شعار سال: بچههای ما در مدرسه محیط زیست را نمیآموزند. اصلاً زیست را نمیآموزند. زیست مشفقانه و همدلانه تدریس نمیشود. زنگ دلسوزی نداریم. کلاس مدارا و مروّت هم نداریم.
آنچه میآموزند آزمندی و رقابت است. قاپیدن زندگی و لگد کوب کردنش است.
حاکمان، زندگی و ایمان و جوانی و امید و آرزو را از مردم میدزدند، مردم هم از یکدیگر. بعد همه با هم.

دست به کشتن همدیگر میزنیم. دست به کشتن همه چیز. پلنگ و خرس و لاک پشت و درنا و درخت و دریاچه و کوه و جنگل و خاک و هوا را میکشیم.
ما دست به قتل عام خویش زده ایم. ما درگیر یک خودکشی دسته جمعی هستیم.
در چنین وضعیتی سهراب خوانی و سهراب ورزی، یک رفتار شاعرانه فانتزی و تفننی نیست. یک ضرورت اجتماعی است. یک کنش سیاسی است. یک جنبش عاطفی است.

ما باید لطافت را بیاموزیم. شفقت را بیاموزیم، رقت و رأفت را بیاموزیم. آخرین رگههای این گنجینهها در ادبیات مخفی شده است ما همچون باستان شناسان باید دست به کندوکاو بزنیم و آن نوشداروی پنهان در کوزههای فراموشی را به در بکشم و بنوشیم و مراقب باشیم که سارقان آدمیت در کمینند تا کوزهها را بشکنند و نوشدارو را به شوکران بدل کنند.
ما فرزندان همان پلنگی هستیم که او را کشتند، همان خرسی که شکنجه اش دادند، همان لاک پشتی که بر تنش یادگاری نوشتند، همان دریاچهای که خشکش کردند، همان کوهی که فرو ریختند، همان درختی که آتشش زدند، همان جنگلی که بیابانش کردند و همان هوایی که غبار آلودش کردند و همان انسانی که هیولایش کردند.
ما آخرین بازماندگان نسل آدمیم و نمیخواهیم بنا به اقتضای زمانه دیو شویم. پس برای نجات خود گرد هم میآییم.
عرفان نظر آهاری
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از پایگاه خبری صدای معلم، تاریخ انتشار: ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، کد خبر: ۲۲۲۷۵، www.sedayemoallem.ir