شعار سال: اشرافیگری از
پربسامدتریـن اصطلاحات امروز جامعه ایران است. اشرافیگری ورای فقر و غنا قرار میگیرد
و ازتمایل به جلوهگری و خودنمایی بهوسیله ثروت به وجود میآید. در دهه اول
انقلاب سادهزیستی از مهمترین ارزشهای مردم و مسئولان بود اما به مرور قشر
مستضعف در تقابل با مستکبر، به قشر آسیبپذیر و کمدرآمد در مقابل پردرآمد، تبدیل
شد. پولهای بیحسابی وارد جامعه و هنر شد. البته تئاتر در مقایسه با هنرهایی
مانند نقاشی یا شعر چابکی کمتری دارد و علت را باید در تعدد عوامل و امکانات لازم
برای اجرا و تمرین جست و در مقایسه با سینما و تلویزیون و موسیقی مخاطب کمتری
دارد. بههمین علت کمی دیرتر از دیگر هنرها مورد توجه سرمایه قرار گرفت، ولی در هر
صورت دیده شد و شد آنچه حالا هست.
تئاتری که توسط آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی به ایرانیان معرفی شد،
از همان ابتدا قصدش تنویر افکار ملت بود. آنچه در این نوشتهها مهم است نه ساختار
نمایشنامه بلکه مفاهیم درون آن و تلاش برای انتقال آن از طریق هنر مدرن نمایشنامهنویسی
است. در دورههای بعدتر امثال میرزاده عشقی و هدایت و کمال شهراد و حسن مقدم و
دیگران همواره دغدغههای ملیگرایانه و انتقادی داشتهاند. چپگرایان گروههای مهم
تئاتری داشتند و اجرای تئاتر را نوعی مبارزه میدانستند. با شکلگیری اداره تئاتر
و سپس کارگاه نمایش حمایتهای دولتی بیشتری به سمت تئاتر آمد و جشن هنر شیراز سالها
میزبان مهمترین و پیشروترین گروهای تئاتری جهان در ایران بود. همه اینها در حالی
بود که جریان تجاری تئاتر راه خود را در مسیری دیگر ادامه میداد. زمان پیروزی
انقلاب تئاتر یکی از هنرهای بالنده در ایران بود. در حسینیهارشاد برخی از مهمترین
مفاهیم اندیشه دکترشریعتی در قالب اجرای تئاتر ارائه میشد و گروههای مذهبی در
مساجد گروههای تئاتر داشتند و همانها بعدتر هسته اصلی تئاتر پس از انقلاب را شکل
داده و در مهمترین دانشگاهها و مراکز سیاستگذاری تئاتر مستقر شدند. با حضور دکتر
منتظری در مرکز هنرهای نمایشی تئاتر جان تازهای گرفت و با تجهیز فرهنگسراها و
اجرای بینوایان بهروز غریبپور عملاً تئاتر ایران وارد مرحله جدیدی شد که نتیجه آن
نسل طلایی هنرمندان از اواسط دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد است. تا اینجا تئاتر با
وجود تمامی ناملایمات موفق شده بود خود را از مکانیزم بازار دور نگه دارد. اگرچه
همیشه دغدغه مخاطب وجود داشته ولی اقناع او به هر قیمتی هرگز مطرح نیست. از اواسط
دهه هشتاد با همکاری بازماندگان تئاتر قبل از انقلاب پروژه خصوصیسازی تئاتر کلید
زده شد. همان اندازه که شهرداری با گسترش فرهنگسراها در رشد و توسعه تئاتر نقش
مهمی ایفا کرد، با افتتاح سولههای ایرانشهر بلندترین گام را درجهت سیطره خصوصیسازی
در تئاتر برداشت. خصوصیسازی بسرعت مناسبات خودش را بر تئاتر حاکم کرد که از عمدهترین
دستاوردهای آن بینوایان و میسی سی پی نشسته میمیرد است.
فضا چگونه آماده شد؟
جشنواره فجر بهعنوان مهمترین و قدیمیترین جشنواره
تئاتری کشور با وجود تمام نقدهایی که بر آن وارد بود، براساس ویژگیهای اساسی
تئاتر شکل گرفته و معمولاً میزبان بهترین تئاترهای ایران بود و از همه تئاترهای
حاضر درجشنواره برای اجرای عموم حمایت میکرد. در سالهای اخیر شرط لازم برای شرکت
در جشنواره، اجرای عمومی است. اینگونه مرکز هنرهای نمایشی هم از زیر بار تأمین
مکان تمرین برای هنرمندان شانه خالی میکند و هم امتیاز عمدهای به سالنهای خصوصی
میدهد تا راحتتر سالن خود را اجاره دهند. از دیگر کارهای مهم در این راستا،
انحلال انجمنهای نمایش است. بعد از این اتفاق هنرمندان تئاتر در سراسر ایران
همچنان سردرگم بوده و امکان هرگونه اقدام گروهی از آنها گرفته شده است. با تبدیل
شدن قرارداد مرکز به کمک هزینه، مخاطب به تماشاچی و فروش تغییر ماهیت داده و هدف
اصلی فروش بیشتر شد. از اولین روشها برای جذب مخاطب، استفاده از چهرههای مشهور
سینمایی بود که همان روزها هم با اعتراض اهالی تئاتر و منکوب قدرت غالب در تئاتر
مواجه شد. ستارههای
سینمایی عموماً پولهای کلان برای مدتزمان کوتاه فیلمبرداری دریافت میکنند و
هرگز انگیزه وتوان ماهها تمرین و اجرا را ندارند و به آرامی اجراهایی با کمتر از
ده روز تمرین باب شد. مناسبات مالی اساس شکلگیری یک تئاتر که همان تمرین باشد را
کنار گذاشت. تئاتر خصوصی که با شعار تفویض اختیارات به گروههای تئاتری آمده بود،
به آرامی اختیاراتش را از طریق دستیاران کارگردان به سرمایه تفیض کرد. سرمایه تنها
به جایی وارد میشود که اصل و سود خود را تضمین شده ببیند، تضمین آن با فروش بیشتر
است و فروش بیشتر با تماشاچی بیشتر. دانشگاه آزاد تهران سالانه بالغ بر هشتصد دانشجوی
تئاتر میپذیرد و این در حالی است که خود را موظف نمیداند که فضای تمرین در
اختیار دانشجو قراد دهد.(گویی سرمایه عمیقتر از هنرمندان دریافته که همه چیز در
تمرین شکل میگیرد) مراکز آزاد آموزشی و دانشگاهها امکان تولید مخاطب به میزان
کافی را نداشتهاند، بنابراین چند سالیاست که جریان سرمایه بهدنبال گروههای دست
به جیب تماشاچی است.
سیاستهای غلط اقتصادی و رانتهای اقتصادی و اطلاعاتی و چیزهایی از
قبیل همین نوسانات نرخ ارز و زمینخواری در دهههای اخیر موجب تولد قشری نوکیسه
شده که دیگر نه ولع مصرف که ولع خرج کردن و نمایش دارد. سرمایه در تئاتر حالا بهدنبال
چنین افرادی است. کسانی که دیگر به مارک لباسشان افتخار نمیکنند بلکه با قیمت آن
فخر میفروشند. اینها تئاتر بیستهزار تومانی نمیبینند ولی دویستهزار تومانی را
میبینند. مرکز هنرهای نمایشی عملاً هیچ نظارتی بر روند تهیه وتولید اجراهای
تئاتری ندارد و تنها کارش یک بازبینی فرمالیته و چند گیر و تذکر، که پولشان حلال
باشد. دولت یکی از ارزشمندترین نهادهای تبلیغی و تربیتی را که بسیاری جانها برای
استوار شدنش داده شده و عمرها هزینه شده بود، براحتی تقدیم به چند کاسب کرد و آنها
بسرعت در حال کادرسازی، پشتوانهسازی و طبیعیسازی هستند.
تئاتر از هنری که طی یک تلاش زیبایی شناختی خود و مخاطبش را در طول
زمان به درکی عمیقتر از هر آنچه در ارتباط با اوست میرساند، به هنری تبدیل شده
که نه بهدنبال نیازهای جامعه بلکه بهدنبال پیشنهادهای بیدردسر و حاضر و آماده
قشر نوکیسه میرود. قشرنوکیسه فرهنگش را هم با خودش میآورد. او همه چیز را مصرف
میکند و به دور میاندازد و اولین آن چیزها همان اهالی تئاتر است. کارگردانهایی هستند که تا همین
اواخر همزمان دو اجرا روی صحنه داشتند و حالا مدتهاست خبری از آنها نیست و کسانی
که در سال سی نقش اصلی بازی میکردند و حالا سالنهایشان خالیست. اشرافیگرایی در
تئاتر به نوعی نقض غرض است. فعالیتهای جمعی از جمله تئاتر نقش بسیار اساسی در شکلگیری
مفهوم شهر و شهروند جامعه دارند. از جمله این فعالیتها تئاتر است و تئاتر اشرافی
خودش را در بنبست انتخاب بین عامه مردم یا قشر متول قرار داده است و با این کار
بر طبل اختلاف طبقاتی بیشتر میکوبد. ورود بیحساب و کتاب و پول به هر مجموعه،
باعث بر هم خوردن تعادل و توازن و در نهایت متلاشی شدن آن خواهد شد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 17 مهر97، شماره: 484983