پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۸۷۳۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۷
در واقعیت داستان ارگانیسم های دستکاری ژنتیک شده، داستان تکامل قدرت در دستان نخبگان است که عزم خود را جزم کرده اند تا به هر بهایی که هست کل جهان را زیر نگین خود درآورند.
شعارسال: «بذرهای نابودی: دستور کار پنهان دستکاری ژنتیک» به قلم ویلیام انگدال کتاب تحقیقی عالمانه ای است با تمرکز بر اینکه چگونه یک گروه نخبه کوچک اجتماعی- سیاسی آمریکایی در پی به کنترل درآوردن بنیان بقای انسان یعنی تامین نان روزانه ماست.

این کتابی معمولی درمورد خطرات ارگانیسم های دستکاری ژنتیک شده نیست. انگدال خواننده را به درون راهروهای قدرت، به درون اتاق های پشتی آزمایشگاه های علمی، به پشت درهای بسته در هیئت مدیره شرکت ها می برد. نویسنده به شکلی مستدل، جهانی اهریمنی از تبانی های سیاسی سودمحور، فساد دولتی و زور و قهر را فاش می کند که در آن دستکاری ژنتیک و حق انحصاری بهره برداری از اشکال حیات برای دستیابی به کنترل جهانی مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرد. اگر کسی این کتاب را به عنوان یک داستان جنایی نیز بخواند اصلا نباید شگفت زده شد. چرا که جهانی که این کتاب از آن سخن می گوید به واقع چنین نیز هست.

نقد استادانه انگدال از مجادلات آشنای حول عمل دستکاری ژنتیک به عنوان یک تکنیک علمی فراتر می رود. این کتاب کتابی است که چشم انسان را باز می کند و تمام کسانی که خود را متعهد به مقولات عدالت اجتماعی و صلح جهانی می دانند حتما باید آن را بخوانند.

آنچه که در ادامه می آید فرازی است از مقدمه کتاب «بذرهای نابودی: دستور کار پنهان دستکاری ژنتیک» نوشته ویلیام انگدال:

مقدمه

«ما مالک حدود 50 درصد از ثروت جهان هستیم، اما فقط 6.3 درصد از جمعیت جهان برای ماست. این نابرابری به خصوص بین خودمان و مردم آسیا شدید است. در چنین وضعیتی ما نمی توانیم از قرار گرفتن در معرض رشک و انزجار اجتناب کنیم. وظیفه واقعی ما در یافتن الگویی از روابط است که به ما اجازه دهد این جایگاه نابرابر را بدون آسیب واردآمدن به امنیت ملی مان حفظ کنیم. برای این کار ما باید هرچه احساسات گرایی و رویابافی را کنار بگذاریم و توجه مان را بیش از هر چیز دیگر بر اهداف ملی عاجل مان متمرکز کنیم. ما نباید خود را بفریبیم که امروز از توان مالی برتافتن تجمل نوع دوستی و نیکوکاری جهانی برخورداریم.»- جرج کنان، افسر برنامه ریزی ارشد وزارت امورخارجه آمریکا، 1948

این کتاب درباره پروژه ای است که یک گروه نخبه کوچک اجتماعی- سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم نه در لندن بلکه در واشنگتن به اجرا گذاشته است. این داستان ناگفته این ماجراست که چگونه این گروه معدود بر منابع و اهرم های قدرت در جهان پس از جنگ سیطره یافتند.

این کتاب از تاریخ ذکر تحول قدرت تحت کنترل معدودی افراد منتخب که طی آن حتی علم در خدمت این اقلیت قرار گرفت فراتر می رود. همانطور که کنان در یادداشت داخلی سال 1948 توصیه کرده، آنها سیاست خود را بی امان و بدون «تجمل نوع دوستی و نیکوکاری جهانی» دنبال کردند.

