شعار سال: چهارمین دوره این پژوهش در سال 2016 و با شرکت حدود 24 کشور جهان، از جمله بلژیک، بلغارستان، شیلی، چین تایپه، کلمبیا، کرواسی، دانمارک، آلمان، کره جنوبی، ایتالیا و فنلاند برگزار شد. هدف ICCS ارائه گزارشی از دانش و دریافت دانشآموزان از مفهومها و موضوعهای همبسته با آموزشهای مدنی و شهروندی، همچنین باورها و رویکردها و رفتارهای این گستره است و نشان میدهد که جوانان، چگونه در کشورهای گوناگون با مفهومهایی همچون دموکراسی و شهروندی آشنا میشوند و برای ایفای نقش خود در آینده، به عنوان شهروندان دارای حقوق و وظایف شهروندی، آماده میشوند.
در ایران، ICCS در سنجش با پژوهشهای جهانی دیگری همچون تیمز و پرلز و پیزا، کمتر شناخته شده است و این کشور تاکنون در این پژوهش، حضوری نداشته است.
وجود ICCS و پژوهشهایی از این دست در سطح جهان آموزش، خبر از این دل نگرانی میدهند که آموزش و پرورش تا چه اندازه در پرورش شهروندانی شایسته این روزگار، کامیاب یا ناکام است؟ این که آموزش و پرورش تا چه میزان، دانشآموزان را آشنا و آگاه بر مهارتهای گوناگون زندگی – از آن میان مهارتهای مدنی و شهروندی- بار میآورد؟ مهارتهایی همچون برقرار کردن ارتباط با دیگران، حل مسأله، سنجشگرانه اندیشی و نواندیشی، آشنایی با زبانهای خارجی، همدلی، و خودکنترلی، که از مهمترین «مهارتهای زندگی» [Life Skills] هر انسانی هستند تا چه اندازه در آموزش و پرورش جا دارند و دانشآموزان تا چه اندازه توانا بر آنها، پرورش مییابند؟
ناگفته پیداست که همه نظامهای آموزشی، در زمینههای گوناگون آموزشی و پرورشی، عملکرد یکسانی ندارند. برای نمونه کشوری مانند فنلاند، که از سال 2000 تاکنون در آزمونهای پیزا- که میزان سواد خواندن و نوشتن و مهارتهای ریاضی دانشآموزان را میسنجد- جایگاه برجستهای دارد در آزمون ICCS در سالهای 2009 و 2016 نیز به ترتیب در جایگاه نخست و چهارم قرار دارد. کلمبیا، مکزیک، شیلی و پرو نیز از کشورهایی هستند که در آزمون ICCS در سال 2016 در پایینترین ردهها هستند. نظام آموزش و پرورش ایران نیز، به گواهی آزمونهای پیزا، و همچنین سطح کیفیت پایین آموزش که چیز چندان شگفتی نیست و به نزد همگان و بویژه آموزگاران شناخته شده است بیگمان نمیتواند در میان نظامهای آموزشی کامیاب جهان، جایی داشته باشد.
این که بیشتر دانش آموختگان دبیرستانی و حتی دانشگاهی ما، بر برخی از مهمترین مهارتهای زندگی، چیرگی درخور ندارند و مثلاً نمیتوانند با زبان انگلیسی سخن بگویند یا متنی از آن ترجمه کنند؛ یا این که ناتوان از برخوردی سنجشگرانه با خرافهها و تابوهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی هستند و به آسانی تن به پذیرش آنها میدهند؛ یا در گسترههای مدنی و سیاسی، حضوری سنجیده و مسئولانه و اثرگذار ندارند؛ همگی نشان میدهند که نظام آموزشی ما، سخت نیازمند بازسازی و نوسازی است تا بتواند وظیفههای خود را به خوبی انجام دهد و شهروندان شایسته زندگیهای نوین پرورش دهد.
در اینجا جا دارد به این نکته اشاره کنم که از دید این نگارنده، ضروریترین عنصر برای دگرگونی در آموزش ایران، دستیابی به یک گفتمان نوین آموزشی است که بتواند با گفتمان سنتی چیره بر آن، رویارویی کند.
اما نکته مهم در آموزش مهارتهای زندگی، این است که یادگیری این مهارتها، بیش از اینکه نظری باشند عملی هستند. یعنی اگر دانشآموزانی میخواهیم که در آینده بتوانند به نیکویی در امور مدنی و سیاسی محله، شهر و کشور خود شرکت کنند باید امکان تجربه اصیل و دست اول او را در تصمیم گیریهای گوناگون مدرسه، فراهم سازیم. اگر دانشآموزانی آشنا به حقوق بشر میخواهیم باید در مدرسه امکان «حقوق بشر ورزی» به او بدهیم. اگر میخواهیم زبان انگلیسی را به خوبی یاد بگیرد باید در آموزش این زبان، دگرگونی جدی پدید آوریم و به تجربههای کامیاب بشری، احترام بگذاریم و از آنها یاد بگیریم نه با برخوردهای غیر فرهنگی، هم سن آموزش این زبان را بالا ببریم و هم جان و پویایی این زبان را از آموزش آن بستانیم.
اگر میخواهیم دانشآموزان ما سنجشگرانه و نوآورانه بیندیشند باید در مدرسه، به اصل «آزادی در آموزش» پایبندی عملی نشان دهیم، نه این که آموزگار را به چشم تکنیسین و ماشین آموزش بنگریم که هر چه از بالا گفته شد و در کتاب درسی آمد باید مو به مو درس دهد و دانشآموز هم باید از بر کند. همدلی، نیز نیاز به آموزش دارد.
برای نمونه در کشور دانمارک، آموزش همدلی و همیاری، بویژه در پیش دبستان و دبستان، بخش مهمی از برنامه درسی است. در پایان این یادداشت کوتاه شاید بد نباشد بخشی از گزارشی درباره آموزش همدلی در مدرسههای دانمارک را با هم بخوانیم تا دریابیم که اخلاق انسانی را تنها با نصیحت آموزش نمیدهند: «کودکان در نظام آموزش مدرسهای دانمارک، از همان دوران پیش دبستانی، در یک برنامه اجباری ملی به نام «گام به گام» شرکت میکنند. به کودکان، عکسهایی از بچهها نشان داده میشود. هر کدام از بچههای روی عکسها از خودشان احساسات متفاوتی بروز میدهند: اندوه، ترس، خشم، سرخوردگی، خوشحالی، و احساساتی دیگر. دانشآموزان درباره این کارتها به گفتوگو میپردازند و آنچه بچه روی کارت احساس کرده را در قالب واژهها بر زبان میرانند تا مفهومسازی احساسات خود و احساسات دیگران را یاد بگیرند. آنان همدلی، حل مسأله، خویشتن داری، و روش فهم حالتهای صورت را یاد میگیرند. نکته اصلی برنامه این است که تسهیلگران[آموزگاران] و بچهها، داور احساساتی که میبینند نیستند؛ آنان تنها آن احساسات را تشخیص میدهند و ارج مینهند.... همدلی، آزار و اذیت دیگران را کاهش میدهد و ظرفیت فرد را برای بخشش دیگران افزایش میدهد، و بهطور چشمگیری رابطهها و پیوندهای اجتماعی را بهبود میبخشد. همچنین کیفیت رابطههای ارزشمندی را ارتقا میدهد که پژوهشها از آن به عنوان یکی از مهمترین سازهها در فهم شخص از خوش زیستی نام میبرند.
پژوهشها همچنین میگویند که نوجوانان اهل همدلی، برای موفقتر شدن آمادگی بیشتری دارند زیرا از همسن و سالان خودشیفته شان، هدفمندترند.»
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران تاریخ انتشار 8 اسفند 97، کد خبر: 502750، www.iran-newspaper.com