پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۲۷۴۶۶
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۴
احمد فردید یکی از شناخته شدن ترین و پرنفوذترین فیلسوفان تاریخ معاصر ایران است که کمتر می نوشت و بیشتر سخن می گفت. از این رو جلسه هایی تحت عنوان فردیدیه برگزار کرد و زمینه‌های طرح اندیشه‌اش را فراهم آورد که افراد حاضر در این جلسه ها از چهره هایی شاخص در فرهنگ و اندیشه ایران بودند.

شعارسال: احمد فردید یکی از شناخته شدن ترین و پرنفوذترین فیلسوفان تاریخ معاصر ایران است که کمتر می نوشت و بیشتر سخن می گفت. از این رو جلسه هایی تحت عنوان فردیدیه برگزار کرد و زمینه‌های طرح اندیشه‌اش را فراهم آورد که افراد حاضر در این جلسه ها از چهره هایی شاخص در فرهنگ و اندیشه ایران بودند.

احمد فردید متولد ۱۲۸۹ خورشیدی در یزد است که به عنوان یکی از فیلسوفان تاریخ معاصر ایران شناخه می شود و نقش بسزایی در تفکر و اندیشه ایرانی دارد. به گونه ای که علاوه بر مقام استادی دانشگاه تهران توانست شاگردان زیادی پرورش دهد که به عنوان چهره هایی شناخته شده در عرصه علم و فرهنگ ایران محسوب می شوند.

فردید چنان که داریوش آشوری نویسنده و مترجم می گوید: از یک بابتی آدم خیلی مهمی است و مفهومی را خلق کرد که نقش تاریخی مهمی داشت. مفهوم غربزدگی. همان چیزی که جلال آل احمد گرفت و آن را عنوان کتابش کرد. به هر حال این مفهوم نقش تاریخی مهمی بازی کرد برای یک دورانی. اگرچه هنوز هم مطرح است و هنوز هم کسانی در این خط می‌اندیشند و می‌نویسند.

فردید را به ننوشتن می‌شناسند و به او عنوان فیلسوف شفاهی لقب داده اند. بنابر گفته رضا داوری اردکانی استاد فلسفه دانشگاه تهران، او در حدود ۲۰ سال در تهران شمع یک محفلی بود و بعضی از اهل نظر و استادان فلسفه در مجلس ایشان حاضر می‌شدند و به مطالب ایشان گوش می‌دادند.

فردید سه خاستگاه فکری را بر اساس فهم و تفسیر خاص خود به یکدیگر پیوند داد و آنها را مبنای دیگر اندیشه هایش ساخت. یکی از این خاستگاه ها عرفان اسلامی به ویژه عرفان نظری محی الدین ابن عربی و دیگری مارتین هایدگر فیلسوف نامدار آلمانی است. خاستگاه سوم نیز به نوعی جمع ۲ خاستگاه پیشین به حساب می آید که توجه به ریشه شناسی کلمه ها دارد.

فردید را به ننوشتن می‌شناسند و به او عنوان فیلسوف شفاهی لقب داده اند. بنابر گفته رضا داوری اردکانی استاد فلسفه دانشگاه تهران، او در حدود ۲۰ سال در تهران شمع یک محفلی بود و بعضی از اهل نظر و استادان فلسفه در مجلس ایشان حاضر می‌شدند و به مطالب ایشان گوش می‌دادند.

جلسه هایی که بنابه گفته داریوش شایگان فیلسوف و متفکر ایرانی به دلیل حضور فردید به فردیدیه معروف بودند و به گفته داوری اردکانی خود فردید تقریباً سخنگوی تمام وقت مجلس بود.

رامین جهانبگلو استاد ایرانی دانشگاه یورک کانادا فرزند امیرحسین جهانبگلو که به نظر می آید تعدادی از این جلسه ها در منزل آنها برگزار می شده که در آن زمان در دوره نوجوانی خود به سر می‌برد، می گوید: مهم‌ترین خاطره، حضور افرادی چون شاهرخ مسکوب، داریوش شایگان، ابوالحسن جلیلی و داریوش آشوری بود اما این جلسه ها محدود به همین چند تَن نمی شد و افرادی همچون رضا داوری اردکانی، حمید عنایت، نجف دریا بندری، غلامحسین ساعدی و تعدادی دیگر که به گفته داوری اردکانی چون بدرستی گفته ها را نمی شنیدند و آنچه را می شنیدند مجمل و معقد می یافتند، دیگر نمی آمدند اما همه آنها هم که می ماندند، تمام مطالب را در نمی یافتند و با همه آنچه درمی یافتند، موافقت کامل نداشتند. در مجالس شبانه فردید اشخاص فاضل و دانشمند و صاحب نظر حضور داشتند اما همه افرادی که در این جلسه ها حضور داشتند یک نوع تفکری نداشتند و همدل نبودند. چنانکه شایگان می گوید: آنچه که از این شب های هیجانی و نمایشی و غالبا مضحک تا حد فضاحت بیاد دارم نزاع ها و درگیری های لفظی، ازجا در رفتن ها و یقه درانی های پر تلاطم و بد دهنی های رسوایانه بود. شب هائی پربار و در عین حال غم انگیز بودند اما داوری اردکانی اعتقاد دارد که این مجلس، مجلس عیش و طرب نبود و می گوید: حتی گاهی سخنانی به زبان دکتر فردید می آمد که مایه آزردگی و تکدر خاطر و تلخکامی بعضی از حاضران می شد. تکرار می کنم که حاضران مجلس مریدان دکتر فردید نبودند و گاهی با ایشان اختلاف نظرهای اساسی داشتند. همه شان هم اهل بحث و نظر بودند با وجود این بیشتر گوش می دادند و کمتر سخن می گفتند. به هر حال بسیاری اوقات ما می نشستیم و مثلا از ساعت نه تا یک بعد از نیمه شب فردید متکلم وحده بود. نه او خسته می شد از گفتن و نه ما از شنیدن ملول می شدیم همه ما گوش می دادیم.

رامین جهانبگلو نیز در همین خصوص می گوید: به‌ جرات می‌توانم بگویم که از این میان تنها ابوالحسن جلیلی اکثر اوقات با مرحوم فردید موافقت می‌کرد. در آن دوران من ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم و جالب‌ترین جلسه‌ای که به یاد دارم جلسه‌ای درباره حافظ و هایدگر بود.

البته دسته ای از شاگردان فردید به شدت به مخالفت با او برخاستند از هیچ توهین و افترایی نسبت به او دریغ نکردند و شاید اینگونه مخالفت ها با جلسه های فردید باعث می شود تا داوری اردکانی زبان گلایه بگشاید و بگوید که بسیاری از منتقدان و ملامت گران فردید، سال ها همنشین او بوده اند و از او داوطلبانه درس آموخته اند و ستایشش کرده اند. اثر فردید در قلم و زبان بعضی و در کتاب ها و نوشته های بعضی دیگر آشکار است.

پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز درگذشت احمد فردید به معرفی تعدادی از افرادی می پردازد که در جلسه های فردیدیه شرکت می کردند.

امیرحسین جهانبگلو

امیرحسین جهانبگلو در ۱۳۰۲ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. وی اقتصاددان اما شیفته فلسفه بود که او را باید نخستین فردی دانست که با برگزاری جلسه‌هایی در منزلش با دعوت از تعدادی متفکران معاصر، برای سید احمد فردید زمینه‌های طرح اندیشه‌اش را فراهم آورد و به گفته داوری اردکانی امیر حسین جهانبگلو هم مثل ما در مجلس فردید گوش بود اما پرسش ها و اعتراض هائی هم داشت اما حضور و بیان تفکر را مهمترین عامل و علت رشد فرهنگ و تمدن می‌دانست و تمام تلاش خودش را در این خصوص هم متمرکز و هم اعمال می‌کرد. بنابراین می‌توان او را یکی از مشوقان ترویج فرهنگ گفت‌وگو در ایران معاصر نیز دانست.