با این حال بر خلاف اسلافشان در درون محافل اولیه امپراتوری بریتانیا، این گروه نخبه آمریکای در حال ظهور در پایان جنگ با افتخار از راه رسیدن سپیده دم قرن آمریکایی را اعلام کرد که در استفاده از شعارهای نوع دوستی و نیکوکاری جهانی به منظور پیشبرد اهدافشان استاد بودند. قرن آمریکایی آنان در قالب یک امپراتوری نرم تر، یک امپراتوری «مهربان تر، آرام تر» به نمایش در آمد که در آن تحت لوای آزادسازی از بند استعمار، آزادی، دمکراسی و توسعه اقتصادی، این محافل نخبه شبکه ای از قدرت را بنا کردند که جهان شبیه آن را از زمان اسکندر کبیر حدود سه قرن پیش از میلاد مسیح به خود ندیده بود؛ یک امپراتوری جهانی متحده شده تحت کنترل نظامی یک ابرقدرت یگانه و قادر به تصمیم گیری بر اساس یک هوس درمورد سرنوشت کل کشورها.

این کتاب مکملی است بر جلد اول آن با عنوان «یک قرن جنگ: سیاست های نفتی آنگلو- آمریکایی و نظم جدید جهانی.» این کتاب درباره کنترل بنیان اصلی بقای انسان یعنی تامین نان روزمره آنهاست. مردی که در طول دهه 1970 در خدمت منافع پس از جنگ نخبگان مستقر در آمریکا بود و نمادی از خطوط سیاستگذاری های خام این گروه به شمار می رفت، وزیر امور خارجه هنری کیسینجر بود. زمانی در اواسط دهه 1970 کیسینجر که در سراسر عمر یکی از مجریان ژئوپلتیک «موازنه قدرت» محسوب می شد، مردی که بیش از سهم منصفانه اش بسیاری از دسیسه پردازی ها زیر سر او بود، گفته می شود که طرح اولیه اش را برای سیطره بر جهان چنین اعلام کرد: «نفت را در کنترل خود بگیرید تا کشورها را در کنترل خود داشته باشید. غذا را در کنترل خود بگیرید تا مردم را در کنترل خود داشته باشید.»

هدف راهبردی کنترل امنیت غذایی جهانی و ریشه های آن به چندین دهه پیش تر و درست قبل از شیوع جنگ در اواخر دهه 1930 بازمی گردد. هزینه های این هدف را که معمولا توجه چندانی به آن نمی شود، منتخبی از بنیادهای خصوصی تامین کردند که برای حفظ ثروت و قدرت در دست مشتی از خانواده های آمریکایی ایجاد شده بودند.

در اصل مرکزیت ثروت و قدرت این خانواده ها در نیویورک و در امتداد ساحل شرقی ایالات متحده، از بوستون تا نیویورک تا فیلادلفیا و واشنگتن دی سی متمرکز شده بود. به این دلیل گزارش های رسانه های پرطرفدار، گرچه گاه با تمسخر اما بیشتر با تحسین، از آنها تحت عنوان «تشکیلات ساحل شرقی» نام می برند.

در دهه های بعد از جنگ، مرکز جاذبه قدرت آمریکایی به جای دیگری منتقل شد. تشکیلات ساحل شرقی تحت الشعاع مراکز جدید قدرت قرار گرفت که از سیاتل تا کالیفرنیای جنوبی در ساحل اقیانوس آرام و نیز هیوستون، لاس وگاس، آتلانتا و میامی شکل گرفته بودند و درست همچون بازوهای قدرت آمریکایی، به آسیا و ژاپن و به سمت جنوب، به کشورهای آمریکای لاتین گسترش یافته بود.

ظرف چند دهه قبل از و بعد از جنگ جهانی دوم، بیش از هر کسی یک خانواده نماد نخوت و تفرعن این قرن آمریکایی در حال ظهور بود. ثروت پهناور این خانواده از خون جنگ های بسیار و از کنترل آنها بر «طلای سیاه» جدید، یعنی نفت انباشته شده بود.

نکته غیرمعمول در مورد این خانواده، این بود که در انباشتن ثروت خود، ریش سفیدان و مشاورانی که آنها برای تضمین ثروت خود به وجود آورده بودند، تصمیم گرفتند نفوذ خود را بر حوزه های مختلف و متعدد دیگری نیز تسری دهند. آنها به دنبال کنترل صرف بر نفت این منبع انرژی درحال ظهور برای پیشرفت اقتصاد جهانی نبودند. آنها نفوذ خود را بر تعلیم و تربیت جوانان، پزشکی، روانشناسی، سیاست خارجی در ایالات متحده و تا آنجا که برای داستان ما اهمیت دارد، بر خود علم حیات یعنی زیست شناسی و کاربست های آن در جهان گیاهان و کشاورزی نیز توسعه دادند.

کلیت جامعه به خصوص در ایالات متحده چندان متوجه کار آنها نشدند. آمریکاییان معدودی خبر داشتند که زندگی شان چگونه با ظرافت و گاه حتی بدون ظرافت تحت نفوذ این یا آن پروژه قرار دارد که هزینه های آن از ثروت های کلان این خانواده تامین شده است.

در مسیر تحقیق درباره این کتاب، به خصوص در موضوع ارگانیسم های دستکاری ژنتیک شده، به زودی روشن شد که تاریخ ارگانیسم های دستکاری ژنتیک شده از تاریخ سیاسی یکی از این خانواده های بسیار قدرتمند جدایی ناپذیر است؛ این خانواده یعنی خانواده راکفلر و چهار برادر – دیوید، نلسون، لارنس و جان دی سوم – ظرف سه دهه بعد از پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم، یعنی سپیده دم قرن آمریکایی، تحول قدرتی را شکل دادند که جرج کنان در سال 1948 به آن اشاره کرده بود.

در واقعیت داستان ارگانیسم های دستکاری ژنتیک شده، داستان تکامل قدرت در دستان نخبگان است که عزم خود را جزم کرده اند تا به هر بهایی که هست کل جهان را زیر نگین خود درآورند.

سه دهه پیش قدرت حول خانواده راکفلر مبتنی بود. امروزه از این چهار برادر سه نفرشان مدت هاست که درگذشته اند و یکی دو نفرشان در شرایط بسیار خاصی جان باخته اند. با این حال همانطور که خواست آنها بود، پروژه سیطره جهانی آنها- یا آنطور که پنتاگون بعدها آن را نامید «سلطه تمام طیف»- غالبا از طریق شعارهای «دمکراسی» گسترش یافت و در مواردی هر گاه که ضرورت ایجاب می کرد، توان نظامی امپراتوری به کمک آن می آمد. این پروژه تا جایی تکامل یافت که یک گروه صاحب قدرت کوچک به خصوص که در سال های اولیه قرن جدید در واشنگتن استقرار داشت، تصمیم گرفت آینده و زمان حال حیات را بر روی این سیاره تا جایی به کنترل خود در آورد که تا پیش از آن به خواب هم نمی شد دید.

داستان مهندسی ژنتیک و حق استفاده انحصاری از گیاهان و دیگر ارگانیسم های زنده را نمی توان بدون انداختن نگاهی به تاریخ گسترش قدرت آمریکا در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم درک کرد.

جرج کنان، هنری لوک، آورل هریمن و بالاتر از همه چهار برادر راکفلر، نفس مفهوم «کسب و کار کشاورزی» چند ملیتی را آفریدند. آنها بودجه «انقلاب سبز» را در بخش کشاورزی کشورهای در حال توسعه از جمله به منظور ایجاد بازارهای جدید برای کودهای نفتی- شیمیایی و محصولات نفتی و نیز تشدید وابستگی به محصولات کشاورزی تامین کردند. اقدامات آنها بخش جدایی ناپذیری از داستان غلات دستکاری ژنتیک شده امروز محسوب می شود.

تا سال های اولیه قرن جدید دیگر روشن شده بود که به هیچ وجه بیشتر از چهار شرکت چندملیتی غول شیمیایی به عنوان بازیگران جهانی دربازی کنترل حق استفاده انحصاری اساسی ترین محصولات غذایی وجود ندارند؛ محصولاتی که تغذیه روزمره بیشتر مردم جهان به آنها متکی است - ذرت، دانه سویا، برنج، گندم- حتی سبزیجات و میوه ها و کتان پنبه- و نیز رده جدیدی از ماکیان مقاوم به بیماری ها و دستکاری ژنتیک شده که ادعا می شد در برابر ویروس کشنده آنفلونزای مرغی اچ 5 ان1 مقاوم هستند یا حتی خوک ها و گاوها تغییر ژنتیک داده شده. از چهار شرکت خصوصی سه تای آنها ارتباطاتی چندین دهه ای با تحقیقات جنگ شیمیایی پنتاگون دارند. چهارمی به نام سوئیس در واقعیت تحت سلطه آنگلو بود. همانند حوزه نفت، کسب و کار کشاورزی دستکاری ژنتیک شده عمدتا یک پروژه جهانی آنگلو- آمریکایی محسوب می شد.

در می 2003 قبل از آن که غبار بمباران های بی امان بغداد و ویرانی آن فرو بنشیند، رئیس جمهورایالات متحده تصمیم گرفت که مسئله ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده را به عنوان مسئله ای راهبردی و یک اولویت در سیاست خارجی پس از جنگ خود انتخاب کند. مقاومت سرسختانه دومین تولید کننده بزرگ کشاورزی جهان یعنی اتحادیه اروپایی همچون مانعی استوار در برابر گسترش جهانی پروژه ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده ایستادگی کرد. زمانی که آلمان، فرانسه، اتریش، یونان و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا با قدرت از قبول کشاورزی ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده به دلایل سلامتی و علمی خودداری کردند، بقیه کشورهای جهان نسبت به آن بدبین شدند و در پذیرش آن تردید کردند. تا اوایل سال 2006 سازمان تجارت جهانی با اجبار درهای اتحادیه اروپا را به روی تولید و تکثیر گروهی ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده گشود. به نظر می رسید که موفقیت جهانی برای پروژه ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده نزدیک بود.

به دنبال اشغال نظامی عراق به دست آمریکا و بریتانیا، واشنگتن درنظر گرفت کشاورزی را تحت سلطه بذرهای مهندسی ژنتیک برخوردار از حق استفاده انحصاری را به عراق بیاورد و این کار در ابتدا زیر لوای سخاوتمندی وزارت امور خارجه و وزارت کشاوری آمریکا انجام پذیرفت.

اولین آزمایش گسترده غلات دستکاری ژنتیک شده در اوایل دهه 1990 در کشوری انجام گرفت که خانواده راکفلر و بانک های نیویورکی همراه آنها، از مدت ها قبل نخبگان این کشور را به فساد کشانده بودند: آرژانتین.

در صفحات آینده گسترش و تولید و تکثیر ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده که اغلب از طریق اجبار سیاسی، فشارهای دولتی، تقلب، دروغ و حتی قتل انجام گردید، دنبال خواهد شد. اگر کسی این داستان را به عنوان داستانی جنایی بخواند نباید تعجب کرد. جنایتی که به نام کارآمدی کشاورزی، دوستی با محیط زیست و حل مشکل گرسنگی جهان انجام می شود کاربست هایی دارد که عمدتا برای این نخبه کوچک مهم تر است. اقدامات آنها منحصرا برای پول یا سود نیست. در وهله اول این خانواده های خصوصی قدرتمند تصمیم می گیرند که چه کسی بانک مرکزی آمریکا، بانک انگلیس، بانک ژاپن و حتی بانک مرکزی اروپایی را کنترل کند. پول برای ویران کردن یا آفریدن در دست های آنها قرار دارد.

هدف اصلی آنها بیشتر کنترل نهایی کل حیات آینده این سیاره است، یک برتری بی مانند که دیکتاتورها و مستبدان پیشین تنها خوابش را می دیدند. گروهی که پشت پروژه ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده قرار دارد بی آنکه نظارتی بر آنان باشد، بین یک تا دو دهه با سلطه کامل بر ظرفیت های غذایی سیاره زمین فاصله دارند. این جنبه از داستان ارگانیسم های مهندسی ژنتیک شده را باید بازگو کرد. از این رو از شما دعوت می کنم با دقت کتاب را بخوانید و به طور مستقل آن را تایید کنید یا به طور معقولانه آن را مورد کنکاش قرار دهید.

نویسنده: ویلیام انگدال (William Engdahl) تحلیلگر پیشرو نظم نوین جهانی و نویسنده کتاب پر فروش در زمینه نفت و ژئوپلتیک «یک قرن جنگ: سیاست های آنگلو-آمریکایی و نظم نوین جهانی.»

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از خبرگزاری فارس ، تاریخ انتشار: 22 آبان 1397 ، کدخبر: 13970819000376 ، www.farsnews.com

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۲
0
0
آدم دیگه نمیدونه چی باید بخوره چی نخوره
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۷
0
0
س.ح75تغییرات ژنتیکی همونطور که گاهی اوقات مفید هست گاهی اوقات هم میتونه مخرب باشه
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین