پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۸۹۸۴۹
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۹
كاركرد احزاب در ساختار سياسي ايران بيشتر شبيه ‌ كارزار انتخاباتي موقتی است كه به وقت رقابت، درِ احزاب باز مي‌شود و پس از توفيق يا شكست در هر انتخابات، همه فعاليت‌ها تا مجال سياسي ديگر به حالت تعليق درمي‌آيد. اين در حالي است كه كاركرد نوين حزبي اقتضا مي‌كند حزب در سال‌هاي مياني انتخابات و حتي فراي مفهوم انتخابات نیز به تجميع منافع و نظريات مختلف در جامعه بپردازد و از ميان آنها، مطالبات گروه‌هاي مختلف اجتماعي را به دست بياورد، به سيستم مستقر سياسي که خواه نماد و نمود آن در دولت و خواه در نهادهاي ديگر باشد، منتقل كند و علاوه بر انتقال خواسته‌هاي گروه‌هاي اجتماعي، در فضايي تحليلي و نظري به راهبردهاي اجرائي دست يابد.

شعار سال: شايد اگر احزاب مي‌توانستند در واكاوي خواسته‌هاي عمومي نقش درستي ايفا كنند و از سوي ديگر دولت (به‌ معناي عام) نيز پذيراي آسيب‌شناسي احزاب بود، بخشي از اعتراض‌های عمومي مانند اعتراض‌های دي‌ماه 96 پديد نمي‌آمد. احزاب در ايران نه‌تنها به چنين مهمي دست نيافتند، بلكه همواره درصدد پررنگ‌كردن نقاط ضعف دولت مستقر برمي‌آيند تا به گمان خودشان، با چنين رويكردي بتوانند در فضايی سلبي در انتخابات آينده، خواه مجلس، رياست‌جمهوري يا حتي شوراهاي شهر و روستا، پيروز باشند؛ بنابراين از دل رويكرد احزاب در ايران، هيچ‌گاه نمي‌توان به دولتی در سايه دست يافت؛ دولتي كه در كار دولت دخالت نكند، بلكه با ارائه راهبردهاي دقيق و علمي، به صورت واقعي و نه در كلام و شعار، مترصد اصلاح امور باشد.

كاركردهاي احزاب
از ديگر كاركردهايي كه احزاب مي‌توانند داشته باشند، تدوين سياست‌هاي عمومي، بررسي دقيق قوانين محدودكننده و خلاف منافع عمومي و فشار براي اصلاح آنها و پيشنهادهاي ايجابي براي حفظ هرچه بيشتر حقوق عمومي است. در كنار تمام اينها، احزاب وظيفه دارند در سال‌هاي فعاليت خود، برای تربيت نيروهاي انساني كارآزموده نیز اهتمام ورزند. تمام اينها در حالي است كه چرخه معيوب تكرار نيروي انساني در احزاب ايران به‌طور مداوم در جريان است و هيچ توقفي بر مسير سياسي افراد ديرآشنا وجود ندارد و در همه اين سال‌ها، كمتر ديده شده است چهره‌اي جديد از سوي احزاب به عرصه سياسي معرفي شود.

تعدد احزاب به دليل اختلاف‌هاي دروني
گزاره یادشده را مي‌توان مقدمه روحيه فردمحوربودن شخصيت‌هاي سرشناس اصلاح‌طلب دانست. وقتي به روند سال‌هاي اخير احزاب اصلاح‌طلب نگاه مي‌كنيم، درمي‌يابيم نه‌تنها موضوعات گفته‌شده مدنظر اصلاح‌طلبان نبوده است، بلكه ايشان در دايره محدود حزبي خود نيز دچار مشكل‌اند. كميت احزاب نشان‌دهنده ميزان دموكراسي و تحزب در يك‌ جامعه نيست، بلكه كيفيت عملكرد احزاب تعيين‌كننده سطح بلوغ سياسي است. وقتي احزاب سياسي حتي در فرايند داخلي خود نیز با مشكلات عديده‌اي روبه‌رو مي‌شوند و افراد براي اثبات جايگاهشان اقدام به تأسيس احزاب متعدد مي‌كنند، مفهوم تحزب را ناديده گرفته‌اند. به نظر مي‌رسد يكي از مهم‌ترين دلايل تأسيس احزاب متعدد در ايران، نه ضرورت‌هاي انديشه‌اي، سياسي و اجتماعي، بلكه اختلافات دروني احزاب است كه باعث انشعاب و در نهايت تأسيس حزب جديد مي‌شود. انشعاب دروني حزب اعتماد‌ملي يكي از نمونه‌هاي متأخر و آشكار اين گزاره است؛ به‌نحوي‌كه اختلاف ميان آقايان حضرتي و منتجب‌نيا به‌طور منحصر بر سر موضوعات درون‌حزبي بود و هيچ ارتباطي به متن جامعه نداشت. فارغ از آنكه در مناقشه انتخابات حزب اعتمادملي حق با چه گروهي بود، مسئله بي‌ارتباط‌بودن چنين مناقشاتي به كاركرد احزاب است. مشاهده شد در پي آن جدل‌ها، رسول منتجب‌نيا و همفكرانش مترصد تأسيس يك حزب جديد شدند كه البته زمزمه‌هايش از سال گذشته مطرح بود. بي‌ترديد منتجب‌نيا از افراد مؤثر و سرشناس جريان اصلاحات است و بر شخصيت اين فعال سياسي و عملكردش در سال‌هاي متمادي بحثي وجود ندارد؛ اما سخن آن است كه تأسيس يك حزب جديد، چه آورده‌اي از حيث محتوايي و اجرائي براي جامعه خواهد داشت؛ به سخن دیگر، اگر نسل جوان از احزاب سياسي اصلاح‌طلب بپرسند چه تفاوت‌هايي با احزاب رقيب درون‌جناحي داريد، به نظر مي‌رسد پاسخ‌دهي به اين پرسش برایشان سخت باشد.
پيش‌تر هم تعدد احزاب اصلاح‌طلب مشاهده شده است؛ به‌نحوي‌كه در سال 91 و پس از كنگره حزب همبستگي، حزب وحدت و همكاري ملي تأسيس شد. حزب نداي ايرانيان نيز نتيجه انشعاب از حزب مشاركت است كه در سال 88 از اين حزب جدا شد.
هرچند برخي از اعضاي ديگر حزب مشاركت در قالب حزب اتحاد ملت به فعاليت پرداختند، اما در اين فقره خاص نمي‌توان مطلقا به اختلافات دروني استناد كرد، زيرا مشاركت از مقطعي به‌بعد منحل‌شده اعلام شد كه اين موضوع تحت اراده و اختيار سران حزب مشاركت قرار نداشت.
نمونه ديگر انشعاب‌هاي برخاسته از اختلافات دروني، حزب مردم‌سالاري است كه پس از انتخابات دروني حزب مشاركت تأسيس شد. پيش‌تر نيز چنين انشعاباتي سابقه داشته است؛ چنان‌كه اقليت روحانيت مبارز با محوريت مهدي كروبي از اكثريت آن با محوريت محمدرضا مهدوي‌كني جدا شد و باعث ايجاد روحانيون مبارز شد. البته در آن موضوع تا حدي مي‌توان تفاوت ديدگاه‌هاي سياسي را مشاهده كرد و در اين انشعاب صرفا اختلافات دروني حاكم نبود؛ بنابراين نمي‌توان صرف اختلاف‌هاي فردي و گروهي را دليل بر ايجاد حزب دانست، زيرا حزب بايد در قبال جامعه پاسخ‌گوي پرسش‌ها باشد و در شرايطي كه اساس يك حزب اختلاف دروني است، بنيان نظري متفاوتي از آرای حزب تازه‌تأسيس بیرون نمي‌آيد. ديگر آنكه تعدد اين‌چنين احزاب، برخلاف ظاهر فريبنده‌اش به‌هيچ‌وجه نشان از توسعه دموكراسي نيست و نبايد آن را نشانه‌اي از توسعه سياسي دانست.

مجمع عالي اصلاح‌طلبان عامل پيوستگي احزاب
ايده تجميع تمام احزاب اصلاح‌طلب ذيل يك مجمع واحد رويكردي است كه چندسالي است مطرح شده. اكنون كه اين ايده در قالب مجمع عالي اصلاح‌طلبان يا همان پارلمان اصلاحات مطرح شده است، مي‌توان اميد داشت كه احزاب اصلاح‌طلب بتوانند از يك سياست واحد پيروي كنند.
البته اين به معناي آن نيست كه تمام احزاب نقطه‌نظرات خود را ناديده بگيرند، اما در شرايطي كه هيچ‌ تفاوت عمده‌اي ميان احزاب اصلاح‌طلب در پيشگاه مردم وجود ندارد، شايد مجمع عالي اصلاح‌طلبان بتواند دست‌كم يك روند واحدي در سياست‌گذاري‌ها تدوين كند؛ البته اگر در آن مجمع نيز اختلافات دروني باز هم منجر به شكاف و مناقشه نشود. نكته ديگري كه در خوانش روند احزاب اصلاح‌طلب قابل بررسي است، مانيفست اصلاح‌طلبان در مسير فعاليت سياسي در ايران است. جبهه اصلاحات مانند جبهه اصولگرايي هيچ‌گاه نتوانست با يك چارت مشخص با جامعه مواجه شود و اين عامل در مقاطعي زمينه جدايي جامعه از اصلاحات و در سطح كلان، جامعه از سياست را فراهم كرد.
نبود مانيفست روشن اصلاح‌طلبي در حوزه عدم بازتوليد انديشه اصلاحات نيز بسيار مؤثر بود تا حدي كه چندسال پس از روي‌كارآمدن دولت اصلاحات در سال 76 «جنبش اصلاحات» كه داراي ظرفيتي اجتماعي بود، به «دولت اصلاحات» با تمام كاركردها و لوازم عالم سياست تبديل شد.
شايد اگر اصلاحات مرامنامه مشخصي ‌داشت، تكثر احزاب اصلاح‌طلب با مشكل بي‌محتوايي روبه‌رو نمي‌شد و تكثر احزاب مي‌توانست در پرتو خوانش و دوري يا نزديكي ديدگاه سران احزاب نسبت به مانيفست اصلاحات معنا پيدا كند. حال معلوم نيست كه آيا مجمع عالي اصلاح‌طلبان بتواند چنين مانيفستي را تبيين كند يا آنكه مانند بعضي احزاب رويكرد نظري را جايز نخواهد دانست و تنها به كسب كرسي قدرت خواهد انديشيد.
در نهايت به‌ نظر مي‌رسد كه كاركرد احزاب تنها به انتخابات محدود نمي‌شود و انتخابات تنها جزئي از اهداف احزاب شمرده مي‌شود و اي‌بسا اگر احزاب تمام مؤلفه‌هاي تحزب در دنياي مدرن را ايفا كنند بتوانند راحت‌تر و در فضايي غيرسلبي آرای مردم را كسب كنند تا در آن صورت با دانستن مطالبات مردم، هم باعث جلوگيري از آ‌سیب‌هاي اجتماعي شوند و هم به توسعه فضاي سياسي كمك كنند.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 28 بهمن 97، شماره: 3368


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین