1 – روابط تجاری و اقتصادی خود را با کشور آغازگر جنگ قطع نمایند.
2 – هرگونه رابطه را بین اتباع خود با اتباع آغازگر جنگ منع کنند.
در بند 4 مادة 16 نیز آمده است: «هر عضوی که بواسطه نقض یکی از مقررات میثاق مقصر باشد میتوان از جامعه ملل اخراج کرد.
اهداف جامعـه ملل
1 – افزایش همکاریهای بینالمللی و دستیافتن به صلح و امنیت جهانی
2 – سپردن تعهد در مورد دست نزدن به جنگ
3 – مقرر داشتن روابط آشکار، عادلانه و شرافتمندانه بین دولتها
4 – استقرار حقوق بینالملل به عنوان مبنای اصل تعامل دولتها
5 – حکمفرما ساختن عدالت و رعایت کامل معاهدات
امکان اخراج از جامعه ملل عملی نبود و برای تحقق آن تصویب اتفاق آراء اعضاء لازم بود. به طور مثال عدم توانایی اعمال مجازاتهای ایتالیا پیرو تجاوز به حبشه در سال 1925، همچنین مخالفت برخی کشورها در خصوص اخراج شوروی به دلیل تجاوز به فنلاند در سال 1939، اعمال مجازاتهای مالی و اقتصادی نیز به دلیل اتفاق آراء عملا جنبه صوری داشت. به همین دلیل عملا تضمینی برای اجرای منشور وجود نداشت. یعنی نقص آن امری عادی گردید. این دلایلی است که برخی برای عدم عضویت آمریکا در جامعه ملل طرح کردند. و عنوان میکردند پس دلیلی نداشت که آمریکا عضو جامعه ملل که کارآمد نیست بشود. این دلایل اگر درست بود برای همه کشورهای عضو وجود داشت. بعلاوه در جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول مجازاتهایی علیه تجاوز و تخلف از مقررات بین المللی از جمله با پیگیری آمریکا از طریق بانک تسویه بین المللی در خصوص آلمان اعمال شد. خسارتهای ناشی از جنگ جهانی اول از آلمان دریافت و به کشورهای خسارت دیده پرداخت شد. موارد و سایر کارهای دیگر جامعه ملل را میتوان برای رد این دلیل بیان کرد. بعلاوه جامعه ملل را خود امریکائیها طرح و نهایتا به تصویب رساندند. دلیل دیگر سنای آمریکا طرح کرد که؛ ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا میبایست اصولی را در میثاق یا اساسنامه جامعه ملل میگنجاند که با مقاصد امریکا در خصوص ایجاد یک سازمان نیرومند جهانی در تعارض نباشد. واقعیت این است که هیچکدام از این هیچکدام از این دلایل نمیتوانند دلیل عدم عضویت آمریکا در جامعه ملل باشد. این کشور پیشنهاد دهنده و موسس جامعه ملل از طریق ریاست کمیسیون مربوطه در صلح ورسای پاریس بوده است. قصه سنا و اختلاف زرگری با دولت برای دیپلماسی امریکا راه رفته و شناخته شدهای است که در تاریخ امریکا بارها از آن استفاده شده است. حداقل مثل ژاپن و آلمان میتوانست عمل کند و در متن اولیه میثاق اصلاحاتی انجام دهند تا موجبات عضویت آمریکا را در سازمان جدید فراهم شود. بطوریکه؛ کلمه تضمین از ماده ده برداشته شد و به جای آن احترام به استقلال و تمامیت ارضی کشورها جایگزین گردید. بند هشت از ماده پانزده میثاق دخالت جامعه ملل را در امور داخلی کشورها منع میکرد. ماده نه میثاق به جای تشکیل یک نیروی صلح بینالملل فقط تشکیل یک کمیسیون نظامی را پیش بینی میکرد. اگر چه این اصلاحات با نارضایتی فرانسه مواجه شد اما همین متن که تعهدات کمتری برای آمریکا داشت توسط مجلس سنای آمریکا تصویب نشد و آمریکا به عضویت جامعه ملل در نیامد. علت عدم عضویت باید موضوع دیگری باشد.
