پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۸۸۶۸
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۹

تنهایی جمعی ایرانی : این باهمان تنها از هم

تنهایی جمعی را می‌توان به عنوان شکلی از انزوای روانی-اجتماعی تعریف کرد که در آن افراد، علی‌رغم حضور فیزیکی در جمع و حتی مشارکت در تعاملات سطحی روزمره، احساس تعلق عاطفی و ارتباط معنادار با اطرافیان خود را تجربه نمی‌کنند. این پدیده، که از «انزوای اختیاری» یا «تنهایی فردی» متمایز است، نه یک انتخاب شخصی، بلکه محصول شرایط ساختاری و فرهنگی است که فضای بی‌اعتمادی، ریسک‌ناپذیری عاطفی و گفت‌وگوی مبتنی بر ظاهر را به جای صمیمیت و صداقت ترویج می‌کند. در این وضعیت، فرد در انبوه جمع تنهاست، پدیده‌ای پارادوکسیکال که هسته اصلی متن حاضر را تشکیل می‌دهد.در تنهایی جمعی ایرانی، آنچه می‌تواند در شرایط ناامیدی و انسداد اجتماعی امید بیافریند، ظرفیت «جور دیگر دیدن» است. این مفهوم، نه صرفاً یک مهارت فردی، بلکه واکنشی جمعی و فرهنگی به محدودیت‌ها و فشارهای اجتماعی است. طنز، خلاقیت هنری، داستان‌گویی و شوخ‌طبعی‌های روزمره نمونه‌هایی از این ظرفیت هستند که حتی در دشوارترین شرایط، امکان بازآفرینی تجربه زندگی و تعامل با دیگران را فراهم می‌کنند. اما «جور دیگر دیدن» چگونه می‌تواند از سطح یک شعار فردی به یک راهبرد جمعی تبدیل شود؟ پاسخ در «نهادسازی غیررسمی» و «تمرین روزمره» نهفته است. این قبیل فضاها، «تمرین‌گاهی» برای بازآموزی مهارت‌های ارتباطی فراموش‌شده یا همان گوش دادن فعال، ابراز آسیب‌پذیری و مدیریت اختلاف هستند. بنابراین، راه مقابله با تنهایی جمعی، خلق «جمع‌های جدید» بر پایه اعتماد و خلاقیت است، جمع‌هایی که در دل جامعه مدنی، فضای غیررسمی و زندگی روزمره می‌رویند، و تاب‌آوری اجتماعی را افزایش می‌دهند.

شعارسال: تنهایی جمعی در ایران پدیده‌ای پیچیده و چندلایه است که ریشه در تاریخ، سیاست، و فرهنگ دارد، اما به آن کم‌تر توجه شده است. این نوع تنهایی فراتر از تجربه فردی است و به شکلی شبکه‌ای و اجتماعی نمود پیدا می‌کند؛ جایی که افراد در جمع حضور دارند، اما حس انزوای روانی، بی‌اعتمادی و فاصله عاطفی میان خود و دیگران را تجربه می‌کنند.

تنهایی جمعی ایرانی : این باهمان تنها از هم

تنهایی جمعی را می‌توان به عنوان شکلی از انزوای روانی-اجتماعی تعریف کرد که در آن افراد، علی‌رغم حضور فیزیکی در جمع و حتی مشارکت در تعاملات سطحی روزمره، احساس تعلق عاطفی و ارتباط معنادار با اطرافیان خود را تجربه نمی‌کنند. این پدیده، که از «انزوای اختیاری» یا «تنهایی فردی» متمایز است، نه یک انتخاب شخصی، بلکه محصول شرایط ساختاری و فرهنگی است که فضای بی‌اعتمادی، ریسک‌ناپذیری عاطفی و گفت‌وگوی مبتنی بر ظاهر را به جای صمیمیت و صداقت ترویج می‌کند. در این وضعیت، فرد در انبوه جمع تنهاست، پدیده‌ای پارادوکسیکال که هسته اصلی تحلیل حاضر را تشکیل می‌دهد.

این پدیده را می‌توان در چارچوب نظریه‌های کلاسیک جامعه‌شناختی نیز ردیابی کرد. برای نمونه، دورکیم از «بی‌هنجاری» (Anomie) سخن می‌گوید، وضعیتی که در آن هنجار‌های اجتماعی تضعیف می‌شوند و افراد احساس سردرگمی و انفصال از جمع می‌کنند. به طور همزمان، ایده «ازخودبیگانگی» (Alienation) مارکس، به ویژه در بعد اجتماعی آن، که در آن انسان از ذات جمعی خود دور می‌افتد، قابل تأمل است. در دنیای معاصر، دیدگاه «زیگمونت باومن» درباره «عشق مایع» و «ترس از تعهد» در روابط، به خوبی توضیح می‌دهد که چگونه مدرنیته سیال می‌تواند به جای ایجاد پیوند‌های عمیق، به شکل‌گیری ارتباطاتی شکننده و سطحی بینجامد که زمینه‌ساز «تنهایی در جمع» است.

رسانه‌ها، آموزش و مناسبات قدرت در ایران، این تنهایی جمعی را بازتولید و گاهی مشروعیت‌بخشیده‌اند. فضای عمومی و سیاسی، محدودیت‌های گفت‌و‌گو و نقد، و ترس از ابراز نظر، باعث شده که شهروندان به جای تعامل صادقانه، به خود محوری و سکوت پناه ببرند. ممکن این سوال مطرح بشود که مصادیق این تنهایی جمعی در کجا دیده شده است:

۱- نشستن در کافی‌شاپ یا رستوران و غرق شدن در گوشی: افراد کنار هم می‌نشینند، گاهی با دوستان یا همکاران، اما هر کس در تلفن همراه خود غرق است. صحبت جدی یا عمیق انجام نمی‌شود و هر کس مشغول دنیای مجازی خود است. حضور فیزیکی هست، اما ارتباط واقعی و عاطفی شکل نمی‌گیرد.

۲- همکاری در محیط کاری با ترس از بیان نظر: در محل کار، افراد از ابراز نظر انتقادی درباره سیاست‌های شرکت یا مدیریت می‌ترسند. به جای گفت‌وگوی صادقانه، همه سکوت می‌کنند یا فقط «نظر مطبوع جمع» را بیان می‌کنند. این باعث می‌شود حس انزوا و فاصله روانی میان همکاران افزایش یابد.

۳- مراسم خانوادگی با گفت‌و‌گو‌های سطحی: در جشن‌ها، عروسی‌ها یا حتی مراسم مذهبی، خانواده‌ها کنار هم جمع می‌شوند، اما اغلب گفت‌و‌گو‌ها سطحی است و از بیان احساسات واقعی پرهیز می‌شود. حتی زمانی که درد، نگرانی یا اختلاف وجود دارد، افراد آن را بیان نمی‌کنند تا «جو آرام» حفظ شود.

۴- رانندگی در شهر و تجربه انزوا: رانندگی در شهر‌های شلوغ ایران، مانند تهران، تجربه‌ای است که نشان می‌دهد چگونه افراد در جمع (ترافیک، اتوبوس، مترو) حضور دارند، اما حس همدلی یا ارتباط واقعی با دیگران ندارند؛ هر کس مشغول مسیر خود است و حتی نگاه کوتاه یا لبخند هم به ندرت رد و بدل می‌شود.

۵- حضور در شبکه‌های اجتماعی بدون تعامل واقعی: افراد در گروه‌های تلگرام یا اینستاگرام عضو هستند و تعداد اعضا زیاد است، اما اکثر افراد پیام نمی‌دهند یا به واکنش‌ها پاسخ نمی‌دهند. حس تعلق به جمع هست، اما ارتباط واقعی و حمایت عاطفی بسیار محدود است.

این وضعیت هم فرد را خسته و مضطرب می‌کند و هم توان جمع برای اقدام جمعی را تضعیف می‌کند. در عین حال، تنهایی جمعی می‌تواند خلاقیت و مقاومت غیررسمی را نیز برانگیزد؛ گروه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کوچک و غیررسمی شکل می‌گیرند تا خلاء ارتباط واقعی را پر کنند. فهم این پدیده نیازمند نگاه جامعه‌شناختی دقیق است تا هم تجربه فردی و هم سازوکار‌های ساختاری و فرهنگی آن دیده شود.

در تحلیل نقش رسانه‌ها و فناوری‌های نوین، باید از یک نگاه تک‌سویه پرهیز کرد. این ابزار‌ها دارای یک نقش دوگانه و باز هم پارادوکسیکال هستند: از یک سو، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی با ارائه جایگزینی کم‌ریسک برای تعامل، می‌توانند به عادت به گفت‌و‌گو‌های سطحی و گریز از مواجهه عمیق در فضای واقعی دامن بزنند و تنهایی جمعی را تشدید کنند.

از سوی دیگر، همین فضا‌ها در شرایط سرکوب گفت‌وگوی آزاد در فضای عمومی، به مثابه پناهگاه‌هایی غیررسمی عمل می‌کنند که امکان شکل‌گیری شبکه‌های همدلی و تبادل نظر را، هرچند محدود فراهم می‌سازند. بنابراین، فناوری نه علتِ اولیه، بلکه یک «تقویت‌کننده» و «تغییردهنده شکل» این پدیده است که اثر نهایی آن به بستر اجتماعی و فرهنگی‌ای وابسته است که در آن جای گرفته است.

دوای درد چنین تنهایی چیست؟ پاسخ آن را در نمایش مغازه خودکشی که هفته گذشته دیدم، پیدا کردم. هرچند گریم، بازی‌ها، کارگردانی و مواردی از این دست حتما قابل بحث و گفت‌و‌گو است، اما آن‌چه برای من اهمیت داشت، دست گذاشتن روی یک نکته کلیدی بود: امید!

