شعارسال: مهدی گلشنی فیزیکدان و نظریهپرداز معروف، بنیانگذار دانشکده فلسفه علم در دانشگاه شریف، چهره ماندگار در عرصه فیزیک، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. استادی که در سن 80 سالگی همچنان سرزنده و فعال در عرصه فعالیتهای فرهنگی و علمی تلاش میکند.
او آکنده از دغدغه برای اموریست که مغفول مانده و جامعه اسلامی و دانشگاهی را با مشکل مواجه ساخته است. وی همواره در سخنان خود بر ضرورت توجه به مسائل فرهنگی و فکری حاکم بر دانشگاه و ممانعت از سقوط دانشگاه تاکید میکند. در همین راستا، با وی به گفت و گو نشسته که مشروح آن به شرح زیر است:
در صحبت ها و گفتوگوهای قبلی خود مطالبه مناظرهای تلویزیونی داشتید تا بگویید در دانشگاه شریف و سایر دانشگاهها چه میگذرد. مگر در این دانشگاه ها خبر خاصی است؟
همه چیز میگذرد، جز آنچه که باید بگذرد! ریاکاری فراوان شده است. شعار هست؛ ولی خبری از اسلام نیست. ما هم اکنون، در دوران بسیار خاصی به سر میبریم، دورانی که غرب میخواهد فرهنگ ما را عوض کند. مسئولان رده بالای آن ها با صراحت این هدف را بیان میکنند. میگویند فرهنگ این مردم را در 15 سال آینده چنان تغییر می دهیم که دیگر هیچ مشکلی با آن ها نداشته باشیم. دستیاران آن ها، همه جا هستند از جمله در این دانشگاه ها؛ البته رسما نمیگویند ما عامل آمریکا یا انگلیس هستیم ولی عملکرد آن ها بیشتر از هر نوع ایادی مستقیم و در جهت تامین منافع آن هاست.
درباره معاونت فرهنگی دانشگاه شریف بگویم که فقط به دنبال جاهطلبیهای
شخصی خود است. شما اگر به کارنامه این افراد نگاهی بیندازید مشاهده می کنید در عرض
یک سال گذشته، چه نشستها، گفتوگوها و فعالیتهایی داشتهاند. ببینید آیا دکتر حسینی با اسلام واقعی
کاری دارد یا نه؟ گاهی اوقات برخی افراد کاملا مشکوک و وابسته به غرب را دعوت میکنند
یا جزو سخنرانیها و همایشها میگنجانند.
به عنوان مثال می خواهند برای دانشجوها برنامه فرهنگی
بگذارند، دختر و پسر را میبرند زیباکنار. رئیس نهاد رهبری در دانشگاه و رئیس
دانشگاه هم به آنجا تشریف می برند. اصل رفتن به زیباکنار هیچ اشکالی ندارد، اگر
همراه با دادن یک سوپ غلیظ فرهنگیِ عالمانه باشد؛ اما آیا در مورد آن نشست این
مطلب صادق بود؟
غیر از معاونت فرهنگی عملکرد سایر مسئولین و نهادهای فرهنگی دانشگاه را چطور میدانید؟
مسئول نهاد رهبری اکثرا ساکت است. عمدتا به خاطر اینکه یک شغل مهم تر
به او محول شده است، حضورش در دانشگاه کمتر حس می شود. قبل از این شغل جدید هم
منفعلانه با انحرافات برخورد می کردند. تنها چیزی که می توانم بگویم این است که
هیچ نوع مقاومتی مقابل کجرویها و اشتباهات وجود ندارد. آن هایی که می توانند، زور
میگویند. به کسی که رسماً میگوید: «چرا باید اول کنفرانسهای ما قرآن خوانده
شود» یک سمت رسمی داده میشود. حتی در بعضی نشستها که نهاد نیز در آن شرکت کرده
است، برخی مطالب این شخص پخش شده است. بنابراین
چنین مواردی دغدغه نیست، فقط شعار است.
رئیس دانشگاه هم اصلا در این وادیها نیست، یا در سفرهای
خارجی و به دنبال بستن قراردادهای مکرر است یا اینکه اگر داخل کشور هم باشد در
مکان های دیگر به انجام کارهایی میپردازد که هیچ ربطی به این دانشگاه ندارد
(مثلاً تدریس در دانشگاه آزاد، که البته اخیرا حذف شده است.) وی دغدغه این را ندارد
که ببیند معاون آموزشی یا مسئول جذب دانشگاه چکار میکند.
بارها پرونده آدم های بسیار باسواد و کاملا متدین آمده و
رد شده است. من چندین بار به دکتر فتوحی، رئیس دانشگاه گفتهام شما پروندههایی را
که رد میشود با پروندههایی که قبول میشود مقایسه کنید و ببینید آیا همه آن هایی
که رد شدهاند، پایینتر از کسانی بودهاند که با همان تخصص پذیرفته شدهاند؟
شاگردانشان را استخدام میکنند بدون اینکه بعضی از آن ها
واقعا ممتاز باشند. کمیته جذب دانشگاه به راحتی این ها را میپذیرد. ما در عرض 2
سال گذشته سه نفر را پیشنهاد کردیم که همه آن ها را به بهانههای واهی رد کردند.
مثلا به بهانه اینکه مقاله ی او در مجله ی
«Foundations of Physics» چاپ شده که ارجاعات به آن کم
است. به نقدآبادی، دبیر جذب، گفتم در راس این مجله یک برنده جایزه نوبل در فیزیک
قرار دارد و این مجله در مرزهای دانش کار میکند و مخصوص خواص است؛ اما سخن گفتن
با این فرد فایدهای ندارد.
به همین ترتیب، همه این افراد را رد کردند. فقط کسانی که از خودشان بودند-مثل آزادگان که (در حال حاضر رئیس گروه فلسفه علم شده است)- را رسمی کردند؛ بنابراین فقط رفاقت بازی و پارتی بازی در این دانشگاه حاکم است و هیچ قانون درستی برای این کار اعمال نمیشود.
علت اینکه من رئیس دانشگاه را به مناظره دعوت کردم این بود که استدلالهای ما را بشنوند و در مقابل ملت ایران پاسخگو باشند، نه اینکه بعد از آن سخنرانی که به عنوان وصیت نامه داشتم چند دانشجو را بخواهند و در حضور آن ها، جواب برخی سخنان مرا با مغالطه بدهند. وی در واقع از پاسخ روبرو فرار میکنند تا من مچشان را نگیرم.
مظاهر بیفرهنگی در دانشگاه چیست؟
اصولا در کشور دغدغه ی فرهنگی نیست. از دانشگاه شریف هم انتظار نداشته باشید
فرهنگ بیرون بیاید. محیط به گونهای است که طبق بعضی اسناد رسمی، دانشجو به
دانشگاه میآید و بیدینتر خارج میشود، اینجا غربپرستی در اوج است. مدام افتخار
میکنند که ما فلان تعداد قرارداد با غرب داریم! وضعیت آنقدر افتضاح است که می
گویند درب هر اتاقی که یک تابلوی فارسی هست حتما باید در کنار آن یک تابلوی
انگلیسی هم باشد، به عنوان مثال کنار آزمایشگاه فیزیک، physics
lab و کنار توالت، wc نوشته شود. آیا وقتی یک خارجی میآید و میخواهد مثلا آزمایشگاه فیزیک
و آزمایشگاه برق را ببیند به او میگویید «برو فلان جا را ببین» یا خودتان او را به داخل آزمایشگاه میبرید؟ پس
چه نیازی به این تابلوهای انگلیسی هست؟ این ها از نشانههای غربگرایی است.
اصولا یکی از ایرادهای اساسی که در دهۀ 60، بعد خروجم از
ستاد انقلاب فرهنگی مطرح کردم این بود که چرا فقط به ابعاد آموزشی چسبیدهاند و
ابعاد فرهنگی را به کلی فراموش کردهاند؟ دولتهای بعد از انقلاب فقط به ابعاد آموزشی
و تا حدی پژوهشی پرداختند و به کلی از ابعاد فرهنگی غفلت داشتند. به همین خاطر است
که دانشجویان فرهنگی بار نیامدهاند. الان دانشجویانی داریم که بسیار نمره محور
هستند. قضاوت آن ها در مورد اساتید هم بسیار وابسته به میزان نمره دهی آن ها است.
قبل از انقلاب و تقریبا 10 – 20 سال بعد از انقلاب دانشجویان اینطور نبودند.
