شعار سال: غلامرضا نظربلند، اقتصاددان به جزئيات و شرح مختصات کانال مالي ايران و اروپا پرداخته و از مزايا و معايب آن ميگويد. به گفته او، ماندن در برجام براي اروپا بسيار حياتي است؛ مضاف بر اين، اگر وضعيت اقتصادي کشوري با جمعيت هشتادوچند ميليون نفری وخيم شود، 15 درصد جمعيت آن کشور هم که سرازير اروپا شود، 10، 12 ميليون مهاجر در پي دارد که بيش از کل جمعيت دو کشور اروپايي فنلاند و نروژ است. اينجا نیز منافع اروپا و آمريکا دچار واگرايي است؛ چراکه آمريکا برخلاف اروپا نگران سرازيرشدن ميليونها ايراني به خاک خود نيست. او درباره معامله با دو کشور مهم خريدار نفت ايران، يعني چين و هند ميگويد: «طبيعي است که هر کشوري مايل است تجارت خارجي خود را با همان واحد پولي خود انجام دهد؛ اما چون يورو در مجموع محکمتر از يوان و روپيه است، بنابراين معاملات هرکدام از اين دو کشور با کشورهاي حوزه يورو، با يورو صورت ميشود. حال اگر يک يا هر دو کشور مزبور بخواهند در چارچوب سازوکار موضوع اينستکس معامله کنند، ارز معامله يورو خواهد بود. اگر اينستکس عملياتي شود و هند و چين هم به آن بپيوندند، امکان انجام معاملات نفتي با يورو فراهم خواهد شد.»
قدري از بيانيه 31 ژانويه سه کشور اروپايي امضاکننده برجام، بگوييد.
اين بيانيه بر چه محورهايي استوار است؟
بعد از گذشت حدود شش ماه از وعده خانم موگريني مبني بر راهاندازي کانال ويژه مالي در قالب SPV براي دورزدن تحريمهاي
يکجانبه آمريکا عليه ايران، بيانيه مزبور از سوی وزراي
امور خارجه فرانسه، آلمان و بريتانيا موسوم به E3 صادر
و منشر شد. اين بيانيه، از راهاندازي شرکتي با عنوان instex (به فارسي، اينستکس و مخفف instrument for supporting trade exchanges، «ابزار پشتيبان
مبادلات تجاري») خبر داد. دو روز قبل از صدور بيانيه، اينستکس به ثبت رسيده بود.
سرمايه اين شرکت سه هزار يورو و بريتانيا رئيس «هيئت نظارت» آن و يک بانکدار
آلماني مدير آن است. مقر شرکت در فرانسه واقع شده است. رئوس مطالب و محورهاي
بيانيه از اين قرار است:
- تأكيد بر تعهد قاطع و تلاش مستمر E3 براي
حفظ برجام؛
- ايجاد شرکت اينستکس در قالب spv با
هدف تسهيل تجارت قانوني بين کاربران اقتصادي اروپايي و ايران؛
- تأكيد مجدد بر صيانت از برجام، به شرط ادامه اجراي کامل تعهدات هستهاي
ايران شامل همکاري کامل با آژانس؛
- حمايت اينستکس از تجارت قانوني با ايران شامل اقلام دارويي، لوازم
پزشکي، مواد غذايي و کالاهاي کشاورزي؛
- بازگذاشتن در برای کاربران اقتصادي کشورهاي ثالث که مايل هستند با
ايران و E3 تجارت کنند بهعنوان هدف بلندمدت اينستکس؛
- ايجاد اينستکس بهعنوان اولين قدم و عملياتيکردن
آن بر اساس رويکرد گامبهگام؛ طوريکه در گامهاي بعدي، نحوه فعاليت آن مشخص و يک
نهاد کارگزاري کارا و شفاف ايجاد ميشود؛
- برخورداري اينستکس از بالاترين استانداردها در رابطه با مقابله با پولشويي،
مبارزه با تأمين مالي تروريسم و تبعيت از تحريمهاي
سازمان ملل و جامعه اروپايي و انتظار اجراي سريع تمام توصيههاي FATF از ايران؛
- تعهد E3 به گسترش بيشتر
اينستکس به کشورهاي اروپايي علاقهمند.
برخي اينستکس را به برنامه نفت در برابر غذا تشبيه ميکنند و حمايت E3 از
تجارت اقلام دارويي و مواد غذايي و کالاهاي کشاورزي در بيانيه خود را که شما هم به
آن اشاره کرديد، دليل اين شبيهسازي ميدانند و نسبت به آن ابراز نگراني ميکنند؛ نظر شما چيست؟
خيلي مواقع وجود يکسري شباهتها
نهتنها کمکي به شناخت نميکند، بلکه موجب گمراهي نیز ميشود. به گمانم اين از آن نوع است. مگر ما اكنون تحت
تحريم سازمان ملل قرار داريم؟ مگر ما الان زير تيغ فصل هفتم هستيم که مشمول تحريم جهاني
قرار بگيريم و بعد بيايند به دلايل «بشردوستانه»، غذا و دارو را استثنا کنند؟ ما
کدام کشور را اشغال کردهايم که بيايند «طرح نفت در برابر غذا»
برايمان اجرا کنند؟ تا همين الان که بنده در خدمت شما هستم، آژانس 13 بار پايبندي
ايران به تعهدات برجامياش را رسما تأييد کرده است. هنوز دو هفته نيست که رئيس سيا
در جلسه استماع کنگره آن اظهارات را مطرح کرد؛ او همان چيزي را گفت که آژانس 13 بار گفته است.
شما تویيت آقاي ترامپ بعد از اين جلسه را بخوانيد؛ از شدت خشم، پنبه همه دستگاه
اطلاعاتي را زده است. ببينيد چقدر فضا و بستر متفاوت
است. خب اين از داخل خود آمريکا که رئيس کشورش آمده يکجانبه از عهدنامهاي که پشتوانه قطعنامهاي
سازمان ملل را دارد و همه اعضاي دائمي شوراي امنيت به علاوه آلمان در جريان
مذاکراتش بوده و پاي سند نهايي آن را امضا کردهاند،
خارج شده است.
آن هم از مهمترين نهاد نظارتي جهاني در
موضوعات هستهاي و حالا هم واکنش اروپاييهاي امضاکننده برجام را عرض ميکنم.
خبرگزاري فرانسه (AFP) بعد از صدور
بيانيه مورد بحث به نقل از يک منبع دولت اين کشور مطالب مفصلي مخابره کرد که
فرازهايي از آن را نقل ميکنم: «... ما با اين کار ميخواهيم اين پيام مهم را به ايران بدهيم که تعهدات
اروپا براي زنده نگهداشتن توافق هستهاي پابرجاست. ما بايد تصميم ترامپ
را کماثر کنيم...، راهاندازي
اينستکس در درجه نخست، يک حرکت تجاري نيست، بلکه اقدامي راهبردي است». به اين
ترتيب اروپاييها هم در بيانيه و هم در سخنان مسئولانشان تأكيد
کردهاند سازوکار مورد بحث
فازبندي شده و اين اولين فاز است.