با استناد به اصل اتفاق آراء در مسایل سیاسی اساسا مانع هر تصمیم و اقدام مهم بود که احیانا میتوانست مخالف با منافع یکی از دول بزرگ از جمله آمریکا باشد. تصمیمات شورا و مجمع عمومی جنبه توصیه دارد نه الزام که تعهدات دول را برای اجرای تصمیمات به حداقل کاهش میداد و همچنین ضعف در مجازات متخلف، از بهانه هایی است که امریکا با اهرم مجلس سنا به عضویت جامعه ملل نمیشود. ولی متفقین و همپیمانان آمریکا و حتی متحدین با وجود همین موارد به عضویت این سازمان درآمدند. برخی به دلایل دیگری جامعه ملل را ترک کردند. در سال ۱۹۳۳ امپراتوری ژاپن تصمیم مجمع عمومی را درباره تخلیه ایالت منچوری نپذیرفت و در مارس همین سال جامعه ملل را ترک کرد یا آلمان که در اکتبر این سال در کنفرانس خلع سلاح به بهانه نامساوی بودن حقوق این کشور در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی از جامعه ملل بیرون رفت. موضوع عدم عضویت آمریکا در جامعه ملل را با توجه به اهداف و تاریخ این موسسه بینالملل و وقایع تاریخی بین جنگ جهانی اول و دوم میتوان تحلیل کرد.
تأسیس جامعة ملل با بیان عبارت "اتحاد برای پیشبرد صلح" توسط ویلیام هوارد رئیس جمهور آمریکا در سال 1915 کلید میخورد. بعد از آن وودرو ویلسون در سال 1917 در مجلس سنای آمریکا موضوع "اتحاد برای صلح" و سپس در سال 1918 در کنگره آمریکا، 14 اصل معروف خود از جمله؛ آزادی رفت و آمد در دریاها، کاهش تسلیحات، ممنوعیت دیپلماسی مخفی و انعقاد پیمانهای صلح علنی، برداشتن موانع گمرکی و مقرر داشتن برابری و آزادی در تجارت و تأسیس جامعه ملل را به صراحت بیان میکند. با پایان یافتن جنگ جهانی اول در کنفرانس صلح ورسای با تشکیل کمیسیونی ویژه مرکب از 19 عضو کنفرانس به سرپرستی ویلسون میثاق جامعة ملل را تهیه و این اساسنامه در 28 آوریل 1919 به تأیید تمام کشورهای شرکتکننده در این کنفرانس از جمله آمریکا میرسد و عملا جامعه ملل در 10 ژانویه 1920 رسماً با 49 عضو با اهداف؛ "افزایش همکاریهای بینالمللی، ایجاد صلح و امنیت جهانی، سپردن تعهد در مورد دست نزدن به جنگ توسط کشورها، مقرر داشتن روابط آشکار، عادلانه و شرافتمندانه بین دولتها، استقرار حقوق بینالملل به عنوان مبنای اصل تعامل دولتها و حکمفرما ساختن عدالت و رعایت کامل معاهدات" تشکیل میشود. این موارد بدان معناست که امریکا از یک طرف عملکرد کشورهای دیگر را در قالب تعریف شده در معرض همگان قرار دهد و از طرف دیگر آنها را در جامعه ملل به علنی کردن معاهدات و اقدام برای صلح متعهد نماید. یعنی با القای اطمینان به کشورها که جنگی در آینده وجود نخواهد داشت و عدم تعهد خود به این موارد زمینه برتری خود برای جنگ جهانی دوم و تسلط بر دو طرف جنگ جهانی اول و دوم (شامل متحدین و متفقین) را با تشکیل جامعه ملل بدون آمریکا (بدون عضویت امریکا) در جامعه ملل فراهم کند. این برنامه دلیل عدم عضویت آمریکا در جامعه ملل بود. در این ارتباط آلمان هوشمندانه عمل میکند و بعد از سال 1933 که نازیها در آلمان حاکمیت پیدا میکنند در این سال از جامعه ملل خارج میشود، بدین ترتیب آلمان از این طریق توانست آزادی عمل بیشتری برای پیشبرد سیاستهای جنگ طلبانه خود فراهم کند. اما آمریکا از قبل سناریو نویس این جریان بود و با عدم ورود خود به این موسسه بینالمللی الزامات لازم را حتی برای ساخت و استفاد از بمب اتمی و مهار دیگر کشورها آماده کرد. بطوریکه دو عملیات اتمی در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام میدهد. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز، اولی بر روی شهر هیروشیما در ششم اوت ۱۹۴۵میلادی بمب اتمی چهار تنی محتوی ۶۰ کیلو گرم اورانیوم-۲۳۵ موسوم به پسر کوچک و دومین بمبی تحت عنوان مرد چاق بر روی شهر ناگازاکی با وزن ۵/۴ تنی و در بردارنده حدود ۱۰ کیلوگرم پلوتونیوم-۲۳۹ انداخته شد که حدود 220،000 نفر در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند. آمریکاییها همیشه برای توجیه این اقدام وحشیانه، دو دلیل و توجیه؛ جلوگیری از کشتار غیرنظامیان و دیگری پایان دادن به جنگ جهانی را مطرح کردهاند. از طرفی نیز عنوان شده است این بمبها در خلال جنگ جهانی دوم ساخته شدهاند. بطوریکه؛ در ژوئن 1942 در شهر «لس آلاموس» نیومکزیکو، مرکزی در شمال شهر سانتافه که در جریان جنگ جهانی دوم، به طور کاملا سری و محرمانه ساخته شد. جایی که تیمی به رهبری جی رابرت اوپنهایمر لشگری از مهندسان در منطقه منهتن، «پروژه منهتن» مرحله نهایی یعنی عملیاتی کردن پروژه بمب اتمی شروع را کردند. اهداف اعلام شده و برنامه ساخت بمبها در خلال جنگ جهانی دوم هر دو دروغهای بزرگ برای ایجاد تسلط آمریکا بر نظام نظامی، اقتصادی و سیاسی بوده است. بطوریکه؛ دریا سالار «ویلیام هلی»، بالا رتبهترین نظامی ارتش آمریکا از 1942 تا 1949، نیز اذعان داشت: «به نظر من، بهکارگیری این سلاح وحشتناک، در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمک مادی به نبرد ما در برابر ژاپن نکرد.» براساس آنچه در کتاب The Pathology of Power آمده است، ژنرال مکآرتور هم تایید کرد که «هیچ توجیه نظامی» برای انداختن بمبهای اتمی وجود نداشت. او برخلاف اظهارنظرهای رسمیاش، میگوید: « اگر آمریکا میپذیرفت جنگ ممکن بود هفتهها زودتر به پایان برسد، چنانچه که بعدها به شکلی دیگر پذیرفت، نهاد امپراتوری را در ژاپن حفظ کنند.» «ژنرال مکلوی»، معاون وزارت جنگ آمریکا در جریان جنگ هم مینویسد: «به اعتقاد من، ما فرصت موثر تسلیم ژاپن را به طوری که رضایت همهجانبهای را بدون بهکارگیری بمب اتمی، به دنبال داشته باشد، از دست دادیم.» «رالف برد»، فرمانده نیروی دریایی آمریکا هم مینویسد: «به نظر من، جنگ در برابر ژاپنیها پیش از آنکه ما دست به استفاده از بمب اتمی بزنیم پیروز شده بودیم. بنابراین، هیچ نیازی نبود که ما موضعهستهایمان را افشا کنیم و روسیه را به توسعه چنین چیزی تحریک کنیم.» «پاول نیتز»، نایب رئیس سازمان بمبافکنی آمریکا (the U.S. Bombing Survey) نیز مینویسد: «... میتوان نتیجه گرفت که بدون بمباران اتمی، ژاپن به احتمال زیاد در چند ماه دیگر تسلیم شد. نظر خود من این بود که ژاپن تا نوامبر 1945 تسلیم خواهد شد.» یعنی همه اینها برای اثبات برتری آمریکا و گویای یک برنامه منسجم و سری آمریکا در سطح جهانی برای توقف دیگران و تحقق سیطره خود بر دیگر کشورها بوده است.
لئو زیلارد متولد مجارستان از پدر و مادری یهودی است. او در آگوست 1939 نامهای به فرانکلین روزولت نوشت و خطر اینکه هیتلر قبل از همه به بمب اتم دست یابد را هشدار داد. او با متقاعد کردن آلبرت انیشتین این نامه را به امضای او هم میرساند، ایالات متحد ظاهرا بعد از این وارد رقابت برای توسعه بمب و آغاز «پروژه منهتن» میشود. در فوریه 1940 میلادی، 6000 دلار برای آغاز تحقیقاتی به همین منظور زیر نظارت کمیتهای به ریاست جی. ل. بریگز، مدیر اداره ملی استاندارد قرار داده میشود. در 6 دسامبر 1941، این پروژه تحت نظارت دفتر تحقیقات و توسعه ملی، به مسئولیت وانوار بوش محول میشود. با ورود آمریکا به جنگ، وزارت جنگ به جمع مسئولان این پروژه ملحق شده است. از اواسط سال 1942 طیف گستردهای از طرحهای آزمایشی، آزمایشگاهها و امکانات تولید برای ساخت توسط ارتش ایالات متحد ساخته تعیین میشود به همین منظور دانشمندان زیادی را در این ارتباط از اقصاء نقاط جهان با ویژگیهایی خاص و مکمل هم از جمله افراد زیر گردآوری میشوند.
− لئو زیلارد متولد مجارستان از پدر و مادری یهودی
− آلبرت انیشتین فیزیکدان نظری یهودی الاصل آلمانی
− نیلز بور اهل دانمارک و از یک خانواده متمول یهودی
− انریکو فرمی ایتالیایی با همسری یهودی مبدع «کوره اتمی»
− ادوارد تلر مجارستانی از خانوادهای یهودی، «پدر بمب هیدروژنی»
− جی. رابرت اوپنهایمر، 22 مه 1904 در خانوادهای از بازرگانان یهودی نیویورک
علاوه بر موارد یاد شده در ژوئن 1942، لشگری از مهندسان در منطقه منهتن، جمع شده بودند و کار ساخت و ساز را آغاز کردند. این موارد را نمیتوان بدون برنامه حداقل 20 ساله انجام داد. این نکته در مقابل جمله معروف رابرا اوینهایمر که گفته بود؛ «این دستگاه به عنوان یک قطعه پازل لجوج» است. بیان کننده این است که تولید این دو بمب اتم فقط بخشی از طرح بزرگ آمریکا برای ایجاد و تثبیت قدرت بلامنازع خود در مقابل رقبا بوده است که از تشکیل جامعه ملل توسط آمریکا اما بدون حضور خود شروع و با برنامه ریزی سری و قراردادهای سری به تولید بمب اتم و استفاده از آن و سیطره بر آلمان، ژاپن و فراهم ساختن موقعت برتر در سازمان ملل و سازمانهای اقتصادی وابسته منتهی شد. اینک جمهوری اسلامی ایران رقیب غرب است. به هوش باشیم آنها میخواهند؛
.1 رفتار کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران در فضای دید دیگران باشد.
.2 اهداف این کشور بزرگ را آنها تعیین کنند.
.3 ایران متعهد به محدود در رفتار برای اهداف تعیین شده توسط آنها باشد.
اهداف تعیین شده آنها برای جمهوری اسلامی؛
.1 دست نیافتن به مرز دانش و عبور از آن توسط ایران اسلامی است.
.2 دست نیافتن به رشد و پیشرفت اقتصادی و فقدان مزیت نسبی در بخشهای مختلف تولیدی است.
.3 عدم ارتباط با کشورها بخصوص کشورهای منطقه و اسلامی است و دست نیافتن به بازارهای این کشورهاست.
.4 جلوگیری از همگرایی کشور با کشورهای منطقه و اسلامی است.
با تحقق موارد فوق جمهوری اسلامی ایران در آینده بازنده خواهد شد و با انتخاب راه توسط خود و تعیین اهداف و برنامه ریزی و همت و تلاش و اتکا به خداوند متعال سقوط دشمن و تحقق تمدن اسلامی را شاهد خواهیم شد. راه ما دستیابی به مرز دانشها و عبور از این مرزهاست. با ایجاد ساختارهای لازم و خدمت گرفتن دانشها و فناوری های جوانان خود مزیت نسبی و پیشرفتهای خیره کننده را شاهد خواهیم شد. با تعامل با کشورهای همسایه و منطقه بازار محصولات و خدمات این پیشرفت را به آنها ارائه خواهیم داد و این یعنی شکست و خروج بیگانگان از منطقه. با وجود سیزده کشور همسایه بیان تحریم اقتصادی با مدیریت و دیپلماسی فعال در منطقه و کشورهای اسلامی تحریمها رنگ میبازند. شفافیت برای پیشرفت یک ضرورت است اما این شفافیت به دست خودمان و برای خودمان باید محقق شود. با وجود جوانان عزیز و نخبگان و ایجاد ظرفیتهای عظیم در حوزه های نظامی، علمی و اقتصادی امنیت کشور برای گسترش معنویت، عقلانیت و عدالت و در یک کلام الهام بخشی فراهم شده است. با اقتدار، صلابت و اطمینان ما راه پیشرفت و سعادت را طی خواهیم کرد. این نکته بسیار مهم است که غرب اسلام را رقیب حال و آینده خود میداند و شاهد رشد تمدن اسلامی هستند. جمهوری اسلامی ایران را موتور و جلودار آن تعریف کرده است. آنها رقیب را دشمن میدانند و با دشمن میجنگند. جنگ آنها بر اساس نظریه بازیها شکل گرفته است. راه آنها انتخاب حداقل هزینه برای حداکثر منافع است. راه ما بستن راههای کم هزینه غرب به سرکردگی امریکا مثل انجام نقشه آنها به دست خود ماست یکی از آن راهها ورود به زمین بازی آنهاست. وضعیت غرب در سراشیبی قرار گرفته است و تحمل راههای هزینه بر را ندارند. اگر ورود کنند با اطمینان میگویم سرعت سقوط خود را تشدید خواهند کرد. با هر کنوانسیون بین المللی مخالف نیستیم. ایران عضو تعداد زیادی از این کنوانسیونها میباشد ولی FATF و پالرمو زمین بازی غرب و راه کوتاه و کم هزینه آنها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از پایگاه خبری نود اقتصادی ، تاریخ انتشار: 27بهمن 1397 ، کدخبر: 2117577،www.90eghtesadi.ir