پس شورای عالی انقلاب فرهنگی چه کاری انجام داده است؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی دانشگاهها را درست رصد نکرده
است. بنده سال قبل یک گزارش از وضعیت فرهنگی 12 دانشگاه به شورا دادم، متاسفانه
هیچ توجهی به آن نشد. فقط تلاش کردند بگویند وظیفه انجام شده و خبری نیست. حتی یکی
از افراد صاحب مقام شورا گفت «بالاخره زمان پیغمبر هم ملحد بوده است!».
در سال 63 یک سخنرانی به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه در
دانشگاه شریف داشتم و مرحوم آیتالله محمدی گیلانی نیز، پای آن سخنرانی بود. آنجا
گفتم دانشگاهیان باید جهان بینی اسلامی داشته باشند. وحدت حوزه و دانشگاه یعنی یک
جهان بینی بر هر دو آن ها حاکم باشد. وحدت حوزه و دانشگاه این نیست که تمام دروس
حوزه را در دانشگاه و تمام دروس دانشگاه را در حوزه درس بدهند. کافی است تعدادی از دروس در دانشگاه و
حوزه مشترک باشد؛ اما سعی کنند تفکر، تفکری اسلامی باشد.
در این جهت اصلا کاری صورت نگرفته است و دانشگاهها را به
حال خودشان رها کردهاند. فکر می کنند با نوشتن 4 کتاب معارف همه قضایا حل می شود،
درحالی که اینطور نیست. دانشجو یک کتاب معارف میخواند اما از آن طرف، دهها شبهه از
زمین و آسمان و اطرافش در مقابل او قرار میگیرد.
مرحوم ابوالاعلی مودودی (اعلی الله مقامه) که 90 سال پیش
شاهد فعالیت های یک کالج اسلامی در هند بود، گفت: «دانشجویان صبح تا شام، مطالب
مارکسیستی و ماتریالیستی یاد میگیرند و ما هفتهای چند ساعت به آن ها تعلیمات
اسلامی میدهیم. نتیجه این شده که اکثر این دانشجویان یا مارکسیست هستند یا ماتریالیست»
الان هم بعضی دلشان خوش است که چند درس معارف تدریس می شود و تمام، واقعا بررسی
نکردهاند که در دانشگاهها چه میگذرد.
بنده بارها در مصاحبهها و در شورای عالی انقلاب فرهنگی
گفتهام رصد دانشگاهها وظیفه دبیرخانه این شورا بوده، که متاسفانه کوتاهی کرده
است. اگر رصدی وجود
داشت تا بدانند چه تفکری در حال حاکم شدن در دانشگاهها است، وضع ما اینطور نبود.
باتوجه به محدودیتهای اجرایی شورا و بیتوجهی به نظرات و مصوبات آن،
آیا شورا توان تاثیرگذاری در این امر را داشته است؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی توان دخالت در این امور را
داشت. از جمله در انتخاب رییس دانشگاهها شورا بسیار دخیل بود. متاسفانه چند سال
پیش، رئیس جمهور از شورا خواست انتخاب روسای دانشگاهها به جای اینکه دست خود شورا
باشد دست یک کمیته 4 نفره باشد و شورا هم به آن رای داد. به نظر من این بزرگترین
خطای شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. نمیبایست چنین امر مهم و حساسی را به یک
کمیته 4 نفره میسپردند که انواع و اقسام فشارها از جوانب مختلف بر آن وارد می
شود. آن ها نمیتوانستند این فشارها را به کل شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد کنند،
اما برای 4 نفر امکانپذیر شد.
علت مشکلات کنونی و بیتفاوتیها نسبت به وضعیت موجود را چه میدانید؟
علت این است که طی سالیان گذشته دانشجویان و اساتید مسلمان غافل بودند و آنطرفیها آگاه بودند. آن ها آمدند و در جاهای حساس آدمهای خودشان را کاشتند. یک عده آدم ذینفوذ که دنبال منافع خودشان هستند، آدمهای بیعرضه را بر سر کار میآورند و بعد هم یک عده افراد مرموز را زیر دست آن ها میگذارند. به این ترتیب آن افراد مرموز هرکاری هم بکنند رئیس کاری به کارشان ندارد.
آیا دانشگاه شریف هنوز هم میتواند مانند گذشته صدرنشین قطبهای علمی کشور باشد؟
به نظر من در چند سال اخیر سطح علمی دانشگاه پایین آمده است، طبق منحنی
منتشر شده در سایت معتبر رتبهبندیهای تایمز(
www.timeshighereducation.com ) سطح علمی دانشگاه از سال
2015 تا 2018 (دوره ی مدیریت
فتوحی) نزول کرده است.
آیا سفرهای رئیس دانشگاه در راستای ارتقای
دانشگاه نیست؟
از نظر من در جهت ارتقای دانشگاه نبوده، بلکه بیشتر آن ها در جهت عقد قرارداد با دانشگاه های خارج بوده است، متاسفانه در انعقاد بعضی از آن ها عوامل غربزده فعال بودهاند.
دغدغههای کنونی استادان دانشگاه چیست و چه خطراتی جایگاه آنان را
تهدید میکند؟
دغدغه استادان نسبت به گذشته (سال های پیش و پس از
انقلاب) فرق کرده است. ببینید
دانشگاهیان به دنبال تامین معیشت هستند بنابراین به انواع و اقسام شغلها و تدریس
در جاهای مختلف و کارهای دیگر روی آوردهاند. دولت میبایست برای دانشگاهیان شأنی
قائل میبود و به هر نحو مایحتاج متوسط آن ها را تامین میکرد.
اکنون هم راهی غیر این نیست که دولت دانشگاهیان را تامین کند و مانع از چند شغله شدن آن ها شود تا حواسشان جمع کار، تحقیق، نوآوری و رفع نیازهای کشور باشد. این موضوع در مورد دبیران آموزش و پرورش هم صدق میکند. من بارها از مکان هایی مانند فرودگاه و غیره سوار تاکسی شدهام و فهمیدهام که راننده دبیر است!
با برخی اساتید دانشگاهها که صحبت میکنیم بحث ارتقا را جزو مشکلات این قشر ذکر میکنند. نظر شما چیست؟
راست میگویند؛ ارتقای اساتید هم مشکلات اساسی دارد. در حال حاضر ارتقای استاد براساس معیار مقاله است، به علاوه از فرد میخواهند که خیلی زود، به عنوان مثال در عرض یک سال مقاله ارائه دهد؛ بنابراین او مجبور است یا مقاله را بخرد یا یک موضوع ساده انتخاب کند که به درد کشور نمی خورد و در آن از نوآوری استفاده نشده است.
اگر کسی یک اختراع مهم در راستای رفع نیاز کشور داشته باشد، اما مقاله نداشته باشد، ترفیع پیدا نمیکند. در این مورد اصلا عقلانی فکر نشده است. شما از آموزگار یا دانشگاهی چه انتظاری دارید؟ مقاله در جای خود لازم است. اگر کسی تحقیقی کرد حتما لازم است مقاله بنویسد و در انظار عموم، چه داخل چه خارج قرار دهند تا نقد شود و اگر اشتباهی دارد، تصحیح شود یا اگر قابلیت افزوده شدن مطلب در مقاله وجود داشته باشد، به فرد اعلام شود.
بنابراین من صد درصد موافق مقالهنویسی هستم؛ اما نباید تنها معیار ترفیع یا ارتقا، مقاله آن هم در مجلات خاص باشد. این مشکلی تحمیلی از جانب غرب برای ماست تا ما را اسیر کنند و کار جدی در مملکت انجام نشود. حتی وجود ISC (که نقشی همچون ISI دارد و مقالات جهان اسلام را پوشش میدهد و تا حدی مفید واقع شده) نتوانسته دردی را علاج کند، چون اصولا مقالات با عجله نوشته می شود و در موارد و موضوعاتی خواسته میشود که در جهت رفع نیازها نیست.
زمانی بحث اسلامی شدن دانشگاهها داغ بود، تعبیرهای مختلفی برای آن مطرح می شد، از جمله آن ها گرفتن خروجی حکمت از دانشگاه بود. به نظر شما آیا ساختار دانشگاه ظرفیت حکیمپروری دارد؟
با توجه به وضعیت فعلی، با این دانشگاهها و استادان خیر؛ مگر اینکه ترکیب مدیریتها تغییر کند و شایستهسالاری حاکم شود. ما در دانشگاهها هنوز هم افراد زبده زیاد داریم، افرادی که برخی از آن ها خیلی جوان هستند و تفکر حکیمانه دارند، اما کمتر سراغ این افراد می روند. غالبا سراغ آدم های سطحی رفتهاند، البته بین رؤسای دانشگاهها استثناهای بسیار خوبی را مشاهده کرده ام، اما انتصابها عمدتا براساس رفاقت، پارتیبازی و حزببازی صورت گرفته است. ببینید وقتی سر نخ خراب باشد، رئیس که خراب باشد، معاون خراب انتخاب میکند. معاون خراب و رئیس خراب هم به یک فرد نامناسب، حکم ریاست دانشکده را میدهند، در چنین حالتی شایستهسالاری و تفکر اسلامی حاکم نبوده و آدم هایی بر سر کار آمده اند که کوچکترین تقید اسلامی نداشتند تا انتظار داشته باشیم چیزی غیر از وضع موجود برای دانشگاه اتفاق بیفتد.
از اسلامی شدن که بگذریم دانشگاه برای ممانعت از مهاجرت نخبگان چه جاذبههایی را باید ایجاد کند؟
در حال حاضر، خود دانشگاهها دانشجوها را تشویق می کند که به خارج بروند! عوامل غرب در دانشگاهها، مشوقان دانشجویان در این امر هستند. رسماً میگوید «چرا نرفتی؟ بیا برایت پذیرش بگیرم.» به علاوه؛ شما چه انتظاری دارید، وقتی آن ها تا این اندازه عاشق قرارداد بستن با دانشگاههای غرب هستند؟ این کار یعنی ما ناقص هستیم و باور داریم بدون کمک غرب، نمیتوانیم کاری کنیم.
من نمیگویم چیزی از غرب نگیرند. ولی همانطور که رهبری هم فرمودند باید در فکرِ خودکفایی و خودباوری هم باشند. شما فکر میکنید غربیها کمک میکنند کشور ما بالا برود؟ امکان ندارد. غرب تشخیص داده که جهان اسلام باید ضعیف باشد والا برایش خطرناک خواهد بود. زمانی که وسیله مسافرت برخی از آن ها را فراهم میکنیم، آن ها نیز افرادشان را به اینجا میفرستند، پول ما خرج میشود، صادرات آن ها هم در اینجا تشویق میشود و محصول آن نیز، محصولی مهم و اثرگذار نیست.
مهم ترین عامل برای جهان اسلام خودباوری است. خداوند در قرآن میفرماید:«ولاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین» وقتی ما ایمان نداشته باشیم، درنتیجه مدام سستی میکنیم. بقیه نیز، همه چیز را به ما تحمیل میکنند، اصلا در فکر خودکفایی و خوداتکایی نیستیم. هرکس خارج درس خوانده باشد برای ما اهمیت دارد اما هر فردی در کشورمان درس خوانده باشد هراندازه ای هم که برجسته باشد، اهمیتی ندارد. خیلی از رؤسای دانشگاهها، دانشکدهها و اساتید مشوق این جریان بودهاند.
واقعا غرب چه چیزی بهتر از این شرایط میخواهد؟ ما خودمان بهترینها را
تربیت میکنیم و بعد میگوییم بسمالله بفرمایید! موقع محصولگیری که شد، این
افراد به خارج از کشور می روند و آن جا محصول می دهند. چرا در کشور نمیتوان ایم
افراد را به کار گرفت؟ دانشگاه های داخلی میتوانستند صدها مریم میرزاخانی تحویل
دهند. ولی با این مقررات مصنوعیِ خطرناکِ تحمیل شده از غرب (که خود غرب هم به آن
ها عمل نمیکند)، انتظار نداشته باشید نابغه از این دانشگاه بیرون بیاید.
دانشگاه نه تنها برای ماندن نخبگان جاذبه ایجاد نمیکند،
بلکه دافعه هم ایجاد میکند. من به دبیر جذب دانشگاه صنعتی شریف گفتم اسم شما به
جای «نقدآبادی» باید
«دفعآبادی» باشد! چون غالب افرادی که نزد او میروند، یک مطلب ناامیدکننده از او
میشنوند!
در دهههای اخیر و در راستای دیپلماسی علمی، فعالیتهای مشترکی بین
دانشمندان کشورهای مختلف و حتی متخاصم مانند مرکز تحقیقات خاورمیانه(سزامی) تعریف
میشود. ارزیابی شما درباره اینگونه روابط چیست و به نظر شما معاهداتی مثل برجام
چقدر میتوانند مشکلات موجود در روابط علمی و فناورانه با برخی کشورهای پیشرو را
مرتفع کنند؟
برجام پخته نبود، باید از نیروهای قدرتمند فکری و
حقوقدانان برجسته استفاده میشد که در حد لازم این انفاق نیفتاد. یک نمونه ناشیگری
در دیپلماسی علمی همین بود که ما فوراً همه چیز را حذف کردیم و آن ها یک تعهد را
هم انجام ندادند. باید قدم به قدم جلو میرفت تا مطمئن میشدیم، نه اینکه در عرض
یک مدت کوتاه همه چیز را تحویل دهیم و آن ها هیچ کاری نکنند.
باید حواسمان جمع میبود که جاسوس در تیم مذاکره کننده
نفوذ نکند. وقتی ما حواسمان جمع نیست واضح است چنین میشود. استفاده از متخصصان
درجه یک که در گذشته امتحان خود را پس دادهاند، ضرر را به حداقل می رساند. من با
مذاکره مخالف نیستم ولی ببینید آمریکاییها بیش از 100 نفر را در وین آورده بودند. این قضیه بعد هستهای واضحی داشت و
متخصصان ما بودند، اما در بُعد حقوقی، در حد لازم، از متخصصان استفاده نکردند.
بهعلاوه الان غرب در مقام نفوذ است بنابراین دانشمند غربی
برجسته به اینجا نمیآید، بلکه دانشمند غربی متوسط میآید، این افراد هم از منابع
ما استفاده میکند و هم ما را رصد میکنند تا اطلاعات لازم را انتقال دهند و جلوی
رشد ما را بگیرند. ایران برایشان خطر است پس از این فرصت حداکثر استفاده را برای
جاسوسی خواهند کرد. به هرحال من خوشبین نیستم.
طی چند هفته ی گذشته اخبار مربوط به بازرسی آژانس هستهای از برخی
دانشگاهها منتشر شد. نظر شما در این مورد چیست؟
آژانس انرژی اتمی نباید اتاق ها و آزمایشگاههای استادان
را بازرسی کند. آن ها نیامده، از همه چیز ما اطلاع دارند چه برسد به اینکه بیایند
و جزئیات کارهای ما را جستوجو کنند، این کار کاملا خائنانه است. متاسفانه شاهد انفعال
استادان در قبال این موضوع هستیم. استادان مسلمان ما، در مقابل بسیاری از انحرافات
ساکت هستند. علاوه بر دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه شریف هم بازرسی شد. اگر دانشگاهیها
غیرت داشتند، این مورد اتفاق نمیافتاد. این
موضوع بیانگر آن است که اگر انجمن اسلامی استادان و غیره اطلاع هم داشته باشند، به
اندازه ی کافی حساسیت ندارند. حساسیت و غیرت به میزان زیادی محو شده است، غرب
منتظر عملکرد داخلیهاست تا داخل کمکش نکنند نمیتواند به اینجا ضربه بزند.
چه توصیهای برای وزیرعلوم دارید؟
پبشنهاد می کنم که وزیر مشاوران خود را عوض کرده و افراد عالم، آگاه و مطلع به معنای واقعی را از ایران انتخاب کند، این افراد لازم است دغدغه دینی و ملی داشته باشند. بهعلاوه اگر افراد دلسوز خواستند از وی وقت بگیرند، به آن ها وقت بدهد. چرا زمانی که یک نخبه شیرازی زمانی که از وزیر وقت خواسته است، به او وقت داده نشده است؟ حق ندارند بگویند وقت نداریم.
شما برای این وزیر شدهاید که به شکایات هم رسیدگی کنید یا امکان رسیدگی به آن ها را فراهم کنید. وقتی در حق یک عده آدم دلسوز، تا این اندازه اجحاف میشود، چه کسی باید رسیدگی کند؟ چرا وزیر نامه ی محرمانهای را که در مورد بازنشستگی من، با امضای زیاد، به او نوشته شده بود، بدون اظهار نظر، برای معاون آموزشی دانشگاه ما فرستاد تا تسویه حساب های لازم را انجام دهد؟ فردی که در 2 سال اخیر عامل مهم مخالفتها با پیشنهادهای من بوده است. کجا شرع یا عرف اجازه چنین کاری را به وزیر محترم علوم میدهد؟
بازنشستگی تغییری در فعالیتهای علمی شما ایجاد میکند؟
من چه بازنشسته باشم چه نباشم؛ کارم و وظیفهام را انجام میدهم. مسئله بازنشستگی من چند بُعد داشت، اولا هم تسویه حساب بود و هم بسیار غیرمؤدبانه. حکم مرا برای ابلاغ به 2 نفری دادند که بیشترین انتقاد را به آن ها داشتم و حتی طی 2 سال گذشته از آن ها به وزارت علوم شکایت کرده بودم، که یکی معاون آموزشی و دیگری دبیر جذب بود.
ثانیا من هم استاد ممتاز این دانشگاه هستم، هم استاد ممتاز فیزیک با
حکم رسمی وزیر وقت و هم استاد ممتاز کل دانشگاه صنعتی شریف با حکم رسمی معاون رییسجمهور
وقت، مرحوم دکتر حبیبی. جالب اینکه درست در همین ایام رئیس دانشگاه تهران دنبال
این بود که از طریق هیات امناء آن دانشگاه، اساتید ممتاز دانشگاه تهران را از
بازنشستگی معاف کنند. در دانشگاه ما حداقل 10 - 15 نفر با سنین بالاتر از بازنشستگی هستند که هیچ امتیازی همچون استاد نمونه
یا ممتاز بودن ندارند ولی آن ها را نگه داشتهاند. چرا هیچکس سراغ اشخاصی که 5 – 6
سال بزرگتر از من بوده و در دانشگاههای دیگر هستند، نمیرود؟ بنابراین تمام قضیه
بازنشستگی من مصنوعی و براساس غرضورزی بود و باطنش به اسلامزدایی از محیط
دانشگاه باز می گردد.
نکته دیگر بیتربیتی فراوانی است که هم از طرف رئیس
دانشگاه، هم معاون آموزشی، هم مدیر تحصیلات تکمیلی و هم رئیس جدیدِ تازه به دوران
رسیده گروه فلسفۀ علم، دکتر آزدگان دیدم، من هرگز یک چنین بیتربیتی را در جایی
ندیده بودم. من 23 سال پیش این گروه را بنا کردم، انتظار نداشتم که اینقدر غیرمحترمانه
برخورد شود و بلافاصله کتابخانهای را که در گروه با بخشی از جایزه ی علم و دین
خود تاسیس کرده بودم به کتابخانه ی مرکزی دانشگاه منتقل کنند.
من نیازی به احترام این افراد ندارم ولی چرا این افراد
باید حق داشته باشند که بیتربیتی کنند؟ چرا باید مدیرکل تحصیلات تکمیلی دانشگاه
در حکم رسمی من برای استاد ممتاز بودن که یکی را مرحوم حبیبی معاون رئیس جمهور وقت
و دیگری را دکتر معین وزیر علوم اسبق امضا کرده بودند، تشکیک کند؟ از دکتر فتوحی
رئیس دانشگاه میپرسم که چه مجوزی برای این بیادبیها وجود دارد؟ یکی از اساتید
فعلی این دانشگاه را به من نشان بدهند که به اندازه بنده در سطح جهان تاثیرگذاری
در کتاب های چاپ غرب داشته باشد.
برای من اصل بازنشستگی اصلا مطرح نیست و در خانه هم که
باشم کارم را انجام میدهم. من آن قدر ارجاعات دارم که به همه آن ها نمیرسم. هم
در دانشگاه شریف اتاق دارم، هم در فرهنگستان علوم و هم در مرکز پژوهشهای بنیادی (IPM) اتاق خاص دارم و نیازی به کسی
ندارم . شما بروید در دانشگاههای کشور ببینید با چه حرمتی با استادان بازنشسته
خود برخورد میکنند. اصل موضوع مطرح برای من، بیتربیتی و بیفرهنگی است، بیفرهنگی
کشور را نابود میکند.
در حال حاضر گوشهای نشستهام و کارم را انجام می دهم؛
بازنشستگی کوچک ترین تاثیری در ادامه ی فعالیتهای گذشتهام ندارد. در حال حاضر
چندین رساله دکتری و کارشناسی ارشد را هدایت میکنم و انشاءالله در نیمسال آینده تدریسم
را ادامه خواهم داد و به نگارش کتاب خواهم پرداخت.
به علاوه این روزها مشغول نوشتن خاطراتم هستم و این
یادگاری ابدی را همراه با اسناد برای آیندگان میگذارم تا ببینند ما چه مصائبی را
در این دانشگاه متحمل شدیم. باید قضیه تغییر کند و جامعه ی اسلامی ما از نهادهای
ذیربط بخواهد که از این خفتگی خارج شوند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایسکانیوز ، تاریخ انتشار: 21 مرداد 1397 ، کد خبر: 964670 ، www.iscanews.ir