اگر اينستکس به همين فاز ختم شود، هم نميتوانيم بگوييم برنامه نفت در برابر
غذاست؟
من با اصل اين شبيهسازي مشکل دارم. شما اگر هم ميخواهيد دست به مقايسه بزنيد، بايد بر اساس سنجه و
مترهاي باشد. اگر فرضا اروپا ميخواست
همان برنامه را پياده کند که شش ماه وقت براي طراحي مدل با استفاده از ابزارهاي پيچيده
مديريت مالي مدرن، لازم نبود؛ از همان «برنامه نفت در برابر غذا» الگو ميگرفت و اجرا ميکرد. از شش ماه پيش که خانم موگريني اعلام کرد جامعه
اروپايي به دنبال سازوکاري براي «دورزدن تحريمهاي
آمريکا عليه ايران» است، لفظ spv هم سر زبانها افتاد. بنده هم چند يادداشت درباره آن نوشتم که
حاوي توضيحات لازم است. خلاصه عرض کنم که spv يا
«شرکت واسط»، نوعي «ابزار- نهاد مالي» است که کارکرد اصلي آن در مالي شرکتها (corporate finance)، «دورزدن»
است. مثلا شرکتهاي مادر وقتي ميبينند که از انجام يک رشته فعاليتها معذورند يا اصولا نبايد کل مجموعهشان را به دلايلي درگير آن فعاليتها کنند، موانع موجود را با ايجاد spv از سر راه برميدارند،
اما اين نوع spv که حالا فرانسه
و آلمان و انگليس ميخواهند راه بيندازند، خيلي کلانتر از نوع شرکتي آن و بهعبارتي
هم منحصر به فرد است زيرا نه قلمرو شرکتي، بلکه قلمرو بينالدولي (inter-governmental) دارد. مثلا در همين گام نخست، بين
سه کشور از يک طرف و ايران از طرف ديگر است. به علاوه، مگر نه اين است که E3 در بيانيه مورد اشاره، ايجاد اينستکس را
اولين قدم دانسته است تا چنين سازوکاري را گام به گام عملياتي کنند؟ بنابراين
گيريم که در اين مرحله اقلام تحت پوشش فقط غذا و دارو باشد (حتي به معناي مضيق آن)،
قدم بعدي بايد چيزهاي ديگري باشد، مگر آنکه قدم اول، قدم آخر هم باشد که اين ديگر
هنري نيست و اصلا نيازي هم به آن نيست. پيشاپيش محکوم به شکست است و بازنده اصلي
آن هم همين سه کشورند. چندي پيش در يادداشتي گفتم که سوئيسيها
هم دنبال ايجادH)h-spvحرف اول Human به معناي «انساني» است که غذا و دارو را
تداعي ميکند) هستند
که به احتمال زياد با چراغ سبز آمريکاييهاست.
به گمانم آمريکاييها بدشان نميآيد که ابتکار عمل سه کشور برجامي اروپا را در
همين قدم اول به شکست بکشانند. آن موقع سوئيسيها يکهتاز ميدان خواهند بود.
شما اقلام تحت پوشش اين گام نخست را فقط شامل دارو و غذا
ميدانيد؟
وزير خارجه انگليس در پي صدور بيانيه مورد بحث اظهار کرد که کالاهاي
مصرفي (consumer goods) هم جزء اقلام
تحت پوشش فاز نخست اينستکس است. کالاهاي مصرفي نوعا طيف وسيعي از کالا به معني
کالا را در بر ميگيرند که وسايل خانگي، وسايط
نقليه، ابزارهاي ارتباطي نظير گوشيهاي هوشمند، ماشينهاي اداري و رايانه و خيلي از نرمافزارها از آن جملهاند. ضمنا توجه داشته باشيم که
همين اقلام دارويي و غذايي و کالاهاي کشاورزي که در بيانيه بهصراحت از آنها نام
برده شده، اقلام کمي نيستند. مثلا گوشت که اين روزها همه واردکننده آن شدهاند، يک قلم از آن اقلام است.
