شعارسال: معضلی به نام خشونت در مدارس ایران تمامی ندارد، عکس و فیلمهای دانشآموزان کتک خورده با چشم و بدنهای کبود در شبکههای اجتماعی شاهدی بر این ادعاست. در ادامه تنها به چند نمونه از خشونت به دانشآموزان که در خانه دوم خود یعنی مدارس با آن روبهرو میشوند، اشاره میکنیم. در چند هفته گذشته معلمی در شهر زارچ با سیم شارژر موبایل چشم دانشآموزش را کبود کرد.
معلم دیگری نیز در یزد چنان سیلی محکمی به گوش دانشآموز خود زد که پرده گوشش پاره شد. دانشآموز دیگری در یاسوج مورد ضرب و شتم معلم قرار گرفت که خانوادهاش از رسانهها درخواست کمک کردند. اواخر مهرماه هم یک معلم و دانشآموز دبیرستانی در منطقهیک تهران با هم زد و خورد کردند و پسر بهخاطر فحاشی بهطور موقت اخراج و معلم بهخاطر سیلی به مراجع قانونی سپرده شد. چند وقت پیش دانشآموز کلاس یازدهم مدرسهای در منطقه یک تهران نیز ۲ روز در اعتراض به برخورد و تنبیه فیزیکی در مدرسه با کاغذ نوشتهای کنار خیابان ولیعصر نشست تا صدای اعتراض خود را این گونه به دیگران برساند.
اینها مشتی از خروارها کتککاری در مدارس کشور است که به مدد شبکههای اجتماعی رسانهای شده است. موارد بیشماری از این دست خشونتها در پستوی کلاسها در مناطق دور افتاده هر روزه اتفاق میافتند که حتی خبرش به بیرون درز نمیکند و در همان کلاس دفن میشود.
ماجرای تنبیه بدنی دانشآموزان از سوی معلم یا مسئولان مدرسه قصه دیروز و امروز نیست و به یک یا دو مورد خاص محدود نمیشود. هر سال با بازگشایی مدارس و در طول ۹ ماه سال تحصیلی انواع و اقسام فیلمها و اخبار از تنبیه بدنی دانشآموزان به شبکههای اجتماعی از اینستاگرام گرفته تا تلگرام و... راه پیدا میکند که نشان دهنده این حقیقت است که اگرچه لوایح و قوانین آموزشی کشور ضرب و شتم دانشآموزان را ممنوع اعلام کردهاند، اما گویا برای برخی از معلمان این روش تنها ابزار کنترل دانشآموزان به حساب میآید و در باور و ناخودآگاه آنان هنوز چوب و فلک حرف اول را میزند و تنها ابزار مهار دانشآموز ضربوشتم و خشونت است.
البته فضای رعب و وحشت در مدارس ایران سابقه دیرینه دارد و در مکتبخانههای گذشته آن چنان رایج بوده که به عنوان یکی از اصول آموزشی از سوی جامعه پذیرفته شده بود. اما به موازات گذشت زمان و تغییر نگاه به مسئله آموزش، روش چوب و فلک از مدارس منسوخ و برچیده شد و با آگاهسازی جامعه منع خشونت علیه دانشآموزان در مدرسه لباس قانون بر تن کرد. اما با این وجود هنوز صدای گریه و ضجه دانشآموزان به دلیل تنبیه بدنی از برخی از مدارس به گوش میرسد تا باور کنیم به رغم وجود قوانین در این حوزه، این داستان تمامی ندارد.
در حالی که هر سال با آغاز سال تحصیلی تنبیه در مدارس به سرخط خبرها بازمیگردد که بر اساس آییننامه انضباطی مدارس، هرگونه تنبیه، توهین و تعیین تکالیف اضافی برای دانشآموزان غیرقانونی است. به عبارت دیگر مطابق ماده ۷۷ آییننامه انضباطی مدارس، «اعمال هرگونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است»، اما برای برخورد با تخلفات احتمالی دانشآموزان، قانون سلسله مراتبی را بر اساس اصول تربیتی تعیین کرده است که برای تنبیه دانشآموزان باید به آن توجه شود.
لازم به ذکر است که بر اساس ماده ۷۴ این آییننامه، «قصور و سهلانگاری دانشآموزان نسبت به انجام وظایف خود تخلف محسوب میشود و مدیر، شورای مدرسه، معاونان و مربیان موظفاند قبل از اعمال هرگونه تنبیه از وضع و موقعیت محصل آگاهی یابند و در جستوجوی انگیزه و علت تخلف برآیند و نسبت به رفع آن اقدام کنند».
با وجود این که خطا در قشر معلم نسبت به سایر مشاغل بسیار کمتر و حتی میتوان گفت قابل قیاس نیست، اما از آنجا که حرفه و شغل معلمی نه فقط در کشور ما بلکه در تمام دنیا از حساسیت ویژهای برخوردار است، بنابراین حتی یک مورد از آن میتواند تبعات منفی زیادی را به همراه داشته باشد.
از طرفی معلمان همیشه به اسطورههای صبر و از خودگذشتگی شهره بودهاند و در جامعه ما نیز شغل معلمی را همطراز با شغل انبیا دانستهاند. همین شبیهسازی با شغل انبیا و همچنین برچسب اسوه شکیبایی انتظار از شغل معلمی را بالا میبرد. اما با تمام انتظاراتی که از معلمان میرود، اکنون برای برخی از معلمان و کادر آموزشی مدارس نه تنها هیچ نشانی از سیره پیامبران را در رفتار و برخورد برخی از آنان نمیتوان دید، بلکه آستانه تحمل آنان نیز به حدی پایین آمده است که در مقابل شیطنتهای کودکانه و دل ندادن برخی از آنها به درس و مشق واکنشهایی خشنی از خود بروز میدهند؟
از سویی دیگر نقض قانون توسط معلمها این سوال را در ذهن ایجاد میکند که معلمهایی که خود با قانونگریزی به قانون منع تنبیه دانشآموزان تن نمیدهند، چگونه میخواهند دانشآموزان را قانونپذیر بار بیاورند؟ آیا جایگاه قانون و قانونمداری در نسل آینده نیز مانند چند نسل اخیر مخدوش است؟
واقعیت این است که معلمان مانند سایر افراد از شرایط اقتصادی، اجتماعی و... کشور متاثر میشوند، آنان نیز هر روزه با مشکلات ریز و درشت اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... دست و پنچه نرم میکنند. در واقع رفتار معلمان با دانشآموزان محصول شرایط اجتماعی -اقتصادی است که معلمان در آن قرار گرفتهاند و معلمان هم قربانی وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه هستند؛ بنابراین در این قشر هم مانند تمام اقشار انسانهایی پیدا میشود که ظرفیت یا آستانه تحمل پایینتری دارند که در برخورد با دانشآموزان منجر به خطاهایی میشود که قابل دفاع نیست.
برخی معتقدند انتظاری که جامعه از معلمان دارد، مطابق با ظرفیتها و واقعیات موجود نیست. چرا که چرخه آموزش در کشور ما معیوب است و این عیب در آموزش فقط به محیط مدرسه محدود نمیشود، بلکه به خانوادهها و قبل از سن مدرسه کودکان نیز برمیگردد. چرا که خانوادههای ایرانی درباره تربیت فرزندان خود در عصر کنونی آموزشهای خاصی را دریافت نکردهاند.
تمام نشدن معضلی به نام تنبیه بدنی در مدارس ایران پیامهای جدی برای وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش که مردم بچههایشان را به امانت به آن سپردهاند، دارد.
این پدیده به ظاهر تمامنشدنی ضمن این رسیدگی به وضعیت زندگی و معیشت معلمان و حفظ جایگاه آنان را گوشزد میکند، نشان میدهد در وزارت آموزش و پرورش بهعنوان متولی اصلی آموزش معلمان در مراکز تربیت معلم و همچنین دانشگاه فرهنگیان در این زمینه خلا جدی دارد. چرا که نتوانسته است معلمان را برای تعامل درست با دانشآموزان تربیت کند، از سوی دیگر در زمینه گزینش و انتخاب معلمان نیز به متن بیشتر از حاشیه توجه شده است؛ بنابراین لازم است به جای تمرکز به مسائل حاشیهای -که بسیاری از آن در حیطه زندگی خصوصی فرد تعریف میشود- به موازین ضروری مانند سلامت روانی و فکری فرد توجه شود و در گزینش این افراد به جز صلاحیتهای اخلاقی و اعتقادی به صلاحیتهای عمومی و تخصصی مانند روانشناسی تربیتی توجه بیشتری شود.