تماشای این ویدیو در سال ۱۴۰۱ که اگر چند روز دیگر آن فرد حاضر در ویدیو نیاید و نگوید که این برای سالها قبل است و خلاصه به هر طریقی از اصل محتوای آن شانه خالی کند. همانقدر که از دید برخی عجیب بنظر میرسد، چند برابر آن برای برخی دیگر ملموس است. در واقع شاید بهتر است اینگونه گفت: هر نسل اصل محتوای آن را چشیده، و تفاوت در آن است که برای هر نسل به طوری زیاد و کم شده است. حالا بگذریم از روزگارانی که توسط ارکان آموزش و پرورش! ابزارها و وسایل خشمگینانه تری نیز وجود داشته است. اما خلاصه هر کدام مان به نوعی اصل محتوای آن را با صرف فعل (تنبیه کردن) دیده و چشیده ایم.
شعار سال: پس از وقفهای تقریبا طولانی که به اجبار پاندمی کرونا بساط آموزش و پرورش! در کشور حضورا تعطیل بود و به لطف وجودِ فضای مجازی در این فضا ادامه دار بود. با آغاز سال یکهزار و چهارصد و یک در یک اقدام عجیب و قابل تامل به یکباره اعلام شد؛ که پس از تعطیلات عید نوروز مجدد مدارس و تمامی مراکز آموزشی از ابتدایی گرفته تا تحصیلات عالی (دانشگاه ها) مجدد به حالت اصلی خود برمیگردند. در واقع اعلام حضوری مراکز آموزش از بهار ۱۴۰۱ پس از یک وقفهی اجباری کلید خورد. حالا بماند که نمیدانیم در طی این تقریبا دو ماه و خوردهای باقی مانده، چرا این تصمیمِ مهم به این شکل عجولانه اتخاذ شده است.
در شرایطی که هنوز شرِ این بیماریِ سالهای آخر قرن گذشته بر سالهای آغازین قرن جدید سنگین است و با در نظر گرفتن زمانِ اندک باقی مانده از سال تحصیلی جاری تفاوتی ایجاد نمیشد که این زمان اندک هم به صورت مجازی طی شود که با این امر مهم؛ ضریب خطر ابتلا به این بیماری که با وجود واکسیناسیون هنوز حس میشود را بتوان کاهش داد. اما همهی این نکات ذکر شده نتوانست در روزهای پایانی تعطیلات نوروز، آن حس غم انگیز غروب سیزده را از یاد دانش آموزان که پس از این مدت به مجازی بودن فراگیری علم عادت نموده بودند، بگیرد.
با حضوری شدن مدارس و دیگر مراکز علمی و آموزشی به فاصله کمتر از یکماه با انتشار ویدیویی در فضای مجازی از یک مدرسه که دقیق مشخص نبوده، که کجای کشور است؟ و از بس محتوای ویدیو زشت و در عصر حاضردور از ذهن بود، آنچنان هم مهم نبود که کجای کشور این اتفاق توسط ارکان آموزش و پرورش! افتاده است. هر کجا باشد؛ هر استان، چه مرکز چه غرب چه شرق چه شمال و چه جنوب. اصل مطلب محتوای آن بود؛ همانقدر که زننده و زشت است همانقدر عجیب و همانقدر نیز ملموس.
این ویدیو که کمتر از یک روز از انتشار آن گذشته است، افکار عمومی در هر رده سنی و نسلهای مختلف را درگیر خود نموده است. برای برخی از نسلها که امروزه پدر و مادران جوان این مرز و بوم را تشکیل داده که به فراخور سن و سال خود، فرزندانی چه مدرسه رو، چه نزدیک به مدرسه رویی دارند، بسیار عجیب تربوده است. از این لحاظ که گویا در خیال آنها این نوع برخورد با دانش آموزان دیگر به درون موزه آموزش و پرورش!، یادگاری از سالهای دور راه پیدا کرده است.
این ویدیو با محتوای خود در دهه جاری یک اتفاق بسیار عجیب بود، اما در خاطرات خیلی از دانش آموزان دیروز که امروزه خود پدر و مادر هستند، بسیار ملموس است. با دیدن این ویدیو به سالهای دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی پرت شدم، آن زمان که همهی شنبهها در روز اول هفتههای سال، همین ماجرا توسط ارکان آموزش و پرورش! از سر گرفته میشد. یادم میآید در مدرسهای نمونه مردمی که در آن دوران برای حضور معلمین نمونه و همچنین دانش آموزان نمونه برای خود بُرو و بیایی داشت و بر سر زبانها نامش میچرخید و کلی نیز مورد اِفاده و پز دادن قرار میگرفت. آن دوران ما هر روزِ اول هفته همین بساط را تحمل میکردیم از موی سر تا ناخنهای انگشتان، پیراهنها و شلوارها، همه و همه مورد بازبینی و کنترل قرار میگرفت و اگر هم هر دانش آموزی خلاف صحبتهای ارکان آموزش و پرورش! رفتار مینمود، متخطی بود! و اگر خدای نکرده به هر دلیلی موی سر خود یا ناخن انگشتان خود را نزده و نگرفته بود، همان لحظه با ابزار لازم در دستِ ارکان آموزش و پرورش! به حالت اصولی که آنها تعیین مینمودند و بارها در آخر هفته تاکید مینمودند، به حالت دلخواه ارکان آموزش و پرورش! برمیگشت.
عادت داشتیم هر هفته؛ پنج شنبهها پس از زنگ تفریح ما را به صف میکشیدند، تا از خطر تنبیه انظباطی شنبهها بگویند؛ که اگر نزنید، که اگر کوتاه نکنید، که اگر لباس فرم نپوشید، که اگر آستین پیراهن تان کوتاه باشد، که اگر شلوارهایتان جین باشد، فلان و بهمان تنبیه را خواهیم نمود. برخی از دانش آموزان که به کرات به دید ارکان آموزش و پرورش! بی انضباط بودند، کارشان به بازخواست از اولیا و پرونده زیر بغل میرسید.
تماشای این ویدیو در سال ۱۴۰۱ که اگر چند روز دیگر آن فرد حاضر در ویدیو نیاید و نگوید که این برای سالها قبل است و خلاصه به هر طریقی از اصل محتوای آن شانه خالی کند. همانقدر که از دید برخی عجیب بنظر میرسد، چند برابر آن برای برخی دیگر ملموس است. در واقع شاید بهتر است اینگونه گفت: هر نسل اصل محتوای آن را چشیده، و تفاوت در آن است که برای هر نسل به طوری زیاد و کم شده است. حالا بگذریم از روزگارانی که توسط ارکان آموزش و پرورش! ابزارها و وسایل خشمگینانه تری نیز وجود داشته است. اما خلاصه هر کدام مان به نوعی اصل محتوای آن را با صرف فعل (تنبیه کردن) دیده و چشیده ایم.
حالا در روزهای آتی باید منتظر ماند که سرانجام این ویدیو منتشر شده در فضای مجازی عاقبت آن چه میشود؟ آیا مثل سایر ویدیوهای منتشر شده در قالب هر موضوعی به فراموشی اجتماعی بدل میشود یا که توسط مراجع ذی ربط و مربوطه به راهکاری برای مقابله با این معضل اجتماعی و همچنین موضوع مهم آموزش نایل خواهد شد. این موضوع مهم که ریشه در معضل اجتماعی دارد، فقط نباید به بازخواست توسط مراجع قضایی از آن فرد خاطی که جز ارکان آموزش و پرورش! است به اتمام رسد.
همانطور که میدانیم این معضل اجتماعی در قامت رکن اصلی اجتماع آن هم آموزش و پرورش امری ست که در تمام نسلهای پرورش یافته کشور (کم یا زیاد) وجود داشته و هرگز از بین نرفته است. به گفته برخی از روانشناسان و وجود مستندات تاریخی برخی از همین تنبیهات توسط ارکان آموزش و پرورش! در سالهای مختلف باعث امتناع دانش آموزان از ادامه تحصیل شده است؛ و چه بسا در موارد دیگر با انواع و اقسام ناگواریها از جمله نزاع، خشونت و ... به شکلهای مختلف در جامعه روی داده است.
برخلاف دهههای گذشته که هنوز آن قدر جهان از علم و تکنولوژی بهره نبرده بود، همانند این سالها که با وجود تکنولوژی هنوز در استفاده صحیح از آن با مشکل رو به روییم. محتوای اصلی این ویدیو که همیشه وجود داشته، ولی در خاطر هر نسلی به این شکل مستند ثبت و ضبط نشده بود و تنها در یادها و خاطرات نسلهای مختلف دانش آموزان ثبت میشد. نسلهای کنونی کشور که این روزها محصل هستند و هرکدام میبایست در آینده این کشور سهیم باشند که بیشترشان فرزندانِ پدران و مادران جوانتری هستند که خواه و ناخواه این را چشیده اند. به نحوی میتوان گفت: از ثبت شدن در ذهن والدین تا ضبط در گوشی فرزندان در دهههای مختلف این معضل وجود داشته است.
این ویدیو اگرچه در محتوای آن شباهتی در خاطرات همه نسلهای گذشته وجود داشته باشد، اما تفاوت بزرگی وجود دارد. این محتوای زشت و زننده برخی از ارکان آموزش و پرورش! نه تنها در کشور، بلکه سراسر جهانِ آموزش اگر چه سالیان سال فقط در ذهن نقش میبست و نهایت در برخی از تصاویر مستند تاریخی که بسیار اندک هستند، وجود داشته و یا در برخی از آثار رسانهای (تصویری، شنیداری) به آن پرداخت شده بود، اما تا به امروز آنقدر دقیق به این شکل ثبت و ضبط نشده بود.
این ویدیو میتواند سر آغازی در
حل یک معضل اجتماعی باشد. اما همانند دیگر موضوعات اجتماعی میتواند با نتیجه گیری دو سویه مثبت و منفی و بازخوردی به این چنین همراه باشد. اول: در حل چنین معضل اجتماعی به هیچ عنوان وجود علم و تکنولوژی را نباید نادیده گرفت. هر معضل اجتماعی اول از همه به شناخت، شناسایی نیازمند است. در موضوع فوق باید بدانیم؛ در طول تاریخ آموزش در سراسر جهان هیچ گاه به این طور تصویری مستند این نوع معضل به این چنین شناسانده نشده بود. آن هم توسط ارکان اصلی آموزش (دانش آموزان).
دوم: این امر میتواند از این لحاظ منفی باشد که خود نه تنها در حل یک معضل اجتماعی سهیم باشد بلکه منجر به یک بحران دیگری در فضای آموزشی شود. به آن طریق که پس از انتشار این ویدیو میتواند منجر به ممنوعیت و تنبیه دانش آموزانی که با خود چه به صورت مجاز و چه غیر مجاز گوشیهای موبایل را به مدرسه میآورند، تبدیل شود. این امر نه تنها به اصل موضوع کمک ننموده، بلکه یک معضل دیگر میآفریند. چگونه؟ به مراتب دانش آموزانی که در بازهی سنی خاصی تحصیل مینمایند و ذهن شان آنچنان فعالیت دارد که ممنوعیتها را دور بزنند، پیشتر از قبل خود را مجاب نموده که با صرف مجاز بودن و غیر مجاز بودن، گوشیهای موبایل را با خود به فضای آموزشی بیاورند و این امر به خودی خود چه در خشم ارکان آموزش و پرورش، چه در تعقیب نمودن ذهن دانش آموزان به این امر ممنوع در فضای آموزشی فزونی میدهد؛ که این عامل خود نیز در ادامه معضل اجتماعی_آموزشی به نوعی باعث ایجاد تنش و همچنین خود معضل میآفریند که نه تنها در حل معضل کارساز نبوده بلکه در ازدیاد مکرر و بی نتیجه آن گام برداشته ایم.
محمد صالح زاده
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از پایگاه خبری حکایت گیلان، تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۴۰۱، کد خبر: ۹۳۳۲، www.hekayatgilan.ir