بالاخره بعد از گذشت چندين
ماه بيانيهاي از سوي سه کشور اروپايي نامبرده صادر
شد و هنوز هم در عمل اتفاق خاصي نيفتاده است. همين بيانيه را هم که ميبينيد، از آن استحکام لازم برخوردار نيست
و شرطهايي هم قائل
شدهاند. چقدر
با اين تفسير موافقيد؟
بيانيه خيلي سرراست نيست و غير از آنکه ما را موظف به ماندگاري در
برجام ميکند، عمل به توصيههاي FATF را هم از ما ميخواهد. افزون بر اين، بيانيه را بدون ابهام نميبينم. اينها درست، منتها مگر ما در شرايط ايدئال قرار
داريم که انتظارات خود را بر اساس آن تنظيم کنيم؟ ما عجالتا بايد از شر اختاپوس
تحريمهاي سهمگين آمريکا رها شويم و معيشت مردم را با
کمترين هزينه و عوارض جانبي ناشي از تحريمها
تأمين کنيم و اقتصاد کشور را از سقوط نجات دهيم. اينک کشورهاي اروپايي امضاکننده
برجام در جهت صيانت از اين توافقنامه قدم ولو کوچکي برداشتهاند
که موجب گشودهشدن روزنهاي شده است. بدون آنکه بخواهيم خوشخيالي کنيم
و نيمه خالي ليوان را نبينيم، اين احتمال را هم نميتوانيم مردود بدانيم که گشايش
همينقدر روزنه ممکن است موجب برونرفت از شرايط حاد کنوني شود و تعامل بين ما و
قاره سبز را رقم بزند. ما اگر نميتوانيم تهديدها را به فرصت تبديل کنيم، دستکم
بايد با استفاده از فرصتها، تهديدات را پشت سر بگذاريم. يادمان نرود که اينها همان
کشورهايياند که در دوره پسابرجام ما را به همان شدت آمريکا تحريم کردند و قبل از
آن، با امضاي قطعنامههاي تحريمي زمینه حقوقي اعمال شديدترين تحريمها را فراهم
کردند. حالا آنها نهتنها در تحريمهاي يکجانبه آمريکا عليه ايران مشارکت نميکنند؛
بلکه گمان ميرود که ميخواهند جلوی آن هم بايستند. سپهر سياست و عالم روابط بينالملل
بهشدت سيال است. هرکس بسته به شرايط و مقتضيات زمان وفق سنجه و مترهاي به نام
منافع ملي و بلوکي موضع ميگيرد و براساسآن کنشگري ميکند. ما هم منافع خود را
داريم و بايد براساساین کنشگري کنيم.
حتما منافعشان چنين ايجاب ميکند؟
هر کشوري منافع خاص خود را دارد که در مواردي با منافع کشورهاي ديگر
جور درميآيد و در مواردي هم جور درنميآيد. اشتراک منافع به معناي برادري و برابري
نيست و حتي ثابت هم نيست. چرا همين سه کشور قبل از برجام مقابل ما ايستادند و حالا
ميخواهند با ما طرحي مشترک به اجرا بگذارند؟ چون در آن موقع حلقه وصلي موجود
نبود؛ ولي حالا حتی اگر نيمبند موجود است. برجام عجالتا حلقه وصل است؛ هرچند
خاصيتي که اين ميثاق بينالمللي براي ما دارد، هماني نيست که براي اروپاييها
دارد. نقاط مختصات خاصيتهاي گوناگون در دادوستدي سياسي تلاقي پيدا ميکنند و به
نقطه مشترک ميرسند. برجام تاآنجاکه به قاره سبز مربوط ميشود، نگراني اين بخش
از جهان را جابهجا کرد. اروپا قبل از برجام نگران
برنامه هستهاي ايران بود؛ اما حالا ديگر اين
نگراني را ندارد؛ بلکه نگران بيخاصيتشدن برجام است. بيخاصيتشدن برجام درست همان چيزي است که آمريکا ميخواهد! اينجاست که برخلاف دوره قبل از برجام، مواضع
کرانهنشينان دو سوي آتلانتيک 180 درجه زاويه پيدا ميکند.
چرا اروپا نگران بيخاصيتشدن برجام است؟
جامعه اروپايي به طور اعم و سه کشور امضاکننده برجام به طور اخص، به دلايل
متعدد و گوناگون نگران فروپاشي برجام هستند. بالاخره آنها اعتبار خود را پاي آن
گذاشتهاند و در قبال آن متعهدند؛ بهويژه آنکه اين ميثاقي است که پشتوانه قطعنامهاي
دارد. آنها تا حدي منافع اقتصادي دارند. متأسفانه تا ما اين را مطرح ميکنيم، جواب
ميشنويم که منافع اقتصادي اروپا با آمريکا گره خورده است و حجم مبادلات اروپا با
ايران در مقايسه با آمريکا پشيزي نيست و از اين حرفها. آنها به باطن امر عنايت
نميکنند و لايههاي تودرتو و بسيار پيچيده روابط اقتصادي بينالمللي را در نظر
نميگيرند. وزير خارجه اتريش همين دو هفته
پيش بود که اظهار کرد «ما بازار ايران را به چين باختهايم». اين صحبت، عمقي
راهبردي دارد. زيان واگذاري بازار ايران به چين، حتي بيش از آنکه متوجه اروپا
باشد، گريبان آمريکا را ميگيرد! هر کشوري که از دنياي غرب بهويژه آمريکا
رويگردان شود و به چين روي آورد، به آمريکا يک ضربه راهبردي وارد ميکند. فارغ از
همه اينها، اروپا نگرانيهاي امنيتي خاص خود را دارد. آنها مينشينند و تحليل ميکنند
که اگر وضعيت اقتصادي کشوري با جمعيت هشتادوچند ميليون نفر وخيم شود، 15 درصد جمعيت
آن کشور هم که سرازير اروپا شود، 10، 12 ميليون جمعيت روي دست آنها ميگذارد که
بيش از کل جمعيت دو کشور اروپايي فنلاند و نروژ است! اينجا هم منافع اروپا و
آمريکا دچار واگرايي است؛ چراکه آمريکا برخلاف اروپا نگران سرازيرشدن ميليونها
ايراني به خاک خود نيست.
اينها که نيازمند حفظ برجام هستند، حالا با اين اوصاف ديگر
چرا شرط و شروط ميگذارند؛ مثل
همين عمل به توصيههاي FATF در اسرع وقت؟
من اين را شرط نميدانم.
FATF چه بد، چه خوب، در مبادلات مالي و بانکي نقش يک استاندارد
را دارد. همانطور که در فوتبال، مقررات فيفا
چنين نقشي را بازي ميکند؛ اما فرقش اين است که فيفا
خودش قدرت اجرائي دارد و آن را هم بدون بروبرگرد اعمال ميکند؛
اما FATF فعلا از خودش
قدرت مستقلي ندارد و عمدتا نفوذ کلام دارد. اين نفوذ برخاسته از مأموريتي است که FATF درباره ميزان تبعيت کشورهاي جهان از
استانداردهاي مقابله با پولشويي و تأمين مالي تروريسم و از اين قبيل عهدهدار
انجام آن است. کارگروه ويژه اقدام مالي مثل مؤسسات رتبهسنجي است که ميزان اعتبار
شرکتها را براساس ضوابطي معين ميسنجند و آنها را درجهبندي ميکنند؛ اما فرق آن
اين است که نه با شرکتها، بلکه با کشورها سروکار دارد. بهعلاوه اين کارگروه تنها
نهادي در جهان است که عهدهدار مأموريت پيشگفته است. بديهي است وقتي تشکيلاتي ميخواهد بيايد کانال تجارت شما با کشورهايي که آنها را
نمايندگي ميکند، بشود و حساب و کتاب بکند
و با يک واحد پولي مشترک (يورو) عمليات پاياپای و تسويه انجام بدهد، بايد مقررات
واحدي بين طرفين وجود داشته باشد تا مانند چوبخط، روابط فيمابين را تنظيم کنند.
توجه داشته باشيم که آنها نهتنها با FATF
مشکلي ندارند؛ بلکه آن را معيار تنظيم روابط مالي و بانکي ميدانند؛
بنابراين معلوم است که آنها از شما هم ميخواهند
که خود را با همان سنجه و مترهاي که مبناي کاري مشترک است،
تطبيق دهيد. بد نيست يادآوري کنم که جامعه اروپايي هر کشوري را که بخواهد به عضويت
بپذيرد، سالها با آن مذاکره ميکند که خود را با مقررات جامعه وفق دهند.
چه مشکلاتي بر سر راه اجرائيشدن اينستکس موجود است؟
مشکلات فراوان است. نهتنها ما که بهعنوان
ناظر تحولات را دنبال ميکنيم، چيز زيادي از جزئيات اين
سازوکار نميدانيم؛ بلكه فکر ميکنم حتي چيزهاي زيادي براي بنيانگذاران آن هم مجهول
است يا مغفول مانده است. علت اصلي اين مشکل را بايد در اين دانست که چنين چيزي
قبلا موجود نبوده که عملا تجربه شده باشد. البته دو اشکال مهم ديگر هم وجود دارد؛
يکي آنکه اروپاييها به دليل ترسي که از روشدن
دستشان پيش آمريکاييها دارند، مجبورند چراغ خاموش حرکت
کنند تا آنها بهراحتي مزاحمشان نشوند.
ديگر آنکه به نظر ميرسد آنها در رابطه با ايران خيلي
محتاطاند و ميخواهند از همهچيز خاطرشان جمع
شود و به اصطلاح، کارها را دوقبضه کنند که مثلا رو دست نخورند. اين است که آنها هر قدمي
که ميخواهند بردارند، با وسواس برميدارند.
آيا مشکلي هم از ناحيه طرف ايراني وجود دارد؟
بالاخره ما هم به آنها اعتماد نداريم و در حافظه تاريخيمان برخي پيمانشکنيهايشان ثبت و ضبط است. ولي دو طرف
چارهاي جز همکاري ندارند. افزون
بر اين، ما هم تا آنجا که به خود سازوکار مربوط ميشود
اگر نگويم دو مشکل، دو مسئله داريم. نخست بحث FATF
است و دوم بحث تمهيداتي است که ايران بايد بينديشد و بسترهايي را فراهم
كند تا سازوکار مزبور اجرائي شود. در اظهارات چند مقام اروپايي ديدم که آنها از necessary counter measures به معناي تدابير
لازمي که همتاي ايراني بايد اتخاذ کند، اسم برده بودند. اين تدابير شامل ايجاد
دفتري در تهران براي ارتباطگيري مستقيم با دفتر اينستکس در
پاريس و نيز انجام يک رشته پيگيريهاست. ضمنا وزارت خارجه همه
کشورهاي مشارکتکننده هم نمايندهاي در اينستکس خواهند داشت که طبعا وزارت خارجه ايران
هم بايد نفر خود را تعيين و معرفي کند.
از وزارت خارجه گفتيد. آيا وزارت خارجه کشورمان در جريان گفتوگوها و اقدامات سه کشور مزبور براي راهاندازي اينستکس قرار داشت و آيا اصولا ميتوان بهگونهاي عمل کرد که ايران هم بتواند بازيگري
کند و نقطه نظرات خود را به آنها بقبولاند؟
من هيچ اطلاعي از اينکه ايران در جريان گفتوگوهاي
سه کشور بوده يا تأثيری روي تصميمات متخذه داشته است يا نه، ندارم. اما تا آنجا که
اطلاع دارم وزارت خارجه خودمان قوت لازم را در اين امور ندارد. با وجود اینکه در نمودار
سازماني دستگاه ديپلماسي کشور معاونتي براي رتقوفتق
امور اقتصادي در نظر گرفته شده است، حداقل تا آنجا که من ميدانم،
عملکرد مشعشعي از آن مشاهده
نشده است. البته من بحثم کشف است. اگر ديپلماسي پنهان در اين زمینه، عملکرد مقبولي
دارد، طبعا از آن بياطلاعم. درمورد قسمت آخر سؤالتان
هم بايد بگويم بله، بالاخره اگر شما در هر زمينهاي،
بنيه قوي کارشناسي داشته باشيد، ميتوانيد متناسب با آن، تأثيرگذار
باشيد.
حال فرض کنيم که سازوکار مورد نظر عملياتي شود، آيا به محض
عملياتيشدن، آمريکا جلوی آن را نميگيرد؛
طوريکه اروپاييها هم نتوانند با آن مقابله کنند؟
فضايي که ما درباره آن صحبت ميکنيم
بهشدت مهآلود است. در چنين فضايي نه تنها
افق ديد کم است، بلکه احتمال وقوع حوادث سوء هم به مراتب بيشتر از شرايط عادي است.
آمريکا هم قدرت دارد و هم زورگو است. وقتي کسي اين دو را با هم داشته باشد، ممکن
است دست به هر کاري بزند. ولي اين پايان ماجرا نيست. «اروپاي سه» را نبايد خيلي هم
دست کم گرفت. بريتانيا اگر عملکرد اسب تروا را نداشته باشد، حضورش در اينستکس به
دليل نفوذ عميقي که روي واشنگتن دارد، تعيينکننده
است. نميدانم، شايد قراردادن انگليس در
بالاترين موقعيت سازماني اين شرکت بيحکمت نباشد، وگرنه اين کشور نه
قدرت اقتصادي برتر اروپا است و نه برخلاف دو کشور ديگر پولش يورو است؛ ضمن آنکه
مشکل برگزيت را هم دارد. به گمانم E3 اگر اراده کند،
ميتواند تا حد قابل توجهي تهديدات آمريکا را ناديده
بگيرد و دستکم فاز نخست را اجرائي کند.
شکاف بين اروپا و آمريکا خواب و خيال نيست و روزبهروز بيشتر ميشود. موضوع ايران يکي از 10، 12 موضوع اختلافي بين اروپا و
آمريکاست. باز هم عرض ميکنم اروپا فرصت خوبي بهدست آورده تا فکري جدي به حال خود
بکند.
آيا جامعه اروپايي با سه کشور مزبور همراهي ميکند؟
قطعي نيست. محتمل است. جامعه اروپايي يکدست نيست و در داخل خود از يک
رشته اختلافات داخلي رنج ميبرد. همين لهستان که برخلاف
مرکزيت جامعه، بهطور مشترک با آمريکا ميزباني
کنفرانس ورشو را به عهده گرفت، بدجوري ساز جدايي ميزند.
اخيرا نخست وزير آن کشور در مراسمي رسمي فقط پرچم لهستان را اجازه داده بود که نصب
کنند، درحاليکه کشورهاي عضو جامعه اروپايي از
دو پرچم توأمان خود و جامعه استفاده ميکنند. در هر صورت بيانيه وزراي خارجه سه کشور
اروپايي در را روي ديگر کشورهاي اروپايي باز گذاشته است تا با پيوستن اين کشورها
به جمع کشورهاي بنيانگذار سازوکار مورد بحث، اينستکس عملا امکان گسترش پيدا کند.
آيا با تعيين يورو بهعنوان
ارز معامله اينستکس، ما کشورهايي مانند چين و هند را براي خريد نفت از دست نميدهيم
چراکه آنها تمايل دارند با پول ملي خود معامله کنند؟
طبيعي است که هر کشوري مايل است تجارت خارجي خود را با همان واحد پولي
خود انجام دهد، اما چون يورو در مجموع محکمتر از يوان و روپيه است، بنابراين معاملات
هر کدام از اين دو کشور با کشورهاي حوزه يورو، با يورو صورت ميگيرد. حال اگر يک
يا هر دو کشور مزبور بخواهند در چارچوب سازوکار موضوع اينستکس معامله کنند، ارز
معامله يورو خواهد بود. در پاسخ به اولين پرسش ديديم که در بيانيه E3 از بازبودن در روي کشورهاي ثالث که مايلاند با ايران
و E3 تجارت کنند، بهعنوان هدف بلندمدت اينستکس، ياد شده است. اگر اينستکس
عملياتي شود و هند و چين هم به آن بپيوندند، امکان انجام معاملات نفتي با يورو
فراهم خواهد شد. اگر چنين چيزي تحقق نيابد، همين شرايط جاري در معاملات نفتي ايران
با هند و چين همچنان ادامه خواهد يافت، مگر آنکه مانعي در امر صادرات نفت ايران به
وجود آيد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 27 بهمن 97، شماره: 3367