در این‌جا بنا ندارم که از منظر اجتماعی به آن بپردازم و امید اجتماعی، یا امید جمعی را مطرح نمایم. بلکه می‌خواهم به معنای نمایش و یا به تعبیر عمومی، پیام آن توجه را جلب کنم. ماجرای نمایش چیست؟ نمایش براساس کتابی به همین نام، به داستان خانواده‌ای عجیب می‌پردازد که خود گرفتار ماجرای عجیبی می‌شوند. خانواده تواچ، چند نسل است که اقدام به فروش لوازم خودکشی می‌نمایند. آنها معتقدند در دنیا زیبایی وجود ندارد، پلیدی و سیاهی است که همه جا را گرفته و حتی خبر خوب هم مخابره نمی‌شود.

رفتن به دنیایی دیگر نیز نوید زندگی بهتر نیست، بلکه فراری است از زندگی نامناسب و ناموجهی که مردمان و این خانواده در آن گرفتار شده‌اند. با تولد فرزند جدید، آنان دست‌خوش چالش شده‌اند. به صورتی که کسب و کار آنان، به مشکلات عدیده برخورد نموده است.

فرزند آنان لزوما امیدوارتر از آنان نیست، هرچند درمیان همان خانواده بوده و در همان شهر زندگی می‌کند، اما به طرز خارق‌العاده‌ای فراگرفته که طور دیگری ببیند. مقوله «جور دیگر دیدن» یا همان خلاقیت، در نهایت زندگی او را متفاوت نمود.

انتخاب نمایش «مغازه خودکشی» به عنوان نمونه‌ای برای تحلیل تنهایی جمعی ایرانی، نه تنها به دلیل جذابیت داستان و شخصیت‌ها، بلکه به این خاطر است که این اثر فرهنگی، تجربه فردی و جمعی ناامیدی را به شکلی نمادین و قابل لمس بازنمایی می‌کند. این نمایش، با تمرکز بر خانواده‌ای که در سیطره پوچی و تاریکی زندگی می‌کند، نشان می‌دهد چگونه شرایط اجتماعی و فرهنگی می‌تواند حس تنهایی جمعی را تقویت کند و در عین حال، چگونه خلاقیت و «جور دیگر دیدن» می‌تواند مسیر امید و تغییر را بگشاید. بنابراین، این نمونه نه فقط روایت داستانی است، بلکه وسیله‌ای برای روشن کردن پیوند میان تجربه‌های فردی و ساختار‌های اجتماعی تنهایی جمعی ایرانی، قابل طرح است.

در تنهایی جمعی ایرانی، آنچه می‌تواند در شرایط ناامیدی و انسداد اجتماعی امید بیافریند، ظرفیت «جور دیگر دیدن» است. این مفهوم، نه صرفاً یک مهارت فردی، بلکه واکنشی جمعی و فرهنگی به محدودیت‌ها و فشار‌های اجتماعی است. طنز، خلاقیت هنری، داستان‌گویی و شوخ‌طبعی‌های روزمره نمونه‌هایی از این ظرفیت هستند که حتی در دشوارترین شرایط، امکان بازآفرینی تجربه زندگی و تعامل با دیگران را فراهم می‌کنند.

این واکنش‌ها نشان می‌دهند که تنهایی جمعی، با وجود محدودیت‌های ساختاری و ترس از ابراز نظر، می‌تواند به شکل تولید اجتماعی خلاقیت و امید ظاهر شود. درست مانند فرزند خانواده تواچ که با دیدی متفاوت، زندگی خود و اطرافیانش را تغییر می‌دهد، شهروندان ایرانی نیز در بستر جمعی و تجربه محدودیت، توانایی خلق راه‌حل‌ها و الگو‌های نو برای مقابله با ناامیدی را دارند.

به عبارت دیگر، خلاقیت و طنز، محصول تنهایی جمعی نیست که صرفاً انزوا و یأس را بازتولید کند، بلکه پاسخ اجتماعی و فرهنگی به آن است؛ راهی برای پر کردن خلاء ارتباط واقعی، بازآفرینی امید و تجربه جمعی نو، و ایجاد شبکه‌های غیررسمی همبستگی که امکان زیستن متفاوت در شرایط دشوار را فراهم می‌آورد.

اما «جور دیگر دیدن» چگونه می‌تواند از سطح یک شعار فردی به یک راهبرد جمعی تبدیل شود؟ پاسخ در «نهادسازی غیررسمی» و «تمرین روزمره» نهفته است. این قبیل فضاها، «تمرین‌گاهی» برای بازآموزی مهارت‌های ارتباطی فراموش‌شده یا همان گوش دادن فعال، ابراز آسیب‌پذیری و مدیریت اختلاف هستند. بنابراین، راه مقابله با تنهایی جمعی، خلق «جمع‌های جدید» بر پایه اعتماد و خلاقیت است، جمع‌هایی که در دل جامعه مدنی، فضای غیررسمی و زندگی روزمره می‌رویند، و تاب‌آوری اجتماعی را افزایش می‌دهند.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت محمد آقاسی، 17مهر1404، https://mohammadaghasi.ir/

خبرهای مرتبط
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین