شعار سال: هاشمیرفسنجانی برای نوسازی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از شیوه «انقلاب انفعالی» بهره برد. دولتهای مبتنی بر بنیانهای سرمایهداری و اقتصاد بازار، پاسخ همیشگی و مشخصشان برای گذار از بحرانها، راهبرد انقلاب انفعالی است. هاشمیرفسنجانی پیش از هرکس دیگری دریافت، هژمونی انقلابی که آنان را برکشیده است نیاز به نوسازی دارد. کرباسچی از دل این باور سر برآورد تا ایده انقلاب انفعالی که نوسازی از بالا را بدون مشارکت مردم تجویز میکرد، عملیاتی کند.
کرباسچی گلادیاتوری بود با قدرتی برتر که برای کنارگذاشتنش به قدرتی برتر نیاز بود. استراتژیِ دولت سازندگی و انتخاب کرباسچی و عملکردش، مشت هاشمیرفسنجانی را باز کرد و نشان داد که او بهدنبال «حاکمیتمندی» است. پس از این رویکرد راه هموارِ هاشمی برایش ناهموار شد. دولت اصلاحات مفهوم «جنگ موقعیت» را سرلوحه کارش قرار داد و با باور به این ایده که «یک طبقه نمیتواند در صورت محدودساختن خود به منافع طبقاتی به هدايتگري ملی رسیده و به هژمون تبدیل شود». خاتمی تلاش کرد بدون آنکه طبقات اجتماعی را به ستیز وادارد طیفهای گوناگون جامعه را که دغدغه جامعه مدنی، مسائل زنان و ملیگرایی داشتند، زیر چتر جناح اصلاحطلب گرد هم آورد. «طبقهای که در پی هژمونی است، باید مجموعهای از نیروهای اجتماعی مختلف را در قالب اتحادی فراگیر متحد کند که نماینده اراده جمعی ملی- مردمی است». این تفکر همان راهبرد جنگ موقعیت است که خاتمی در تحقق آن شکست خورد، زیرا بخش بزرگی از این موقعیت را بهناچار نادیده گرفت: طبقات اجتماعی و روابط تولید که منجر به شکلگیری این طبقات است. شاید نقطه ثقلِ مشکل اصلاحطلبان هم در همینجا نهفته باشد. آنان بدون تحریک طبقات اجتماعی و تغییر در شیوهها و مناسبات تولید درصددند وضعیت غالب را اصلاح کنند. این امر اگر نشدنی باشد که هست، اصلاحطلبان نیز مانند عاملانِ انقلاب انفعالي كه در نوسازي به ترميم تن دادند، تنها به ترميم ساختار سياسي بسنده خواهند کرد، نَه چيزي بيشتر نَه چيزي كمتر. تنشهاي جناحهاي محافظهكار و رادیکال اصلاحطلب شايد از اين نوع نگرش نشأت گرفته باشد كه جناح اخیر، بيش از هر چيز رؤياي متحدساختنِ طبقات اجتماعي و طيفهاي جامعه را در سر داشته است. گرچه جناح رادیکال دست بالا را پيدا نكرد اما بنيانهاي فكري رئيس دولت اصلاحات و اصلاحطلبان را تبیین و عیان کرد و از سر همین آشكارشدگي بود که بخش مهمي از ساختار سياسي و نهادهاي رسمي كشور به آنان بياعتماد شدند.احمدينژاد از طرف نهادهاي سنتي آمده بود تا با صيانت از سنت و در لوای اقتدار نهادهاي رسمي دست به نوسازي بزند، آنهم نوسازي سنت. تركيبي متناقض که شايد نوعي احياي سنت باشد. احمدينژاد به سمت استفاده از مفهوم «عقل سليم» رفت. مفهومي كه در آن همه مردم فيلسوفاند، چراكه هر فرد تصويري از جهان و مجموعهاي از عقايد دارد كه او را قادر به درك زندگياش ميكند. اما شيوه درك جهان از سوي مردم، اغلب درهمريخته و متناقض است. احمدينژاد در پي آن بود با استفاده از اين تناقضات مردم را بهشكل تودهاي گرد هم آورد كه مركز ثقل آن خودش باشد، ازاينرو مكرر واژههايی كليدي همچون برابری و عدالت را در سخنرانيهايش به كار ميگرفت تا مخرجمشترك همه اين تناقضات باشد. اين استراتژيِ نوسازي زماني به بنبست رسيد كه احمدينژاد میخواست از كنارهمقراردادن اين تناقضات به فصل مشترك عقل سليم برسد و آن فصل مشترک جایی نبود جز نقطهاي كه محل ساخت ايدئولوژيهاست. عقل سليم، محل ساخت ايدئولوژي غالب و البته مقاومت در برابر آن نيز هست. احمدينژاد بهدنبال نوسازيِ ايدئولوژي بود كه خود و همفكرانش نماينده آن بودند. ايدئولوژي كه ميتوانست در برابر ايدئولوژيهاي ديگر مقاومت كند. او نهتنها بيش از ديگران خلف وعده كرد، بلكه آيندهاي قابل تصور را كه دولتهاي ديگر ساخته بودند، ويران كرد. با بررسي تاريخ رؤساي جمهور دولتهاي انقلاب، وضعيت روحاني بيش از پيش روشن ميشود. مردي كه نميخواست از برهمزدن توازن قوا به نفع خودش استفاده كند و برعکس، بر آن بود با اهرمهاي اين توازن قوا به اهداف محوری خود برسد. شايد اين ادعا نادرست نباشد كه روحاني با بهرهگيري از حفظ توازن قوا موفقيتهايي در سياست خارجي بهدست آورده است. با این اوصاف، روحانی گرچه مورد اعتمادِ نهادهاي رسمي است، در سياست داخلي در بر همان پاشنه ميچرخد و او در اين عرصه دست بالا را ندارد.
* از كتاب «درآمدي بر انديشههاي سياسي آنتونيو گرامشي: هژموني، انقلاب و روشنفكران»، نوشته سايمون راجر و ترجمه محمدكاظم شجاعي استفاده شده است.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق تاریخ انتشار 3 آذر 97، کدخبر: 200211، www.sharghdaily.ir