وی از ۱۳۵۰ خورشیدی در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت و کتاب هایی همچون جهان سوم در بن‌بست، روش تفکر سیستمی، گفتاری درباره دکارت، سیاست از نظر افلاطون، اصول برنامه ریزی رشد اقتصادی و ... را ترجمه کرد.

یکی از مهم‌ترین تأثیر های جهانبگلو در زمینه تئاتر است. وی ضمن ترجمه چند کتاب در حوزه تئاتر، هنرمندان را تشویق به اجرای تئاترهای ایرانی می‌کرد و یکی از مشوق‌های اصلی علی نصیریان برای اجرای تئاتر ایرانی و نمایشنامه نویسی بود. جهانبگلو همچنین همسرش را نیز به تهیه متون تئوریک درباره نمایش‌های سنتی ایرانی ترغیب کرد. سرانجام در ۲۰ خرداد ۱۳۷۰ خورشیدی چشم از جهان فروبست.

رضا داوری اردکانی

رضا داوری اردکانی متولد ۱۳۱۲ خورشیدی در اردکان یزد و استاد فلسفه دانشگاه تهران است که بنابر گفته خودش تنها یک معلم است که با فلسفه زندگی می‌کند و اهل سیاست نیست. وی از شاگردان فردید بود که در جلسه های فردیدیه حضور داشت و در این باره می گوید: من در کلاس فردید شاگرد او بودم و به آموخته های او احترام می گذارم زیرا از او بسیار چیزها آموختم.

او در مورد این جلسه ها گفته است: در مجلسی که بود جز حرف فلسفه هیچ حرف دیگری زده نمی شد. در مجلس ما نه سیاست مطرح می شد و نه هیچ حرف غیر فلسفی دیگر. فردید حرف می زد و همه گوش می کردند.

داوری اردکانی کلیت تفکر فردید را می پذیرد اما زبان او را برای تفکر و اندیشیدن نمی پسندند. او یک طرف جدال معروف هایدگری-پوپری ایران در دهه ۷۰ خورشیدی بود که به مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی دلبستگی دارد و نقدهای هایدگر به عقلانیت ابزاری، علم جدید و تکنولوژی در آثار او انعکاس دارد. نگاه داوری به غرب همان آرای مارتین هایدگر و فردید بوده که بیشتر به بسط آنها پرداخته است.

این فیلسوف معاصر به عنوان استاد دانشگاه توانسته شاگردان زیادی پرورش دهد و آثار متعددی به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می توان به درباره علم، درباره غرب، فلسفه در دام ایدئولوژی، فلسفه، سیاست و خشونت، ما و راه دشوار تجدد، سنت و تجدد، فلسفه کارل پوپر، فلسفه معاصر ایران، فلسفه و انسان معاصر، فرهنگ، خرد و آزادی، فرهنگ، فلسفه و علوم انسانی، هیدگر و گشایش راه تفکر آینده، فلسفه، ایدئولوژی و دروغ، ما و تاریخ فلسفه اسلامی، ما و راه دشوار تجدد، فلسفه، سیاست و خشونت و ... اشاره کرد.

سید ابوالحسن جلیلی

سید ابوالحسن جلیلی در ۱۳۰۵ خورشیدی در تهران به دنیا آمد و دکتری فلسفه خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرد و سال ها به عنوان استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران به تدریس مشغول بود. وی یکی از افرادی بود که در جلسه های فردیدیه شرکت می کرد که به گفته داوری از جمع ده پانزده نفری که با فردید مصاحبت داشته اند و من آنها را می شناسم و با عده ای از آنها در مجلس فردید حاضر می شده ام دکتر ابوالحسن جلیلی، دکتر داریوش شایگان، داریوش آشوری و من بیشتر به سخنان فردید وقع می نهادیم و توجه می کردیم.

جلیلی سال ها در دانشگاه تهران به تدریس فلسفه همت گماشت تا اینکه در ۱۳۹۴ خورشیدی دیده از جهان فروبست.

داریوش شایگان

داریوش شایگان فلسفه و علوم سیاسی را در دانشگاه ژنو گذرانده بود و در دانشگاه سوربن نیز با راهنمایی هانری کُربَن اسلام شناس درباره آئین هندو و تصوف مطالعه کرد و در ۱۳۴۸ خورشیدی استاد هندشناسی دانشگاه تهران شد و در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی با دفاع از هویت شرقی به نقد بنیادین غرب و مدرنیته اروپایی می پرداخت چرا که بحران را در فقدان معنویت در جامعه انسانی و فاصله گرفتن انسان‌ها از حقیقت و معنویت می دید.

شایگان یکی از افرادی بود که در جلسه های فردیدیه شرکت می کرد و آن جلسه ها را آزمایشگاه زنده پریشانی و تشویشی می داند که در آن زمان بر خاطرها حکومت می کرد. به هر ترتیب وی از ناحیه فردید با افکار هایدگر آشنایی پیدا کرد و بازگشت به غرب را در برهه‌ای از زندگی‌اش از مجرای هایدگر تجربه کرده است. به بیان سید جواد طباطبایی پژوهشگر ایرانی، شایگان ایده‌های کربنی- هایدگری را در فرهنگ ایرانی نمایندگی می‌کند.

وی از فکر هویت ناب و خالص که از مهم‌ترین دغدغه‌های او در نخستین آثار نقادانه‌اش مانند آسیا در برابر غرب بود، عبور می کند و به اندیشه هویت چهل تکه و همزیستی مسالمت‌آمیز سطوح مختلف آگاهی می‌رسد. دغدغه گفت وگو در آثار او از این پس، کاملاً آشکار است. از این رو با چرخشی آشکار در دهه ۶۰ خورشیدی موضع خود را ترک کرده است و با فرهنگ مدرن بنای آشتی می گذارد و باب گفت‌وگوی شرق و غرب را در اندیشه خویش باز می کند. کتاب‌های افسون‌زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار، زیر آسمان‌های جهان و انقلاب مذهبی چیست؟، گویای این دوره از تحول فکری او است. شایگان خود معتقد بوده که از کتاب آسیا در برابر غرب هم گذشته و هم نگذشته. وی آخرین تحول فکری خود را کتاب، افسون‌زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار می‌داند. سرانجام این فیلسوف ایرانی در ۲ فروردین ۱۳۹۷ خورشیدی در تهران درگذشت.

حمید عنایت

حمید عنایت در ۱۳۶۱ خورشیدی در تهران به دنیا آمد و دکتری علوم سیاسی از دانشگاه لندن دریافت کرد. وی یکی از افرادی بود که در جلسه های فردید شرکت می کرد اما به گفته داوری اردکانی بازیگوش تر از همه ما حمید عنایت بود و بقیه همه گوش بودند. حمید عنایت در گوشه ای می نشست و علاقه اش به مجلس بیش از علاقه به سخنان فردید بود.

عنایت علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، مدرس تاریخ جدید خاورمیانه در دانشگاه آکسفورد نیز بود. وی نیز مانند دیگر اندیشه‌ورزان دوران، دغدغه بومی‌سازی اندیشه‌ سیاسی داشت اما بومی‌سازی عنایت صبغه‌ ایدئولوژیک نیافت. او بومی‌گرایی انتقادی است به‌گونه‌ای که نه فرنگی‌مآبی را می‌پذیرد و نه غرب‌زدگی را. رهیافت او امکان شناخت و گزینش آگاهانه‌ تجدد را با نقد فرهنگ بومی درهم می‌آمیزد.

آثار متعددی از این استاد برجسته باقی مانده است که از آن جمله می‌توان به ترجمه کتاب‌های سیاست ارسطو، فلسفه هگل نوشته ت. ستیس، عقل در تاریخ هگل، تاریخ طبیعی دین نوشته دیوید هیوم، لوی اشتراوس تالیف ادموند لیچ، خدایگان و بنده نوشته هگل و ... و همچنین تألیف کتاب‌های اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، تاریخ اندیشه‌ها و نهادهای سیاسی در ایران و اسلام، فلسفه سیاسی غرب، از هراکلیت تا هابز، اسلام و سوسیالیسم در مصر، شش گفتار درباره دین و جامعه، جهان از خود بیگانه و ... اشاره کرد.

سرانجام این استاد دانشگاه در سوم مرداد ۱۳۶۱ خورشیدی در طول پرواز از فرانسه به انگلیس بر اثر سکته‌ قلبی درگذشت.

رضا کاویانی

رضا کاویانی در ۱۲۸۳ خورشیدی در تهران به دنیا آمد و دکتری فلسفه و اقتصاد را از دانشگاه برلین دریافت کرد. وی یکی از افرادی بود که در جلسه های فردیدیه حضور داشت که بنابه گفته داوری اردکانی حرفی نمی زد و نمی گفت که چه نظری دارد.

وی کارمند وزارت امور خارجه و عضو هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل و معاون وزارت فرهنگ بود که به ترجمه آثار فلاسفه و متفکران یونانی به‌ویژه افلاطون دست زد و کتاب هایی همچون سرنوشت غرب، راه نجات، مملکت بی‌نقشه و بی‌هدف را به رشته تحریر درآورد و سرانجام در ۱۲۴۷ خورشیدی در تهران درگذشت.

شاهرخ مسکوب

شاهرخ مسکوب متولد ۱۳۰۴ خورشیدی در بابل است که کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران دارد و یکی از افرادی بود که در جلسه های فردیدیه حضور داشت و بنابه گفته رامین جهانبگلو ما در منزلمان شب های فلسفی داشتیم که افرادی چون فردید، مسکوب، شایگان و گاهی آشوری به آن جلسات می آمدند.

مسکوب در آن زمان کار ترجمه انجام می داد و چند بار هم به دلیل فعالیت های سیاسی به زندان رفته بود. وی پس از انقلاب اسلامی مدرسه مطالعات اسلامی پاریس مشغول به کار شد و پس از تعطیلی مدرسه دیگر ممر درآمدی نداشت ناگزیر در عکاسی خواهرزاده‌اش فعالیت کرد.

این پژوهشگر کتاب هایی از جمله درآمدی به اساطیر ایران، داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز، مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، ارمغان مور: جستاری در شاهنامه و ... را به رشته تحریر در آورد.

سرانجام این پژوهشگر و شاهنامه پژوه ایرانی در ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ خورشیدی به علت ابتلا به سرطان خون در پاریس دیده از جهان فروبست و پیکر وی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

داریوش آشوری

داریوش آشوری در ۱۳۱۷ خورشیدی در تهران به دنیا آمد و دکتری اقتصاد دانشگاه تهران را نیمه کاره رها کرد. وی یکی از افرادی بود که پای درس فردید می نشست و به گفته داوری اردکانی جز افرادی بود که بیشتر به سخنان فردید وقع می نهاد و گوش می کرد اما وی به عنوان یکی از منتقدان فردید شناخته می شود که درباره او می گوید: فردید در ۲ زمینه بیش از همه کبّاده‌ علم و دانایی می‌کشید. نخست در زمینه‌ تاریخِ فلسفه‌ غرب، البته با فهمی که او زیرِ نفوذ تفسیرِ مارتین هایدگر از آن پیدا کرده بود و دیگر نمایشی شگفت‌انگیز و ترسناک از دانشِ خود در زمینه‌ چندین و چند زبانِ زنده و مرده اما آشوری اذعان می کند: گذشته از هرچه که در نقدگریِ فردید و خوی و رفتارِ او بگوییم، در تاریخِ روشنفکریِ ما، که دورانِ برخورد با غرب و مدرنیّت در زیرِ فشارِ کولونیالیسمِ اروپایی ست، او چهره‌ای اثرگذار و معنادار است

