شعارسال: پایاننامهها و رسالهها چکیده کار پژوهشی دانشجویان مقاطع ارشد و دکتری به حساب میآید و استادان در فرایند و کیفیت کار دانشجویان نقش محوری دارند. برخی این موقعیت را فرصتی برای آموزش پژوهش میبینند تا تجربه پژوهشی دانشجو را غنیتر سازند و مقدمات فعالیتهای تخصصیتر آن را فراهم کنند، برخی دیگر هم با رویکردهای متفاوتی به موضوع نگاه میکنند. این تفاوت رویکرد خودش را در سه مؤلفه نشان میدهد و پایه اتخاذ سبک مشخصی در راهنمایی میشود؛ نظارت، میل به مشارکت و انتظار از دانشجو و فرایند هدایت. تفاوت این رویکردها را هم میتوان در سه موقعیت متفاوت ارزیابی کرد؛ نخست میزان مداخله استاد یا آزادی عمل دانشجو، شیوه نظارت بر عملکرد آن و البته میزان توجه یا عدم توجه به خصوصیات فردی و رفتاری دانشجویانی که هدایت آنان را در یک پروژه پژوهشی کوتاهمدت یعنی پایاننامه برعهده گرفته است. این سه مؤلفه و ۵ سبکی که براساس آن شکل گرفته حاصل مطالعه علمی محمدسعید ذکایی، استاد تمام مطالعات فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی است که با اتکا به روش تحلیل مضمون و به وسیله بررسی مصاحبههای نیمهساختیافته ۲۲ عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه به دست آمده است. این استاد دانشگاه در مقاله خود که بهتازگی در فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران به چاپ رسانده، در کنار معرفی سبکها تحلیلی از فرصت و موانع راهنمایی دانشجویان تحصیلات تکمیلی نیز ارائه کرده است.
۵ سبک خاص راهنمایی دانشجو
سبکهای مرجع استادان راهنما الگوهای انحصاری نیستند؛ از همین دستهبندی حاضر هم طیفهای غالب را نمایندگی میکند. طبیعی است در برخی موقعیتها استادان ممکن است ویژگیهایی را از برخی سبکهای دیگر وام گرفته و یا بهصورت موردی از برخی عادات سبکی خود فاصله گیرند؛ اما در یک نگاه کلی ۵ سبک خاص را میتوان در مدل راهنمایی استادان معرفی کرد.
۱- واگذارکنندگان
سبک ویژه استادانی که زمان بیشتری را به آموزش اختصاص میدهند یا آنهایی که مشغلههای اجرایی یا اداری زیادی دارند. نتیجه اینکه با مواجهه حداقلی و نظارت پراکنده و مقطعی حداکثر آزادی عمل به دانشجو داده میشود. این استادان که عمدتاً نامداران دانشگاه هستند؛ بسیاری از اوقات انتخابهای اول دانشجویان برای راهنمایی میشوند؛ نتیجه اینکه یا فرایند راهنمایی با کمک همکاران جوانتر ادامه خواهد یافت یا با توافقی نانوشته و ارتباطات حداقلی به خروجی ختم میشود.
۲- مراقبان منضبط
هرچه در دل گروه اول نظارت حداقلی است، در سبکهای بعدی نظارت نقش پررنگتری خواهد یافت. مواجهه در سبک دوم مستمر و مرحلهبهمرحله پیش میرود و تأکید خاصی هم بر فرایندها توسط استاد وجود دارد. در این شکل راهنمایی ارتباط استاد با دانشجو حرفهای و رسمی است.
۳- حامیان عاطفی
بخش دیگری از استادان در کنار اینکه به شکلی مستمر با دانشجو در ارتباطند و بر عملکرد او نظارت دارند؛ اما اصالت را به تهییج و انگیزهبخشی و نه فرایندها میدهند. طبعاً شکل ارتباطی این دانشجویان همانگونه که از اسم سبک سوم هم مشخص است غیررسمی و دوستانه است.
۴- مربیان فردی
شکل چهارم راهنمایی، مربوط به استادانی است که توجه خاصی به خصوصیات فردی دانشجویان دارند. آنها اگر چه در مواجهههای نیمهرسمی یا غیررسمی خود به دنبال شکوفا ساختن استعدادهای دانشجویان هستند و ویژگیهای رفتاری آنها را مدنظر دارند؛ اما نظارت دقیق در مواجهه مستمر و حداکثری را نادیده نمیگیرند.
۵- مربیان مشارکتجو
برخی از استادان دانشگاه انتظاراتی فراتر از یک کار مقطعی از پایاننامهها دارند. در نگاه آنها شبکهسازی، توسعه بینش و دانش بینرشتهای، افزایش مهارتها و دستیابی به منافع حاصل از گسترش روابط و توسعه شبکههای ارتباطی را پاداش اصلی و بزرگتر راهنمایی پایاننامهها میدانند. ازاینرو تلاش دارند در مواجهههای رسمی یا نیمهرسمی خود با دانشجویان ضمن نظارت دقیق بر عملکرد دانشجو، توجه ویژهای هم به محتوا و تقسیم کار داشته باشند.
پژوهش عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی نشان میدهد سبکهای استادان در راهنمایی دانشجو متأثر از سوابق، تجارب، شرایط سازمانی و بازاندیشیهای فردی آنها تغییر هم داشته باشد. البته که شرایط ممکن است نسبت به توانمندیهای خاص دانشجویان تغییرات ویژه و استثنایی هم داشته باشد.
نداشتن چهارچوب خاص راهنمایی خوب است یا بد؟
پژوهشگر معتقد است تأملی بر روایت استادان از تجربه راهنمایی در مجموع بیانگر آزادی عمل سازمانی گستردهای است که در ایفای این نقش با آن روبهرو هستند. او در مقاله خود مینویسد؛ بهرغم گلایههای رایج دانشجویان در خصوص تورم بروکراسی در مراحل تصویب و تکمیل پایاننامهها و رسالهها میدان دانشگاهی در ایران اولویتی برای ارائه دستورالعملها و رویههای سازمانی مفصل برای این منظور ندارد.
به عقیده استاد تمام دانشگاه علامه طباطبایی ارائهنشدن چهارچوب و رویههای تجویزی و الزامآور بیش از آنکه برآمده از تجربیات اولویتها و انتخاب عامدانه سازمان دانشگاه باشد، حاصل جداافتادن دانشگاه بهویژه در حوزههای علومانسانی از نظم حاکم بر جامعه، فرهنگ و صنعت است. او تأکید دارد آهنگ تحولات اجتماعی و فرهنگی و منطق نیازها و اقتضائات، میدانهای اجتماعی چندان به نظام و سیاست فرهنگی دانشگاه امتداد نمییابد و انتظارات و دستورالعملهایی را (هرچند تجویزی) برای مسیر سرپرستی ارائه نمیکند.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از فرهیختگان، تاریخ انتشار: 12مرداد1404، کدخبر:270650، farhikhtegandaily.com