پل به خاقانی و قطران و طوسی و همام و ساوجی فکر میکنم و رودی که لابد بارها در ساحلش قدم زدهاند و شعر خواندهاند. خاقانی 800 سال پیش همین جایی که من هستم سرود: «تا به تبریزم دو چیزم حاصل است/ نیم نان و آب مهرانرود و بس» مهرانه رود هزار سال است که شاهد زمزمه شعر و ناله تشییع شاعران تا سرخاب بوده است.
از امینزاده میپرسم مقبرةالشعرا به عنوان یک الگوی فرهنگی بویژه برای نسل جوان تبریز و سرخاب، نقش و تأثیری دارد؟ میگوید: «حتماً دارد؛ مگر میشود تأثیری نداشته باشد؟ اما خب آن طور که باید و شاید رسیدگی نمیکنند. راستش را بخواهید خوب هم معرفی نشده. بهار اینجا گردشگر زیاد میآید، مخصوصاً از باکو، همه هم میپرسند قبر شهریار کجاست؟ آنها که خبر ندارند اینجا بجز شهریار چند شاعر دیگر دفن شدهاند، اما اگر بپرسند چه؟ فکر نمیکنم مغازهدارها بتوانند جواب بدهند.»
آرامستان سرخاب در طول تاریخ، نامهای دیگری همچون حظیرةالشعرا و حظیرةالقضاة نیز داشته است اما نخستین بار در نزهه القلوب حمدالله مستوفی تألیف 718 هجری شمسی و تاریخ گزیده مستوفی تألیف 709 هجری شمسی از آن با نام مقبرةالشعرا یاد شده است. در این آرامستان هزار ساله، شاعران بزرگی چون قطران تبریزی متوفی 421 هجری شمسی، اسدی طوسی متوفی 452، خاقانی شروانی 578، همام تبریزی 593،سلمان ساوجی 755 و همین طور شاعران نامآوری چون مجیرالدین بیلقانی، ظهیرالدین فاریابی، شاهپور نیشابوری، شمسالدین سجاسی، ذوالفقار شروانی، قطبالدین شیرازی، مغربی تبریزی، مانی شیرازی، لسانی شیرازی، شکیبی تبریزی، سوزنی سمرقندی، انوری ابیوردی و... آرمیدهاند. اما در سالهای اخیر نامدارترین و محبوبترین شاعر معاصر که در آرامستان سرخاب دفن شده است، استاد شهریار تبریزی است که 27 شهریور 1376 درگذشت و این روز به عنوان روز شعر و ادب فارسی در تقویم ملی ثبت شد.
تبریز قدیم، حدود 9 دروازه داشته که یکی از آنها دروازه سرخاب بوده و به گفته اهالی، از جایی که حالا در پایین محله، نخ فرش میفروشند تا چند سال پیش با مینیبوس و پیش تر با قاطر و اسب به سمت اهر میرفتهاند و تندیس کاروانیان را هم میشود کنار پل دید. دروازههای دیگر این شهر باغمیشه، خیاوان(خیابان) نوبر، میارمیار، گجیل، استامبول (استانبول) دوهچی و ویجوجه بوده که جز خیاوان و باغمیشه اثری از بقیه آنها نمانده است.
این همه شاعر تراز اول ادب فارسی از سراسر ایران، در تبریز چه میکردهاند؟ دکتر سجاد آیدنلو شاهنامهشناس برجسته ارومیهای پیش تر در گفتوگو با روزنامه ایران، درباره واکنش شاعران آذربایجان به اثر حماسی فردوسی گفته بود: «شاهنامه دو،سه دهه پس از اتمام در اختیار قطران تبریزی بوده و به آن واکنش نشان داده است.»
شاعران خراسان، از جمله حکیم ابوالقاسم فردوسی، پس از به قدرت رسیدن نخستین حکومتهای ایرانی، اولین شاعرانی هستند که قفل زبان را شکسته و به فارسی شعر میسرایند و بنابر اسناد تاریخی بلافاصله شاعران آذربایجان وارد صحنه میشوند تا اینکه با به هم خوردن نظم سیاسی خراسان، تبریز یکسره به تنها کانون ادبی کشور تبدیل میشود. در قرن ششم مکتب ادبی آذربایجانی شکل میگیرد که اغلب شاعران آن آذربایجانی و قفقازیاند طوری که حدود 200 شاعر از 300 شاعر رباعی سرایی که خلیل شروانی در سال 648 هجری شمسی در کتاب نزههالمجالس خود از آنها نام برده تبریزی و ارانی و شروانی و گنجهای و قرهباغی و ارومیهای هستند. این کتاب مجموعهای از 4 هزار رباعی فارسی است که از سرودههای شاعران سده پنجم تا هفتم جمعآوری شده است.
پس از این دوره کانونهای کرمان و اصفهان و شیراز شکل میگیرند و شاعرانی همچون سعدی و حافظ پا به عرصه میگذارند اما با افول این مکتب، یعنی مکتب عراقی، بار دیگر شاعران کوچه و بازار تبریز از بقال و قفلساز و قالیباف و قهوهچی آستین بالا میزنند و مکتب هندی را پایهریزی میکنند. کانون تبریز یک بار به داد خراسان رسیده و حالا به داد اصفهان و شیراز میرسد. در این دوره است که شاعری چون بابا فغانی شیرازی پدر مکتب هندی، راهی تبریز میشود و بعدتر صائب تبریزی مکتب او را در اصفهان به اوج میرساند. نه صائب و نه بابافغانی در سرخاب به خاک سپرده نشدهاند اما بدون کانون ادبی تبریز این یکی صائب و آن یکی بابا فغانی نمیشد. آرامستان سرخاب شناسنامه زبان و ادب فارسی است؛ شناسنامهای که باید پشت ویترین و در برابر چشم همگان باشد نه در صندوقچهای خاک گرفته در گوشهای متروک.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران ، تاریخ انتشار:25 بهمن1400، کدخبر: ، www.irannewspaper.ir،602740