آشوری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، مؤسسه شرق‌شناسی دانشگاه آکسفورد و دانشگاه زبان‌های خارجی توکیو تدریس کرده و عضوِ هیئت مؤلفان لغت‌نامه فارسی در مؤسسه لغت‌نامه دهخدا، عضو هیئت ویراستاران دانشنامه ایرانیکا دانشگاه کلمبیا در نیویورک و از نویسندگان آن بوده ‌است. آشوری در زمینه فلسفه، زبان شناسی، فرهنگ ایرانی، واژه‌سازی و ترجمه کارهای ارزنده‌ای انجام داده‌ است که از جمله آنها می توان به تعریف ها و مفهوم فرهنگ، فرهنگ علوم انسانی، درآمدی به جامعه‌شناسی سیاسی، ما و مدرنیت، بازاندیشی زبان فارسی و ... اشاره کرد.

نجف دریا بندری

نجف دریا بندری متولد ۱۳۰۸ خورشیدی در آبادان است که در ۱۳۳۳ خورشیدی به دلیل فعالیت های سیاسی در آبادان دستگیر و پس از یک سال به تهران منتقل شد. پس از آزادی از زندان در تهران زندگی کرد و در جلسه هایی که فردید برگزار می کرد، شرکت داشت. وی با موسسه فرانکلین و سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران نیز همکاری داشت و در هیمن زمان دست به ترجمه زد که کتاب های پیامبر و دیوانه، رگتایم، بیلی باتگیت، یک گل سرخ برای امیلی، گور به گور و تاریخ فلسفه‌ غرب و ... را ترجمه کرده است.

دریابندری یکی از بهترین مترجمان ایران است که با ترجمه‌های پر قدرت‌اش سهم به سزایی در شناساندن ادبیات دیگر کشورها در زبان فارسی داد.


در جلسه کمیته ملی ثبت میراث ناملموس ضمن تجلیل از مقام شامخ نجف دریابندری، نام این نویسنده و مترجم نامدار به‌عنوان گنجینه زنده بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادره‌کاران) به‌ثبت رسید.

غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی در ۱۳۱۴ خورشیدی در تبریز دیده به جهان گشود و در رشته پزشکی دانشگاه تبریز تحصیل کرد. وی نیز یکی از افرادی بود که در جلسه های درس فردید شرکت می کرد اگرچه این حضور کوتاه بود و بنابه گفته داوری اردکانی، دکتر ساعدی هم که پس از آزادی از زندان مدت کوتاهی قبل از اینکه اعضای آن مجلس متفرق شوند و هر یک به راهی بروند حاضر می شد، فرصت نیافت که موضع خود را در آنجا بیابد، به خصوص که بر اثر فشارهای زندان بسیار آزرده و حساس شده بود اما ساعدی در بسیاری از مسائل با فردید اختلاف نظر داشت.

وی در حوزه های ترجمه، نمایش نامه نویسی، رمان و داستان کوتاه فعالیت های چشمگیری داشته است و کتاب هایی به رشته تحریر درآورد

سرانجام این نویسنده ایرانی پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سَن آنتوان پاریس درگذشت و در هشتم آذر ۱۳۶۴ خورشیدی در قطعه ۸۵ گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده شد.


سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایرنا ، تاریخ انتشار25  مرداد 98، کد خبر: 83435557،www.irna.ir

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین